در سن 12 سالگی فهمیدم که گی هستم! (۲)

1400/01/04

...قسمت قبل

سلام دوستان.
امیدوارم که حالتون خوب باشه.
نوروز ۱۴۰۰ رو تبریک میگم.🌹
چند روز پیش بود که اولین تجربه سکس و فهمیدن این که گی هستم رو ، خاطره اش رو به صورت یک داستان کاملا واقعی شرح دادم.

تا ماجرای من رو کاملا بدونید.
چون این خاطره هم ادامه همونه و مرتبط با قبلیه و چون طولانی میشد من یه جورایی می‌خوام به صورت فصلی یا حالا قسمتی باشه.
چون توی کامنت ها هم کسایی که داستان خون هستند به شدت ازم خواسته بودن که ادامشو بزارم.

و یک نکترو بگم به اون عزیزی که گفته بود کاندوم نزاشته و ممکنه Hiv بگیری، خواستم خاطر نشان کنم وسط دعوا حلوا خیرات نمیکنن.
متوجه نشدی که گفتم این یک تجاوز کاملا وحشیانه بود و طرف هم کاملا پدوفیلی بود و مگه این چیزا براش مهم بود.
محکم دهنو منو هم گرفته بود.
و گفتی که مضخرف محض بود داستان من.
بله بایدم باشه چون تا وقتی دیدگاه افرادی نسبت به کودکان به دید کون و سکس و این جور چیزا باشه، خاطرات ما هم قشنگ تر از این هم نیست و کاملا دردناکه و من از اول هم گفتم که این ها خاطرات زندگی من هستن و واقعی هستن و خوب یا بد کسی حق نداره قضاوت غلط بکنه و من اینو در قالب یک داستان می‌نویسم تا از لحظات خوبش لذت ببرید و از لحظات بدش هم حداقل عبرت.
و دوست دارم که با کسایی که مورد اذیت کودک آزاری ها قرار گرفتن همدردی داشته باشم.
به نظرم شاید منظورت از مضخرف بودن جاهای دردناک داستانه که خب حق میدم واسه خود منم مرور اون خاطرات مضخرفه
ولی بالاخره بخشی از زندگی منه و فکر نکنم کسی در اینجا اینقدر وقتشو بزاره و این همه داستانش طولانی باشه.

ولی من برای این ذکر کردن خاطره ام و خواندنش توسط شما واقعا خوشحالم و دوست دارم با شما این لحظات مطالعه رو شریک بشم.
خلاصه این که داستان خیلی چیزای دیگه به غیر از سکس و کاندوم داره که نگران نباش، به کاندوم گذاشتن هامونم میرسیم.

خب، بعد از اون تجاوز تلخ، پنج شش روز بعدش همون رضا که اسمشم واقعا رضا بود و مستعار نیست، توی تلگرام بهم پیام داد که میخواد منو ببینه.

بعدشم گفت که میخواد از دلم در بیاره.
منم که دیگه واقعا نمی‌دونستم چیکار کنم.
دوستان توی کامنت گفته بودن که چرا به پدر مادرت نگفتی؟
چرا باهاشون راحت نبودی؟
دوستان بهم حق بدین.
خودتونو بزارید جای من.
اینجا ایرانه، یکسری هم هنجار های اشتباه توی ذهن ما کاشتن.
تربیت قدیمی صد ساله هنوز توی پدر و مادر های مدرن هست و این در قرن 21 خیلی تلخه.
من ازین میترسیدم که قراره بعدش چه نگاهی پدر و مادرم بهم داشته باشند و میترسیدم که شر بشه و کلا فامیل بفهمن.
اونجوری دیگه هیچ آبرویی نه برای من میموند و نه برای خانوادم.
البته من تک فرزند بودم ولی خب خداروشکر یه داداش تو سال 94 اومد ولی کاش زودتر میومد که من اینقدر تنها نمیموندم.
بگذریم.
بهم گفت که میام همون خیابون پاسدارن دنبالت
گفتم که نه اینجا محله ماست و ممکنه آشنایی و یا فامیل و پدر و مادر منو ببین شر بشه.
اینجا تازه محتاطانه برخورد کردم چون اونبار یادم نبود و منو سر کوچه خودمون پیاده کرد.
خلاصه بهش گفتم که بیاد همون سید خندان که دور ترم هست نسبت به خونه ما.
بعدش اومد دنبالم و کلی احوال پرسی کرد.
گفتم که چه سلامی و چه علیکی؟
چطوری روت میشه هان؟
له و لوردم کردی، اُبی شدم. دنیای قشنگ منو نسبت به گی بودنم کثیف کردی.
حالم از خودم و از هر چی مَرد و پسره دیگه بهم میخوره.
هر شب کابوس میبینم.
روح و روانم خدشه دار شده. دلم میخواد خود کشی کنم.
که یهو دیدم زد زیر گریه و یه کنار نگه داشت.
محکم منو بقل کرد و بلند بلند شروع کرد به گریه کردن.
اون لحظه نمی‌دونستم چی بگم ولی خودمم گریم گرفت به خاطر حال و روز خودم و حال و روز جامعه مضخرفم.
بعدش حسابی نازم کرد و گفت منو حلال کن.
تورو خدا منو ببخش.
دست خودم نبود.
هم مست بودم و هم گل کشیده بودم.
من به پسرای سن پایین خیلی حس دارم.
خاک عالم تو سرم.
ولی من گفتم که نمیتونم ببخشمت.
ضربه ای که تو به من زدی باعث شد که من ممکنه تا سال های سال تو روحیم بمونه.

بعدشم گفت که خودشم وقتی ۱۵ سالش بوده بهش تجاوز شده.
راسش اینو که گفت دلم به حالش سوخت.
و بعد توی فکر فرو رفتم.
گفتم خدایا ینی به خاطر انتقام از اون کودک آزار این مرد به چند کودک تجاوز کرده تا اون حس لذت همراه با انتقام رو داشته باشه؟
نکنه منم اینجوری بشم در بزرگسالی؟
بعدشم بهم گفت که تو اولیش نیستی و به چند نفر دیگه هم تجاوز کردم.
ولی بعدش مثه دستمال کاغذی انداختمشون دور.
بعدش عکس و فیلم های همه اون بچه های همسن منو نشون داد.
و بهم گفت که چطوری هر کیو با چه روشی گول می‌زده.
بعد گفتش که ولی تو خیلی با بقیه اونا فرق داری.
تو خیلی پسر ناز و مودبی هستی.
انگار که خیلی بیشتر از سنت میفهمی و انگار نه انگار ۱۲ سالته
مثه معلم ادبیات ها میمونی.
واسه همین من واقعا از تو خوشم اومد و دوست دارم با تو باشم و دیگه نمیخوام تورو هم از دست بدم.
بعدشم بهش گفتم که چرا اینقدر بی وجدانی؟
چرا ما بچه ها باید قربانی اون تجاوزی که بهت شده بشیم؟
بعدشم دستمو گرفت و گفت دست رو دلم نزار که خونه.
دیگه من اینجوریم.
کاریشم نمیشه کرد.
بعدشم بهش گفتم که من ازت خوشم نمیاد و نمی‌خوام باهات باشم.
من اصلا نمیخوام کونی باشم و نمی‌خوام کون بدم.
بعدش التماس کرد که نه توروخدا اینجوری نگو.
هر کاری بخوای برات میکنم ولی این کارو باهام نکن.
اصلا هر چی تو بگی و هر چی تو بخوای.
اصلا میخوای منو بکنی؟
اینو که گفت یهو جا خوردم…
گفتم واسه چی؟ مگه توهم میدی؟
گفت نه ولی از تو خوشم اومده تو فرق داری.
نمیخوام از دستت بدم.
گفتم که نه من نمیخوام بزار برم.
بعد موبایلشو برداشت و با عصبانیت گفت پس الان عکساتو پخش میکنم.
گفتم هر کاری میخوای بکن من این کارو انجام نمی‌دم.
من از شما خوشم نمیاد.
حالم ازت بهم میخوره.
بعدش دوباره بهم التماس کرد و این چیزا.
راسش دوست داشتم بکنمش تا حساب بی حساب بشیم و دل منم خنک بشه ولی حقیقتا ازش بدم میومد و فقط به خاطر انتقام میخواستم که بکنمش.
هیچی بعدش بعد از کلی توقف ،حرکت کرد و توی مدت مسیر هر دو ساکت بودیم و بعد رسیدیم خونشون.
ساعت ۵ عصر بود تقریبا و بعدش رفتیم داخل خونه.
رفت واسم شربت آورد و گذاشت شبکه آی فیلم که تازه اون موقع ها مبدل دیجیتال اومده بود و سریال خانه به دوش هم گذاشته بودن.
بعدش درباره این سریال کلی حرف زدیم و من اسم همه بازیگران و عوامل شو گفتم و بعد به سریال کلی خندیدم.
بعدش دیدم همینطوری مظلومانه نگاهم میکنه
گفتم چته؟
گفت خنده هات چقدر قشنگه
چه صورت معصومی داری.
چقدر اطلاعاتت نسبت به هم سن و سالات زیاده.
واقعا من یه حیوونم که توی به این نازیو اونجوری کردم.
تو باید منو میکردی و حال میکردی.
بازم عذر میخوام من خرتم.
من اونشب مست بودم واقعا خر بودم.
ولی بعدش تا سه چهار روز عذاب وجدان داشتم.
بعد گفتم من چندمی هستم که تجاوز کردی؟
گفت پنجمی.
گفتم برای بقیه اون بنده خدا ها عذاب وجدان نگرفتی؟
گفت خب بخاطر همین فقط یکبار باهاشون بودم و دیگه ولشون کردم از عذاب وجدان.

گفتم خدا لعنتت کنه رضا، الان معلوم نیست اون بچه ها توی چه شرایط روحی باشن.
بعد گفتم چرا عکساشونو پاک نمیکنی؟
گفت خب دلم واسشون تنگ میشه و نگاهشون میکنم ولی الان دیگه تو اینجایی و هر چی عکس از اونا دارم پاک میکنم.

گوشیش هم ازین سامسونگ های لمسی بود که جدید اومده بودن.
ولی مدلش نمی‌دونم چی بود.
بعد همه عکسارو پاک کرد ولی عکسای خودمو نگه داشت.

بعدش گفت بریم تو اتاق.
رفتیم و هر دو لخت شدیم.
واقعا رغبتی به این کار نداشتم.
بعد گفت که اون دفعه هم اینقدر حشری بود و تو حال خودش نبود معذرت خواست که کاندوم نزاشته بود سر کیرش.
ولی گفت خیالت راحت من مریضی ندارم.

و اینکه اینم بگم من با این که ۱۲ سالم بود ، خب مطالعه زیاد داشتم و میدونستم سوزاک و Hiv (نقص سیستم ایمنی اکتسابی بدن)و Hpv( زگیل تناسلی) اینا چطور بیماری هستن و با رابطه جنسی انتقال پیدا می‌کنه.

بعد شروع کرد به ساک زدن واسم.
بهمم گفت با این که ۱۲ سالته کیرت خوبه.
بعدش یه متر خیاطی از تو همون کشو بقل تختش درآورد و اندازه که گرفت ۹ سانت بود.
بعد گفت خب خوبه میشه روش کاندوم متوسط کشید.
بعد یه کاندوم متوسط کشید رو کیرم و بهم وازلین داد و گفت کونشو چرب کنم.

گفتم که من بدم میاد و این چیزا.
گفت که خیالت راحتِ راحت باشه.
عنی نیست.
کلی داخلشو شستم.
بچه ها، اگر می‌بینید زیاد دوست ندارم کامل و با جزئییات تعریف کنم چون ازین سکسی که داشتم بدم میومد.
چون با اکراه بود و فقط میخواستم بکنمش تا روحم ساکت بشه.
بعدش خوابید رو تخت و هفتی باز کرد و پاهاشو با دستش گرفت.
منم حسابی چربش کردم و انگشتامو میکردم تو کونش
بعد هم یکهو کیرمو کردم تو کونش
یهو گفت آهههه دهنت سرویس چرا اینجوری یهو کردی تو.
گفتم حرف نباشه وگرنه میزارم میرم.
گفتش نه توروخدا باشه ساکت میشم.
یجورایی داشت بهم خوش می‌گذشت.
وسط کردنش یاد کلی ضرب المثل افتادم.
کوه به کوه نمی‌رسه آدم به آدم میرسه
گذر پوست به دباغ خونه میوفته
یه بار جستی ملخک دو بار جستی ملخک
و این وسط یه چیز طنز بگم که حتی یاد کلید اسرار هم افتادم و خودم اون وسط توی دلم خندم گرفته بود.

واسه اولین بار داشتم تو زندگیم یه مرد ۳۳ سالروز میکردم.
حس خوبی بود.
به قول معروف باکرگیمو هم از دست دادم و حسابی هم با کیرم کردمش
فقط کاش کیرم مثه الان که بیس سالمه هم گنده و دراز تر بود تا دهنشو سرویس میکردم.
چون اون حسابی با کیرش کون منو پاره کرده بود. و من دقیقا تا یکسال بعد از مدفوع کردن احساس میکردم کاملا تخلیه نشده و خون هم میومد.
خلاصه نمیخوام زیاد آب و تاب دارش کنم چون برای من سکس جذابی نبود.
اون تجاوز رو هم که کامل تعریف کردم جذاب نبود ولی خب اون تجربه بد من بود و میخواستم بدونید یه تجاوز چطوری میتونه باشه.
حدودا ده دقیقه کردمش و بعد یه احساس خوبی برای اولین بار تو زندگیم بهم دست داد و تمام عضلات بدنم شل و سفت شدن و بی حال شدم.
متوجه شدم ارضا شدم و کیرمو که درآوردم دیدم به اندازه چند قطره آب سفید اومده.
واسه اولین بار بود ارضا میشدم و خب برای یک بچه ۱۲ ساله توقع نداشته باشین یه سطل آب منی خالی کنه.
اونم وقتی تازه داره به بلوغ میرسه.
توی اولین خاطرم گفته بودم که توی حموم وقتی ادامه تجاوز رو داد من ارضا شدم ولی آب اصلا نیومد شایدم اومد ولی خب ما زیر دوش بودیم ولی خب چون با درد بود هیچ لذتی نداشت.
ولی این سکس دومی ارضا شدنم خیلی خوب بود.
بعدش کاندومو درآورد و خواست ازم لب بگیره که نذاشتم و گفتم نمیخوام.
بدم میاد.
بعد گفت خب باشه.
بعدش خوابیدم رو تخت و بدنمو ماساژ داد.
بهم گفت که اولین کون زندگیمو دادم.
ممنون که منو کردی.
خودت و کیر و کونت خیلی نازه.
ای کاش می‌تونستم دوباره بکنمت.
بعد هم گفتم بریم حموم دیگه اینقدر حرف نزن.
بعدش که رفتیم حموم که همدیگرو بشوریم.
بعدش هم گفتم منو برسون خیابون دَروس کار دارم اونجا .
گفت چیکار ؟ گفتم به شما ربطی نداره.
راسش حوصلم سر رفته بود و میخواستم برم خونه مادر بزرگم چون مادربزرگم خیلی باصفا بود و هر چقدر که توی محبت ، پدر و مادرم بهم بی توجهی کردن ، مادربزرگ مادریم خیلی باهام مهربون بود و همیشه حرف منو میفهمید.
بعدش منو پیاده کرد و رفت.
فرداش بهم پیام داد که بیا امروز دو طرفو همو بکنیم
بعد هم بهش گفتم که من نمیام.
دیگه بسه و رابطرو قطع کن اونم گفت که حالا که اینطور شد منم عکسارو پخش میکنم.
گفتم هر گوهی میخوای بخور و خسته نمیشی اینقدر ازین طبل تو خالی استفاده میکنی؟
بیس دقیقه بعدش جواب نداد و بعدش یهو نوشت ای بچه تخس حرومزاده…
منم کلی خندیدم.
بله دوستان ارشیا داستان و خاطره واقعی شما که من باشم،
دزدکی پسورد گوشیشو دیدم وقتی تو خونش بودم و عکسای بچه هارو بهم نشون داد، بعدش که رفت تو آشپز خونه نمی‌دونم چیکار بکنه، سریع گوشیشو برداشتم و همه عکسامو از هر جا که ذخیره کرده بود پاک کردم.

بعد دوباره تهدیدم کرد.
گفتم دیگه هیچ غلطی نمیتونی بکنی.
هیچ عکسی هم نداری.
بعدشم صدایی که ازش ضبط کرده بودم براش فرستادم.

بله دوستان این ارشیا شما تصمیم گرفت که احمق نباشه و چند ساعت قبل از این که اونروز بیاد دنبالم نشستم کلی فکر و نقشه ریختم و به این دو مورد رسیدم که ۱_ اول از این که سوار ماشینش شدم تبلتمو ببرم و صداشو یواشکی ضبط کنم تا اگر چیز به درد بخوری گفت منم ازش مدرکی داشته باشم.
۲_عکسامو هر جور شده از گوشیش پاک کنم.
و فقط یک آرزو اون لحظه داشتم که بتونم بکنمش و انتقاممو ازش بگیرم ولی نمی‌دونستم چطوری که خب خودش دلش خواست و پیشنهادشو داد…
بعدش حسابی شوکه شد و زنگ زد.
بهش گفتم همین الان شمارمو پاک کن و دیگه هم مزاحمم نشو.

بعد هم تا چند ماه همش زنگ میزد و یا تهدید می‌کرد و یا التماس میکرد که فقط یکبار دیگه منو ببینه.

ازون ماجرا شش ماه گذشت و خرداد ۹۳بود که تصمیم گرفتم برم پیش یک روانشناس چون از لحاظ فکری و روحی واقعا داغون بودم.
خلاصه این که رفتم پیش روانشناس و با کلی تمرین و مشاوره در طول ۱۶ جلسه در سه ماه، بالاخره حالم بهتر شد و فهمیدم که زندگی هنوز قشنگه و هنوز من اول راهم و نباید خودمو تباه منم و خودمو بکشم.
بعد ها هم آدرس اون روانشناس رو به رضا دادم و گفتم که برو پیشش ولی پیش روانپزشک هم باید بری و فرق روانشناس و روانپزشک رو بهش گفتم.
تا زمستون ۹۳ همیشه پیام میداد و زنگ میزد ولی دیگه تهدید نمی‌کرد منم جواب تماس نمی‌دادم و هر از گاهی چت میکردم و اصرارش کردم که بره پیش روانشناس.
عید ۹۴ بهم تبریک عید رو گفت و از همون لحظه تا حالا دیگه خبری ازش ندارم.
دوستان در یک مورد از چند کار خودم خیلی خوشحالم.
یکی این که بار دوم دیگه خودمو نباختم و فکر کردم برای نجات خودم.
یادتون باشه هیچ وقت خودتونو نبازید و همیشه به خودتون فرصت تفکر بدین و از روی ترس و بی فکری و عصبانیت هم هیچ وقت تصمیم نگیرید.
هیچ وقت به خودکشی فکر نکنید چون زندگیتون با ارزشه.
هر بلایی هم سرتون بیاد حق نداری خودتو بکشی.
خودکشی ینی ترسویی.
ینی نتونستن مقابله کردن با ناتوانی.
باید بتونی تجربه های زیادی بکنی و ترس هاتو شکست بدی و تبدیل بشی به یک آدم زیرک و باهوش.
و یاد بگیری که هیچ وقت به خاطر اشتباهات خودت و یا بلاهایی که به سرت اومدن همه جامعه مقصر نیستن.
بخش بیشترش مقصر خودتی و باید خودتو اصلاح کنی.
دوستان گلم اصلا اهل نصیحت نیستم.
فقط میخواستم یکمی به بچه های رنج دیده و Lgbt های واقعی این جامعه روحیه بدم.
ما اقشار و اقلیت جامعه هستیم و خیلی مورد اذیت واقع میشیم
مردم عزیز لطفا با ما مثل مردم دیگر برخورد کنید.
گرایش ما هم مثل شما عادی است و لطفا اینقدر مارا قضاوت نکنید.
حتی کسایی که جزو Lgbt نیستن مخاطبم شماهم هستین.

دوستان عزیزم می‌خوام در خاطرات بعدی از سن ۱۴ تا ۲۰ رو که کلی ماجرا داشتم رو براتون تعریف کنم.
حتما دنبال کنید چون خیلی خوشتون میاد و دیگه لحظات تلخ نداره.
و با عشق و عاشقی گره میخوره.

دوستتون دارم مواظب خودتون باشید.

داستان از : (اَرشیا کینگ)

نوشته: ارشیا


👍 12
👎 6
17901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

798976
2021-03-24 00:55:40 +0430 +0430

همجنسگرا با همجنس باز خیلی فرق داره. حیف که خیلی ها نمیفهمن و در حد درک و فهمشون نیست

0 ❤️

799015
2021-03-24 02:06:04 +0430 +0430

دوستان ارشیا هستم با نام نیمه تاریک.
ازین به بعد می‌خوام خاطرات واقعی و یکسری داستان های فانتزی اروتیک رو براتون منتشر کنم.
امیدوارم بخونید و لذت ببرید.

2 ❤️

799025
2021-03-24 02:47:55 +0430 +0430

داستانت خوب بود فقط چند جا غلط املایی داشت.

2 ❤️

799054
2021-03-24 07:39:01 +0430 +0430

میشه باهات صحبت کنم واقعا نیاز دارم با یکی صحبت کنم 😞 🌹 ❤️

0 ❤️

799080
2021-03-24 10:30:59 +0430 +0430

بعدشم کیر ت اون معز نداشت

اون گفت کیر منم بزار روش

گفتم ت کون خالی ها
بعدشم کاندوم یادت نره

گفت ن بابا نمی خواد
گفتم هر جور راحتی بگا ننه ای نویسنده رو
بعدشم

0 ❤️

799103
2021-03-24 13:27:41 +0430 +0430

خوشحالم که حدسم تو داستان اول درست از اب دراومد فقط حیف که اون قمه تو جایی که باید فرو میرفت فرو نرفت. بازم بنویس ارشیا دوست دارم بقیه زندگیتو بدونم

1 ❤️

799155
2021-03-24 21:19:34 +0430 +0430

بگایمت کینگ تخمی تخیلی مشاوره روانشناسی راه انداختی این سایت سکسیه کسخول ریدی به مستی مون

0 ❤️

799167
2021-03-24 22:50:55 +0430 +0430

چِت مَست،یعنی خوردن مشروب و کشیدن گل و فاصله زمانی کم که باعث ترکیب فازشون میشه!کسی که چِت مَست کنه هیچوقت نمیتونه رانندگی کنه ولی شما توی پارت قبلی گفتی با ماشین اومد دنبالم

دوم اینکه هرکس توی کودکیش بهش تجاوز میشه،در آینده متجاوز نخواهد شد و این فقط یه حرف مسخره هست!

1 ❤️

799178
2021-03-25 00:12:47 +0430 +0430

تو داستان قبلیت نوشته بودی که ۲۰ سالته و دهه ۸۰ هستی تا اینجا درست ولی گفتی که تبلت روز تولدت گرفتی و گفتی که توش بازی ریختم وتو تابستون بودی ولی اگه ۲۰سالت باشه باید متولد فروردین ماه باشی تا۲۰ سالت بشه

0 ❤️

799182
2021-03-25 00:34:23 +0430 +0430

داری کسشر میگی فقط

0 ❤️

799838
2021-03-27 06:28:37 +0430 +0430

قبل از اینکه این قسمت رو بخونم،
یا اینکه تو بخاطر حس همدردی یا ترحم سن خودتو رو پایین تر میگی یا اینکه کلا جای کسی دیگه اینو نوشتی
حداقل هفت هشت سال بیشتر از سنی که گفتی از همون دوازده سالگی تا الان که بیست ساله هستی بت میخوره
عجیبه تو دوازده سالگی حرفهات شبیه بیست به بالا بود.!!!

0 ❤️

799842
2021-03-27 06:45:45 +0430 +0430

متاسفانه حرفم در مورد سنت درست بود ،و واقعا حالم از خودم بهم خورد تو داستان قبلی احساساتی شدم،
چه بسا تو همون رضا باشی و با این ترفند خودت رو داری آروم میکنی یا اینکه تجاوزی که خودت کردی رو داری خودت رو اینجا جای اون مورد تجاوز قرار گرفته قرار میدی،
خدا کنه اشتباه .گفته باشم
اما درصد اشتباه گفتن در این مورد ۱ به صد هست

0 ❤️

799844
2021-03-27 06:55:25 +0430 +0430

حالا تو فکر می کنی خیلی کار جالبی کردی بهش گفتی برو روانپزشک!!! خب بعد چی شد؟ بر فرض هم که رفت روانپزشک بعد دیگه حالش خوب شد؟! چقدر تو خودت را در عین اینکه مظلوم نشان می دهی که بهت تجاوز شده در عین حال زرنگ هم می دونی اما به نظرم بی رحم هستی. راستش را بخواهی بدونی اینکه اون شخص مطمئن باش با کاری که تو کردی بیش از پیش عصبانی هست و مطمئن باش اگر دلش برای تو سوخت با کار تو دیگر برای احدی دلسوزی نخواهد کرد و بیش از پیش به تجاوزهایش بطور وحشیانه تر ادامه خواهد داد تا انتقام کار تو را از بقیه پسربچه ها و دختربچه ها بگیرد.

0 ❤️

800239
2021-03-29 03:08:37 +0430 +0430

۱۲ سالگی من بیاد پسر حال میکردم ولی نمیدونستم گی چیه

0 ❤️

803049
2021-04-10 21:51:58 +0430 +0430

فیک بودن داستانات از علاقت به ۶۹ مشخصه
اینکه تو هر دو داستان زارت میرین پوزیشن ۶۹
تو داری فانتزی های خودت رو مینویسی نه حقیقت

0 ❤️

850724
2021-12-31 02:13:39 +0330 +0330

دوطرفه هست از تهران بیاد

0 ❤️

872025
2022-05-04 01:03:16 +0430 +0430

کیر کل بچه های سلطنت آباد تو کون تو بچه کونی که علاقه به کون دادن داری …از تعریف کردنت مشخصه که خود کونی تو با میل و رغبت رفتی و کون تو رو جر دادن حقت بود کونی

0 ❤️