ضمانت منجر به سکس

1394/07/23

در دنیای واقعی اتفاقات زیادی می افتد که منجر به سکس خارج از عرف میشوند. داستانهای زیادی از این سایت خواندم که نظر دهندگان نویسنده را متهم به دروغ کرده‌اند. البته دلیل آن بی شک اغراق نویسنده بوده وگرنه بالاخره اینهمه سکس که انجام میگیرد توسط افرادی است که دور و بر ما زندگی می‌کنند. اما خاطره من از تنها سکس خارج از خانواده: بنده 35 سال سن دارم و ده سال پیش ازدواج کرده‌ام. یک زندگی سالم و معمولی. به لحاظ تربیتی نه قبل از ازدواج و نه بعد از آن هیچگاه سکسی با کسی نداشته ام به جز همسرم. کارمند دولتی هستم و مانند اکثر مردان بعد از ازدواج شکم بالا آورده ام. موهایم کم شده و هیکلی معمولی با یک تیپ معمولی تر دارم. کیرم هم برعکس اکثر دوستان نویسنده سایت بسیار به اندازه است. نه کوچک نه بزرگ!

در یک آپارتمان هشت واحدی زندگی می‌کنم که یکی از واحدها متعلق به یک خانم مطلقه با یک بچه پنج ساله است. البته این داستان مربوط به پنج سال پیش است. این خانم یک تیپ بسیار زیبا و با کلاس دارد و هیکلی بسیار موزون و خوش تراش. در عالم همسایگی با هم سلامی داشتیم و بس. هر چند تعدادی از واحدها خیلی کس لیسی خانم را میکردند، اما این خانم یک غرور خاص و بالایی داشت و به هیچ کس رو نمیداد. حالا در بیرون آپارتمان چطور بود و رابطه‌ای داشت یا نه، من نمیدانم. دقیقاً یادم هست که یک روز عصر زنگ واحد به صدا در آمد و هما خانم پشت در بود. بعد از سلام و تعارفات معمول گفت که میخواهد از بانک وام بگیرد و نیاز به یک ضامن کارمند دارد. پرسید آیا ضامنش میشوم؟ بنده هم گفتم که باید بررسی کنم و اطلاعات کامل وامش را گرفتم. موقع رفتن شماره موبایل خودش را داد و گفت اگر اوکی شد، بهش زنگ بزنم تا مدارک را برایم مسیج کند. خلاصه اینکه بعد از چند روز موافقت خودم را برای ضمانت اعلام کردم. هما هم مدارک و تاریخ رفتن به بانک را برایم مسیج کرد و بعد از این ماجرا، روابطش با من گرمتر شد. تا رفتن به بانک هم برای چند مناسبت پیام تبریک و… داد که جوابش را میدادم.

بعد از این اتفاقات دریچه تازه ای به ذهن من باز شد و آنهم سکس با هما بود. حالا سکس با او فانتزی ذهن من شده بود. اما بسیار ترسو و محافظه کار بودم. بالاخره برای اولین بار در واتساپ شروع به ارسال پیام برایش کردم و او هم جواب میداد. ابتدا با پیامهای فلسفی و سپس دوستانه و بعد هم جوکهای مودبانه!! یکبار از هما پرسیدم اجازه هست جوکهای دیگر بفرستم مثل بی ادبی یا سکسی که جوابش مثبت بود. ماجرا گذشت و ضمانت انجام شد و رابطه پیامی ما هم تغییر کرده بود. حالا در پیامها به همدیگر عزیزم و جانم و نازنین و… میگفتیم و ترس من هم کم شده بود. بعد از مدتها بالاخره دل را به دریا زدم و به او گفتم خیلی دوست دارم با هم صمیمی تر بشویم. هما گفت مگر الآن صمیمی نیستیم؟ و من جواب دادم منظورم رفت و آمد است. او گفت که زنت با این موضوع مشکلی ندارد و من هم گفتم نیازی به دانستن زنم نیست.

ناگهان چند روزی خبری از او نشد و من تصور کردم ناراحت شده و رابطه پیامی را هم قطع کرده. بعد از چند روز بی خبری دیدم یک پیام برایم فرستاده که چطوری جانم؟؟؟ پس رفت و آمد چی شد؟؟ خبری ندادی؟؟ من هم نوشتم منتظر فرصتم و بهت خبر میدم. هیچگاه فراموش نمیکنم که آنروز چه اتفاقاتی افتاد. خانمم بهم گفت که عمه اش از شهرستان آمده و امشب همه خانواده میخواهیم در منزل پدرم جمع باشیم. من هم از عصر میروم. سریع به هما اطلاع دادم و قرار شد بعد از رفتن زنم به واحد ما بیاید. در ضمن پسرش را هم به خاله اش می سپرد تا راحت باشیم. آن روز دلهره و اضطراب عجیبی داشتم. بالاخره عصر شد و به منزلم آمد. کلی تدارکات چیده بودم. هم برای پذیرایی و هم برای سکس!! وقتی رسید، لباسهایش را عوض کرد و برای اولین بار هیکلش را خارج از لباس رسمی دیدم. واقعاً لعبتی زیبا و طناز بود. من در حالت عادی کمر سفتی دارم و سکسم ده تا پانزده دقیقه طول میکشد ولی بازهم اسپری تاخیری زده بودم تا مطمئن شوم. بعد از مختصر حرف و پذیرایی خودش کنارم نشست و دستم را گرفت. دوستانی که تجربه مشابه من دارند میدانند حال و احوال من چطور بوده. دلهره همراه با هیجان… از اینجا به بعد مراحل سریع پیش رفتند. تا به خودم آمدم، لبهایمان در هم قفل بود. لبهایش طعم شیرین و خاصی داشتند. آنقدر خوب که دل از بوسیدن لبها نمیکندم. چند دقیقه لبها را خوردیم و زبانهایمان هم در هم گره خورده بود. خودش جدا شد و تاپش را درآورد. با دیدن دو پستان خوش تراش و زیبا و روی فرمش دیگر به اوضاع مسلط شدم و ترس و هیجانم ریخته شد. سوتین را باز کردم و بی معطلی به آنها حمله کردم!!! دقایقی طولانی برایش خوردم. هنگام خوردن ناله میکرد و میگفت سمت راستی را بیشتر بخورم!!! از هال وارد اتاق خواب شدیم. هوا تاریک شده بود و گفت چراغ روشن نکنم. با همان نور هال هم کارم راه می افتاد. روی تخت بقیه لباسش را درآوردم و خودم هم لخت شدم. شروع به مالیدن تمام نقاط بدنش کردم و به آرامی دستم را به لای پا و کسش رساندم. خیس خیس بود. بعد از مالیدن که صدایش را درآورده بود گفتم آماده هستی؟؟ گفت شروع کن. یک متکا زیر کمرش گذاشتم و رویش خوابیدم. سر کیرم را چند بار به کسش کشیدم که آهش درآمد. بعد کیرم را تا ته فرو کردم. چند لحظه مکث و شروع به تلمبه زدن کردم. همزمان با دستانم، پستانهایش را می مالیدم و لبهایمان هم کار خودشان را میکردند. به حرف رکیک برعکس زنم علاقه داشت و مرتب میگفت چیکار میکنی؟ من میگفتم کس میکنم!! میگفت کس کی را؟؟ میگفتم هما را!! میگفت نگو هما بگو جنده خودت را و…!!! با حرفهایش حسابی تحریک و به اوج رسیدم. با وجود زدن اسپری تاخیری و کمر سفتم نتوانستم بیشتر از هفت هشت دقیقه دوام بیاورم و آبم آمد. قبل از سکس گفته بود آبت را داخل بریز چون لوله های رحمم را بسته ام. با فشار زیادی آبم را داخلش ریختم و بی حال کنار هم افتادیم. آنشب تا صبح بیدار بودیم و دوبار دیگر در حالت‌های مختلف سکس کردیم. بعد از این ماجرا یکبار دیگر در آپارتمان خودش هم سکس داشتیم و دیگر رابطه سکسی ما تمام شد. هنوز با هم همسایه هستیم ولی فقط روابطی معمولی داریم. گفت که دیگر سکس نمیخواهد مگر با ازدواج!!! و من هم قید سکس را باهاش زدم. موفق باشید.

نوشته: شهرام


👍 5
👎 1
162092 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

471439
2015-10-15 16:19:55 +0330 +0330
NA

بد نبود ولی اگه مینویسی یه کم خودمونی بنویس اینجوری که کتابی مینویسی به دل نمیشینه bye

0 ❤️

471441
2015-10-15 16:50:49 +0330 +0330

ناموسا روده بر شدم Crashx57
lol
خوشم میاد همیشه میرینی به این جقیا biggrin

0 ❤️

471442
2015-10-15 17:14:51 +0330 +0330
NA

پیشنهاد شامپوتو عوض کن وسعی کن دیگه دور نویسندگیو خط بکشی

گوشهام سرخ شد

0 ❤️

471443
2015-10-15 17:18:15 +0330 +0330
NA

درضمن به روح اعتقاد داری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

471444
2015-10-15 18:07:52 +0330 +0330

اینجور که اعصاب تو خراب شده، فکر کنم تو همون پسر پنج ساله هما باشی که الآن فهمیدی مادرت چه کیری خورده!! من کاری به داستان و نویسنده اون ندارم، اما جریان چیه زیر همه داستانها فحش میذاری؟؟!! نکنه بدجور بهت تجاوز شده و عقده‌ای شدی؟؟؟ خوب تو هم داستانت رو بنویس.

0 ❤️

471445
2015-10-15 18:17:54 +0330 +0330
NA

عجب:|

0 ❤️

471446
2015-10-15 19:02:52 +0330 +0330
NA

من سکس خیلی میخام

0 ❤️

471447
2015-10-15 19:03:52 +0330 +0330

Crashx57 هما مادرت بوده؟ خودت گوز کدوم کونی؟ ROFL

0 ❤️

471448
2015-10-15 20:00:20 +0330 +0330

فقط هواست باشد یک موقع به خود نیایید ببینیت جا ترست وبچه نیست واینبار ان ان خانم مادرشما را بگاید وقستهای وام را نپردازد سلام به مادر وهمشیره خود برسانید

0 ❤️

471449
2015-10-15 20:23:59 +0330 +0330
NA

من کمرم سفت است مثل آجر . dash1 من احیانا اسپری زدم . dash1 خوب کسکش به کیرم. مردک روانی کس پریش. راسشو بگو تا حالا با اسپریم جق زدی یا نه … گوساله lol

0 ❤️

471450
2015-10-15 21:44:55 +0330 +0330

کدوم آدم عاقلی کس میبره خونش اونم تو یه آپارتمان؟؟خونه اون که ۱۰۰% امنتر بودش که کس بالا خان!!!
نگفتی اگر موهاش بریزه تو خونه زنت میدید چی میشد؟؟؟؟
نه منکه باور نکردم،تجربه میگه یا تو خیلی کم عقلی یا بی تجربه!
اگر داستانت واقعی بود،سری بعد این ریسکو نکن که به گا رفتنت حتمیه.

0 ❤️

471452
2015-10-16 01:38:00 +0330 +0330
NA

درود داستانت عالی بود و کس خارو مادر همه کاربرا این سایت که به همه فهش میدن

0 ❤️

471453
2015-10-16 06:22:59 +0330 +0330

نویسنده داستان، اگر این نظر رو میخونی بهت بگم که دمت گرم، خیلی کارت درسته، اصلاً از نظرات مخالف ناراحت نشو و اینو بدون چون اکثر مخالفان خودشون جقی هستند و سکس رو تجربه نکردند، از حسادت این نظرات رو میدن، من هم یه تجربه مشابه داشتم که حس نوشتن رو ندارم. به نظرم یکی از صادقانه ترین داستانهایی بود که خوندم.

1 ❤️

471454
2015-10-16 06:25:54 +0330 +0330
NA

خخخخخخ ریدی ب اصل داستانت۰۰ تک تیرانداز خوب اومدی

0 ❤️

471455
2015-10-16 07:13:29 +0330 +0330
NA

آیا تو پیش خود فکر کرده ای که اگر از کلمات قلنبه سولمبه استفاده کنی ما داستان کسشر تو را باور خواهیم کرد؟؟ biggrin
والااا
جقی افغانی کسشر تعریف میکنه

0 ❤️

471456
2015-10-16 07:33:35 +0330 +0330

بسیازیبا وباحال بود

0 ❤️

471457
2015-10-16 07:46:38 +0330 +0330
NA

یه سوال ازت دارم گفتی اون خانم مطلقه بود با بچه 5 ساله بعدش گفتی این موضوع مربوط…

جناب خان 5 سال پیش بچه 5 سالش بوده.من نمیدونم چرا بعضیا اول فکر نمیکنن و حرف میزنن. اه اه اه

0 ❤️

471459
2015-10-16 08:11:07 +0330 +0330
NA

ننویس جقی

0 ❤️

471460
2015-10-16 08:57:08 +0330 +0330

خوب بود…میخورد بهش که واقعی باشه…مثل خیلی ها توهمی و جقی نبود…آووورین

0 ❤️

471461
2015-10-16 09:20:55 +0330 +0330
NA

سلام بله عزیز به هرحال همه چیز اتفاق می‌افتند ولی بعضیها هرچه باشه فرق نداره جقول هستن فحش میدن من هم در شرایط هما بودم وحالی کردم

