یک گی خشن

1399/09/05

سلام به همگی اسم من سپهر هستش اسم واقعیم نیستا ولی خوب من یه پسر 17 ساله ام بیبی فیس با باسن و رون های بزرگ سفید هم هستم و به گفته بعضی ها با صدای نازک که خیلی هم مشکل دارم باهاش خوب من یه یادم رفت بگم لطفا بعد از خوندن خاطره ام توهین نکنید خوب خاطره مال پارسال هستش من یه دایی 30 ساله دارم که با من خیلی صمیمی هستش من راستش دوست های زیادی ندارم بیشتر با داییم راجب سکس و اینجور چیزا صحبت میکنیم.
دایی من مجرده و یه آدم حشری منم حشریم داییم یکی دو بار با هام شوخی کرده بود ولی من به دل نگرفته بودم. خونه مادربزرگم به خونه داییم نزدیکه 10 دقیقه راه داییم خودش خونه جدا داره خوب بریم سر اصل مطلب
یه شب خوانوادگی دور هم بودیم که یهو نمیدونم چی شد مادربزرگم با داییم گرفتن دعوا داییم رفت خونه خودش منم که از همه بیشتر باهاش صمیمی بودم دلم سوخت رفتم پیشش که تنها نباشه کلآ بقیه زیاد با داییم جور نبود نمیدونم چرا شاید بخاطر اینکه زن نمیگرفت بگزریم رفتم پیشش در باز بود نفهمید من امدم در و بستم رفتم بالا دیدم دستش تو شرتش بود در زدم به رو خودم نیاوردم گفتم دایی بیام تو گفت بیا جا خورده بود یکمن نشستیم حرف زدیم قرار شد خواب پیشش بمونم داییم شروع کرد شوخی کردن منم گفتم ناراحته هیچی نگفتم ولی از یه طرف اینقدر خوشم میومد که نگو یبار میگفت چه کون درست درمونی صدام میکرد تینا تینا نمیدونم فکر کنم این اسمو دوست داشت خوب ساعت 11 شبه ماجرا از اونجا شروع شد یهو دیدم داییم رفته تو آشپزخونه من که رو به شکم دراز کشیده بودمو داشتم با گوشیم ور میرفتم دیدم یهو گفت با خنده شوخی وار با هات حال میکنم وحشتناک یه شب مال من بودی چی میشد منم خیر سرم با شوخی جواب دادم مال شمام بفرما فکر کنم جا خورد دیگه چیزی نگفت حواسم نبود یهو دیدم اومد روم دراز کشید بغلم کرد خیلی داغ بود معلوم بود حشری شده کیرشو حس میکردم که داره راست میشه نازم میکرد بوسم میکرد من ترسیدم یهو خودمو کشیدم کنار گفتم شوخی بود دویدم سمت خونه مادربزرگم تو راه پشیمون شدم راستش دل خودم بیشتر میخواست یه کم تو کوچه فکر کردم برگشتم چون حشر خودمم زده بود بالا رفتم زنگ و زدم داییم تعجب کرده بود رفتم دیدم به هم نگاه نمیکه خجالت زدست گفتم جدی بودی خشکش زد گفتم اگه میخوای من پایم گفت مطمعنی گفتم اره پرسید چطوری دوست داری گفتم خشن من قبل از این ماجرا با یه کس دیگه هم چند بار سکس کردم تحمل دردم هم زیاده یجورایی خشن بودن تو سکس خیلی به هم حال میده درو بستم دیدم امد جلو اینم بگم خودشم خشن دوست داشت دستمو پیچ داد پشتم گلومو گرفتو من برد تو اتاق خواب پرتم کرد رو تخت افتاد روم جوری میبوسیدم و سیلی میزد بهم که به حد آخر حشریت هر دو رسیده بودیم بوسه های آتشین و سیلی های درد ناک عالی بودن شروع کردیم لباسامونو در آوردن وقتی کیرش رو دیدم انگار از داخل آتیش گرفتم داغ شده بودم وحشتناک یه کیر سبزه با رگ های درشت کله متوسط بدنه هم عالی پرفکت منم کیرم کوچیک نبود اینم بگم دیدم کمربندشو از رو شلوارش برداشت امد سمتم برگردوندم دستامو با کمربند بست به میله تخت یهو صدای اوف اوف گوفتناش بلند شد عجب جواهری عجب کونی ازم پرسید مطمعنی خشن انجامش بدم با قاطعیت تمام گفتم اره یهو دیدم چشاش برق زد گفت بریم عسلکم جوری میزد در کونم که نگو درد داشت چه دردی ولی برای من لذت داشت گازم میگرفت لبامو میبوسید هیچ کیرشو میمالوند به کونم هم نفس خودش هم نفس من واسه کردن و دادن داشت میرفت رفت از تو کمد وازلین آورد قشنگ مالید دور سوراخم دستای داییمم بزرک میکرد توکونم انگار کیر کردن توش کیرشم لزج کرد گذاشت در سوراخ گفت بریم دایی جان اروم اروم فرو کرد توش تا یکم جا باز کنه تا رفت توش صدای آهش بلند شد گفت چه داغه جونمی دیدم شروع کرد تند تند تلمبه زدن خیلی سریع دستشم گذاشت جلو دهنم که صدای آه و ناله نپیچه هم خشن میکرد انقدر سریع که نگم چه حالی میداد هم میکرد هم میزد یه 20 دقیقه ای داشت خشن میکرد که یهو کشید بیرون با ملافه کیرشو پاک کرد دستمم باز کرد سرم برگردوند گفت بخور من از خدا خواسته تا دهنمو باز کردم بلند شد کرد تو دهنم با دستش اینقدر سریع سرمون عقب جلو میکرد که داشتم خفه میشدم که یهو برگردوندم سریع کرد تو کونم یکی دو دقیقه سریع تلمبه زد که یهو داخل کونم یه چیز گرم که زیادم بود حس کردم آه داییم بلند شد اینقدر عرق کرده بودیم اتاق بو میداد از خستگی داشتیم میمردیم من رو شکم دراز کشیده بودم داییم هم روم کیرشم هنوز توم بود خیلی خیلی آروم داشت کوچیک میشد داییم بوسیدم گفت مرسی من گفتم کاری نکردم تو همون حالت موندیم داییم فقط ملافه انداخت رومون ملافه بقلمون بود دست مینداختی راحت میشد ورداشت تا صبح تو همون حالت خوابیدیم بعدش دیگه زیاد چیزی به روی هم نیاوردیم تا اینکه ساعتای 10 صبح بود بیدار شدم رفتم حموم که یهو دیدم داییم اومد تو و یک داستان دیگر تو این یک ساله بیشتر وقتا با داییم بودم و بعضی اوقات یجای خلوت تو ماشین یا تو خونه داییم قطار بازی میکردیم.
فکرشو نمیکردم اینقدر طولانی شه دهنم سرویس معذرت میخوام اما لطفا توهین نکنید این خاطره فقط جزئی از خیالات یک حشری است.مرسی که خوندینش 😘

نوشته: یک ناشناس


👍 7
👎 8
37001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

778551
2020-11-25 00:34:55 +0330 +0330

کسشعر

0 ❤️

778570
2020-11-25 01:05:39 +0330 +0330

شاید قشنگ باشه یه سن بالایی با شخصیت متین پیدا بشه

1 ❤️

778576
2020-11-25 01:15:14 +0330 +0330

نمیتونستی از یه سایت سکسی بکن پیدا کنی؟ این چیزا رو تو فامیل مد نکنید!!

4 ❤️

778594
2020-11-25 02:13:29 +0330 +0330

عزیزان این داستان الکی بود از خودم در آورده بودم.

1 ❤️

778647
2020-11-25 10:34:20 +0330 +0330

چرا تو فامیل ما از این کونی ها نیست نمیدونم

همش باید کسشعر بقیه رو بخونین بجا اینکه یه سکس درست و حسابی بکنیم

1 ❤️

778670
2020-11-25 16:03:16 +0330 +0330

آفرین
چ ایراد داره وقتی میگی خیالاته.
قشنگ بود

1 ❤️

778705
2020-11-25 23:48:23 +0330 +0330

جون این همه گی یا مغعول هست یکیتون زیر کیر من باشید چی میشه لعنتی ها

0 ❤️

778836
2020-11-26 13:58:28 +0330 +0330

داستان ها که معلوم کدوم راست کدوم دروغ
هیچ کس واقعی نیست

0 ❤️

778843
2020-11-26 16:03:25 +0330 +0330

گی یکی از بهترین لذتهای دنیاس

0 ❤️

785618
2021-01-09 16:03:39 +0330 +0330

کیرم توی وجودت حروم زاده باید اول داستان بگی کصشره نه آخرش

0 ❤️