It feels good to be bad-1

1394/07/21

وقتی اروم و با حوصله دکمه های لباسم رو باز میکرد،نفسم به شماره افتاده بود.مانتوی کوفتی مدرسه رو از تنم در آورد و در حال لب گرفتن دستشو برد تو سینه هام. وقتی سوتینمو داد بالا و سر سینه هامو لمس کرد نتونستم دیگه به لب گرفتن ادامه بدم.سرمو بردم عقب و آهی از سر لذت کشیدم. -آه ه ه … آقای افشاری! یعنی احسان.احسان عزیزم…
سرش رو توی دستم گرفتم و وقتی سینه هامو میخورد دستمو میبردم لای موهاش.با موهاش بازی میکردم و آه میکشیدم.خیس شدن شورتمو کاملا احساس میکردم.هنوز عادت نکرده بودم این مرد فوق العاده جذابی که حدود بیست سال از من بزرگتر بود رو به اسم کوچیک صدا کنم. وقتی تاپمو در اورد و سوتینمو باز کرد، روی تخت هلم داد و دستشو برد رو شورتم.شورت رو کشید تا بره لای کسم و یکم که درد اودم نالم بلند شد. حشری بودم و توی اون ناحیه به شدت حساس -چی شد شقایق خانوم؟ دردت گرفت عزیزم؟ الان نازش میکنم.بوس میکنم خوب بشه احسان با شهوت تمام حرف میزد.شورت و شلوارم رو با هم در آورد و شروع کرد به مالیدن.اروم اروم دستشو میبرد توی سوراخم و بیرون میاورد.کم مونده بود بهش التماس کنم که تورو خدا منو بکن!
بعد پشت و روم کرد و سنگینی بدنشو روم حس میکردم.نفس های تندی که میکشید و گرمای فوق العادهی بدنش.یه چیز نرم و گرم رو پشتم حس کردم و تا اومدم تکون بخورم رفت تو.جیغ زدم ولی از سر شهوت.باکره نبودم که بخوام از چیزی بترسم.ولی اینبار فرق داشت. این حس با حس یه پسر دبیرستانی هم سن و سال خودم زمین تا آسمون تفاوت داشت. با قدرت کیرشو تو و بیرون میبرد و من فقط جیغ و آه میکشیدم. -آه احسان…تند تر بکن.بیشتر…وااایی همشو میخوام.آه خدا…آه صدای نفس نفس زدن هامون کل سرم رو پر کرده بود.بعد منو به پشت خوابوند و همینجوری که تو بغلش بودم تلمبه میزد.کاملا در اختیارش بودم.با دست چپش دست منو گرفته بود و با دست راستش به تخت حایل شده بود.تا با قدرت بیشتری فرو کنه. چشم تو چشم هم غرق در لذت بودیم. اولش روم نمیشد تو چشماش نگاه کنم.هرچی باشه اون پدر بهترین دوستم بود.اما اینقدر حشری بودم که لبام رو با وقاحت تمام میذاشتم رو لباش. زبون گرمشو تو دهنم حس میکردم و بوی عطرش و ریشای زبرش. توی همون حال و هوا وقتی توی اوج لذت بودم شروع کرد به مالیدن نقطه جی.قبلش هم وقتی بدنش میخورد به قسمت بالایی کسم احساس خیلی خوبی داشت.اما انگشتای کلفت و مردونش با ناخن های گرد و کوتاه اونقدر خوب بود که به شدت لرزیدم و ارضا شدم.در همون حالات لرزش دستامو پشت گردنش قفل کردم و ازش لب گرفتم.آب کسم چنان راه افتاده بود که تختو خیس کرد. فکر کنم دیدن من تو اون اوج لذت خیلی براش تحریک کننده بود چون بلافاصله ارضا شد و آبشو ریخت رو شکمم.پیرهنش هنوز تنش بود ولی شلوارشو در اورده بود.من هم که تازه شهوت از سرم پریده بود یکم از اینکه جلوش لخت بودم خجالت میکشیدم.ولی بعد گفتم بیخیال.بغلش کردم.پرسید: حالت خوبه شقایق؟ عاشق لحنی بودم که اسممو صدا میزد! گفتم: بهتر از همیشه
باورم نمیشد این مرد جذاب همسن پدرم باشه.پدری که به سختی میشناسم.وقتی مادرم رو طلاق داد و دوباره ازدواج کرد خیلی کم میدیدمش.و حالا این مرد…
گفت:نمیخوایی برسونمت مدرسه؟ هنوزم وقت هستا…به زنگ دوم میرسی
گفتم: نه میخوام تا جایی که ممکنه اینجا پیش تو باشم.
سرم رو طوری رو به روش گرفتم که نفسهاش توی صورت بخوره.نفس های خوشبویی که یکم بوی سیگار وینستون میداد. و چشمامو بستم.وقتی چشمامو باز کردم دیدم احسان همونجوری کنار من خوابیده و صداهایی از آشپزخونه میاد.آشپزخونه کنار اتاق خواب احسان و زنش بود.احتمالا لیلا خانم بود که مادر نازنین یعنی بهترین دوست من بود. از ترسم لباسام رو تو ده ثانیه پوشیدم و احسان رو اروم بیدار کردم.اما مشکل اینجا بود که اینموقع بودن توی اتاق خواب با اقای افشاری رو چطوری به مهمان نا خونده توضیح بدیم…
ادامه دارد…

نوشته: شقایق


👍 0
👎 0
24142 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

471300
2015-10-13 16:52:02 +0330 +0330

خواهشا ننویس
خواهشا اصلا شهوانی نیا
سگ تو روحت سگ تو این افکارت سگ تو روح بی پدر و مادرتون که هر چی میخواین بنویسید اول یا آخرش با توهین به پدر و مادر خودتون شروع میکنید.خاک بر سر والدین جااااااکشتون

0 ❤️

471301
2015-10-13 17:24:23 +0330 +0330
NA

فقط دوس دارم ادامشو بنویسی خودم میکنمت.مگه کونت گذاشتن این کسشرا رو مینویسی ننویس اها اینو داشت یادم میرف دستتم موقع نوشتن از تو شرتت در بیار جقی

0 ❤️

471302
2015-10-13 18:49:42 +0330 +0330
NA

خوب بود
ادامشو بنویس پلیز biggrin

0 ❤️

471303
2015-10-13 21:24:55 +0330 +0330
NA

متنفرم از این جملاتی که در حین سکس میگید ! یعنی چی تو رو خدا منو بکن تندتر بکن همش مال تو میخوام منو جر بدی میخوام کونمو پاره کنی میخوام فلان کنی !
خواهشا میشه خفه شی نه میشه ؟!
ناراحت شدی ؟!

0 ❤️

471304
2015-10-13 22:15:29 +0330 +0330

انگار خودت سيگارى هستى كه بوى سيگار اونم ميدونى

1 ❤️

471305
2015-10-13 23:49:30 +0330 +0330
NA

اولش رو بي مقدمه و حرفه اي شروع كردي اما نه نه تو نوشتن تخصص نداري تجربه بي بند و باري بود “پسر دبيرستاني” البته به تعداد وافر !
ديالوگا تكراري و چيپ بود كه كاملا برازنده شماست . ادامه بده ختم به خير ميشه چون شما كه هراسي نداري مستعد هم هستي باباتم زياد نديدي به ايشونم ميتوني ارادت داشته باشي البته در غياب زنش ! تو ميتوني ، شك نكن . فقط يه مورد… قبل از نوشتن قرصاتو نشور همينجوري خشك اما از جهت درست بخور .

1 ❤️

471306
2015-10-14 00:21:07 +0330 +0330

این یکی زده به سیم آخر…

0 ❤️

471307
2015-10-14 08:51:19 +0330 +0330
NA

داستانی که جمله ی اولش با لباس در اوردن شروع بشه وای به حال ادامش من که نخوندم… secret

0 ❤️

471308
2015-10-14 18:10:04 +0330 +0330

این همه کصشر میگی گرمت نمیشه؟ lol

0 ❤️

471310
2015-10-15 04:34:44 +0330 +0330
NA

به پشت خوابیده بودی پس چجوری فیس تو فیس بودید ؟؟؟
من هر چی میخوام برگردم پشت سرمو ببینم نمیشه…
میگم اسم این فیلم تخلیاتو توی داستانت بگو بریم ببینیمشون… bomb

0 ❤️

471311
2015-10-15 04:36:43 +0330 +0330
NA

راستی دیگه ادامشو ننویس من اسهال گرفتم

0 ❤️

471312
2015-10-16 07:38:47 +0330 +0330

اولا من نمیدونم لابدشماهم اهل دالاس هستین که تو دبیرستان اپن تشریف دارین خره حداقل میگفتی کونت گذاشته باورپذیرتر باشه جی هم میزان تحمل هواگردهاست درمقابل فشار هوای وارده مخصوصا حین چرخش ناگهانی میزان مقاومت اف-14میزان8جی هستش برا توچنده خانم خوشجله

0 ❤️

471313
2015-10-16 10:07:45 +0330 +0330
NA

اتفاقا بنويس و به حرف يه عده کس مغز توجه نکن که از صبح تا شب اينجا دنبال خالي کردن عقده هاي خودشون هستن و بعد جق عادت دارن فحش بدن ، داستانت بدک نبود اما شاخ و برگش کم بود

0 ❤️