زن دایی کس طلا

1392/05/19

زن دایی ما از اولشم زیاد پوشیده نبود هر وقت زمینه اماده بود راحت میشست و پا میشد بدون کنترل . زمان گذشت تا من وارد یکی از شرکت های هرمی شدم اولین کسی که وارد مجموعه من شد اون بود خوب خونشونم خوراک جلسات بود من با موتور میرفتم اونجا که اگه اخر شب شد دنبال ماشین نگردم.داییم با اتووس سرویس شهرستان میرفت دنیا هم به تخمش بود اصلا نمیدونست که دنیا کدوم وریه .تو این جلسات مخصوصا خصوصی هاش همه راحت بودن با هم دست میدادن یا رو بوسی من وقتی میدیدم دلم میخواست با زن داییم دست بدم یا … یوش یواش راحت شدم حتی یه کار عادی شده بود بعضی وقت ها که با اون تمرین میکردیم دلم میخواست با سر برم تی وسط پاهاش که همش بازو بسته میشد شرتاش همش کیپ کس وکونش بود طوری که قلمبه کیش ادم رو بیچاره میکرد یه روز قرار بود بریم یه جلسه بزرگ من زود تر رفتم بلکه یه دیدکی زده باشم زن داییم میخاست بره حمام / چی از این بهتر کفت من یه دوش بگیرم بعد بریم . منتظر بودم یه اتفاقی بیفته که افتاد حوای حمومشون خفه بود یکم لای دروباز گذاشت تا تهویه بشه از توی اینه حموم که تقریبا قدی بود نصف بیشتر بدنش معلوم بود خودش نیم رخ بود هر ازگاهی با پاش به در میزد که در پیش شه منم کیرم صاف صاف بود دیکه اگرم میرفتیم چیزی برای گفتن نداشتم . یه دفعه یه دادی زد کفت ای پام ای پام منم از خدا خواسته دوییدم گفتم چیه گفت حواسم به در بود یه جام رفت . از نیم رخ که وایساده بود معلوم بود که انگار داره اصلاح میکنه اما زاویه کونش نمیزاشت حدس بزنی کجاشو زود گفتم لباس بدم بیا بیرون ببینم چی شده گفت که فکر نکنم بتونم بپوشم .گفتم حالا چی شده مکه گفت نمتونم بگم .گفتم پس چیکار کنم گفت از اشپز خونه توی قفسه برام بتدین و چسب بیار . رفتم اوردم . از لای در میدیدم داره با دستاش جلوشو ور میره . گفتم کمک نمیخوای گفت نمیشه داستان داره گفتم هر چی باشه کوش میکنم . گفت زنونس نمیشه اسرار نکن گفتم تو که نمیتونی بزار کمک کنم .گفت پس هر وقت گفتم دو سه تا چسب اماده کن که بهم بدی خلاصه اون روز نشد که بطور مستقیم کسشو ببینم ولی تمام حیکلشو دیدم که فقت کونش میرزید به تمام دنیا .گذشت اومد بیرون . با اسرار من گفت که زیر نافشو بریده گفتم اگر میشد که نشد خودم پانسمانش میکردم . گفت اخه نمیشه که زشته گفتم اون زشته که وایسم ببینم از تو خون میاد و منم وایسادم نگاه میکنم . رفت تو تاق لباس بپوشه که باز داد زد اینم نشد لباسام و حولم خونی شد که . سریع دیکه گفتم الان نبینم دیگه از دست رفته زود بی معتلی رفتم تو برگشت گفت تو نیا که لختم گفتم اونو ولش الان خونت تمام میشه منم نباشم چیکار میکنی . گفت چیکار کنم کفتم بزار ببینم چه جوری بریدی با خنده گفت زشته گفتم نه خیر خیلی ام قشنگه داستشو زدم کنار حولشو بر داشتم کسشو دیدم نزدیک بود حمله ور شم بی خیال شدم . خلاصه پانسمانش کردم اومدیم تو اتق نشیمن .یه مقدار شربت بهش دادم تا ردف شد. دیکه بی خیال شدم رفتم خونه به یاد اون کس نیم تیغ و اون کون تپل یه جغی زدم صبح زود رفتم خونشون داییم گفت چه خبره گفتم نکنه امارشو داده یهو از پشت داییم انگشتشو گذاشت روی دماقش اشاره کرد هیس پگش خودم گفتم یه چیزه دیکه ای باید بکم کفتم هیچی امروز زود باید بریم جلسه قبلشم باید تمرین کنیم داییمم گفت نه خیر بگو که اصلا این زن توس نه ما بیا تو رفتم صبحانه رو که خوردیم دایی اماده شد و رفت زن داییم خندید گفت اکه اشاره نمکردم چی میگفتی بهش میگفتی داستانو گفتم عمرا .یه داستان دیگه ای چمبل میکردم گفت چه خبره زود اومدی من نمیتونم بیام خودت که میدونی گفتم اره اومدم حالتو بپرسم کمکت کنم با خنده گفت دایه از مادر عزیز تر شدی . گفتم احساس مسئولیت نمیزاره . با اسرار خیلی زیا شلوارشو در اوردم گفت که اون جای رو که نباید میدیدی رو دیدی ها .گفتم این که چیزی نیست بقیشم دیدم گفت کجاشو گفتم پشتشو گفت کجا گفتم وقتی در حمام باز بود گفت ای ناقلا حواست به من بود گفتم دست خودم نبود وجناتت نمی گذاشت گفت پررو نشو تمامش کن دیکه چون فقت یه خراش با تیغ افتاده بود خوب شده بود گفتم خوبه اما دیکه حواستو جم کن که دل ما ریش نشه گفت یعنی چی گفتم حیفه نمیتونی بگو نمی تونم من خودم انجام میدم گفت نه دستت درد نکنه گفتم الان مثل یه بچه خوب برو حمام خودم میام بقیه شو میزنم گفت پرروای ها .به زور بردمش تو کفت وایسا صدا زدم بیا تو 3 داقیقه طول کشد بعد در باز شد از پشت در گفت قبل از این که بیایی اگر این خبر بیرون درز کرد گفتم محاله فکرشم نکن . لباسامو در اوردم رفتم با شرت تو گفت ای چه جورشه من در اوردم تو هیچی گفتم خودت گفتی زشته گفت من اینو گفتم . منم در اوردم یهو گفت اف تیر چراغ برغه گفتم نا قابله شروع کردم به زدن اما چه زدنی یه دستم روی کسش بود و هی فشارش میدادم با یه دست دیکه پشماشو میزدم . گفتم میخوام یه بوسشم بکنم دیدم جواب نمیده نگاه کردم چشاش بستس داره لباشو میخوره پاشودم من لباشو خوردم دست انداخت ودر گردنم خودشو اویزونم کرد منم دستو انداختم زیر روناش و قشنگ بقلش کردم روی حوا که بود میگفت فقط بکن گفتم تا چند دقیقه قبل زشت بود نه گفت اگر نکنی میکشمت . سینه هاشو میکرد توی دهنم منم میخوردم دیگه راهی نبود جز کردن پرید پایین دراز کشید گفت فقط جر بده منم نکردم نامردی تا تونستم فشار میدادم 3.4 دقیقه بعد ابم ومد ابز معتل نکردم دوباره فرو کردم دبکن مجبور شدم دهنشو بگیرم که داستان نشه .کردم کردم تا ارضا شد میگفت بزار توش باشه منم دیدم که یه بار ارضا شدم الان میخوابه گوش نکردم برش گردوندم از عقب به جلو 5 دیقه دیگه کردم تا تمام شد . پشم کونشم زدم اومدیم بیرون . ازاون به بعد بجز روزهای اول پریودش ما بقی رو از عقب وجلو میکنم هر دفعه شیرین 2 بار اونم خوشش اومده ول کن نیست

