6 ماه خونه سمانه

1392/03/08

سلام دوستان اسم من آرمان هست این اسم واقعیم هست من 26 سالمه و می خوام خاطره سکس با دوست دخترم رو براتون بگم که امیدوارم خوشتون بیاد.این جریان 2 سال پیش هست.
دوست دخترم اسمش سمانه هست که 1 سال از من کوچیک تره و یه خواهر داره که اسمش راحله هست اونم 4 سال از من کوچیک تره . مادرشون چندسال پیش تو تصادف رانندگی از دنیا میره و پدرشون هم بر اثر ضربه به سرش بعد از یه سال که تو کما بود فوت میکنه.اونا مجبور میشن با عمشون زندگی کنن که الان 8 ساله دارن باهاش زندگی میکنن. شوهر عمه هم که رو کشتی کار می کنه و 2 ماه رو آب هست دو هفته برمی گرده شیراز و بعد دو هفته دوباره میره سر کارش.
من با سمانه سکس داشتم ولی این داستانیی که می خوام براتون بگم از جایی شروع میشه که عمه سمانه یه بلیت 6 ماهه به کانادا میگیره تا بره بچه هاشو اونجا ببینه.
منو سمانه از 1 ماه قبل لحظه شماری می کردیم که عمه بره و خونه خالی شه خلاصه شب رفتن فرا رسید من وقتی مطمئن شدم عمه خانوم تشریف بردن وسایل مورد نیاز 6 ماه زندگی توی خونه دوست دخترم رو جمع کردم و راهی مقصد شدم.
ساعت حدود 3 صبح بود که رسیدم رفتم بالا با استقبال گرم سمانه و راحله روبه رو. یادم نره که بگم من به راحله به چشم خواهر نگاه می کنم .خلاصه اون شب رفتم تو تخت سمانه و اولین سکس با آرامش رو خواستم شروع کنم .سمانه از لحاظ قد چند سانتر از من بلندتره و کلا خیلی خوش هیکل هست بر عکس من که یکم لاغر هستم ولی کیر خیلی بزرگ و کلفتی دارم.داشتم میگفتم: همین که اومدم چیزی بگم سمانه گفت من روز آخر پریودیم هست و هنوز یکم خون ریزی دارم ، منو میگی انگار آب سرد ریختن روم. گفتم باشه پس حده اقل تو ارضام کن اونم مثل همیشه نه نگفت . بعد از کلی خوردن لب همدیگه شروع کردم با سینه هاش بازی کردن همین جور که دستم رو سینش بود دست اونو گرفتم گذاشتم رو کیرم با یه دستم تاپشو درآوردم و با همون دست سوتینشو باز کردم اونم مشغول بازی با کیرم بود .یواش یواش رفتم پایین تا سینه هاشو بخورم .(سینه هاش یکم کوچیک بودم که البته توی اون 6 ماه و به لطف بنده یکم بزرگ ترشدن) شروع کردم به خوردن سینه که دیگه شروع کرد ناله کردن . منم یواش یواش دستمو از پشت کردم تو شلوارکش دیدم اینجوری سخته شلوارکشو از پاش کندم اونم شلوارو شرت منو درآورد. یکم انگشتمو بردم نزدیک کونش ولی نوار بهداشتی جلوش بود. بهش گفتم سمانه من که می خوام مثل همیشه از کون بکنمت چی کار به جلو دارم تو هم که زیاد خون ریزی نداری ،بزار بکنم توش اولش قبول نکرد اما منم بی کار ننشستم و یکی از انگشتامو کردم تو سوارخ کونش یکم جابه جا شد اما تا اومد خودشو آزاد کنه انگشت دومو کردم تو و داشتم عقب و جلو می کردم ، وقتی دیدم دیگه ممانعت نمی کنه انگشت سوم و چهارمی رو هم کردم توش دیگه خیلی حشری شده بود نزدیک بود کیرمو با دست بکنه . بلند شدم رفتم از تو ساکم روغن بچه رو آوردم ریختم رو کیرم دوباره خوابیدم کنارش به بغل، سر کیرمو آروم کردم تو کونش یه جیغ کوچیک زد و لی راه به اندازه کافی باز شده بود و دردش کمتر بود خلاصه همونجوری که شرت پاش بود و نوار هم چسبیده بود به شرتش من کیرم از پشت کردم تو کونش .سمانه همیشه یکم سوزش هم داره واسه همین من صبر کردم سوزش کم یا تموم شه تا بتونم کل کیرمو بکنم تو ، وقتی آماده شده آروم آروم 19 سانترو تا ته کردم تو و شروع به عقب و جلو کردن کیرم کردم.خودتون می دونید دیگه اولش نمیشه با سرعت تلمبه زد البته من یه جورایی با این تنگیه اول کار حال می کنم شما رو نمی دونم . سرتون و درد نیارم ؛ راه که باز تر شد سرعت رو بیشتر کردم وقتی دیدم با صداش داره ناله می کنه جلو دهنشو گرفتم تا یه وقت راحله بیدار نشه بدبخت شیم(اون خبر نداشت که ما سکس داریم:دی) اون شب چون اسپری تاخیر رو یادم رفته بود بیارم زود ارضا شدم و مثل همیشه آبمو ریختم تو کونش.
از خستگی ولو شدم رو تخت اونم رفت دست شویی ، وقتی چشمو باز کردم دیدم صبح شده_ادامه دارد

نوشته:‌ آرمان


👍 0
👎 0
85552 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

383154
2013-05-29 11:03:27 +0430 +0430
NA

شوم لای لای,لای لایی

0 ❤️

383155
2013-05-29 11:14:50 +0430 +0430
NA

دومم
اين كثافت كاريا چيه حداقل يه شب روصبر ميكردي تا پريودش تموم شه اونجوري دختره پيش خودش تو رو يه مرد تصور ميكرد نه يه حشري بي خواصيت
ريدم تو داستانت بااين كثافت كاريت

0 ❤️

383156
2013-05-29 13:37:15 +0430 +0430
NA

خیلی پستی که بایه دختریتیم اینکاروکردی عوضی.کیرم توتمام سوراخای بدنت

0 ❤️

383157
2013-05-29 15:59:55 +0430 +0430
NA

با اجازه ی elnazm
دوروغ بود!??

0 ❤️

383158
2013-05-29 16:30:23 +0430 +0430
NA

6ماه اونجا بودی و اومدی کسشعر ترین قسمتش رو نوشتی؟؟؟؟؟

0 ❤️

383160
2013-05-30 01:48:33 +0430 +0430
NA

خیلی خیلی پستی

0 ❤️

383161
2013-05-30 05:18:38 +0430 +0430
NA

مخ معیوب همینه

0 ❤️

383162
2013-05-30 06:29:00 +0430 +0430
NA

اه اه اه…چندش!

0 ❤️

383163
2013-05-31 02:01:30 +0430 +0430

کیری بود، دیگه ننویس . . . . . . . . . .
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند، تا تو جلقی بزنی و گُه زیادی به غفلت نخوری.
یعنی تمام عناصر مزاحم برای سکس رو از بین بردی و با خیال راحت کون کردی؟ اون راحله هم که ببو تشریف داشته و اصلا به فکرش نمیرسیده که 6 ماه کنار خواهرش خوابیدی و کاری نکردید! احتمالا فکر میکرده هر شب دعای کمیل میخوندید. آخه کُس مغزِ جلقو این چرندیات رو سر هم کردی که مثلا بگی نویسنده هستی؟ سوپرمن هستی؟ کیر تو مغزت دیگه ننویس. اول یک انگشت کردی تو کونش، بعد انگشت دوم، بعد سوم، بعد چهارمی، بعدش پنجمی و ششمی و هفتمی و و و و بعدش دستتات رو تا آرنج کردی تو کونش و بعدش دو دستی، بعد پاهاتو کردی تو کونش و آخر سر روغن بچه زدی به سوراخ کونش که کیرت رو بکنی تا سوزش نگیره چون تنگ بود؟ کله کیری، بچه کونی، تو که تا حالا دختر ندیدی مگه مجبوری خالی ببندی؟ برو جلق بزن و دیگه ننویس.

0 ❤️

383164
2013-05-31 03:31:13 +0430 +0430

فکر کنم کارتون خواب بودی رفتی آویزونشون شدی نه؟ 6 ماه چه گهی میتونی بخوری خونه یکی دیگه؟!!!

0 ❤️

383165
2013-05-31 13:06:25 +0430 +0430

4تا انگشت همون اوله كار كردي توو???
جلالخالق
همشهري فيلم كمتر ببين جق روهم كمترش كن.فانتزي ميزني هم با دختر يتيم و يثير نزن خوب نيست

0 ❤️

383166
2013-05-31 14:20:33 +0430 +0430

تو به کس ننت خندیدی که ادامه دارد.یه بار دیگه از تو کس کش داستان ببینم،سرتو به کونت جا میکنم.البته ببخشید یه کم زبونم تنده.

0 ❤️

383167
2013-05-31 16:10:52 +0430 +0430
NA

معلومه از بچه هاي عقده اي ته ده پياله هستي

0 ❤️

383168
2013-05-31 16:29:46 +0430 +0430
NA

قدش از تو 1 سانتر بلند تر بود؟؟؟ سانتر؟؟؟ فوتبالیستی؟
سانتر؟

0 ❤️

383169
2013-05-31 16:56:58 +0430 +0430
NA

خاک بر سرت.

0 ❤️

383170
2013-05-31 18:46:55 +0430 +0430
NA

من عاشق اين كامنت گذاشتناتونم. نظراتتون خيلي باحاله
بيخيال داستان فقط نظرا ادمو از خنده روده بر ميكنه :$ :D :D :D

0 ❤️

383171
2013-05-31 19:58:32 +0430 +0430

سلام ودرودبه تمام هم سایتی های عزیز
وخدمت نویسنده هم عرض میکنم که بااینکه من خیلی به ادب وتربیت انسانهااهمیت میدم وخودم هم سعی میکنم دراکثراوقات شخص مودبی باشم،اما و اما ، بعدازاین میخواهی داستان تخمی تخیلی بنویسی یاننویسی خودت میدونی ولی اگرحتی ازکسی هم بشنوم که اسم شهرم شیراز ازدهنت دررفته یاخدای نکرده تویه چرت وپرت مثل همین که نوشتی اسمی ازشهرم ببری،دیگه اونوقت نه تنهامن دیگه مؤدب نیستم بلکه حسابت بابچه های شیراز میشه که بقیه اش نگفتنیه…ازماگفتن و ازمانخورده باشی!

0 ❤️