تابستون سکسی

1394/08/22

سلام من امیرم الان 26 سالمه این داستانی که میخام براتون تعریف کنم واسه 6 ماه پیشه من قدم 186 وزنم 92 سیزده بدر بود من به همراه خانوادم و چنتا از دوستان رفته بودیم بیرون (من تو اون جمع چنتارو نمیشناختم) مشغول اماده کردن اتیش واسه کباب بودم که یه چند نفر دیگه بهمون اضافه شدن داشتم به ماشین نگاه میکردم که یه دختر از ماشین پیاده شد (22ساله قد بین 168 تا 173 وزن 75) تا دیدمش قلبم وایساد اسمش المیرابود خیلی قشنگ اولین دختری بود که اینجوری منو جزب خودش میکرد منم واسه جلب توجه اون شب هر کاری میکردم ولی اون شب نشد شمارشو بگیرم فقط تنها کاری که کردم با داییش دوس شدم (اون از من کوچیک تر بود و با مادر الی زندگی میکرد ) چن روز بعد داییش بهم زنگ زد میخاست که بریم بیرون منم که از خدا خاسته رفتم بعد از چند روز با الی دوس شدم اونم از من خوشش اومده بود .
دو سه ماه با هم رابطه عادی داشتیم . یه روز بهم زنگ زد با گریه گفت حال داییش بد شده منم که میدونستم دایی مواد مصرف میکنه سریع خودمو رسوندم خونشون خلاصه تا صبح بیمارستان بودم دایی مرخص شد منم داشتم از بیخوابی میمردم دایی رو رسوندم خونه خودمم همون جا خوابیدم رو مبل خوابیده بودم الی اومد رو مبل کناری نشست با موهام بازی میکرد و اروم میگفت خیلی ممنونم تو خیلی خوبی منم کلی لذت بردم .
همین باعث شد که منو الی صمیمی بشیمو خانواده هامون بیشتر باهم رفتو اومد کنن تا بستون همه با هم رفتیم شمال یه ویلا گرفتیم که دوتا اتاق خواب داشت با یه اتق پذیرایی که به اجبار منو خواهر کوچکمو الی اونجا میخوابیدیم منو الی تا صبح بیدار بودیم و رویه بالشت خوابیده بودیم با موبایل بازی میکردم البته موبایل بهونه بود میخاستیم کنار هم بخوابیم نفس تو نفس با هم حرف میزدیم اون با موهای من بازی میکرد منم دستایه ظریفشو نوازش میکردم چند روز همین طور بودیم تا یه شب دیگه نتونستم خودمو کنتورل کنم ازش لب گرفتم اون اصلا همکاری نکرد بعد از خونه رفت بیرون تو حیاط منم سریع رفتم پیشش ازش معذرت خواهی کردم و بهش گفتم که چقدر دوسش دارم داشتم کارمو توجیه میردم که اون شورع کرد از من لب گرفتن اول داشتم شاخ در میاوردم منم شروع کردم خوردن لباش زبونمو میکردم تو دهنش پایین لبشو میخوردم ولی زود تموم شود چون تو خونه پر از ادم بود دیگه تو ان سفر لب گرفتن عادت شده بود واسمون حیف که اون روزا تموم شد و برگشتیم خونه شب اولی که از هم جدا بودیم واسم دیونه کننده بود فرداش الی توتست مامانشو بپیچونه و به بهانه این که شب خونه دوستش بخوابه اومد خونه ما (خونه ما از دو تا کوچه راه داره واسه همین چند سال پیش خونهرو دو قسمت تقسیم کردیم فقط ی در بینشون بود که معمولا قفل بود) من حسابی دسپاچه شده بودم قلیون چاق کردم یه فیلم گذاشتم دستمو دور گردنش کردم از هم لب میگرفتیم منم اروم اروم دستمو به سینش نزدیک میکردم با انگشت شستم سینشو نوازش میکردم شهوت تمام وجودمو گرفته بود دلو زدم به دریا از زیر تیشرتش سینشو اروم گرفتم نوک سینه هاش سفت شده بود منم به همون حالتی که دستم دوره گردنش بود به خودم نزدیکش کردم زیر گردنشو بوس میکردم و لیس میزدم لباسشو زدم بالا سوتینشو باز کردم (سایز سینه هاش 75 بود ) خیلی سینه هاش خوب بود من خیلی دوسشون داشتم تیشرتشو زدم بالا وسط سینه هاش و سینه هاشو میلیسیدم با دستام محکم فشارشون میدادم اون با دوتا دستاش سرمو رو سینش گرفته بود دیگه میترسیدم بیشتر پیش برم تیشرتشو در اوردم رو پهلو خوابیدمو بغلش کروم دستام پشت کمرش بود ازش لب میگرفتم که اومد روشکمم نشست لباسمو در اورد منم محکم تو بغل گرفتمش سینه هاس تو دهنم بود منم دستمم از زیر شلوار رسوندم به کونش تو همون حالت چرخیدم خوابوندمش رو زمین دکمه های شلوارشو باز کردم اونم دکمه های شلوار منو باز کرد چند ثانیه بعد لخت تو بغل هم بودیم کسش تقریبا تپل بود دوباره اون نشست رو شکمم و خیسیو کسشو گرمای تنش رو بدنم حس میکردم با دوتا دستم باسنشو که تغریبن بزرگ بود لبامون تو هم قفل شده بود تو همون حالت کونشو رو کیرم اروم تکون میداد همش سر کیر م میرفت داخل کسش که من درش می اوردم (قبلن بهم گفته بود پرده نداره ) من اونو تو بغلم گرفتمو نشستم به کمر خوابوندمش ی بالشت گذاشتم زیر کمرش دیگه داشت ناله میکرد نفساش میلرزید منم با انگنشت شست اطراف کسشو ماساژ میدادم از پشت بکنم (از کون دوس ندارم ولی گفتم شاید از جلو خوشش نیاد ) تف زدم سر انگشتام کشیدم به سوراخ کونش سرشو فشار دادم نتوستم از کون بکنمش سر کیرمو گذاشتم رو کسش یه زره کردم داخل که مطمئن بشم مخالفت نمیکنه ارورم مدکردم داخل و با انگشت شست بالای کسش ماساژ دادم شروع کردروم به تلمبه زدن بعد از چند بر زدن لرزید و هر دو مون ارض شدیم چن دقیقه تو بغل هم خوابیدیم بعد رفتیم حموم تا اون داشت موهاشو میشست من یه چیزی درست کردم با هم خوردیم تا صبح تو بغل هم خوابیدیم.

