مخ زنی و بعدش سکس

1392/05/02

داستان از اونجا شروع میشه این دختر میومد پیش خواهر من واسه خیاطی (خواهرم خیاطه) و جلوی من زیاد حجابش رو رعایت نمیکرد و منم جوون و اوج شهوت و تو کفش بودم که باهاش سکس کنم یه روز که اومده بود خونمون خواهر رفته بود بیرون رفت تو اتاق و منتظر خواهرم . با خودم گفتم الان موقعیت مناسبه رفتم در اتاق در زدم رفتم تو . دیدم داره خیاطی میکنه وقتی دیدمش همه حرفهایی که میخواستم بزنم از ذهنم اومد بیرون بهم گفت کاری داری بعد چند ثانیه فکر کردن گفتم آره شارژر گوشیم تو اتاقه اومدم بردارم شارژرو برداشتم اومدم بیرون
با خودم گفتم من نمیتونم حتی راحت باهاش حرف بزنم چجوری بهش پیشنهاد سکس بدم چند روز گذشت… بهش اس میدادم اس ام اسهای سکسی. ممکنه با خودتون بگین چه طوری تو نمیتونی باهاش حرف بزنی ولی بهش اس سکسی میدی ولی من شخصیت پروتری دارم موقع اس ام اس دادن و اونم دختره پایه ای بود و بهم اس سکسی میداد و حشر منو بیشتر میکرد تا اینکه من از پسرعموم شنیدم که تو گوشی زیدش چندتا فیلم سوپر دیده ازش پرسیده از کی گرفتی اونم گفته از نازنین ( دختری که میاد خونمون) و با خودم گفتم موقعیت فوق العاده ایه که گیرم اومده ولی آخه چه جوری بهش بگم؟؟؟؟؟؟؟؟
اس بهش دادم و گفتم از یکی یه چیزی در موردت شنیدم که دارم شاخ در میارم
2 دقیقه بعد اس داد گفت چی شنیدی؟؟؟؟؟ منم گفتم اس ام اسی نمیشه باید ببینمت گفت باشه عصر که اومدم خونتون بهم بگو. عصر شد اومد خونمون تا منو داد بدون اینکه بهم سلام کنه گفت چی میخواستی بهم بگی که اس ام اسی نمیشد بگی در مورد من چی بهت گفتن گفتم مفصله داشت از فضولی میمرد میخواست هر چه زودتر بدونه رفت تو اتاق بهش اس دادم گفتم هر وقت خواهرم رفت اس بده بیام بهت بگم اینو که گفتم اس فرستاد واسه چیییییییییییییی ها؟؟!!!؟؟
گفتم حرفی که میخوام بگم جلو خواهرم نمیتونم بگم. اس فرستاد باشه. 1 ساعت بعد اس فرستاد بیا خواهرت نیست
رفتم در اتاق در زدم رفتم تو داشت خیاگی میکرد باز تا دیدمش دستو پام شل شد. گفت بگو چی شنیدی؟
گفتم من اینو حرف رو از پسر عموم شنیدم میگه تو گوشی مریم چندتا فیلم سکسی دیده و اونم گفته از تو گرفته و من حرفشو باور نکردم اومدم از خودت بپرسم واقعیت داره یا… تا خواستم حرفم رو تموم کنم گفت نهههه.
با این نه گفتنش کاملا مطمئن شدم واقعیت داره. گفتم باشه و رفتم بیرون بعد چند دقیقه اس داد گفت همه حرفت همین بود منم مونده بودم چی بگم چون واقعا حرف دیگه ای نداشتم بزنم که یهو فکری به ذهنم خورد گفتم نه .
گفت: چرا رفتی بیرون اگه حرفت تموم نشده بود. گفتم: چون تو حرفت نه بود!!
گفت: یعنی چی؟؟ اگه میگفتم آره چی میخواستی بگی!!؟؟
با خودم گفتم اگه بگم ادامه حرفم این بود که میخواستم بهت پیشنهاد سکس بدم گفتم ممکنه به خواهرم بگم و آبرومو ببره
بعد 5 دقیقه اس داد منتظرم جواب بدی
گفتم حتما میدونه چی میخوام بهش بگم یا از روی کنجکاوی میخواد بدونه
منم با خودمگفتم خر که نیست دیگه حتما میدونه چی میخوام بهش بگم واسه همین اس دادم اگه آره بهت پیشنهاد سکس میدادم.
گفت: چییییییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟!!!
منم بدون توجه به اسی که داده گفتم من ازت خوشم میاد تو جلوی من بدون حجاب میای و میری منم تحریک میشم و نمیتونم جلو خودم رو بگیرم و دوست دارم باهات سکس کنم .
گفت: من از سکس خوشم نمیاد و نمیخوام تا وقتی که ازدواج نکردم سکس کنم.
گفتم: پس قضیه فیلمای سکسی چیه؟
گفت: آره من واسش ریختم ولی دلیل نمیشه که بخوام سکس کنم.
گفتم: پس اگه از سکس خوشت نمیاد واسه چی فیلماشو داری؟
گفت: خوشم میاد ولی با شوهرم فیلما رو واسه این داشتم چون کنجکاو بودم ببینم چه جوری سکس میکنن وقتی دیدمشون پاکشون کردم.
از پیامکاش میشه فهمید کعه هول کرده اول میگه دوست دارم بهد میگه با شوهرم. نباید بدون مقدمه اس میدادم.
اس دادم: باشه بای.
گفت: بای
چند روز بعد دوباره اومد خونمون اومد داخل دید من تنهام ترسید. با لحن مضظرب پرسید خواهرم کجاست گفتم رفته خونه همسایه الان میاد. اگه میگفتم رفته خرید حتما میرفت و نمیموند . مثل همیشه رفت تو اتاق منم پشت سرش رفتم تو اتاق تا منو دید گفت تو کجا میای گفتم میخوام باهات حرف بزنم. گفت من حرفی با تو ندارم حرفامو اس ام اسی بهت گفتم
منم گفتم به نتیجه نرسیدیم گفتم تو به من اعتماد داری گفت آره. گفتم منم بهت اعتماد دارم خواهر و مامانم رفتن خرید بهش دروغ گفتم. اینو گفتم گرفتمش تو بغلم خیلی سعی کرد از بغلم بیاد بیرون ولی نمی تونست گفتم نمیخوام باهات سکس کنم فقط بزار سینه هاتو بخورم چون سینه های واقعا خوشگلی داشت ولی راضی نمیشد فقط تونستم ازش لب بگیرم و کیرم با داستاش بگیره و این شروعی بود واسه ی من برای سکس با نازنین…
اگه خوشتون اومد بگین تا داستان سکس من و نازنیین رو بزارم

نوشته: NILSON


👍 0
👎 0
100637 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

393745
2013-07-24 15:59:47 +0430 +0430
NA

خواهرت چرا میزاشت شاگرد به قول خودت خیاگیش با تو تنها بمونه؟
اتفاقی پیش میومد؟
نمیدونست شاگردش میاد و تو هم تو خونه باهاش تنها میشی؟
یه لطفی کنو به قول خودت این کعه قسمت بهد رو ننویس!

0 ❤️

393747
2013-07-24 16:07:15 +0430 +0430
NA

خداوکیلی این داستان بودگفتی کوس مغز یافکرکردی همه مث خودت جلقوواوشکولن الدنگ.خیارچمبرتوکون ادم دروغگو

0 ❤️

393748
2013-07-24 16:09:33 +0430 +0430
NA

منت میزاری بقیشو بگی؟مسخره بقیشم بگو دیگه
محض احتیاط چوب تو کون آدم دروغ گو

0 ❤️

393749
2013-07-24 16:27:04 +0430 +0430
NA

ببین کار این کس مغزها به کجا رسیده که میان تو ارشیو سایت داستان تکراری رو اپ میکنن به اسم خودشون …حداقل میذاشتی تا عرق داستان خشک شه بعد دزدی پیست میکردی

0 ❤️

393750
2013-07-24 17:06:44 +0430 +0430
NA

داستان کاملا تکراری بود یادم میاد دقیقا شبیه اینو خونده بودم،ایشون فقط فحش میخواد
دوستان با فحش کونشو جر بدین…

0 ❤️

393751
2013-07-24 18:01:03 +0430 +0430
NA

ایییییییییییی
من فکر کنم پریود مغزی شدی که این داستان کس شعر رو میزاری.

0 ❤️

393752
2013-07-24 18:25:51 +0430 +0430
NA

ببینین همه داستانا یه جورن …طرف جندس یکی پیدا میشه میکنتش و…

0 ❤️

393753
2013-07-24 18:29:42 +0430 +0430
NA

مخ زنیش کجا بود میخواستی با زور بکنیش نشده خخخخخخخ خاک تو سرت

0 ❤️

393754
2013-07-24 19:31:58 +0430 +0430
NA

به سه نکته توجه کن:
اولا تکراری ننویس
دوما چیزی ننویس که بگم کیر همه اونایی که چند ساعت پیش استادیوم آزادی بودن توت
سوما پرسپولیس…سرور استقلاله
شانس آوردی پرسپولیس برده رو فرمم وگرنه یه دل سیر فحش میدادم بهت

0 ❤️

393755
2013-07-24 20:07:31 +0430 +0430
NA

به قول شاهین نجفی برو بروباکیرفرهادبزرگ جلق نزن دلقک تروچه به داستانای خفن

0 ❤️

393756
2013-07-24 21:00:07 +0430 +0430

کیری بود، ننویس. . . . . . . . . . . .
معلوم نیست این جلقوها چی میخوان از جون خواننده‌ها. شاشیدم تو قلمت دیگه ننویس.

0 ❤️

393757
2013-07-25 00:54:14 +0430 +0430

جون خواهراوستا خیاطت دیگه ننویس…جون نازنین اس ام اسی دیگه ننویس…اگه میخوای نازنین جونتو زیر بچه های شهوانی نبینی دیگه ننویس…یعنی حالمون از مخ زنیت بهم خورد دیگه ننویس…اون احمقی که تو مخشو زدی فدام بشه دیگه ننویس…

0 ❤️

393758
2013-07-25 03:34:39 +0430 +0430
NA

خفه شو بابا عوضی، مخ زدن بین پسرای ایرانی هنره!!! خاک برسره بی مصرفتون. پسرای دنیا بفکر چی هستن و چه موفقیت هایی دارن، اونوقت پسرای ما هرچی بیشتر مخ میزنن احساس قهرمان بودن و شاخ بودن میکنن!!! یعنی خااااک بر سره تو و امثال تو آشغال

0 ❤️

393759
2013-07-25 04:45:03 +0430 +0430
NA

ریدم تو مخت عوضی

0 ❤️

393762
2013-07-25 15:41:56 +0430 +0430
NA

زر نزن ان

0 ❤️

393765
2013-07-25 18:14:31 +0430 +0430

دمتون گرم خوب ازش پزیرایی کردین

0 ❤️

393766
2013-07-25 18:16:43 +0430 +0430

دمتون گرم خوب آسفالتش کردین

0 ❤️

393768
2013-07-26 04:40:57 +0430 +0430
NA

واقعن خیارچمبرتوکون ادم دروغگو ديوث كس مغز

0 ❤️

393769
2013-07-26 05:10:53 +0430 +0430
NA

من که اون داستانی که میگن ازش تقلید کرده رو نخوندم!!!بزارین حداقل ادامشو بنویسه این کس مغز که کسایی که نخوندن حداقل ی فیضی ببرن!

0 ❤️

393770
2013-07-26 16:28:17 +0430 +0430
NA

سلام هر دو داستان خودم نوشتم فقط اسماشو عوض كردم كه ادمين يكيشو بزاره ولي هر دوتاشو گذاشت,
يه نكته در مورد داستان بگم داستان نويسي و بيان كلماتم ضعيفه و دوست داشتم حداقل مشكل نگارش داستان يا جاهايي كه نامفهومه رو بگين نه اينكه فحش بدين… ممنون.

0 ❤️