یک اتفاق جالب برای یک سکس تازه

1400/06/14

سلام به دوستان شهوانی
من سعید هستم ۳۵ سال سن دارم قدم ۱۸۵ تقریباً ۹۰ کیلو وزن دارم ۱۰ سال با رویا همسرم ازدواج کردم رویا دختری لاغر با سینه های کوچک با قدی تقریباً ۱۷۸ داره همیشه توی سکس ازش رازی نبودم وقتی باهاش سکس میکردم بعد ده دقیقه انگاری کاری نکردم رویا توی سکس واقعا سرد بود درست حال نمی‌داد گاهی میرفتم هفته ایی یک یا دوبار بار جنده خونه ایی بود می‌رفتم آنجا سکس میکردم چون بعد سکس آنجا تا یکی تا روز خوب ارضا میشدم دلم هوس نمی‌کرد .
البته رئیس جنده خونه رفیقم بود یک خانوم لوتی بود یک بار با خوش سکس داشتم اونم خیلی منو دوست داشت چو اگر کاری داشت به من اعتماد داشت و می‌گفت براش انجام میدادم .
یک روز خونه بودم دیدم زنگ زدن دیدم خواهر زنمه فریبا سلام کرد آمد داخل داخل دیدم ناراحته (البته من یک خواهر زن دارم فریبا اونم دوسال از ریا زنم بزرگتره ) هم قد رویا با بدنی سفید و سینه های تقریباً ۸۵ داره چون جلوی من راحته با لباس راحتی میگرده . دیدم ناراحته خانوم رویا آمد سلام کرد باهم دست دادن بهش گفت چی شده ؟
فریبا گفت هیچی چیزی نیست من گفتم شاید جلوی من روش نمیشه حرف بزنه . گفتم من میرم بیرون و میام فریبا گفت نه آقا سعید راحت باش انگاری متوجه شد که به خاطر اون خواستم برم بیرون رفتم جلوش نشستم گفتم فریبا چی شده حرف بزن گفت محسن شوهرم مواد مصرف می‌کنه گفتم چند وقته ؟ گفت خیلی چند ساله گفتم چرا تا حالا چیزی نگفتی ؟ گفت نمی‌خواستم کسی بفهمه گفتم شاید آدم بشه شروع کرد به گریه کردن منم خداوکیلی بی منظور دلم سوخت بقلش کردم گفت آقا سعید کمکم کن گفتم کاریت نباشه محسن رو بزار با خودم گفتم حالا کجاست گفت خونه خوابه .
زنگ زدم به پدر محسن سلام و احوالپرسی گفتم کاری دارم چون منو می‌شناخت و خیلی بهم احترام میزاشت با ماشین رفتم در مغازه پدرش جریان رو گفتم پدرش گفت چه کنم؟
گفتم رضایت بده زنگ بزنم بیان ببرنش گفت چشم رفتیم کمپ ترک اعتیاد دوستم پدرش رضایت داد با بچه‌های کمپ رفتیم دستگیری محسن رو بردیم کمپ آمدم به فریبا گفتم شوهرت رو فرستادم کمپ ترک اعتیاد آنجا می مونه تا ترک کنه انشاالله چند وقت دیگه میرم میاریمش از خوشحالی بقلم کرد و بوسیدم هی میگفت مرسی خوشحال شده بود .
به رویا نگاه کردم گفتم ریا جون لباس و وسیله بردارید میخوایم بریم چند روزی یک جای عالی آب و هوا عوض کنیم گفت کجا گفتم بریم ویلا حال و هوای فریبا عوض بشه دوتاشون خوشحال مثل بچه ها فریبا گفت من برم خونه لباس بیارم رویا بهش گفت نمی‌خواد من لباس زیاد دارم بیا هر کدوم دوست داری بردار خلاصه منم زنگ زدم به دوستم برای ویلا گفت سرایدار ویلا انجاس راه افتادیم رفتیم تو راه کلی خرید کردم از یکی دوستام عرق گرفتم رفتیم ویلا رسیدیم وسایل رو پیاده کردم رویا و فریبا زود پریدن تو استخر من نشستم تو سالن از توی سالن استخر پیدا بود رویا و فریبا با شرت و سوتین شدن داشتم بدن سفید فریبا رو میدیم کنار استخر داشت میدود بالا و پایین رفتن سینه های خوشگل و بدن ژله ای کیرم شق شده بود .
منم لخت شدم با شلوارک و زیر پوش رفتم کنار استخر رویا و فریبا هی میگفتن بیا نمیدونستم این جوری برم یا باشرت برم رویا گفت لخت شو دیگه منم از خدا خواسته با شرت رفتم تو استخر کلی شنا و شوخی فریبا گفت من شنا بلد نیستم تو بلدی گفتم بله گفت یادم بده منم بقلش کردم روی آب نگه داشتم گفتم دست و پا بزن بهش گفتم این کار رو انجام بده یک دستم زیر شکمش یک دستم زیر سینه های نرمش وای کیرم شق شده بود وای بدنی ژله بود یکم دست و پا زد خسته شد چند باری شروع کرد به شنا بد نبود ولی زود خسته میشد گفت می‌خوام بپرم تو دو متری من رفتم تو دو متری پرید یکم شنا کرد خسته شد یکم آب خورد گرفتمش تو آب بقلش کردم آوردمش کنار استخر گفتم نپری دیگه خندید گفت باشه نشستم کنار استخر آمد با شرت و سوتین نشست کنارم با زیر چشمی شورتم رو دید کیرم تقریباً باد کرده با خودم گفتم حالا وقتشه گفتم فریبا فقط با محسن مشکلت اعتیاده یا چیز دیگه ای هم هست گفت یک سال محسن بهم دست نزده با من هم خوابی نداشته ببخشید که میگم پرسیدی شما هم با من نداری گفتم البته والا منم حقیقت رو بهت میگم رویا هم یخه اصلأ گرمایی نداره گفت می‌دونم برعکس من که آتیشم رویا آمد کنارمون گفت چی میگین گفتم راجب مشکلات با محسن حرف می‌زنیم .
گفتم رویا جان میری غذا درست کنی گفت باشه و رفت منو فریبا کنار استخر تنها بودیم با خودم گفتم حالا وقتشه که بپزمش گفتم فریبا هرچی من گرم هستم رویا یخه یخه اصلأ اگر بهش پیشنهاد اینکه بیاد پیشم رفع نیاز کنم خودش نمیاد منم با این قضیه مشکل دارم تازه ببخشید اینجوری میگم رویا مثل یک آدم بی روحه .
برعکس من نگاش کردم گفتم کاشی تو زنم بودی گفت با خنده گفت گمشو گفتم چرا گفت بی خیال البته رویا هم حق داره گفتم چرا گفت هیچی گفت بریم شنا رفتیم تو آب تو آب هی بقلش کردم از عمد سینه اش گرفتم زیر آب دیدم چیزی نمیگه آمدیم کنار استخر تو آب از زیر آب دستم میکشدم رو کونش گفت ها ها زدی بالا گفتم تو که دست نخوردی یک ساله منم آتیشم گفت اینجا نمیشه گفتم مشکلی نیست از ویلا تا خونه یک ساعته بهونه کن برای شب که رویا داره شام درست میکنه چیزی جا گذاشتی منم برای اینکه ببرمت و بیارمت بریم خونمون یا خونه شما گفت باشه .
من دل تو دلم نبود تا غروب بعد استخر رفتیم داخل نهار خوردیم سه نفری نشستیم پا ماهواره فریبا جلو رویا گفت آقا سعید شرمنده من باید برم تا خونه و بیام گفتم چرا گفت داروهام نیوردم گفتم باشه هروقت خواستی بگو تا بریم بیاریم گفت زحمتی نیست گفت نه ( بیشرف خوب بهونه پیدا کرد ) .
بلند شدم آماده شدم تا غروب کجا بود انگاری همون ظهر میخواست به رویا گفتم حواست باشه تا ببرمش و زود بیارمش گفت باشه ماشین رو در آوردم دیدم روی همون لباس خونه که تنش بود با مانتو و روسری زد آمد نشست تو ماشین رفتیم سمت خونه تو راه خیلی عجله داشتم که زود برسیم تو ماشین بهش گفتم تلافی این یک سال رو که محسن باهات کاری نکرده من درمیام خندید تو راه کلی از بی حالی رویا گفتم اون گفت میدونم خواهرمو میشناسم نزدیک خونه بودیم گفتم بریم خونه ما خودت گفت نه مغازه پدر شوهرم نزدیک ماست بریم خونه خودت آمدیم خونه خودم وارد که شدیم گرفتمش و چسبیدم بهش و از هم شروع کردیم به لب گرفتن رفتیم تو اتاق خواب دوتامون لخت شدیم سوتین رو باز کردم خودشم شرتش رو در آورد منم شرتم کندم نگاهی به کیرم کرد و با خنده گفت من پشیمون شدم گفتم چرا گفت این چند سانته چه بزرگه گفتم بیست سانت گفت کیر محسن ده سانته این هم گلفتره هم دراز تره گفتم بخواب جاش باز میشه .
پوست سفید و بی مویی داشت بدن مثل ژله بود سینه های سفید و خوشگل کس تپل گفتم 69 بشیم گفت 69 چیه گفتم من میخوام قبل از سکس کس خوشگلت رو بخورم تو هم مال منو میخوری حالت 69 شدیم کسش رو می‌خوردم اونم برام ساک میزد همین که کسش رو خوردم ارضا شد کیرم کرد تو گلوش بعد حالت داگی یعنی روی چهار دست و پا گذاشتمش از پشت کردم تو کسش هی می‌رفت داخلش اونم اولش دردش میومد چون راست می‌گفت یک سال سکس نکرده بود تا چند بار گذاشتم و در آوردم بهتر شد چند دقیقه اینجوری تلمبه زدم یک دفعه خوابید چندتا تکون خورد یک جیغی زد دوباره ارضا شد به کمر خوابوندمش باهاش باز کردم گذاشتم داخلش پنج دقیقه تلمبه میزدم حرکت سینه های سفیدش رو میدیدم با دست میگرفتمش آب داشت میومد با فشار تا آخر کردم ریختمش تو بقلم همدیگه چند دقیقه خوابیدیم .
بلند شدم گفتم بریم ویلا ؟ نگاهی کرد گفت خوب بریم ، گفتم چیزی شده گفت میتونی گفتم چی گفت یک بار دیگه میخوام گفتم باشه بزار خودمو بشورم رفتم خودمو شستم اونم بعد آمد خودشو شست رفتیم تو تخت شروع کرد برام ساک زدن کیرم شق شد گفتم داگی شو روی چهار دست و پا شد دوباره زدم چون یک بار ریختمش این بار خیلی برام سخت بود گفتم بخواب خوابوندمش پاهاش باز کردم دوباره زدمش وسط تلمبه زدن لرزید گفتم شدی گفت آره بزن بعد چند دقیقه آبم اومد ریختمش توش بلند شدیم رفتیم حمام کردیم آمدیم تو ماشین گفت بریم خونه ما داروها رو بیارم که رویا ببینه داروها آوردیم .
رفتم داروها آوردیم رفتیم سمت ویلا تو راه گفتم محسن تا بیست روز دیگه تو کمپه گفت میدونم گفتم تو این بیست روز باید بهم بدی گفت چشم تازه یک دوره که نمیزارمش به باباش میگم با چند دوره نیاز داره میزارمش چند ماه بمونه گفتم خوبه توی این چند ماه حسابی با هم حال میکنم گفت آره برگشتیم ویلا رویا خواب بود اصلا نفهمید ما کی رفتیم که آمدیم خخخخ .
حالا چند مدتیه با هم هستیم و خوب سکس میکنیم هرچی زنم کم گذاشت خواهرش فریبا پر کرد هرچی محسن برای فریبا کم گذاشت من جاشو پر کردم خخخخخخ.

