عشقم، آنا

1391/05/12

سلام به همه دوستاي گلم-اسمم ميلاده و برا بار اوله اينجا مينويسم
اگه جاييش بد بود با نقدتون كمك كنين بعديا بهتر باشه
اول از خودم بگم ميلاد-٢٠ سالمه-قد ١٧٥-وزن ٨٣
اما داستان …
داستان از اونجا شوروع ميشه كه سال ٨٩ من به صورت تلفني با دختري به اسم آنا آشنا شدم- آنا ١٧ سالش بود ( منم اون موقع ١٨ ساله بودم) . من با آنا از طريق پسر عموم اشنا شدم ، آنا از يه ماه قبل محرم به پسرعموم إس ميداد و قصد دوستي داشت ( پسر عمومم ١سال ازم بزرگتره ولي خر خونه و اهل دوستي نيس ) خلاصه كار به جايي كشيد كه محرم شمارشو بهم داد و گفت ببين چي ميخواد و امارشو درار منم شوروع كردم إس دادن تا اخر محرم بود كه زنگ زدم بهش و نرمش كردم كه ببينمش - تا اينجاش فقط قصدم اين بود امارشو درارم - خلاصه قرار شد اول اسفند پارك ملت ببينمش
اون روز كلي به خودم رسيدم و تيپ زدم از اتو مو گرفته تا مش موقت. رفتم سرقرار ولي نبود زنگ زدم بهش گفت من هستم تو كجايي ؟! گفت من يه روسري زرد سرمه و برگشتم ديدم يه كم اونورتره و ديدم چش نخوره بدك نيس!
رفتم جلو سلام كردم ولي دس ندادم ١ساعت باهم نشسته بوديم و حرف ميزديم تا گفت من برم ديگه ، بلند شديم دست داديم و رفت -از اون روز خيلي همو ديديم و به قول خودش تهرانو فتح كرديم ، به پسرعموم نگفتم با آنا دوس شدم ، دوستيمون ادامه داشت تا پارسال اسفند سالگرد دوستيمون . برده بودمش بام تهران - به مامان باباشم گفته بود با دوستاشه.اونجا كه بوديم كامل بهم چسبيده بود ( شايد از ترس ! )
رابطه ما تا اون موقع جز لب و بغل كردن نبود. يادمه اولين بار رفتيم تو پاركينگ خونه ما با كلي ترس و لرز يكي يكي رفتيم تو ، چون عصر بود كسي نبود و خلوت بود كوچه، رفتيم تو پاركينگ و محكم بغلش كردم خودشو ول كرد تو بغلمو لم داد بهم گرمي سينه هاشو حس ميكردم ولي از روي عشقم به خودم اجازه شيطوني نميدادم، روسريشو دراوردم و اول گردنشو بوسيدمو گوششو كردم تو دهنم شل شده بود كه لبامو گذاشتم رو لباش و انگار جفتمون اروم شديم زبونشو گفتم بياره بيرون و واسش خوردم ، من چون قبلش تجربه داشتم بلد بودم ولي اون بيشتر تماشاچي بود. لباي متوسط يا بهتره بگم تپل يا به اصطلاح دمبه اي داشت.
بعد از اون روز هرسري همو ميديم لبم ميداديم حتي شده وسط خيابون !
اما قسمت اصليش اونجا بود كه سالگرد دوستيمون بالاي بام تهران دستشو محكم فشار دادم و گفتم عاشقمي ؟ گفت معلومه اره
گفتم آنا يك سال گذشته و الان وقتشه بيشتر نزديك باشيم گفت يني چي ؟ ( خيلي پاستوريزه بود ) گفتم ازت سكس ميخوام گفت نه گفتم پس عاشقم نيستي گفت هركاري بخواي ميكنم ولي اين نه گفتم فقط همين يه كم رفت تو فكر بعد چندديقه گفت باشه-منو ميگي انگار بهم تيتاپ دادن !
سريع بوسش كردم و گفتم ميدونستم نه نميگي - اون شب بردمش خونشون و قرار شد خبر بدم بهش راجع به سكس
دربه در دنبال جا بودم تا يكي از دوستام خونوادش رفتن مسافرت و خونه خالي جور شد منم سريع به آنا آمار دادم كه جا جور كردم و يه بهونه جور كن ساعت ٤ ميام دنبالت اونم قبول كرد-٤ رفتم اوردمش و رفتيم تو خونه و منم كليدو گرفتم با دوستم خداحافظي كردم
آنا رو بردم تو خونه ، يه ترسي توچشاش بود ولي بهم اطمينان داشت . يه كم نشستيم جلو ماهواره و ابميوه از تو يخچال اوردم و خورديم و گفتم بريم بخوابيم گفت بريم
