سلام دوستان عزیز،من سارا هستم.شاید این داستان کمی عجیب باشه اما خوندنش خالی از لطف نیست.شاید کمی حالتون رو بهتر کنه…
من مربی یوگا هستم و تعدادی از شاگردام بصورت خصوصی با من یوگا میکنن.یکی از شاگردام که اسمش سمیرا بود بعد از اینکه بچه دار شد از من خواست که باهاش خصوصی کار کنم،هفته ای سه بار میرفتم خونشون و با هم یوگا میکردیم.
یه روز صبح که رفتم خونشون تا با هم تمرین کنیم،وسط تمرین گفت نمیتونه ادامه بده،پرسیدم چرا سمیرا جون؟ما تازه شروع کردیم چرا نمیخوای ادامه بدی؟!!؟گفت سینه هام خیلی درد میکنه داره اذیتم میکنه،احساس سنگینی میکنم،انگار وزنم زیاد شده…یه نگاهی به سینه هاش کردم،کمی نزدیکتر شدم و با دستام سینه هاشو لمس کردم،سمیرا یه تاپ صورتی رنگ پوشیده بود،البته چون بچه شیر میداد از سوتین مخصوص استفاده میکرد با این حال نوک سینه هاش از روی تاپش کمی معلوم بود،اون لحظه حس کردم دو تا سنگ بزرگ زیر دستای منه،سمیرا کمی تعجب کرد ولی انگار خودش هم یه جورایی دلش میخواست یکی سینه های بزرگ و پراز شیرش رو لمس کنه.به من گفت:وقتی بهشون دست میزنم احساس ارامش میکنه.من کمی غافلگیر شدم و دستام رو از روی اون سینه های بزرگش برداشتم.گفتم ببخشید سمیرا جون اما هنوز حرفم تموم نشده بود که سمیرا اومد جلو و به من گفت:میتونی یه لطفی به من بکنی سارا جون؟من که کاملا گیج شده بودم یه لحظه اب دهانم رو قورت دادم و در حالیکه صدام می لرزید گفتم:چی؟هر کاری بگی برات انجام میدم.سمیرا کمی نزدیکتر شد و با صدای ارومی گفت:منو بدوش…من که خشکم زده بود گفتم چیکار کنم؟دوباره گفت شیرمو بدوش.ازت خواهش میکنم شیر منو بدوش.بعدش تاپشو زد بالا و سوتین مشکی شیردهیش رو باز کرد و دوباره گفت:بدوششون.من که دست و پام میلرزید با دیدن اون سینه های بزرگ دیوانه شدم،نوک سینه هاش چون بچه شیر میداد قهوه ای رنگ بود و کمی بلند تر از حالت عادی.حسابی کنترلم رو از دست داده بودم،اصلا مغزم تو اون لحظه فرمان نمی داد،سمیرا گفت یه لیوان بیارم تا شیرش هدر نره،فورا یه لیوان اوردم،سینه راستش رو گرفتم و کمی ماساژ دادم سمیرا چشماشو بسته بود،لیوانو گرفتم زیر نوک سینه کمی با دست راستم فشار دادم ولی هیچی نیومد بیرون،لیوانو گذاشتم زمین،این بار با دو تا دستام سینه راستشو گرفتم و فشار دادم،یکم شیر پاشید بیرون که خیلی هم گرم بود،بعد شروع کردم به دوش
یدن سمیرا هر چقدر بیشتر فشار میدادم،شیربیشتری میپاشید بیرون،حدودا پنج دقیقه ای سینه راستش رو دوشیدم بعد دیدم سمیرا که حسابی هالی به هالی شده بود گفت:تو چقدر خوبی.حتی شوهرم تا حالا اینجوری به من حال نداده بود،حالا نوبت اون یکیه،و دوباره چشماشو بست.لیوان رو گذاشتم زیر سینه چپ سمیرا و شروع کردم به فشار دادن سینه با تمام قدرت اینکار رو انجام میدادم اما نمیدونم چرا از سینه چپش شیر کمتری می اومد،حدودا هشت دقیقه دوشیدمش و بعد گفت سارا جون تا حالا از سینه یکی مثل خودت شیر خوردی،من که دیگه از خودم بیخود شده بودم در حالیکه به دوشیدنش ادامه میدادم گفتم:دوست
دارم ببینم شیرت چه مزه ای داره؟سمیرا چشماشو باز کرد و گفت:میخوای یه کم مزه کنی؟مطمعنم خوشت میاد…من از خدا خواسته سریع جامو عوض کردم و لبامو که خشک شده بود اوردم نزدیک اون نوک قهوه ای سینه چپ سمیرا،نوک سینه سمیرا رو تو دهنم گرفتم و با تمام قدرت شروع به مکیدن سینه کردم،در یه ثانیه دهنم پر از مایع گرم و شیرین شد،شیر سمیرا طعم خاصی داشت تا تونستم مکیدم طوری که دیگه از دهنم ریخت بیرون،سمیرا گفت. بیشتر بخور،بیشتر بخور ولی من دیگه نمیتونستم ادامه بدم،تمام دهنم پر از شیر سمیرا بود،نوک سینشو ول کردم و گفتم،دیگه نمیتونم.سمیرا منو بلندم کرد لبای منو بوسید و دور دهنم که پر از شیر بود رو با زبونش تمیز کرد،بعدش گفت:امروز هیچ وقت از یادم نمیره،بهم گفت :قول بده هر موقع که اومدی اینجا،این کار رو انجام بدی چون بیشتر از یوگا ازش لذت میبرم،من هم گفتم:با کمال میل سمیرا جان و بعدش دوباره لبای منو بوسید و منو بعل کرد.
نوشته: سارا
باز خوبه
داریم اندک اندک از فانتزیای کسشعر بعضیا میریم به مزرعه ی حیوانات
بهترم میشه
دفه ی بعد راجع به فانتزی غلط زدن تو عن و گوه بنویس یا مثلا قند دادن به پارتنرت
بیا شیرتو بخور بیا
نه مامان جون بستنیش خوشمزه تره نمیام خخخخ
توکه باراولت داشتی شیر میدوشیدی ومیخوردی ازکجافهمیدی طعمش خاصه؟
تو گفتی یه مشت احمقی هم باور کردن!!!
پراید شد 40ملیون شماها هنوز دست از کسشعر نوشتن برنداشتید؟پراید آدم شد شما نشدید خخخ
کسشر.
یاد فیلم دیکتاتور ۲۰۱۲ افتادم. اون سکانسی که اون یارو چوپونه که بدل علاالدین بود، داشت دختره رو میدوشید.
شیر زن شیرینه؟؟؟!!!
کسخل شیرش تلخه اتفاقا و مزه زهرمار میده. فقط بچه میتونه اون طعم رو بخوره. اون طعم برای ماها غیر قابل درک و تحمله
ننویسید جان عزیزتان کس مغز شدیم چرندیات شما را خوندیم فردا باز نیای بگی لز کردین و از این اراجیف
خرس گنده شیره بچهرو چرا کوفت کردی ؟کیر تو سوراخ چپ دماغت
این الان چی بود؟؟بدشم شیر مادر طمع شور داره…اصلا طمع خاصی نداره.
همجنس بازی لز بودن نیست!!!واقعا فرقش رو نمیفهمید؟این لز بود؟این همجنسگرایی بود؟لازم نیست برچسب لز بزنی و امثال ما همجنسگراها رو بد نام کنی
خیلی قشنگ بود.
ولی برام عجیبه که چرا بیشتر کامنتایی که هست مال پسراس.
اگه داستان لزه که ما دخترا باید بخونیم و نظر بدیم. نه یه مشت پسر که کلا میان نظر میدن که با فحش خودشون رو خالی کنن.
خب اگه بد نوشته بگین بد بود و انتقاد کنید ولی دیگه فحش ندید.
خب عزیزم مشخصه الکی من خودم شیر دارم اینجورا هم که حال میکنی راحت نیست
سلام . خانمای شیرده سینه بزرگ پيام بدن لطفا. پولی هرجوری بخان ساپورت میکنم
عجیب بود ولی جالب . احتمالا فانتزی چیزی داشته واسه خودش