b7mlc


👍 1
👎 1
268956 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

395093
2013-08-10 07:41:03 +0430 +0430

اره هي ميكفت بلدم بلدم همين بود كاييد بريد
:d

0 ❤️

395094
2013-08-10 07:44:34 +0430 +0430

واقعا تخیلی بود خاک بر سرت

0 ❤️

395096
2013-08-10 08:09:06 +0430 +0430

عجب…
بچه ها دروغ هم نمیگه ها
هوای حمام گرفته بود…
در حمام باز…
آینه قدی تو حمام…
رفتی برا کار پانسمان زخم…
با تبر داشت موهای کسشو میزد که خونریزی انقدر زیاد بود که بتادین و چند تا چسب زخم میخواست و بعد از چسب زدن هم باز خون اومد و حوله خونی شد؟؟؟؟
بعد هم که رفتی معاینه مریض…
خودت بگو…
کجاشو باور کنیم…؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

395097
2013-08-10 08:15:26 +0430 +0430
NA

yeki ham inja peida shod abesh zire nim sa’at oomad!!!

0 ❤️

395099
2013-08-10 09:40:39 +0430 +0430

تقصیر داشتن آفتابه لگن هرمی کس کوئیست و کسهای دیگه رو عن به عن کردن رفت!!! واسه این چیزاش بود… حاجی!!.. یادت باشه همیشه کسی که شوفر بیابونه بقول تو میره شهرستان پشه رو آسمون بگوزه کردش… بعدشم وقتی از راه میاد تا لحظه رفتن 400 500 تا پخت از تنور در میاره که کس تبدیل میشه مثل جوراب که پشت و رو میکنی…تابره سرویس وبرگرده از هر چی کیر و صاحاب کیره متنفره…

0 ❤️

395100
2013-08-10 11:41:40 +0430 +0430
NA

زذ زرذزطذ زرذطزذزرزذزطزرد

0 ❤️

395101
2013-08-10 12:18:45 +0430 +0430
NA

حمال بی سواد

0 ❤️

395104
2013-08-10 15:43:01 +0430 +0430
NA

کیرم تو دهن معلم اول دبستانت با این املات.کیر بابای پترس تو کونت کیر شوهر کوکب خانم و گاوای حسنک تو کون بابات با این بچه جقیش که تو باشی پا شو برو مقشاتو بنویس دیوس بعدم بکپ که فردا باید بری مدرسه دیوس

0 ❤️

395105
2013-08-10 18:19:39 +0430 +0430
NA

حال شما بگین چرا عصبی هستم…
ای داد الان باور کردین که یه بچه کس مغز بی سواد زیر 18 داره داستان مینویسه؟
اخرش به فاکو گا میدن سایتو

0 ❤️

395106
2013-08-11 01:52:10 +0430 +0430
NA

قشنگ بود دوباره دوباره
معلوم میشه تو کار داستان نویسی مهارت داری
ممنون

0 ❤️

395109
2013-08-11 14:40:40 +0430 +0430
NA

آخه جلقوز این داستان علمی تخیلی رو از تو کس ننت دراوردی؟؟
کیرم تو مخ پدرت!!!

0 ❤️

395110
2013-08-11 23:08:19 +0430 +0430
NA

Ridiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii

0 ❤️

395111
2013-08-12 05:15:40 +0430 +0430
NA

khl to saret

0 ❤️

395112
2013-08-12 06:22:02 +0430 +0430

جلقی بود، ننویس . . . . . . . . . . .
بچه‌ جان، خودت که همون اول نوشتی جلقو هستی. لااقل موقع نوشتن دستت رو از تو شورتت در بیار. شاشیدم تو ادبیاتت که چهار کلمه درست بلد نیستی بنویسی. ریدی به شهوانی، دیگه ننویس. کله کیری تو هنوز به شوکولات میگی دودولات ولی اومدی برای ما خاطره می‌نویسی؟ دیگه ننویس. اهرام مصر از ریشه تو کونت دیگه ننویس.

اگر جلق می‌زنی، صابون کم زن
یه بارم روی کیر دایی جون زن (یه بارم= یک بار هم)
زنک پشم کُس خود را زدوده
تو هم کون می‌دهی در کوی و برزن

0 ❤️

395113
2015-03-09 04:10:39 +0330 +0330
NA

خاک بر مغز کیریت و تخیلات کیریت درضمن چرا همه داستان ها همیشه یکم از در حمومشون بازه کیرم نثار کوس زن داییت

0 ❤️