سلام
اسم من پرهام است 23 ساله من اهل اصفهان هستم والان در فولادشهر زندگی می کنم

داستان از اونجا شروع میشه که من 17 ساله و به دنبال دختر بازی بودم تابستون گرمی بود و دختر زیادی بیرون نمیومد بجز شب ها و اون موقع من باید به خونه میرفتم تا درس های تجدیدی خودمو بخونم اخه فقط شبا فاز درس خوندن بود داشتم درس میخوندم که احساس کردم که صدایی اومد اما توجه نکردم ودوباره نشستم ریاضی خوندم ولی دوباره من همون صدا رو شنیدم بلند شدم واز اتاقم رفتم بیرون تو تاریکی نوری معلوم بود نور گوشی من بود که براش پیام اومده بود سلام و تو پیام بعدی نوشته بود من شارژ ندارم با من تماس بگیر من هم گفتم حتما اشتبه گرفته ولی دوبارهپیام تکرار شد من هم گفتم خب اگه پسر باشه صدا دختر در میارم تا ازش شارژ بکشم واگه دختر باشهیه مدتی باهاش حال کنم من بهش زنگ گفتم:شما؟
گفت باشه پرهام دیگه ما رو نمیشناسی!
صدا برام آشنا نبود.گفتم شما رو میشناسم.
گفت منم شیلا(دختر همسایه)
تلفن رو قطع کردم چون همیشه شیلا پسرا رو بری شارژ میخواد فردا صبح سر امتحان همش به من زنگ میزد که دیگه معلم ها هم فهمیده بودند وقتی امتحان رو دادم رفتم وسوار ماشین شدم تا اومدم استارت بزنم گوشیم داشت زنگ میخورد سریع جواب دادم گفتم فکر کردی میرم برات شارژ میخرم که بابام گفت سلام پرهام یدفعه ترسیدم بابام گفت دارم میرم سفره خانه بابک که اگه میخوای بیا با هم بریم من گفتم باشه من دارم با ماشین میام دنبالت
توراه به من گفت که این دختره کی بود من گفتم کدوم دختره گفت دروغ نگو بعدشم اشکال نداره تو در سنی هستی که باید که باید این چیزا رو تجربه کنی بعدبا هم قلیون کشیدیم به من گفت همین قلیون هم باید احتیاط کنی وگرنه ممکنه بلا سرت بیاد کلا از ساعت 9 که امتحان تموم شد تا ساعت 11 به من پند میداد و 30 تومان هم به من داد وگفت ببرش یه جایی که باهم باشید
فردا با شیلا بهتر شدم بهش گفتم میای بریم شهربازی گفت باشه ولی من پول ندارم من گفتم اشکال نداره این بار مهمون منی
گفت باشه ساعت 7 بود که گفتم بیا پایین تا بریم تا اومد پایین دیدم عجب هلویی شده واقعا دم لوازم ارایش گرم که میتونه لولو رو به هلو تبدیل کنه داشتم بهش نگاه میکردم که دیدم سریع سوار ماشین شد و رفتیم تو ماشین بهش گفتم چی شد که شماره من رو پیدا کردی گفت حالا بماند
اصرار کردم گفت که از تو گوشی برادرت (اون 12 سالش است) با هم رفتیم سوار قطار شدیم وقتی که قطار وارد تونل شد من ازش لب گرفتم تا از تونل اومدیم بیرون گفت نه بابا تو هم بلدی
خندیدم ودو تایی سوار سالتو شدیم اون شب خیلی خوب بود تا اینکه فهمیدم فقط 10 تومان برام مونده بخاطر همین سریع به بهانه گفتم بیا تا یه اب هویج بخوریم بعد بریم اون هم قبول کرد
من به دوستم دانشجو بود گفتم میشه امشب من یه دختر بیارم خونه شما
اون اول قبول نمیکرد میگفت من هم باید بیام تا اینکه راضی شد و کلید گذاشت زیر پا دری و گفت کهمن امشب خونه دوستم میخوابم ولی فقط همین امشب
من هم شیلا رو بردم تو خونه انداختمش رو تخت اون از شهوت نمیدونست چیکار کنه فقط داد میزد بهش میگم من که هنوز سروع نکردم چرا داد میزنی
هیچی نگفت بازم داد زد من همین طور که ازش لب میگرفتم دستم رو بردم تو شرتش وبراش کسش رو میمالوندم تا 5دقیقه همین طوری براش مالوندم که ارضا شد گفت حالا نوبت توئه ما 69 خوابیدیم که اون اومد گفت عجب اقا کوچولو که هنوز خوابه من از اون ور همش انگشتم رو میکردم تو کونش عجب حالی میداد تا اینکه کیرم شق شد من پاهاش رو بردم بالا گذاشتم دم کونش اروم فشار دادم دیدم که مثل اینکه کونش حسابی بازه همه کیرم رو کردم توکونش یه داد ارومی کشید اروم تلمبه زدم صداش کمتر شد بعد از 3 دقیقه دیدم داره ابم میاد گفتم کجا بریزم گفت بریز تو کونم من هم تلمبه زدن رو سریع تر کردم بعد همش رو ریختم تو کون نازش افتادم روش که خوابم برد فردا صبح دوستم رودیدم که داشت صیحانه میخورد گفت به به عجب چیزی بلند کردی امروز ساعت 7 رفت من هم پاضشدم صبحانه خوردم و رفتم تو جایگاه پمپ بنزین بودم که بهم زنگ زد ایول عجب شبی بود میشه باز هم با هم باشیم من هم گفتم جرا که نه
از اون موقع تا حالا 2 بار کردمش میخوام برم خواستگاریش اما بابام میگه فعلا درست رو بخون تا بعد سربازی ببینم چی میشه
پایان

نوشته:‌ پرهام