پالپ فیکشن

1395/11/13

سلام
اسمم پیامه
ههه, من برای بار اوله که دارم داستان مینویسم
داستانم در وصف کون خودمه و دارای مصداق های گیوی ( گی +ی ) میباشد
پس اونایی که قراره حالشون بهم بخوره بقیه رو نخونند تا مجبور نشند کامنت های کسشر بدند
و اما بعد…
بیشتر میخوام یه شرح حال بنویسم
دوران ابتدایی بود و ما با مضامین سکس داشتیم آشنا میشدیم! از همون زمان بود که فهمیدم بچه ها به کون من نظر دارند! چون من تقریبا هیکلم لاغر بود ولی کونم قلمبه و بزرگ بود. انواع کسشر ها و پیشنهاد ها شد بهم! مثلا یه پسره میگفت یه بسته سیگارت میدم لاپات بزارم، دو بسته سیگارت برای سوراخ کون:)))
یه روز نیما همسایمون که از من یه چند سالی بزرگتر بود به سفارش پدر مادرم که مواضب من باشند اومد خونمون من عاشق فوتبال بودم و تو خونه با جوراب توپ درست میکردم و از میز عسلی به عنوان دروازه و یه بالش هم به عنوان دیوار دفاعی استفاده میکردم. اینکه اومد خونمون بهش گفتم بیا فوتبال بازی کنیم. اونم گفت باشه. یکم که بازی کردیم اون گفت حالا بیا کشتی بگیریم. منم با حالت تعجب گفتم باشه! بله درست حدس زدین! کشتی بهانه ای بود برای حال کردن با من. هرچند که اون لحظه من حالیم نمیشد داره باهام حال میکنه و هر خاک حکم یه ارگاسمو داره براش!
یادم نمیاد چیشد که بعدش رفتیم رو تخت !
من پاهام رو زمین بود و شکمم رو تخت و در حالت داگی قرار گرفته بودم. اونم پشت من در حال ور رفتن با کونم بود که مبادا گهی در کار باشه!
خلاصه کیر کلفتشو کرد تو کونم. یکم دردم اومد و اصلا هم حال نمیکردم. اونم خیلی آروم تلمبه میزد و یهو کیرشو در آورد و بهم گفت برو کونتو بشور
خلاصه نیما شده بود بکن بنده و هفته ای دو سه بار منو تو لوکیشن های مختلف میکرد. ولی تو همه ی اون حالت ها وقتی منو از رو شلوار میکرد و کیرشو میچسبوند به کونم ،خیلی بهم حال میداد.
کوچ کردیم!
من و مستر بکن جدا شدیم!
من وارد دوران راهنمایی شدم!
همچنان کونم در محافل عمومی و خصوصی مورد توجه بود!
تو مدرسه توسط دوستان انگشت و در بعضی مواقع مالونده میشدم
تو هر نیمکت سه نفر مینشستیم و من باید نفر تهی به سمت دیوار میبودم که اگه بخوام یه لحظه برم بیرون و یا برم جلو درس جواب بدم قشنگ توسط هم نیمکتی هام مالونده بشم و همونطور که بهتون گفتم من عاشق مالونده شدنم ;))
تو کوچه کسی بهم نظر نداشته بود!!! و واقعا برام سوال بود که چطور چنین چیزی ممکنه!!!؟
تا اینکه یه روز داشتیم از این قایم با شک یا هر چیز دیگه ای که اسمش هست بازی میکردیم. دم دمای غروب بود و منو یه دوست دیگم به اسم اشکان که از من بزرگتر و هیکلی تر بود رفتیم تو یه آپارتمان نیمه ساخته قایم بشیم. رفتیم طبقه دو یا سه و کنار پنجره دوتایی ایستاده بودیم و داشتیم دید میزدیم که ببینیم کی بریم سک سک کنیم
همینجوری داشتیم نگاه میکردیم که یهو اشکان منو هل داد سمت دیوار و منو بین خودشو دیوار پرس کرد و شروع کرد به مالوندن و تلمبه زدن و هی میگفت آه آه آه
منم با هاش راه میومدمو بهش نگاه میکردم و میخندیدم :)))
وای که چه حالی میداد وقتی کونم کیرشو حس میکرد. خیلی خوب با کیرش کونمو فشار میداد. لخت نشدیم و بعد سی چهل ثانیه من خودمو کشیدم کنار!
اینا رو همه گفتم تا گرم بشین:))
و اما خاطره آخر
فکر کنم اول یا دوم دبیرستان بودم
تابستون بود
تصمیم گرفتم برم کلاس شنا
رفتم!
اون زمان اصلا حواسم نبود که کونم گنده است و رفته بودم یه مایوی خیلی تنگ خریده بودم که مثلا مثل این شناگر های حرفه ای که مایوشون قشنگ جذبه بشم
یه سه چهار جلسه ای گذشت و من متوجه نگاه های عجیب به سمت خودم شدم
هیکلم یه جور عجیبی بود
بالا تنه لاغر
رون و کون تو پر و خوش فرم ( جوووووووون :)))) )
خیلی دلم میخواد کون خودمو بکنم:))
معمولا دو سه تا مربی بودن تو استخر
بعد از چند جلسه یکیشون رفت و یکی دیگه که جوونتر بود ( بیست و یکی دو ساله) اومد جاش.
اسمش پوریا بود
من و پوریا بیشتر با هم کار میکردیم و اون قشنگ هوامو داشت
نگاهش به من یجوری بود
برای تمرین بپشت معلق شدن خیلی کمکم میکرد و هی میگفت کمر و باسنتو بیار بالا و دستشو میزاشت رو کونم و اونو میداد بالا
دو سه جلسه ای بود با هم کار میکردیم و اون بیشتر با من میپلکید. حقم داشت!. یه پسر خوشگل با هیکل زنونه و رون و کون سفید و گنده رو داشت دید میزد و تاچ میکرد.
تو یکی از جلسه ها بعد از اینکه تمرین تموم شد من رفتم دوش بگیرم. داشتم گرمی و سردی آب و تنظیم میکردم که یهو دیدم پوریا اومد کنار در حموم و گفت شامپو داری؟ گفتم آره!
دیگه صبر نکرد که یکم شامپو بهش بدمو بعدش بگیره بره
اومد تو!
گفت تنطیمش نکردی!؟
گفتم دارم میکنم!
اومد جلو تر و با شیر دوش یکم ور رفت که آب ولرم شه
اینم بگه که تو یه حموم تقریبا 1*1 بودیم و تو استخر جایگاه دوش ها یا حموم ها کنار هم و روبروی هم بودن
من و پوریا رو مون طرف هم بود و روی کون من به سمت شیر دوش بود
پوریا هر دفعه خم میشد که شیرو کم و زیاد کنه یه دست رو کون من میزاشت ( به صورت ممتد ) من روم و برگردوندم که مثلا دیگه دست نزنه و من یکم آبو چک کردم و شیرو کم و زیاد کردم
دوباره رومو برگردوندم سمت پوریا
یهو سایز چشام دو برابر شد!!!
کیرشو درآورد انداخت بیرونو هی روش دست میکشید
من یه نگاه به کیرش کردم و یه نگاه به صورتش و یهو پوریا گفت بخورش!
من شوکه شده بودم!!!
کیرش انصافاً هم کلفت بود هم دراز هم خیلی خوشگل!
دوباره گفت بخوووورششش
من هیچ حرکتی نمیکردم!
تو ذهنم داشم انوع انتخاب هامو بررسی میکردم
78.53 % میخواستم یهو بزارم برم
چون واقعا ترسیده بودم
کلی آدم اونجا بودن!!!
صداهاشونو میشنیدم
داشتم یه اینچیزا فکر میکردم که پوریا اومد جلوتر و با دستاش یه نیرو به شونه هام وارد کرد و منو به حالت چهار زانو درآورد و کیرشو چسبوند به صورتم و هی کیرشو میمالید به لب و دماغ و گونه هام
بوی کیر آمد همی!
بوی کیرش خیلی خاص بود!!!
خوردمش!!!
یهو خودم کیرشو گذاشتم تو دهنم!!!
پوریا داشت دیوانه میشد!
اونجا بود که خواستم درس هایی از پورن که یاد گرفته بودم و بکار ببندم
برا چند ثانیه اول کیرش همینجوری بدون حرکت تو دهنم بود!
کیرشو از دهنم درآوردم و تو دستم گرفتم
یه نگاه با لبخند به صورتش انداختم
پوریا وحشت زده بود!! ههه
گرفتم با زبونم به لیس زدن کیرش. دیدم یکم آب ازش اومد بیرون.دستمو خیس کردمو کیرشو با دستم تمیز کردم و گذاشتمش تو دهنم. دو تا دستمو گذاشتم رو دو طرف پاهاش و شروع کردم به ساک زدن. باورم نمیشد یه کیر تو دهنمه. حس عجیب و باحالی داشتم. با کلی هیجان و البته ترس از صداهای اطراف!!!
پوریا هم دستاش رو سرم بود و موهامو هی چنگ میزد تا آبش نیاد
یهو کیرشو آورد بیرون!!!
دهن من مثل دهن این بچه هایی که آب نبات چوبی رو ازشون میگیری شده بود!!!
باز و آبدار و نیازمند!!!
کیر میخواستم کیییییررررر
گفتم بزارش تو دوباره. یکم با کیرش ور رفت و کرد تو دهنم. با دستاش سرمو گرفتو کیرشو تا ته برد تو دهنمو همونجوری نگه داشت. نفسم بند اومده بود. سرمو کشوندم عقبو کیرشو از دهنم در آوردم. دو سه تا سرفه کردم ولی میخندیدم. اونم میخندید. بهم گفت پیام یکم دیگه ساک بزن آبم داره میاد. گفتم خر نشی نریزی تو دهنم . گفت نه خیالت راحت. گفتم باشه و بهش گفتم خودت جلو عقب کن. کیرشو گذاشت تو دهنمو شروع کرد به حرکت رفت و برگشتی. یهو فرکانسو بالا برد و به سرعت تلمبه زد و از دهنم در آورد و کیرشو گرفت اونور و فرزندانشو نثار دیوار کرد!!!
to be continued

نوشته: payam bb


👍 5
👎 9
9799 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

577216
2017-02-01 21:24:10 +0330 +0330

چرا گند میزنین به خاطرات خوب فیلم های زیبا؟

0 ❤️

577231
2017-02-01 22:33:44 +0330 +0330

مرخرف
خاک تو سرت

0 ❤️

577233
2017-02-01 22:44:27 +0330 +0330

گوز چه ربطش به شقیقه؟!!! :(

0 ❤️

577238
2017-02-01 22:56:34 +0330 +0330

كسكس اسم يكي از بهترين فيلمها تاريخا گذاشتي رو خاطره ي سام زدنت؟؟ وااااااي (dash)

0 ❤️

577239
2017-02-01 22:59:00 +0330 +0330

١- تاريخ رو
٢- ساك زدن

0 ❤️

577307
2017-02-02 12:35:54 +0330 +0330

78/53 :|

1 ❤️