رفتيم تو اتاق يه تخت ٢نفره خوشگل با روتختي طلايي كه بعضي جاهاش برق ميزد بود گفتم بپر بغلم اومد بغلم و جفتمون پريديم رو تخت يه كم لب داديم تا من كم كم دستمو موقع لب دادن لاي لپ هاي كونش كشيدم گفت كارمون درسته ؟ گفتم اگه بهم اعتماد داري اره-گفتم دكمه هاي مانتوتو واكنم ؟ گفت بكن ، شوروع كردم واكردن . واااي زير مانتوش يه تاپ البالويي بود دهنم اب افتاد سريع دستمو انداختم رو سينه هاش و شوروع كردم مالوندن ،چون دست نخورده بود سينه هاش شل بود، يه كم مالوندمش تا كم كم صداي اوووم گفتنش بلند شد تاپشو دراوردم و بند سوتينشم از پشت واكردم و باهم كشيدمشون بيرون. باورم نميشد ،سينه هاش برق ميزدن . منم شوروع كردم ممه خوردن-بدن فوق العاده سفيد و تميزي داشت و به خودشم معلوم بود رسيده اخه يه دونه موهم نه رودستش بود نه جاي ديگه. دستشو گذاشتم رو كيرم و گفتم بمال اونم داشت ميماليد ، شيطون دكمه هامم واكرد منم كمكش كردم و لباسمم دراوردم و اروم دكمه هاشم واكردم و شلوارشو كشيدم بيرون يه شرت نخي قرمز پاش بود كه قشنگ زيرش معلوم بود. من سريع شرتمم دراوردم و كيرمو قشنگ دادم دستش، اول كه كيرمو ديد يه كم جاخورد و گفت تاحالا از نزديك نديده بودم قربونش بشمو
همينجور كه داشت كيرمو ميماليد دستمو انداختم رو شرتشو كسشو شروع كردم ماليدن- ااااههههه و اوهش دراومده بود تا ٦٩ شديم و شرتشو دراوردم خيلي تپل و ناز بود لبه هاش چسبيده بود به هم يه بوسش كردم كه يه دفه آنا خودشو از روم كشيد كنار ! گفتم چيه ؟ گفت ميترسم اتفاقي برا پردم بيفته گفتم نترس ديوونه مراقبم
گفت باشه دوباره اومد روم و شروع كردم خوردنش ولي اون گفت بدم مياد بخورم فقط بوسش ميكنم كيرتو گفتم باشه اذيتت نميكنم خلاصه نيم ساعتي اينجوري بودم تا يه دفه يه اههههه بلند كشيد و أرضا شد يه كم از ابش خوردم و بلند شدم گفتم حالت سجده شو منم ارضا شم ، قمبل كرد منم از اب كسش دستمو خيس كردم و با دوتا انگشت كردم تو سوراخ كونش
يه دفه يه جيغ بلند كشيد كه شاشيدم به خودم ! گفتم عزيزم تحمل كن يه كم. ٢ تا انگشت شد ٣ تا و اونم فقط ااااههه و اوووهههه ميكرد تا كيرمو گذاشتم دم كونش و چنتا تف انداختم در كونش و اروم كله كيرمو كردم تو كه جيغ زد باز گفت نكن توروخدا پاره ميشم گفتم من مراقبتم يه كم لبشو خوردم اروم شد تا كم كم با بدبختي تمام تا ته كردم تو ( كيرم ١٠ سانته زياد بزرگ نيس ولي بازم ايول داشت تحمل كرد اخه كلفته )
يه كم كه واسش تلمبه زدم حس كردم داره ابم مياد گفتم چيكار كنم ابمو ؟ گفتم جوووننن عشقم گلم بريز همون تو . خيلي حشري شده بود و اه و اوه ميكرد منم توش تخليه كردم و بعد عينه جنازه افتادم رو تخت اونم گفت اخيش اتيش گرفتم بعد اومد تو بغلم . تو بغل هم خوابيديم و بعد يه ساعت يه حموم رفتيم و مراسم لب بازي برگزار شد تا گفت من ديگه بايد برم
واسش يه اژانس گرفتم و فرستادمش رفت منم يه كم اتاقو تميز كردم و كليدو دادم دوستم و رفتم خونه خوابيدم باز
از اون روز ديگه باهاش سكس نكردم چون بيشتر از يه نياز جنسي حس عشق داشتم كه سكس كردم و بار بعد مطمعنم بيشتر نياز جنسيه
الانم هنوز باهميم پسرعمومم نميدونه .
مرسي كه داستانمو خوندين
منتظر نقدتون هستم .

نوشته: میلاد


👍 1
👎 0
692 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید