می خواستم بکنم ولی...

1392/12/14

سلام دوستان شهوانی این خاطره بر می گرده به 17 سال پیش .من یه نوجوان بودم خوشکل سفید وزرنگ.یه همسایه داشتیم که هر مادرامون با هم می رفتن بیرون زنگ می زدم میومد بمال بمال می کردیم.اون دو سال از من کوچیکتر بود و زورم بهش می رسید وزوری از پشت بغلش می کردم روشلواری باهاش حال می کردم.مانی اسم دوستم بود ومنم بابک کوچیک همه شهوانی ها.یکی از این روزها که خونهه مکان بود مانی رو آوردم وازش برای اولین بار یه لب آتیشی گرفتم ولمپرهای کونش مالش دادم واون تو بغلم شل شد.به پشت خوابوندمشو برای اولین بار کیرمو به سوراخ کونش چسبوندم وهمون جوری روش خوابیدم حس خوبی بود چون موقعیت زیاد داشتیم یه چند باری این کارو کردیمو تایه روز خودش گفت کرم بزن روانتر می شه.منم کرم زدم به سوراخ کونش کیرم که کوچیک بود بدون هیچ مشکلی رفت تو وفقط بار اول مانی از جاش پریدودوباره این کار کردمو بعد از 4و5تا تلمبه زدن آبم اومد.توکونش خالی کردم واونم رفت خودشو شست ورفت خونه.یه مدت همینطوری حال می کردیم تا اینکه یه مکان 24ساعته ردیف شد.پدر ومادرش برای کاری رفتن شهرستان ومادرش مانی به مادرم سپرد .منم به بهانه شام بردن وفوتبال دیدن بامانی رفتم خونه اونا.تا رسیدم در خونشون ودر باز کردومنم رفتم تو چنان منو بغل کرد که انگار یه دختر 14 ساله رو بغل کردهیه لب تولبی کردیم انگار همدیگرو 1سال ندیدیم.گفت امشب مال منی تاالان برعکس بوده یه امشب من .من که از تعجب خشکم زده بود گفتم باشه.بعد کلی لب گرفتن از همدیگه شروع کرد سینه هامو خوردن من ا ولین بار بود اونو اینطوری می دیدم
اینقدر سینه هامو خورد که تموم بدنم از شهوت می لرزید شورتشو که درآورد دیدم کیرش خیس خیسه با دستش سرم آورد پایین گفت بخورش گفتم یعنی چه گفتی بده گفتم باشه اینکارا دیگه چیه گفت حال میده…بگذریم مخمو زد منم کیرشو با چلش وچشم بسته انداختم دههنم اولش حال نمی داد یه مدت که گذشت حال کردم و نزدیک یه رب براش خوردم از خود بیخود شده بود ولی نمی دونستم چرا آبش نمی اومد گفتم من بودم تالان 5بار آب خالی کرده بودم چرا آبت نمی یاد گفت اسپره زدم
(بعدن فهمیدم یه اسپره رو تو تخماش خال کرده)خلاصه ما خوابیدیم منتظر شدیم آقا مانی مارو بکنهیه بالش آوردو گذاشت زیرم که کونم قمبل بشه بیاد یه کم روم خوابیدو هی به سوراخم تف می مالید وباانگشتاش ور میرفت لمپر های کونمو هی می بوسیدوتااینکه 2انگشتش کامل می رفت تو میومد بیرون.کیر مانی از کیر من یه کم بزرگتر بود حدودن 15سانت ولی خیلی کلفت
بودبحر حال سر کیرشو که گذاشت کلش رفت تو درد داشتم ولی به روم نیاوردم ولی مانی درآورد یه تف دیگه زد دوباره کرد تویه کم که روم خوابید دیگه حس کردم که تا ته توی کونم رفته دیگه یه ذوق ذوق خوبی بود که دوست نداشتم در بیاره ولی قشنگ که جا وا کرد کامل درآورد و دوباره کرد تو.تمام بدنم شل شده بود وریلکس در اختیار مانی بودم که اروم آروم شروع کرد به تلمبه زدن
ومی گفت بره تو بیاد بیرون که من واقعا از خود بیخود شده بودم نزدیک 40یا 50 دقیقه تلمبه زد من 3بار در حین کردن مانی آبم اومد اینقدر حال می داد که نمی زاشتم حتی یه لحظه در بیاره دوباره تف بزنه آبش که اومد همش تو کونم خالی کرد مثل یه جنازه ازروم بلند شد وکنار من افتاد من رفتم دستشویی خودمو شستم اینقدر اب تو کونم بود که تمومی نداشت اومدم بیرون غذا داغ کردم صداش کردم بزور سرپا شد ورفت خودش شست وبا هم غذا خوردیم بعد شام ههم زنگ زد بهه مادرم اجازه منو گرفت که بعد فوتبال من شب اونجا بمونم .بعد همدیگرو بغل کردیم وفوتبال دیدیم وفقط لب بازی کردیم .بعد فوتبال رفتیم حموم
من برای مانی یه بار دیگه کیرشو خوردم اونم مال منو خورد گفت بکن با اینکه از ته دل دوست نداشتم یه بار کردمش وبعد با هم خوابیدیم وتو بغل هم بودیم که برای اولین بار به مانی گفتم یه بار دیگه می کنی اونم یه لبخند زدو رفت اسپره رو آورد ویه حال حسابی دیگه به کونم داد.بعد ازاون شب کلا من دیگه ماله مانی بودم وتا قبل از خدمت با هم رابطه داشتیم نزدیک 8سال .دیگه من اون حداقا هفته ای 2 بار با هم بودیم.کیر کلفتشو چنان جا می کرد که انگار تمام دنیا رو بهم داده بودن. من بجز مانی نه دیگه کسی کردم ونه به کسی دادم اون بهترین حالو همیشه به من می داد.بهترین لذت های نوجوانیم با مانی بود واگه الان بخوادبازم بهش میدم که جفتمون متاهلیم ولی هیچ وقت من مانی فراموش نمی کنم اون یه شهر دیگه است ومن سالی یه بار اونم عید به
عید می بینمش.
متشکرم که وقت گذاشتین خوندین
با تشکر
بابک


👍 20
👎 1
93427 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

414067
2014-03-05 07:35:35 +0330 +0330
NA

همه همجنس بازن

1 ❤️

414068
2014-03-05 16:51:30 +0330 +0330
NA

خخخخخخخ
ملت75میلیونی مارو ببین

1 ❤️

414069
2014-03-06 02:08:37 +0330 +0330

گی نمی‌خونم، ننویس . . . . . . . . . . . . . .
شاشیدم تو ملاجت، دیگه ننویس.

0 ❤️

702181
2018-07-14 21:06:14 +0430 +0430

داستان قشنگی بود،دمت گرم

2 ❤️

775517
2020-11-04 20:29:46 +0330 +0330

عجب،میخواستی بکنی گاییده شدی!برین جلو زناتون همو بکنین😁😁😁😁😁

3 ❤️

829287
2021-08-31 20:39:49 +0430 +0430

چطوری کونی هستید بعد زن میگیرید ؟؟؟

3 ❤️

918436
2023-03-11 09:26:10 +0330 +0330

عالی و رومانتیک بود 😍 🌹

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها