سلام به بچه های خوب و دوست داشتنی شهوانی . من شیدا 21 ساله هستم و میخوام براتون از رازی بگم که تا حالا کسی از اون خبر نداره. و این داستان کاملا واقعیه!! من تو یه خانواده ای زندگی میکنم که پدرو مادرم هیچ مسئولیتی نسبت به بچه هاشون ندارن . بخاطر همین من حس کمبود عاطفی و کم بود محبت شدید داشتم. موضوع برمیگرده به 5 سال پیش و وقتیکه تازه موبایل داشت بین همه افراد باب میشد. وقتی موبایلمو گرفتم به همه اونایی که موبایل داشتن اس دادم که شمارمو سیو کنن از جمله شوهر خواهرم سامان. سامان پسری با ادب و با شخصیتی و خوشتیپ بود تو هر جمعی که میرفت اکثر توجه ها بهش بود. همیشه خوب و قشنگ صحبت میکرد و همه جا احترامشو داشتم.وقتی بهش اس دادمو گفتم که این شماره من هست اون جواب داد سلام عزیزم مبارکه و از این حرفا. وقتی بهم گفت عزیزم یه حالی بهم دست دادو آخه تا اون موقع کسی بهم نگفته بود عزیزم.(شاید از نظر شما خنده دار باشه ولی عین واقعیته)
از اون روز به بعد اس دادن ما بهم شروع شد دیدم داره کم کم بحثو میکشه سمت اینکه باهم باشیم میخوام کنارت باشم و بهم تکیه کن و اینکه باهم رابطه زن و شوهری داشته باشیم . من تو اون شرایط نمیدونستم چیکار کنم برای یه لحظه تنفر زیادی ازش گرفتم و اینکه من به خواهرم خیانت نمیکنم اما اون برای هر چیزی که میگفتم یه دلیل قانع کننده ای میگفت. سامان برای خواهرم واقعا از هیچ چیزی کم نمیزاشت و همیشه هواشو داشت. اون شب تابستونی من با سامان تا 4 صبح با اس باهم حرف زدیم تا جایی که من راضی شدم که بپذیرمش. بهم گفت که آخره هفته بیا تهران خونمون تا پیش هم باشیم. منم قبول کردم آخره هفته با یکی دیگه از خواهرام که مجرد بود رفتیم خونشون وقتی خواهرمو دیدم حس بدی بهم دست داد ولی از یطرفمخوشحال بودم که کسی رو دارم که میتونم بهش تکیه کنم و حرفامو بهش بگم.وقتی سامان اومد طبق منوال همیشه باهم دست دادیم . وقتی دیدمش حس عجیبی داشتم. شروع کردیم به ناهار خوردن اونم هی زیر چشمی طوریکه کسی متوجه نشه بهم نگاه میکرد بعد از من داشتم ظرفارو میشستم که هی میومد از پشت بهم میچسبیدو در گوشم میگفت دوستت دارم.و پیشنهاد داد که شب بریم بیرون. شب به بهانه خرید رفتیم بیرون .رفتیم یه جای خلوت و تاریک بهم حرفای عاشقونه میزدو دستمو هی بوس میکرد که ازم اجازه هواست تا لبامو بخوره منم سردردو بهانه کردمو گفتم نه!! وقتی رسیدیم خونه تو پارکینگ دوباره ازم خواست که بغلم کنه این بار بهش اجازه دادمو رفتم تو بغلش .خیلی آروم بغلم کردو شروع کرد به لیس زدن و خوردن گردنمو گوشم تا رسید به لبام خیلی آروم و گرم میخوردشون.اون لحظه بهترین حس رو داشتم و نمیخواستم تموم بشه. از پایینم کیرش که بلند شده بود بهم فشار میداد. چند لحظه ای تو اون حالت بودیم اما واسه اینکه کسی شک نکنه رفتیم بالا و شام خوردیم. دیدم اس داد که حالش بده و باید حتما ارضابشه گفت فردامیبرمت خونه یکی از دوستام.
صبح که شد بهانه یچیز پیش پا افتاده باهم رفیتم بیرون.تو راه از نگاهش میشد فهمید که چقدر حشریه و داغ هست.وقتی رسیدیم لباسامونو در آوردیم . من از استرس زیاد فشارم افتاده بودسامان اینو فهمید ولی به روی خودش نیاورد.وقتی لخت شدم اومد بغلم کرد و باز از گردن شروع کرد به خوردن . بدنش خیلی داغ بود طوریکه شهوتیم میکرد.منو دودستی از زمین بلند کردو سینه هامو خورد.خیلی نرم و شهوتی میخورد منکه اولین تجربم بود داشتم حسابی حال میکردم .منو آرومک گذاشت رو تخت اومد روم اینقدتو کارش وارد بود واقعا نمیشد بهش ایرادی گرفت واقعا عالی کارشو میکرد و نیازه یه زن رو در حین سکس میشناخت. یکم کسمو که خیس شده بود با دستش مالید و بعدش رفت پایینه و شروع کرد به خوردن کس .داشتم واقعا حال میکردم یکم که خورد آه و نالم رفت بالا فهمید که دارم ارضا میشم( من نمیدونم چیه که تو همه این داستانای شهوانی مینویسن بدن طرف لرزید والا منم دخترم منم ارضا میشم ولی تا حالا بدنم نلرزیده)دیدم داره یواش یواش دستشو میبره طرف کونم فهمیدم که میخواد بکنه من فیلمای سکس یزیاد میدیدم و میدونستم مردا از کردن کون خیلی خوششون میاد.منو به پشت کردو به سواخ کونم کرم بی حسی زد (لیدوکائین) که درد کمتری داشته باشم سر کیره خودشم چرب کرد و گذاشت سر سوراخ کونم .یکم که سر کیرش رفت تو درد شدیدی رو احساس کردم بهمش گفتم و اونم سریع کشید بیرون اینار کرم بی حسی رو بیشتر زد.خیلی آروم باز سر کیرشو داد تو.اینار دردم کمتربود والحق که کیر کلفتو گوشتی داشت.یکم آروم عقب جلو کرد تا من دردم نگیره وقتی داشت آبش میومد گفتم بریزه رو کونم (رو نه توش) کلی ازش آب اومد همشو ریخت روی کونم بعدشم سریع دستمال کاغذی آوردو همه کیر خودشو پاک کرد هم کونم منو .دیدم خیلی بی حاله و نای تکون خوردن نداره بهش گفتم بیا بخوابیم . من شورتمو پوشیدم اونم شرتشو پوشید همدیگه رو بغل کریمو خوابیدیم.نیم ساعت بعد برای اینکه کسی شک نمکنه رفتیم خونه. بعد از اون دفعات زیادی باهم سکس داشتم چون من دختر بودمو پرده داشتم بنا بود از کون بکنه.بعد از یه مدت دیدم وقتی از پشت میکنه حالش بد میشه وقتی ازش پرسیدم گفت من از کون خوشم نمیاد کار کثیفه برای توهم خیلی ضرر داره.برای اولین بار میدیدم یه مرد از کردن کون خوشش نمیاد برام جای تعجب داشت.منم که نمیخواست اون حالش بد بشه قبول کردم دیگه از کون نکرد.الان حدود 5 ساله که منو سامان رابطه داریم هم سکس هم عاطفی و مثل یه زن و شوهر باهم سکس میکنیم البته من هنوز دخترم و سکسمون با لاپایی ساک زدن و کس خوردن انجام میشه و نیاز های همدیگرو میشناسیم. هردومون داغ و پر احساس هستیم. حالا که ما کردن نداریم توپ همدیگرو میخوریم بیشتر خوردنمون 69 هست.از اینکه سامان رو دارم خیلی خوشحالم .دوستان ممنون که ای داستان رو خوندین اگه دوست داشتین بگید بازم براتون از ماجراهایی این 5 سال بنویسم.
نوشته: شیدا
آفرین داستانت قشنگ بود بازم بذار ولی روی جزءیاتش بیشتر مانور بده. موفق باشید.
به نظرم این هم یه جور مرض و بیماری هست که یه دختر اون هم در ایران که اینهمه پسرا تو کف هستند و همه جوره در خدمت دختران به سمت شوهرخواهر و افراد متاهل و اونم فامیلش بره. خیلی راحت میتونستی یه دوست پسر بگیری و حتی از مجردای فامیل برای اطمینان بیشتر انتخاب کنی. اما همان بیماری موجب شد که به سمت شوهر خواهرت بری و به خواهرت خیانت کنی. همین الآن این رابطه رو تموم کن که عاقبت نداره.
اگه راز بود چرا گفتی اینجوری که همه ایران خبردار شدن کون دادی.ولی دمت گرم با اینکه دفعه اولت بود هم لیدوکایین خوب اومدی هم تحملت زیاده
[quote]میخوام براتون از رازی بگم که تا حالا کسی از اون خبر نداره[/quote]ما هم به کسی نمیگیم عنصافن بچه های شهوانی خیلی راز نگه دارن :D
خانمی کمتر جق بزن .چشات از تو حلقت اومد بیرون.
نه به اون پسر خوب و سر بزیر اول داستان نه به سکسی بودنش اخر داستان. گمشو بابا. شانس اوردی امروز ی نمه حالم خوبه فحش نمیدم . وگرنه سر تا پا می انداختمت تو چاه دستشویی تا حال بیای.
من از بيگانگان هرگز" ننالم
که با من هرچه کرد آن"آشنا کرد.
ولي بايد اينو. بدوني که شتر سواري دولادولا نميشه>
فقط فک کن خواهرت بفهمه"گرچه فک کنم تاحالا فهميده>
وايخدا چه زجري داره ميکشه"داره ذره ذره از تو خرد ميشه<
هر روز آرزوي مرگشو ميکنه"واقعا فکر نکنم ادمي تو دنيا باشه که بخواد
جاي خواهر تو باشه…<حيوونکي>
ديوث با عرض معذرت قرمساق رو شهوتت اسم عشق رو نذار…
از كي تا حالا خيانت و هرزگي شده عشق؟
عشقو خوب اومدی!!! ملت به کثافت کاریاشون چیا میچسبونن که خودشونو توجیه کنن!این همه پسر ریخته چرا شوهر خواهرت.کثیف ترین نوع خیانته.اگه داستان واقعیه خیلی برات متاسفم که همچین بلایی رو سر هم خونت اوردی الحق که هرزه ای
اون لرزیدنو خوب اومدی اره باو منم ارضا میشم نمیلرزم اما در مورد کون دادن اونم به این راحتی!!! جای تعجب داره چون منو شوهرم یه دوماهی هست داریم سعی میکنیم ولی از بس درد داره من تحمل نمیکنم حالا شما چطوری تونستی تحمل کنی نمیدونم dirol
درجواب ساراجان ازتجربیاتم بگم که می خوای درد نداشته باشی اقاتون اول بازبونش لیس بزنه 10دقیقه بعد باروغن زیتون وانگشت اشاره 5 دقیقه ماهیچه هاشو باز کنه دست اخر کرم لودوکایین بزنه ودرحالی که زبونتو به لبات می مالی یک سانت یک سانت بذاره بعددربیاره…امتحان کن ولی جواب داد نظر وتشکریادت نره.
یعنی ریدم تو مغزت جنده به خواهرت خیانت کردی بعد با افتخار تعریف هم میکنی کیل علی دایی تو کونت diablo
اگر واقعی باشه جنده هرزه به خواهرت خیانت میکنی
راستی برای بار اول دیدی یه مرد از عقب بدش میاد تو روحت امان از تجربه
حرومی کثیف
بازم سکس بامحارم جنده کیر پیدا نمیشه که به خواهرت خیانت میکنی ؟! تمام لیر های این کره خاکی توکونت diablo
کلا داستان سکسی خوهر زن تحریک کنندس اما این خیلی زیادی تخیلیه واقع بینانه نیست. برا همین نمیشه همچین لذتی از خوندنش برد.
داستانت دروغ بود معلومه شوهر خواهر خوش تیپی داری و تو کفشی بقول حسادتهای خواهرانه ، شوهرخواهرت بهت راه نمیده و تو هم تو کفشی و تو افکار تخمی تخیلیت بهش فکر میکنیو جلق میزنی ، تو هم جلقوزی بیش نیستی بورو جلقتو بزن جلقوززززززززززززز
سارا جان اول باید حسابی کونتو لیس بزنه و با زبون بکنتت.
بعد با پماد ژل لوبریکانت که تو داروخانه ها هسس سووراخ کونتو ماساژ بده و از یه انگشتی و همزمان سینه ها و کسو یواش بماله
بعد وقتی براحتی عقب و جلو شو دوباره ژل بزن و یواش دو انگشتی و بمرور سه و حتی چهار انگشتی بکنتت.
نترس با آرامش اگه باشه دردت نمیگیره.
موقعی هم که خواست کیرشو بکنه تو کونت بازم ژل بزنه و خودتم یکم زور بزن که کیرش بره تو کونت و در حین دادن خودتو جلو عقب کن که دوتایی توپ حال کنین
فقط عجله نکنین و ادامه بدین تا کونت حسابی باز شه .
“البته من هنوز دخترم”!!!
آباریک ا… که حاضر شدی اینقدر کون بدی ولی حاضر نشدی بکارتت رواز دست بدی! لاقل میگفتی من هنوز باکره م! به مسی که هزاربار کونداده دیگه نمیگن دختر، خیلی لطف کنن بهش میگن باکره! ضمنا، بعدها که شوهر کردی شب زفاف و موقع زدن پرده ت، حتما بهش بگوقدرشو بدونه، بهش بگو: “نمیدونی چقد کون دادم تا پرده مو برات حفظ کنم”! حتما خوشحال میشه!!!
با حال بود مزه خاهر زن بهترین مزه ی دنیاست لامسب
یادم رفت کیرمو بکنم تو حلق کس کشای فضول که بقیه رو با فحش نصیحت میکنن ، حروم زاده ها انگار مادرشونو اخوندا گاییدن ، بخودشون اجازه میدن هر گوهی بخورن
با سلام
ممنونم از داستانت ,راستش منم میل شدیدی به خواهر زنم دارم ,حس میکنم اونم داره ,اما می ترسم بهش نزدیک بشم,ممنون میشم بهم پیام بدی
گیرم که داستانت واقعی بود و تو راس گفتی، اما کیرم تو آدمی مثل تو که به همین راحتی خواهرش و به خاطر هوس و کس دادن خودش بفروشه و زندگی اون و تباه کنه. هرچقدرم آدم کمبود محبت داشته باشه نباید این لاشی بازیا رو در بیاره، اونم رو خواهرش. پس تو یه آدم لاشی هستی، وسلام.