1 ❤️

471464
2015-10-16 11:27:00 +0330 +0330

خوب بود و معلومه که برخلاف خیلی از داستانهای سایت واقعی بود. نوش جونت و خوش باشی

0 ❤️

471465
2015-10-16 12:12:51 +0330 +0330

یه کاری کردی هرکی از در اومد گفت ضامن ميخا درجا بكنيمش biggrin

0 ❤️

471466
2015-10-16 12:16:54 +0330 +0330
NA

کونی چرا اینقد کتابب حرف زدی سرم درد. گرفت تا خوندم …مرتیکه ی کونی

0 ❤️

471467
2015-10-16 12:17:08 +0330 +0330
NA

کونی چرا اینقد کتابی حرف زدی سرم درد. گرفت تا خوندم …مرتیکه ی کونی

0 ❤️

471469
2015-10-16 14:04:49 +0330 +0330
NA

عالی بودد

0 ❤️

471470
2015-10-16 15:16:25 +0330 +0330

نخونده ریدم بهت

0 ❤️

471471
2015-10-16 16:54:10 +0330 +0330
NA

خوب بود ولی یکم کتابی ننوشته بودی عایا؟؟؟

0 ❤️

471472
2015-10-16 18:16:48 +0330 +0330
NA

من اصلا کار با راست و دروغش ندارم ولی داستانت سکسش کم بود…شیوه نوشتاریتو دوس نداشتم،ضد حال بود :/ یه سوال برا من پیش اومد بار اول سکستون خونه هما هم خالی بود،چرا نرفتی اونجا!اون ک شوهر نداشت بچشم نبود!!!ولی اگ حین سکس زنت میومد چی؟؟؟یعنی یه کارمند اینقد ریسک میکنه و بی فکر!!!چی بگم والا -_-

0 ❤️

471473
2015-10-16 18:35:29 +0330 +0330

مردک ادیب کسخل

0 ❤️

471475
2015-10-17 03:32:16 +0330 +0330
NA

mimi1368 یادت باشه قسط اینجوری نوشته میشه نه اونجوری که تو نوشتب((قست)) biggrin

0 ❤️

471476
2015-10-17 06:33:44 +0330 +0330
NA

کونتو قربون خانم کون گنده
این کون خودزنی داره dash1

0 ❤️

471477
2015-10-17 18:31:16 +0330 +0330

قربون اون لفظ قلم حرف زدنت جـــون بکنمت چقدر کردنی هستی کونپاره خدایی چند هزار بار دادی مخصوصا کون اونم از سوراخ به به سوراخ جون من عاشق سوراخ کونم دوست دارم تا خایه بکنم تو سوراخت بما بده ثواب داره

0 ❤️

471478
2015-10-17 18:44:24 +0330 +0330

نویسنده محترم داستان، اگر به آمار بازدید داستانت سری بزنی خواهی دید که تا الآن که من نظر میدم، حدود شصت هزار نفر بازدید کننده داشتی و امتیاز هشتاد. اکثر داستان های این سایت همینطور هستند. تعدادی زیادی خواننده که در مقابل اندک افراد نظر دهنده قابل مقایسه نیستند، پس اصلاً از نظرات بعضی از کاربران جقی و سکس ندیده ناراحت نشو. داستانت بد نبود ولی یه کم باید خودمونی تر بنویسی. من خودم یه تجربه کاملاً مشابه داشتم ولی نمیتونم بنویسم. اینکه جرات نوشتن داشتی، جای تحسین دارد. نگاه کن اکثر افراد نظر دهنده حتی نمیتونند یه نظر دو خطی بدون غلط و نگارش بنویسند. دمت گرم.

0 ❤️

471481
2015-10-19 15:02:40 +0330 +0330

انقد بدم میاد از این ادبیات نوشتن …

کیرم را درآوردیدندی و مالیدندی و همانا ما لیسیدندی و گاییدندی …!

0 ❤️

471483
2015-10-20 07:55:29 +0330 +0330
NA

ده پونزده دقیقه ای آب میاد اونوقت کمرت سفته ؟
کمر سفت ینی یه ساعت تلمبه بزنی آخرشم از خستگی ممه بخوری بخابی

0 ❤️

471484
2015-10-20 14:04:02 +0330 +0330
NA

کیررو بگاییی تو جلقووو

0 ❤️

471485
2015-10-21 16:58:30 +0330 +0330
NA

سعی کن کسی رو از ب بعد ضمانت نکنی biggrin

0 ❤️

678190
2018-03-20 04:04:39 +0330 +0330

خاطره حقیقی بود و جالب

0 ❤️