سلام دوستان عزیزم . قبلابگم که خیلی به کاری که انجام دادم فکر می کنم و واقعا پشیمانم ولی چاره ای نداشتم . دلیل اینکه خواستم داستانم رو تعریف کنم این هست که می خوام نظر شما دوستان رو بدونم و آیا اینکه من اشتباه کردم یا خیر ؟ لطفا داستانم رو بخونید :
چندین سال قبل ، کاوه با خانومش به تازگی مستاجر همسایه بغلی ما شده بودند . من هم چند سالی بود که ازدواج کرده بودم . چند ماهی گذشت و رابطه من با کاوه صمیمی شد و این رابطه به همسرامون هم سرایت کرد . کاوه پسر خوب و آرومی بود . خیلی هم جک های زیبایی می گفت . تو شب نشینی هامون خیلی می خندوند . همسر کاوه که مورد اصلی داستان هست ، زن بسیار زیبایی بود . نمی دونم این چه زنی بود که آفریده شده بود . تا حالا زنی به زیبایی اون ندیدم . زنی بود خوش اندام . با قد حدودا 170 . سینه های معمولی . با یک کون تپل که وقتی دامن میپوشید فوق العاده تکون می خورد . اسمش ثریا بود و مثل همسرش ، من هم ثوری صداش می کردم .
من حسابدار یک کارخانه آرد هستم . البته ناگفته نماند که همسر من هم زن زیبایی بود ولی ثوری بی نظیر بود . من خیلی رابطه ام با کاوه صمیمی شده بود واگر روزی یک بار نمی دیدمش آروم نمی گرفتم و همین رابطه باعث شده بود که هر هفته خونه همدیگه شب نشینی بریم .
ولی همسرم با ثوری خیلی رابطه خوبی نداشت . به خصوص به من اصرار می کرد که ثوری صداش نکنم و باهاش صمیمی رفتار نکنم . ولی من برخلاف نظر همسرم خیلی باهاش صمیمی بودم و همسرش هم مشکلی از این بابت نداشت . این رو هم بگم که این صمیمیت من با ثوری فقط به دلیل دوستی من با همسرش بود و مثل خواهر برام عزیز بود .
چند ماهی از صمیمیت من و کاوه می گذشت . همسرم حامله بود و در ماه هشتم مادرش برای مراقبت اون رو پیش خودش برد که در شهر دیگه ای بودن . چند روز اول که تنها بودم خیلی بهم سخت نمی گذشت ولی بعدا خیلی احساس تنهایی می کردم و میرفتم خونه کاوه . تقریبا هر روز به بهانه ای می رفتم اونجا و کاوه و همسرش با این موضوع مشکلی نداشتن .
ولی یکی از روزهایی که برای شام رفته بودم خونه کاوه احساس کردم ، ثوری گریه کرده . چند ساعت گذشت و چیزی نگفتم و اونها هم پیش من مثل همیشه برخورد کردن .
چند روز گذشت . وقتی دوباره رفتم خونشون دیدم چشم ثوری باد کرده . کاوه گفت بریم خونه شما ، ثوری کمی ناخوشه و من هم چیزی نگفتم و با هم برگشتیم خونه من .
فردای اون روز ، ساعت تقریبا 5 غروب بود و من خونه بودم که تلفنم زنگ خورد . دیدم شماره همراه ثوری هست . گوشی رو برداشتم و سلام کردم که ثوری زد زیر گریه . هر چی هم گفتم چی شده ، پاسخی نداد من هم که کلافه شده بودم ، تلفن رو قطع کردم و رفتم خونشون . چون فکر کردم برای کاوه اتفاقی افتاده . وقتی که در رو زدم اومد در رو باز کرد و با اشاره گفت بیا داخل . رفتم تو خونه . پرسیدم چی شده ، کاوه کجاست ؟ گفت کاوه سر کارشه . این اولین باری بود که وقتی کاوه خونه نبود تو خونش بودم . ازش پرسیدم چی شده که ماجرا رو با گریه تعریف کرد . اون طور که ثوری می گفت ، کاوه با یک دختر و مادرش که جنده بودن رابطه پیدا کرده و هر روز میره اونجا و کلی هم خرجشون میکنه . چون طولانی میشه نمی گم چطور فهمیده بود .
من هم آرومش کردم و از اونجا که حتی عکسش رو هم گرفته بود ، بهش گفتم از کاوه متنفر شدم و گفتم چطور تونسته زن زیبایی مثل تو رو با اون زن خیکی چاق عوض کنه .
ولی یک دفعه چون عصبی بودم گفتم ، داشتن تو برای هر مردی یک آرزویه . اولین باری بود که اینطور حرف می زدم . ثوری همینطور هاج و واج بهم نگاه می کرد . یکدفعه گفت : داشتن من برای تو هم آرزویه ؟
نمی دونستم چی بگم . گفتم تو مثل خواهر من ، که حرفم رو قطع کرد و گفت : برای تو هم یک آرزویم ؟ گفتم الان که فکرش رو می کنم بله . گفت : زنت چطوره ؟ گفتم خوبه . گفت : چند بار تا حالا بهش خیانت کردی ؟ گفتم : باور کن چه زمان مجردیم و چه الان با هیچ زنی نبودم . گفت : من حالم خوب نیست . گفتم بلند شو ببرمت دکتر . گفت : روحم خوب نیست . گفت میدونی چند ماهه فقط دارم نقش خوب بودن رو بازی می کنم ؟ چند ماهه که پیش تو سعی می کنم با کاوه خوب باشم . خیلی تعجب کردم و گفتم تو واقعا این همه مدت نقش معشوق کاوه رو بازی می کردی ؟ گفت : ازش متنفرم .چند ماهه که دور ازش می خوابم . باز گفت حالم بده . گفتم استراحت کن ، اگر می خوای بلیط می گیرم برو خونه پدر مادرت .
گفت نه . می خوام با کاوه زندگی کنم ولی قبلش می خوام بهش خیانت کنم . خیلی نصیحتش کردم و از خونه اومدم بیرون .
دیگه کاوه برام شده بود یک سگ . خودش هم فهمیده بود که ازش متنفر شدم ولی براش اهمیتی نداشت و هیچ تماسی با من نمی گرفت .
1 ماه گذشت و بچه من بدنیا اومد . غروب بود . ثوری دوباره بهم زنگ زد و گفت : خونه هستم . گفتم آره ، زنم می خواد برگرده و دارم خونه رو تمیز می کنم . خداحافظی کرد و بعد از چند دقیقه دوباره زنگ زد و گفت : در رو باز کن . پشت درم اومدم کمک . در رو باز کردم . نمی دونم چرا ولی این کار رو کردم . این رو بگم که چند ماه بود هیچ سکسی با همسرم نداشتم و بینهایت بهم فشار اومده بود .
ثوری اومد تو و نشست . گفتم زحمت نکش خودم تمیز می کنم . گفت باشه ولی من اومدم که کمکم کنی .
گفتم دوباره چی شده؟ اومد جلو و بغلم کرد . من قدم 195 هست و اون سرش روی سینه هام بود . همینطور فقط من رو بو می کرد و هی می گفت : جان .
دیگه نمی دونم چرا نصیحتش نکردم . فورا دستم رو انداختم دور گردنش و فشارش دادم . گفت جان . ( اینجای داستان رو خیلی خوشم نمیاد که تعریف کنم ولی چون این بخش داستانهای سکسی هست و فحش بارم نکنید و چون نظرتون رو می خوام بدونم ، کاملا مثل اون غروب ، هر چی اتفاق افتاد رو براتون می نویسم )
آخ ، جون ، دستم داشت موهاش رو نوازش می کرد . نشستم روی مبل . لباش رو گرفتم و مکیدم . آخ آه آه . آم آم هم هم هم . عزیزم ، اوخ . لباساش رو با یک ولع خاصی کندم و لخت کامل شدیم . شروع کردم به خوردن سینه هاش . چشماش رو همچنان بسته بود . کیرم رو دادم دستش و گفتم بماله . اون هم شروع کرد به مالیدن کیرم . توی بغلم گرفته بودمش . زیباترین زنی که در زندگیم دیدم داشت تو بغلم حال می کرد . دیگه صداش در نمیومد . من هی داشتم سینه هاش رو میخوردم و با یک دستم کسش رو می مالیدم . کسش شده بود رودخونه . خیس خیس . همینطور که داشت کیرم رو میمالید ، یکدفعه آبم اومد و ریخت روش و ارضا شدم . گفت : چقدر کم طاقتی . گفتم خیلی بهم فشار اومده . چند ماهه زنم رو نکردم . گفت پس زود راستش کن و اونقدر که دوست داری من رو بکن . می خوام به کاوه چنان خیانتی کنم که اعصابم آروم بشه . کیرم با صحبتهاش سریع شق شد . بصورت برعکس خوابیدیم . شروع کردم کسش رو لیسیدم و اون هم خایه هام رو می مکید . کیرم رو دادم دهنش که خواهش کرد و گفت حالش بهم می خوره . گفتم بی خیال . همینکه کس تو رو میلیسم کافیه . چه کسی داشت . تپل . خوشگل ولی بزرگ . تیغ زده بود . سوراخ کونش هم کوچیک و خوشگل بود . کونش رو گاز گرفتم و کسش رو هم میلیسیدم . دیگه تحمل نداشتم . گفتم می خوام بکنم تو کست . گفت اول کونم رو جر بده . وازلین زدم و برای اولین بار کیرم رو کردم تو کونش . ( کیرم خیلی بزرگ نیست و کوچیکه و همین دلیلی بود که خجالت می کشیدم زمان مجردیم دنبال دختر برم ) چون کیرم کوچیک بود خیلی دردش نگرفت و فقط چند ثانیه جیغ کشید . باور نمی کردم که کیرم تا آخر رفته تو کونش . گفت برای اولین بار از پشت داره می ده . بد جور سکسی شده بود . چند دقیقه تلمبه زدم و یک دفعه آبم ریخت . اعصابم خورد شد چون کسش رو نکرده بودم . گفت : باز هم شقش کن . من شوخی ندارم . باید ارضام کنی . چند دقیقه صبر کردم و میوه خوردم و کسش رو لیسیدم و کمی کیرم شق شده بود . به زور کردم تو کسش . چون شق کامل نشده بود با زحمت رفت داخل . ولی وقتی کردم تو کسش کیرم شق شد . هی تلمبه زدم . اون هم می گفت : کس کش جرم بده . عشق من جرم بده . فدای کیرت بشم . جان . اوف . بکن . بکن . کاوه کثافت . ببین کسم داره جر می خوره . اینها رو با گریه می گفت . من هم هی جرش می دادم . بالاخره هر دو ارضا شدیم و خوابیدیم . وقتی بلند شدم دیدم ، رفته . فردای اون روز ، زنم برگشت و ثوری هم اومد دیدنش ولی فقط بهم نگاه می کرد . یک هفته گذشت . خیلی دلم براش تنگ شده بود . رفتم جلوی در خونشون به بهانه کاوه . در رو باز کرد و گفت :میدونستم میای . ولی پریود شدم . گفتم فقط می مالمت گفت باشه . رفتم تو و چون وقت اومدن کاوه نزدیک بود همون پشت ، مالیدمش .
یک ماه و دو ماه و سه ماه گذشت و من هر هفته یکی دو بار می کردمش . خیلی بهش علاقه مند شده بودم و می خواستم بهش بگم که از کاوه جدا بشه و با من ازدواج کنه ولی شدنی نبود .
ماه محرم رسید . 10 روز ازش خبری نبود و به تماسهام جواب نمی داد . بعد از محرم ، رفتم جلوی خونش و در رو باز کرد . گفتم چرا 1 ماهه تحویلم نمی گیری ؟ گفت : توبه کرده . گفتم بیجا کردی . من بهت علاقه مند شدم و با زور رفتم تو خونه و بهش چسبیدم . شروع کرد به گریه و خدا رو صدا زدن . ای خدا من که توبه کرده بودم . کمکم کن . تو رو خدا دیگه همه چیزو فراموش کن . ولی من که غاطی کرده بودم و کسش رو می خواستم ، چادرش رو از سرش کشیدم و سینه هاش رو کردم تو دهنم . اون فقط ایستاده بود و قرآن می خوند . ولی من شهوتی شده بودم . دامنش رو دادم بالا و شرتش رو کشیدم پایین و خمش کردم و کیرم رو کردم تو کس خوشگلش . چه کسی بود . ولی هیچ حرفی نمی زد و فقط می گفت توبه . خیلی زود آبم اومد و شاید فقط چند بار تلمبه زدم . بعد از اون جریان ، 1 بار دیگه با تهدید هم که بود ، به زور کردمش ولی دیگه با من حرف نمی زد و من هم به اشتباهم پی برده بودم و ناراحت بودم و توبه کردم که دیگه به زن شوهر دار کاری نداشته باشم .
ولی حالا ، همسرم برای مشکلات مالی که پیدا کردم از من جدا شد
خودم هم آواره شهر دیگه ای شدم
نمی دونم این اتفاقات به دلیل این بود که به توبش گوش ندادم یا خیر .
منتظر نظراتتون هستم . میدونم طولانی شد ولی دوست داشتم به کسی تعریف کنم که بهتر از شهوانی ندیدم
نوشته: کوروش
شنیدی میگن دنیا دار مکافاته؟
دقیقا همینه
از هر دستی بدی از همون دست میگیری
اونایی که به زنشون خیانت میکنن یه روزی به بدترین شکل ممکن خیانت میبینن
اونایی که دل میشکنن خیلی بدتر یکی میاد دلشونو میشکنه
مال مردم بخوری چند برابر ازت میخورن
تازه اینا واسه این دنیاته که تقاص پس میدی
ولی بازهم نمیفهمیم نه تو همه اینجوری هستن
ولی اگه پشیمونی از الان سعی کن دیگه راهو کج نری
خودت نتیجه اشتباهت دیدی
امیدوارم درس عبرت بگیری
داستانت قشنگ بود.البته من هیچ وقت و در هیچ شرایطی خیانتو نمی پذیرم.
هیچ وفت از خودت نپرسیدی چرا توبه کرده؟ شاید اشتباه کرده بود یا شوهرش ادم شده بود
در هر صورت بی خیال. به خودت سخت نگیر.
از قدیم گفتن دنیا دار مکافاته ! هرخطایی بکنی تو همین دنیا تقاصش رو پس میدی !
دوست عزیز داستانت به لحاظ نگارش خوب بود ولی یه جاهایی شک کردم به واقعی بودنش ( مثلا اونجا که بچه شما بدون حضور شما دنیا اومده! ) اما در کل امیدوارم اگه واقعا اینطور بوده اووضاع زندگیت رو به راه بشه و در راه درست حرکت کنی .
پاینده باشی
|( |( |( |( |( نننننااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا مرد
ولى من بهت ميگم دقيقا بدترين جا رو واسه گفتن حرفت انتخاب كردى
الان كه با زنت مشكل پيدا كردى فهميدى كه اشتباه كردى!؟ اگه اصلا مشكلى برات پيش نمى اومد چى؟
من فكر ميكنم تو واسه اين مشكلى كه برات پيش اومده ناراحتى نه واسه خيانتى كه كردى پس حداقل خودتو گول نزن …
اينجاش باحاله:
“ميگفت : کس کش جرم بده . عشق من جرم بده” بتو ميگن كسكش عاشق
سلام.
من داستانتو باور دارم.و کاملا در کش میکنم.
حرفای ساغر هم کاملا درسته.
هرچیز زیادش مضره حتی رابطه های خونوادگی اگه اولش تعادل تو رابطه داشتید هرگز این مشکل پیش نمیومد.
من به شخصه از زن شوهردار میترسم مثل اینه که با شعله آتیش حال کنی.میسوزنه شوخیم نداره.
داستانکی-غم اندودکی
“می خوام نظر شما دوستان رو بدونم و آیا اینکه من اشتباه کردم یا خیر ؟”
یعنی خودت نمیدونی کارت درسته یا اشتباه؟
حدس ميزنم مغزت در حد یه جلبک منگل باشه!(تصویر این موجود نادر در پایین کامنت قابل مشاهده است)
واقعا از داستانت متأثر شدم :sad:
ببین شهوت چه بلاهایی میتونه سر یه آدم بیاره.پیشنهاد میکنم توم توبه کنی،ايشالا كه بخشيده شي
تاپیکتو خوندم میخواستم کتابمو برات بخونم ولی وقتی داستانتو خوندم پشیمون شدم
اینم عکس جلبکی که قولشو داده بودم(منبع:تخم شناسی-جلد اول-مبحث جلبک شناسی-ص 492)
ایول داشی خیلی عالی بود. برخلاف جقی هایی که دولم ندارن میگن کیر خر تو پامونه.
پشت در بسته هر خونه یه گرگ ناموس در کمین نشسته…خواهرا به شوهراتون محبت کنید…برادرا سرتون توزندگی خودتون باشه…باور کنین بهترین زن همون زن خودتونه که موقع ازدواج التماسش میکردین بله رو بهتون بگه…مجردا نوبت شما هم میرسه …دور زن شوهر دارچرخ نخورید…خیرسرم رفتم منبر… گوش بدید گل که لگد نمیکنم…برا پایان روضه یکی ازبچه ها دعای توسل بریزه تو سایت همه با هم برا روح پر فتوح این بابا طلب امرزش کنیم…امین…
دوست عزیز کار اشتباهی کردی. حداقل بجای اون میرفتی سراغ یک دختر که توی خیابون ها ریخته. من که واقعا دلم برای اون سوخت. همچنین برای زن بیچاره ات که داشته میرفته حاصل سکست رو بدنیا بیاره و تو رفتی به سکس با یک زن دیگه کاش کاوه هم میفهمید و مثل یک سگ از تو بدش میومد.
Khodaaa mibini?? mikhooni ?? Nazarate javoonaie ke hame fekr mikonan ina be hichi pa bánd nistan! Rage gheyrateshoono mibini chetor bara namoos mizane??
Khodaaaaaaaa
Khodaaa mibini?? mikhooni ?? Nazarate javoonaie ke hame fekr mikonan ina be hichi pa bánd nistan! Rage gheyrateshoono mibini chetor bara namoos mizane??
Khodaaaaaaaa
دوست عزیز چون قبلا" یکی از مردهای فامیل خودم با زن شوهر دار اینکارو کرده میتونم داستانو باور کنم .فقط کاش نمگفتی اول از کون خواست بده کمی دور از ذهن هستش .ولی همین مرد فامیلم که پولدار هم بود به بد وضعی افتاد ورشکسته شد زنش ازش جدا شد حالا واسه کمترین پول به کسای رو میزنه که قبلا" کارگر خونشون بودن .سکس با زن شوهر دار تاوان سختی داره
بله حديثه ك زنا فقر مياره؛توخجالت نميكشي?توماه محرم?امام مظلوم ماشهيد شده تو كس ميکني?تف به شهوتت
ببین داستانت راست یا دروغ ( که دروغه) به کنار
متن و نوشتارت خوب یا چرند( که چرنده ) به کنار
این مزخرفات چیه که آخرش بافتی که من فلان شدم یا زنم ترکم کرده یا… که معلت از کردن یه زن در حال توبه است
کی میخواین از این مزخرفات و خرافات دست بردارین
آخه ورشکست شدنت چه ربطی به این کس شعرا داره
برو آب بکش که واقعاً پا گذاشتی تو راه کسانی که سالهاست با خرافات دارن مغز همه را از بین میبرن
کس خل مالیاتی کدوم خری این کاری را میکنه که کاوه خره داستان تو کرده
تو حتی تو سوژه هم موندی
اگه میخوای بنویس ولی لطفاً آخرش خرافات بلغور نکن
ببین آشغال عوضی تو بخاطر 2 چیز نجستی
1_ اینکه کس و شعر نوشتی و از اون گروه کثافتهایی هستیکه قصد دارن جامعه و زنهای ایرانی رو خراب و فاسد معرفی کنن. منظورم این نیست که توی زنهای ایرانی مشکل دار نیست، بلکه میخام کس مغز الاغ خرفهم بشی که خراب ترینشون هم به این راحتی که گفتی به غریبه نمیده چه برسه به تو که ادعا کردی خیلی رابطه صمیمی باهاشون داشتی.
2_ بر فرص محال که کس شعرهات راست باشه، تبارت رو گائیدم توالتهای پارک دروازه غار از تو پاکتره، لجن تو اگه انسانیت حالیت بود وقتی از مشکلشون با خبر شدی میرفتی تلاش میکردی کاوه از راهی که توش افتاده برگرده، نه اینکه متنفر بشی و بگیری زنشو بکنی. بچه کونی زنت که ناراحت بوده از صمیمی شدنت با زن کاوه دلیلش شناختنش از توی عوضی بوده که چه ولدحرومی هستی، که به ناموس مردم نظر ناپاک داری.
خاک تو سرت کنن
قابل توجه بقیه از راه های مجاز وشرعی هم میشه شهوت رو مهار کرد دور زن شوهر دار نگردید
اخه کیره عابده ارمنی تو کونه همتون .شما ها که دارین این بدبختو سرزنش میکنین میشه بگین خودتون اینجا چه گوهی میخورین.نکنه اومدین دعای کمیل .یه مثل قدیمی میگه ؛اخوند میرفت پند میداد خودش میرفت کون میداد
ای پیر فرزانه
حقیقتا خوب منبری رفتی وتو شهوانی ندیده بودم کسی اینجور نصایحی بگه ولی حیف آخرشو خراب کردی
اینو بگم خدمت شما که اینجور راهنماییها خیلی تاثیر گذاره ومثبت
دمت گرم
راستش من با داستانت خیلی حال کردمدمت گرم بازم بنویس (عالی بود)
شیر جوان عزیز: نصیحت مفرط درد داره و همه رو فراری میده…باید اون وسط یه گریزی یه خنده ای هم قاطی کردتا ملت حال کنن…در ضمن اینجا کسشعر میگیم تا کمی هم بخندیم…
خواستم بگم
طرفت سکسی نبوده
تو زود انزالی داری …بدبختتتت
كاري به گناه و ثواب ندارم.
كله كيري كوس كش . آدم به كساني كه مشكل دارند كمك مي كنه نه اينكه زنشونو بكنه.
كير خودت توو كون خودت تو 195 سانتي ولي انقدر حقير هستي كه وقتي يكي بهت ميگه توبه كردم بهش تجاوز مي كني؟
مادرجنده انتظار داري واسه اين ريق زدن هات بهت اسكار بدن؟؟
مفعول جان خودارضاييت بيش از اندازه شده داره روح و روانتو گوه مالي مي كنه.
در پايان بيت شعري تقديم به تو
كير خر مي كني ميان خودت
ريده اي تازه در دهان خودت
همسر كاوه را تو گاييدي
مي كشي محنتش به جان خودت
من كه كير ندارم به جاش كير پسرهاي شهواني توو مقعدت.
واسه اوناىى که فکر مىکنن اىن کارا باعث فقر مىشه متعاسفم.به خوب و بد کارش کارى ندارم ولى ربطى به فقر نداره…خرافاتو بزارىن کنارو واقعىتو ببىنىن.
کرم از زن دوستت بود.بعد تو الاغ.خاک تو سرت.خدا عاقبت همه رو بخیر کنه
باز هم خیانت… انگار دیگه این موضوع واسه همه عادی شده.
خدایا شکرت…
ببین عزیز از من 26 ساله یه نصیحت بشنو
هیچ وقت دنبال زن شوهر دار نرو که بد چوبشو میخوری
که خوردی
از این به بعد بیشتر مواظب باش
من چوبش و خوردم و دهنم گاییده شد
واست ارزوی خوشبختی میکنم
به امید خدا زنت هم برمیگرده
همیشه تو زندگی به فکر انعکاس باش اگه زنت با تو اینکارو کنه تو چه حسی بهت دست میده اینجوری سعی میکنی دور بر کارایی که باعث میشه خودت ازشون ناراحت بشی نری مثلا اینکه زنت با کاوه خیلی صمیمی میشد و خودشو براش لوس میکرد…
ماشالا واعظ زیاد داریم که ارشادت! کردند به میزان کافی.
اولا بعدش که کردی و زندگیت پکید اومدی میپرسی کار اشتباهی کردم؟ اگه پ ن پ لوث نمیشد یه دونش اینجا هیلی میچسبید
ثانیا لهجه مشهدیتو برای محاوراتت کنار بذار نه تو نوشته هات: برای تو هم آرزویه!"
واسه ما دیگه جانماز آب نکش … هه ، میگه اشتباه بوده ؟ هه
خیانت بود دیگه ننویس . . . . . . . . . . . .
اگه خاطره واقعی بود میگفتم بنویس ولی چون مشخص بود که یک سناریو چرند نوشتی میگم ننویس. آخه کُسکش کدوم الاغی یک زن خیلی خوشگل داشته باشه بعدش میره پولشو خرج یک زن جنده بیریخت و بد هیکل و مادرش میکنه؟ کیر کاوه آهنگر همراه با درفش کاویانی تو کونت دیگه ننویس. امیدوارم زنت و بچهات کونی از آب درنیان دیگه ننویس. داستانهای خیانتی ننویس بچه کونی؟ آشغال کله تو نیازی به راهنمایی نداری، مرتیکه الدنگ از جلو چشمام خفه شو دیگه ننویس.
زن شوهر دار…خیانت خودت به زنت…توبه اون ک اصرار به گناه تو
نمیدونم چی بگم شهوت نابود میکنه آدمو
خدا همه رو کمک کنه
خوب بود…بنویس بازم…