نوشته: سعید


👍 11
👎 19
61201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

830409
2021-09-05 23:57:06 +0430 +0430

ظاهرا محسن خیلی جاهاتو پر کرده… 😁

6 ❤️

830431
2021-09-06 00:33:01 +0430 +0430

اراجیف

2 ❤️

830485
2021-09-06 02:57:05 +0430 +0430

اولا تو گوه زیادی خوردی خخخخ سهم خانوادگی خودتون و بخوری کشی کاری نداره اما زیادی بخوری اعتراض میشه . از این همه کوس و شعر گفتن منظوری داشتی یا کلا شخصیت مسخره هی داری ننه تو رو کی میاد که خالی میبندی . کسی که متاهل هست باباش میگه باجناق کونیش و جر میده نه اینکه بگه اشکال نداره چند دوره بمونه بیا خودم ببرمت ننت و بگام که یاد بگیری هیچ کمپی اجازه نداره پس از ترک شخص بدون رصایت خود شخص اوت و نگهداری کنه صمنا تو که رفیق خودت کمپ داره پس رفتی اونجا قبلا و میدونی که زنت ک میان میگان

1 ❤️

830490
2021-09-06 03:50:19 +0430 +0430

نبایدم رازی باشی :/ باید راضی نباشی.

1 ❤️

830521
2021-09-06 10:02:48 +0430 +0430

مشروب گرفتی چیکار کردی ؟ داستانت ضعف زیاد داشت کاری به راست و دروغ بودنش ندارم
ولی اینو میدونم چیزی که تو داستان گفته میشه زمینه سازی برای اتفاقات بعدی تو داستانه

0 ❤️

830539
2021-09-06 12:26:36 +0430 +0430

راضی درسته نه رازی . رازی کاشف الکل بود داغان

0 ❤️

830584
2021-09-06 16:52:32 +0430 +0430

ای تنها خور خخخخخخ

0 ❤️

830585
2021-09-06 16:53:37 +0430 +0430

دمت گرم واقعا ثواب کردی . خدا خیرت بده یه تشنه کیر رو به آرزوش رسوندی . خب حالا بگو ببینم تو یه ساعت چند بار ارضاشدی ؟

0 ❤️

830594
2021-09-06 19:28:09 +0430 +0430

کیر مایکل جردن تو کونت

0 ❤️

848595
2021-12-18 18:45:30 +0330 +0330

دمت گرم
نوش جونت
قسمت ما هم بشه

0 ❤️