سلام من جلال هستم ودفه اولمه داستان مینویسم شغلم رستوران داریه داستانی که مینویسم مال دوماه پیشه باحسابدار رستورانم کاملا واقعی و بدون دروغ این منشی ما ازاول تابلو بودعشق کیرداره و شبابه بهانه های مختلف اس میداد و تا نصف شبا اس بازی میکردیم تا کم کم روش بازشد وحرفاش رک ترشد و ازکلمات صمیمی تراستفادهمیکرو مثلا کسخل دیوانه افلیج و اینا
خلاصه یه شب بهش پیشنهاددوستی دادم و اونم ازخداخداخواسته قبول کرد. فرداش سرکار محلش ندادم که خجالت نکشه اونم بعدچندساعت اس داد گفت نکنه ازم خجالت میکشی گفتم آره گفت پس آینده چطور منو میکنی؟ دیگه هنگ کردم ومطمئن شدم جندست همون روز موقع استراحت پرسنل (ساعت سه تا شش) شروع کردیم لب بازی اینم بگم اون اول لبتشو آورد جلو منم تا میتونستم مکیدم دستمو گرفت برد رو کوسش یواش کردم زیر شلوارش دکمه شلوارش روبازکرد کمی مالیم دیگه قشنگ توبغلم ولوشده بود و آه میکشید بعد یه دفه عین وحشیا به کیرم حمله کردگفت درش بیار منم گفتم نه دیگه تا همین جاش بسه چون پشمای کیرمو نزده بودم بهش کیر ندادم واون روز تموم شد
شب بهش اس دادم وازش معذرت خاستم که نکردمش وبهش گفتم که فردا جبران میکنم رفتم حموم پشما رو صاف کردم و روز موعودفرارسید دیگه هر دو منتظربودیم ساعت سه بشه و بچه هابرن بالاخره رفتن و کرکره مغازه رو دادیم پایین پشت کامپیوتر نشسته بود منم ادای مشتری دراوردم گفتم ببخشید پیتزا دارید؟ گفت نه گفتم کس چی؟ چشاش پرشهوت بود ازجاش پاشد و گفت تادلت بخاد بعد شروع کردیم به لب گرفتن تا تونستیم لب خوردیم داشت از درد هوس میمرد دستشوگرفتم بردمش لژخانوادگی اول از سحر بگم قدبلندخوشکل چش عسلی سفید مثل کاغذ اندام لارج خلاصه خوشگل محله بود و همه دنبالش بودن خب رفتیم لژ چند تاصندلی چسبوندم بهم ونشستم روشون اونم تادید یه راست درازکشید افتادم روش و لباموگذاشتم رو لباش مممممممممممممممممممم داشتم دکمه های مانتوش رو بازمیکردم که گفت جون مادرت زود باش فقط بکن خلاصه لباساشو دراوردم خودمم لخت شدم فقط شرت پاش بودخودش شورتشوکشیدپایین گفت پاشو بکن لعنتی خاستم کوسشو بخورم که اجازه نداد رفتم رو سینش کیرمو کردم دهنش مثل جنده های وحشی ساک میزد اه و نالش تا اسمون میرفت رفتم پشتش خابیدم پاشو دادم بالاگفت زودباش بکن تو کوسم که گفتم نه گفت پس بزن تو کونم معلوم بود بار اولش نیست تا بخودم اومدم کیرم تاته توکونش بود اونم داشت قربون صدقه کیرم میرفت بعدشم گفت زودباش آبتو بریز توکونم و بادست ارضام کن منم هرچی اب داشتم ریختم تو کون سفیدشو بادست ارضاش کردم بعد همونجا تو بغل هم خابیدم بعد براتشکر ازم کیرمو لیسید
بعد چندروز گفت باید با من ازدواج کنی منم گفتم اول بگو کی کس کونتوگاییده که داستان ش رو تعریف کرد و فهمیدم با یه پسرعراقی به اسم گوران دوست بوده وهمونم کونیش کرده منم نه دیگه باهاش سکس کردم و نه محلش دادم اونم استعفا داد و رفت ببخشید اگه بدنوشتم آخه دفه اولم بود.
نوشته: جلال
رستوران ها ساعت سه تعطیل میکنن میرن خونه برا فردا میان …اخمق
امکان دار کس شعر باشه اما از اون ور امکان راست بودنم داره
خاک تو سرت که به یه عرب کثیف دادی
حیف دختر ایرونی که دست عرب بخوره بهش
کیر سخاری با ابلیمو
کیر خر
بیناموس این چ داستانیه کیرم باهام قهر کرده از بس کسشر بود
آخه چه اجباری داری این همه کس شعر ببافی به هم جقی؟؟؟؟
به نظرم همش حرف مفت بود
عامو تا یه دختر بهتون گفت بیا منو بکن زودی دستپاچه نشین و ترتیبشو ندین،اینا بعضیهاشون کلی امراض و بیماری و کوفت و زهرمار دارن،بعضی هاشون حتی بذاق دهنشون هم الوده هست
من نمیدونم داستانا کیری شدن یا دخترا کونی شدن یا ک پسرا کصخل شدن ک داستان تخیلی دخترای کونی رو مینویسن… خدایا توبه
دوس دارم ببینم منشی یه پیتزا فروشی حقیقتا در جواب “کس دارین؟!” چی میگه:/
چقد این عجله داشت که حتما بکنیش از یه جایی بالاخره!!
بنظر من برو یه آزمایش بده مریضت کرده بدبخت
حد اقل خوب بود شربت نداشت. تازه طرف نگفت لرزید و ارضا شد.
کسخول فلج افلیج
دیوث شبا اس میدادی بعدش دوست شدین
تک تک صندلیای رستوران تو کونت
منکه نخوندم ولی صرفا جهت اطمینان
کیرم تو کون تو و سحر
:-D
گفت پس درآینده چطور منو میکنی؟
تا اینجا خوندم .
کیر اسب ابی تو گوش سمت چپت از بس عجله داشتی کیرم غافلگیر شد سکته زد
دوستان عزیز قبل از نوشتن داستان اول دستتونو از تو شلوار در بیارین بعد بنویسید