نوشته: امیر


👍 0
👎 0
47376 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

474074
2015-11-13 16:28:24 +0330 +0330

هیشکی هم متوجه کارای شما نشد.حتی خواهرت که کنارشما خوابیده بود؟؟؟؟چه جالب

0 ❤️

474075
2015-11-13 16:53:05 +0330 +0330

کیرم تو ذات تخمیت
کیرم تو مغز جلقیت
نوشتی تو چه ساده
کیرم توی سادگیت
آخه کونی جلقی
کسکش صورت سگی
چه داستانی نوشتی
بمیر با قصه تخمیت
واسه ی نویسنده شدن
داری نیاز تو به لقب
واست تخلصی دارم :
’ کسنخ کونی بی ادب ’

1 ❤️

474076
2015-11-13 16:59:50 +0330 +0330

اوج توهمات یک جقی که میگن اینه…
بی نهایت فانتزی بود

0 ❤️

474077
2015-11-13 20:13:10 +0330 +0330
NA

خخخ داستانت عااالی بود…
اصلنم دروغ نبود…
حیف که چند خط اولشو بیشتر نخوندم… ROFL

1 ❤️

474078
2015-11-14 02:22:03 +0330 +0330

منوجزب خودش،تغریبن،لرزید ارض،یه زره کردم،کیری خان موقع تایپ دستت رو از تو شرتت دربیار.اون الی بهت نگفت چیشد که پرده رو بگا داد؟خلاصش که حیف کیرم بخوام حوالت کنم.خواهشا ننویس.داستان نوشتن بلد نیستی،ننوشتن که بلدی.

0 ❤️

474080
2015-11-14 05:26:21 +0330 +0330
NA

واقعا کیرئ بود داستانت

0 ❤️

474081
2015-11-14 05:47:19 +0330 +0330
NA

از کون دوس ندارم ولی گفتم شاید از جلو خوشش نیاد…
کس گفتیا…
متجلوق خیالپرداز

0 ❤️

474082
2015-11-14 07:01:37 +0330 +0330

بازهم یه جقیه دیگه بابا حداقل میخوای بنویسی با دو دست بنویس (جزب.جذب) نه یه دستت رو کیرت درحال جق زدن باشه ننویس دیگه

0 ❤️

474084
2015-11-15 07:25:20 +0330 +0330
NA

ریدم دهنت با این داستان نوشتنت

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها