8 سال سکس بی وقفه با خاله افسانه

1392/06/03

سلام اسم من سینا است الان 29 سالمه و تصمیم گرفتم داستانهای 8 سال سکسی که با خاله بزرگم , خاله افسانه داشتم رو براتون بنویسم حدودا داشتم می رفتم تو چهارده سال که فهمیدم بلوغ شدم از 5 دبستان جلق زدن رو یاد گرفته بودم و همینطور وقتی داییم فیلم سوپر می آورد و من خونه مادربزرگم بودم فیلمارو دیده بودم و چشم و گوشم بازشده بود من با خاله افسانه معمولا تا 5 دبستان حمام می رفتیم اما بعد از این که یه روز تو حموم بغلش کردم وسعی کردم یه کارهایی که تو فیلم دیده بودم بکنم دیگه با خودش منو حموم نبرد اما به مادرم هم چیزی نگفته بود یادمه شوکه شده بود توی وان خوابیده بود ناغافل دستمو بردم توی شورتشو شروع به مالیدن کردم که دستم و گرفت خودشو جمع کرد و حوله پیچید رفت بیرون منم حسرت به دل خاله درهمون اول موندم . از اون به بعد بدجوری جری شده بودم که بکنمش اونم از دستم فراری بود اما 3 سال بعد زندگی سکسی من رسما شروع شد و چه شروع طوفانی …
بگذارید کمی از خاله افسانم براتون بگم اونموقع زنی بود 29 ساله میانه اندام بدن سفید بدون نقص باسن فوق العاده یکم شکم داشت البته شوهر و 2 تا دختر هم داشت که دختر اولش دو سال از من کوچیکتر بود که قبل خاله باهاش ور می رفتم و کسش رو می خوردم که خاله فهمید و نگذاشت زیاد نزدیکش شم چون یه بار هم دید با چه لذتی وسط قایم موشک تو اتاق روش خوابیده بودم و می خواستم از کون بکنمش من دلیل صبر خاله رو بعدا فهمیدم که چقدر منو دوست داشت و در واقع منو واسه خودش می خواست
سرتونو درد نیارم تویه روز تابستون شوهر خالم برای ماموریت عازم شیراز شد و تا 4 روز اونجا موند خاله ام به مامانم زنگ زد گفت فرهاد باید بره ماموریت میشه سینا رو بفرستی با من بمونه چون دخترهاش هم برای تعطیلات رفته بودند همراه اون یکی خالم شمال و خاله افسانه تنها بود من رفتم خونشون و تا ساعت 9 شب تو حیاط خونشون با بچه های محلشون فوتبال زدیم صدام زد بیا خونه سینا شب شده رفتم خونه درو باز کردم خاله از همیشه کمی بازتر پوشیده بود داشت ماهواره MTV نگاه می کرد اون موقع برنامه یی به اسم Mad about the girls داشت که خیلی صحنه های سکسی داشت و رو اون بود که من اومد زد کانال دیگه گفت : سینا جان شامو بکشم یا می ری حموم گفتم میرم حموم ولی لباس با خودم برای عوض کردن نیاوردم گفت برات شرت و زیرپوش خوب خریدم جا خوردم سریع رفتم حموم تو حموم بودم داشتم به خاله فکر می کردم که دست به کیرم بردم برای جلق زدن که نا غافل در رو باز کرد و گفت حوله رو میزارم اینجا بردار کیرمو تو دستم دید تو چشام نگاه کرد و رفت بیرون . از خجالت تا نیم ساعت از حموم نمی اومدم بیرون بالاخره جلق زدم اومدم بیرون شرتم رو آویز بود برداشتم با زیرپوش پوشیدم رفتم رو میز شام کنارش نشستم شروع کردیم به حرف زدن در مورد درسها و فوتبالو کیفیتزیرپوش و بدنسازی بهم توصیه کرد به بدنم برسم داشتم بهش مشکوک میشدم نکنه اونم میخواد و آره.
فکرهای خراب داشت دیوونم میکرد جامو تو اتاق خواب انداخت شب بخیر گفت و رفت , جای خودشو تو حال انداخت یه چیزه دیگه حالمو خیلی خراب کرد بلند شدم برم دستشویی دیدم شرتشو درآورده انداخته روی مبل , دیگه تا 50 درصد از خواست اون مطمئن شدم با خودم قرار گذاشتم شب ساعت 3 برم سراغش , 2 ساعت مونده بود یه کم خوابیدم ساعت دو نیم بود دیدم پشت به اتاق دامنش بالاست و کسش از لای پاش توی شعاع نور آشپزخونه معلومه دیوونه شدم رفتم خودمو رسوندم پشتش هنوز نمی دونستم خوابه یا بیدار نزدیک که شدم زیاد چیزی نمی دیدم از دور بهتر بود یاد بچه گیام افتادم از پشت منو بغل می کرد و خودشو می مالوند به کونم منم دستم انداختم روی پهلوش , کیرمو در نیاوردم اگه بیدار شد یاد قدیما بندازمش از روی شرتم تقریبا 5 دقیقه تلمبه زدم کجا می کردم نمی دونم یه دفعه چرخ زد نفسم بند اومد دیدم داره لبخند می زنه برگشت دوباره دامنشو زد کنار یه کم پاشو واز کرد شرتمو درآوردم گذاشتم لای پاش نیم ساعت تلمبه زدم برگشت چراغو روشن کرد گفت سینای من دیگه بزرگ شدیا باید بهت خیلی چیزا یاد بدم پسر خوشگلم گفتم خاله خیلی دوستت دارم بذار بکنمت گفت باشه خاله ولی تا رازدار باشی می تونیم خیلی حال کنیم توی خوابم نمی دیدم خاله بهم پیشنهاد بده ساعت 5 صبح بود قشنگ یادمه گفت چون 2 روز مونده پریودم تموم بشه از پشت حال کنیم دستمو گرفت گذاشت رو سینه اش گفت فیلم سوپر دیدی یا برات بذارم ناکس فکر همه جارو کرده بود گفتم دیدم شروع کردم مالوندن گفتم شیر می خوام گفت بخور قبلا هم ازم شیر خوردی جیگر همینطور که می خوردم آبم اومد ریخت رو تشک خاله گفت واسه امشب بسه 3 شبه دیگه مونده تازه تو طول روز هم وقت داریم برو خودتو بشور بیا بخوابیم.
ادامه دارد


👍 5
👎 6
483584 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

396670
2013-08-25 20:43:52 +0430 +0430

حوصلم سر رفت بابا.از 5 دبستان جقو یاد گرفتی؟! این خاطره ماله 14 سالگیته یا تو گفتی 8 سال سکسی مال 21 سالگیت؟ شوهر و دو تا بچه بعد تو رو میخواست؟ بیخی خی بابا

0 ❤️

396671
2013-08-25 20:52:58 +0430 +0430

آخه مجلوووووووووووق… کونی ریدی با این داستانت که ریدی!!!.. پریود بود چطور شورتشو درآرورده بود؟!!!.. از فاصله 50 متری کسش بهتر معلوم بود تا از 30 سانتی؟!!!.. برو چشم پزشک حتما احتمالا چشمات کستیکماته!!!..مجبوری کس رنده کنی سریال بسازی؟!..

0 ❤️

396672
2013-08-25 22:50:36 +0430 +0430
NA

مغزت كير خورده هنگيده

0 ❤️

396674
2013-08-26 02:33:17 +0430 +0430
NA

اسم داستان کافی بود که نخونمش فقط یه سوال دارم
یعنی کردی تو کس عمت و هشت سال بعد درش آوردی؟‌چون بی وقفه یعنی این بی پدر مادر کس کش حروم زاده .

0 ❤️

396675
2013-08-26 02:40:33 +0430 +0430

جلقکی بود، ننویس . . . . . . . . . . .
فهمیدی بلوغ شدی؟ کله کیری هنوز فرق بلوغ و بالغ رو نمی‌فهمی؟ خدا می‌دونه چقدر جلق میزنی که حالا به این روز افتادی. پاشو کونت رو جمع کن بزن به چاک. خاله‌ات به تو بچه جلقو میده؟ دیگه ادامه نده و ننویس. خجالت بکش. خاله‌ات تو رو می‌برد حمام؟ خاک تو سرت. دیگه ننویس.

0 ❤️

396676
2013-08-26 04:10:51 +0430 +0430
NA

عاغا نزنین تو لا گوزش بزارین کسو شعرشو بگه بچه خودشو اینجوری ارضاع کنه

0 ❤️

396677
2013-08-26 04:34:03 +0430 +0430
NA

برو همون جقتو بزن این کارا به تو نیومده

0 ❤️

396678
2013-08-26 05:29:39 +0430 +0430
NA

شیر؟!!!

0 ❤️

396680
2013-08-26 06:18:03 +0430 +0430
NA

واقعاًنم راست گفتى ما كه نفهميديم چه كسو شعري نوشته اين

0 ❤️

396681
2013-08-26 08:22:16 +0430 +0430

آخه انتر اشغال اینا چیه که نوشتی…واقعا فکر میکنی نویسنده هستی؟…تو یه جلقوز بیشتر نیستی…تمام عمرت جق زدی که بری خاله ات رو بکنی…اونم زن شوهر دار…
اخه انه اگه ننویسی…میمیری…نیم سوز تو کونت کردن که اجبار داری بنویسی…یعنی سکس با محارم بود…سکس با زن شوهر دار بود…بعدشم تو که نوشتن بلد نیستی ،خوب دیوث ننویس…قورمساق ننویس…جاکش ننویس…پفیوز ننویس…به جون اون خاله جندت دیگه ننویس…
راستی کله کیری یادت رفت سایز کیرت و قد و وزنت…و سوراخ کونتو بنویسی شاید لازم بچه های شهوانی بشه…

0 ❤️

396683
2013-08-26 09:22:22 +0430 +0430
NA

:D خییییییییلی باهال بود بگو بگو بگو خخخ جدا میگم بگو اونایی که میسوزن همچین خواطره های ندارن لطفت به داستانهای دیگرون احترام بذارید حاکم مخصوص بزرگ میتی کومان

0 ❤️

396684
2013-08-26 09:23:18 +0430 +0430
NA

:D خییییییییلی باهال بود بگو بگو بگو خخخ جدا میگم بگو اونایی که میسوزن همچین خواطره های ندارن لطفت به داستانهای دیگرون احترام بذارید حاکم مخصوص بزرگ میتی کومان:D

0 ❤️

396685
2013-08-26 09:52:37 +0430 +0430
NA

ضمن همدردی با کلیه دوستان باید اضافه کنم خاک تو سرت با خاله جونت با هم. بچه خواهر مثل بچه خود ادمه. بی شعور . روانی.

0 ❤️

396686
2013-08-26 14:01:29 +0430 +0430
NA

ديدين جديدا همه خاله ها عمه ها زن داي زن عمو خواهر مادر زن همسايه وكلا تمام افراد مونث توي اي داستانها همه جنده شدن ميگم نكنه واگير داشته باشه اين از اين
اونوقت تو سن زير 19 ي5 مين ينيم ساعت تلمبه زدي اونوقت تازم ابت اومد وخالت بيدار شد واليوم بهش داده بودي يا داروي بيهوشي برررررررو بابا اگه نخورديم نون گندم ولي ديديم دست مردم بابا چي فكر كري همه اينجا مثل خودت گوشهاشون درازه وپشتشونم مخملي خودتي عمو اينجا همه اينكاره اند اينها رو ببر مدرسه واسه همكلاسهات تعريف كن ك.ر گوره خر سيستاني از پهنا تو ماتحتت (عجيبا غريبا)

0 ❤️

396687
2013-08-26 15:04:29 +0430 +0430
NA

Boro amu

0 ❤️

396688
2013-08-26 17:31:21 +0430 +0430
NA

جری شده بودم که بکنمش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟لاود خالتم تام شده بود؟شوهرخالتم پلنگ صورتی نه؟از داستانای ادامه دار بدم نمیاد بگو بقیشو شاید فحش نخوری

0 ❤️

396689
2013-08-26 17:43:20 +0430 +0430
NA

مهسا خانوم
لاود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نه جدا؟؟؟؟؟؟؟؟ لابد عزیز جان .
در ضمن جری به فتج جیم ، نه جری در تام و جری. قبل ایراد گرفتن یه کم فکر کنی بد نیست ها. اونم شما که از کامنت های بقیه ایراد می گیری. :D

0 ❤️

396690
2013-08-26 18:43:29 +0430 +0430
NA

کیر خواخه به کونت اگه ادامه داره دیگه ننویس…خودت خجالت نمیکشی دروغ میگی

0 ❤️

396691
2013-08-27 13:43:29 +0430 +0430
NA

olllllllllllllllllllllloollllllllllllllllllllll

0 ❤️

396693
2013-08-29 18:34:04 +0430 +0430
NA

Nanvis koni

0 ❤️

396694
2013-09-24 20:20:25 +0330 +0330
NA

كس كش جلقي نيم ستعت تلنبه زدي ابت نيومد بعد سينشو خورددي اومد كير خر تو كون خاله كست بريودت بره

0 ❤️

396695
2013-10-19 18:39:49 +0330 +0330
NA

خاك برسرت مسخره بودودروغ

0 ❤️

396696
2013-11-17 06:51:18 +0330 +0330
NA

خدا وکیلی هر کی افسردگی داره بیاد داستانها و کامنتا رو بخونه ! روده بر شدم…

0 ❤️

396697
2014-07-07 15:23:53 +0430 +0430
NA

خیلییییییی مزخرف بود

0 ❤️

396698
2014-08-26 19:18:54 +0430 +0430
NA

kozkeshe majloooq un 8sal defa moqadasss bud jaqulak

0 ❤️

396699
2014-08-31 06:01:55 +0430 +0430
NA

برو کوني ببين وقتي زير کير بودي اين داستانارا سرهم کردي اصلا کس پريود رو نميشه نگاه کرد

0 ❤️

396700
2015-04-25 17:11:06 +0430 +0430
NA

ای خوانندگان محترم
هر خاله اینجوری نیستا پا نشید برید خالتونو بمالین اینا همش افسانست زاییده افکار جلقیه

0 ❤️

396701
2015-04-27 16:11:07 +0430 +0430
NA

ای ول لللللللل

0 ❤️

396702
2015-04-27 16:13:12 +0430 +0430
NA

معلوم نیست که با بچه های محل رفته فوتبال یا خرابه
ک احتیاج ب حموم داشته
کیر تو خاله پریودش

0 ❤️

526914
2015-12-30 19:29:12 +0330 +0330

اون چهار سال رو که اضافه اوردی تکلیفشو معلوم کن تا بعد بریم سراغ خوندن داستان کیریت

0 ❤️

548233
2016-07-09 10:44:13 +0430 +0430

آخه کونی شوهرش رفته ماموریت چرا خالت نیومد خونه شما؟کیرم تو مخ کیریت

0 ❤️

596242
2017-05-17 07:19:19 +0430 +0430

خاله ات پریود بود ،
اونوقت شرتشو درآورده بود انداخته بود روی مبل؟؟؟

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها