سکس با همکلاسی دانشگاه

1397/06/29

سلام به همه دوستان شهوانی
من یه داستان فرستاده بودم برای انجمن که خب بازخورد جالبی هم داشت
خیلی از دوستان اونو تخیلی و دروغ حساب کرده بودن که حرفی در مورد این دیدگاهشون ندارم.
بعضی از دوستان هم از تعدد غلطهای املایی ایراد گرفتن که بابتش از همه عذرخواهی میکنم. چون من با موبایل میام اینجا و با موبایل تایپ کردن سخته یه ذره
داستان قبلیم به اسم “دوستی و عشقبازی با همکلاسی” منتشر شد.
این داستان من یه جورایی در ادامه اون داستان هست؛
دی ماه سال ۸۶ بود. دوستان شمالی بخاطر دارن که اون سال برف شدیدی اومد و گاز قطع شد و خیلی مشکلات واسه شهر ایجاد شد.
بخاطر قطع شدن و کم فشار شدن گاز، دانشگاهها تعطیل شد. ما وسط امتحانامون بودیم که گفتن امتحانا لغو و دانشگاه تعطیل شده. من هم برنامه ریزی کردم که فردا صبحش برگردم تهران. ظهر به لیلا پیام دادم که ببینم برنامش چیه برای برگشت به تهران. اونم گفت فردا میخواد برگرده و از قضا توی خوابگاه هم گاز قطع بود و به مشکل خورده بودن؛ هرچند مسیولای دانشگاه با اینکه وسایل گرمایشی نفتی تدارک دیده بودن، اما سرما زیادتر از حد بود و با هماهنگی بعضی از خانواده ها اجازه داده بودن که بعضی از دخترا برن منزل بستگانشون.
لیلا و یکی از هم اطاقی هاش هم (البته به بهونه هم اطاقیش) برنامه ریزی کردیم که بیاد خونه ما (من تنها بودم و پسر خالم که گفته بودم همخونه ایم بود رفته بود تهران). اینم بگم که توی کوچه ما ، چندتا خونه اول کوچه گاز داشتن که یکیش ما بودیم.
نزدیکای عصر بود که لیلا با همخونه ایش اومدن خونه ما؛ با پلیس بازی البته.
پذیرایی دانشجویی کردم ازشون و تا شب با هم صحبت کردیم و و چون وسط امتحانا بود یه ذره تو مسایل درسی کمکشون کردم و شب هم شام برام درست کردن و تلویزیون دیدیم و بعدش خوابیدیم.
من برای اون دو تا توی اطاق پذیرایی که گرمتر بود رختخواب پهن کردم و خودم هم رفتم تو اطاق خواب.
مدت زیادی نگذشته بود که صدای خرپف دوست لیلا بلند شد و منم حساس بودم به صدای خرپف و بدخواب شده بودم.
سعی کردم بخوابم.چشمام رو بستم، اما خوابم نمیبرد. شاید نیم ساعتی هم گذشت. داشتم به صدا عادت میکردم که حس کردم کسی پیشمه. چشمم رو باز کردم دیدم لیلا اومده تو اطاقم و بالای سر من وایساده.
عین برق گرفته ها از جام پریدم و گفتم چیزی شده.
گفت نه. از صدای … (دوستش) خوابم نمیبره.
من خندیدم و گفتم راستش منم همینطور. این بنده خدا شوهر کنه که طرف دیوانه میشه.
هر دو خندیدیم و بهش با اشاره گفتم بیاد تو بغلم و بخوابیم. یه ذره دو به شک بود و دو دل بود. چند لحظه تامل کرد ولی بالاخره دل زد به دریا و اومد تو بغلم و خوابید.
با موهاش بازی کردم و به هم لبخند میزدیم و صحبت میکردیم با هم.
لبمو گذاشتم رو لباش. لباشو میبوسیدم و اونم همراهی میکرد و لبای همو میخوردیم. من زبونمو میکشیدم رو لبش و هرزگاهی میکردم تو دهنش.
محکم لبای همو میخوردیم و منم با دستم رو کمرش دست میکشیدم و میمالیدم کمرش رو. حدود سه چهار دقیقه همینجور ادامه میدادیم. صدای نفس کشیدن لیلا منو بیشتر از قبل تحریک میکرد. دستمو بردم توی لباسش و سینه اش رو تو مشتم گرفتم. سینه های بزرگی نداشت (فکر کنم ۷۰) اما خیلی منو تحریک کرد. همونجور که سینش رو میمالیدم گردن و گلوش رو هم خوردم و لیسیدم که یوهو جیغ زد. از ترس پریدم عقب. گفتم الان دوستت بیدار میشه. گفت اون خوابش سنگینه، وگرنه از خرپف خودش بیدار میشد.
دوباره رفتم نزدیکش و اینبار سینش رو از توی سوتین و لباسش درآوردم و با حرص شروع کردم به خوردنشون. یکیش رو میخوردم، اون یکی رو میمالیدم؛
این کار رو اینقدر کردم که دیگه خودم خسته شدم اما سیر نشدم. از یه جایی به بعد، همینجور که داشتم سینش رو میخوردم دستم رو بردم تو شلوارش و روی کوسش کشیدم. عین یه تیکه گوشت نرم و داغ بود. وقتی دستمو گذاشتم رو کوسش یوهو خودش رو از روی شهوت تکون داد.
منم از فرصت استفاده کردم و شلوارش رو درآوردم و شروع کردم مالیدن کوس و چوچول لیلا. از اینکه میدیدم لیلا از روی شهوت عین مار به خودش میپیچه لذت میبردم.
لیلا خودش رو کامل در اختیار من گذاشته بود و هیچ مقاومت یا عکس العمل منفی ای نداشت در برابرم.
منم حشری تر شده بودم و دیگه کنترلی رو خودم نداشتم؛
سرم رو بردم پایین و رفتم بین پاهای لیلا و زبونم رو گذاشتم رو کوسش.
زبونمو که گذاشتم رو کوس شیو و تمیز لیلا مزه شوری خاصی رو حس کردم. هم بدم اومد هم خوشم اومد. ولی چون کنترلی رو خودم نداشتم، سعی کردم لذت ببرم و کارمو ادامه دادم. شروع کردم به خوردن و لیسیدن کوس لیلا. اولین بار بود که میخواستم کوس یه دختر رو بخورم و بلیسم. خیلی هیجان داشتم.
لیلا تقریبا داشت ناله هاش به جیغ تبدیل میشد. منم با شدت بیشتر با لب و دهنم با کوس و چوچول لیلا بازی میکردم و میخوردم و میلیسیدم.
میتونم بگم تو فضا بودم.
دختری که دوستش داشتم الان پیشم بود و داشتیم با هم سکس میکردیم.
زبونمو کردم توی کوس لیلا و شروع کردم تکون دادن که یوهو دیدم لیلا هم داره میلرزه و پاهاش داره میلرزه.
سری قبل هم توی جنگل همین حالت شد. فهمیدم که ارضا شده. لیلا با دستش سر منو هول داد عقب که یعنی بسه و دیگه ادامه ندم.
منم بلند شدم و اومدم کنارش دراز کشیدم و بغلش کردم.
چسبیده به لیلا. ضربان قلبش رو حس میکردم که شدید داره میزنه.
بهش گفتم خوبی؛
سرش رو به نشونه تایید تکون داد. لبشو بوسیدم و خیلی آهسته خوردم براش. اونم همراهی کرد. حس کردم فضا رمانتیک شده. دیدم تکون خورد و بلند شد و رفت سمت شلوارم.
شلوارمو درآورد و کیرم که حسابی راست شده بود رو شروع کرد مالیدن. وقتی دستای سفید لیلا رو روی کیرم دیدم، شهوتم چندبرابر شد.
چشمام رو بسته بودم و منتظر بودم ارضام کنه که حس کردم کیرم داغ شد. چشمام رو باز کردم دیدم لیلا کیرم رو کرده تو دهنش و داره سعی میکنه که بخوره کیرمو و برام ساک بزنه. سعی کردنش کاملا شکست خورد و نمیتونست بخوره برام. یا اوق میزد یا دندونش میخوررد
یوهو خودش گفت که این کار رو از گوشی … (یکی از هم اطاقیاش تو خوابگاه) دیده و تو گوشیش ریخته بود و دیده بود و مثلا میخواست برای من انجام بده.
خلاصه با کلی خطا و ناشی بازی یه ذره برام ساک زد و آبم اومد.
البته قبل ارضا شدنم بهش گفتم که داره میاد و سریع با دستمال جلوی کیرم رو گرفتم و آبم رو ریختم تو دستمال.
بعدش بغلش کردم و با هم خوابیدیم.
حدود ساعت ۶ صبح بیدار شدم و لیلا رو صدا کردم که بره تو رختخوابش پیش دوستش بخوابه؛ هرچند بعد ها دوستش بهش گفته بود که فهمیده بوده اومده بود پیش من و تو جاش نبوده.
صبح هم که از خواب بیدار شدیم وسایلمونو برداشتیم و برگشتیم تهران تا هفته بعدش که اوضاع هوا بهتر شد.

ببخشید اگه سرتون رو درد آوردم.
امیدوارم خوشتون اومده باشه
نوشته: حسین


👍 1
👎 4
38174 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

718476
2018-09-20 21:21:51 +0430 +0430

گاز وقتی در داخل شبکه جریان داره وارد انشعاب همه میشه ممکن نیست تو یه کوچه یه خونه داشته باشه بغلیش نداشته باشه به علاوه اگر گاز رو از انشعاب اصلی شهر قطع کرده باشن که دیگه هیچ کس نداره. اون دوستش میدونست دارن میاین خونه دوست پسر دوستش پس پنهانکاری معنایی نداشت. زیاده از, حد ابکی بود.

1 ❤️

718489
2018-09-20 21:36:49 +0430 +0430

عجب کسشعری تفت دادی

1 ❤️

718490
2018-09-20 21:37:45 +0430 +0430

شاه ایکس امروز کی رو دیدی اینطوری دنبال سوژه برا جقی برار

0 ❤️

718500
2018-09-20 22:31:49 +0430 +0430
NA

یه بابا گازی هم اینجا داریم که در مورد انشعابات گاز افاضات فرمودند. نه داداش خوب بود . به جفنگیات اینها توجه نکن. فقط به نظرم، اگه اول داستان در مورد چیزی توضیح میدی ، بهتره ربط دقیقی به متن داستان داشته باشه. توضیحات اول داستان که زمستان بود و گاز و… ربطی به متن سکس که خوب نوشته بودی نداشت. دمت گرم.

0 ❤️

718542
2018-09-21 05:44:36 +0430 +0430

اولین بار بود کوس لیسی میکردی خب جریان جنگل چیه؟!!!

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها