آتش سبز (۳ و پایانی)

1396/11/18

…قسمت قبل

3 روز از حبس خونگیم میگذشت!قاطعیت آرمین در این مورد فوق العاده وحشتناک بود!تنها ارتباطم با بیرون گوشی تلفنم بود.خبری از قتل جدید نبود،خبری از قاتل هم نبود!با وجود سرنخهای جدید باز هم نمیتونستن پیداش کنن!داشتم روزنامه میخوندم که گوشیم زنگ خورد،شماره غریبه بود.میترسیدم که جواب بدم ولی جواب دادم،با شنیدن صدای مینا نفس راحتی کشیدم
+چطوری کیمیا؟
_مرسی تو خوبی؟
+چند وقته خبری ازت نیس
سکوت کردم.انقدر صمیمی نبودیم که دلیل اصلیشو بهش بگم بخاطر همین گفتم:یکم سرما خوردم.بهتر بشم میام
+ایشالا که زود خوب میشی.راستش زنگ زدم بهت بگم که اگه میتونی،بری از دوستت خواهش کنی بیاد با پلیس حرف بزنه.پلیس به چهره نگاری نیاز داره کیمیا.پرونده قتل اون دو تا جوون ناقصه.اطلاعات زیادی به ما نداده.راضیش کن بیاد آگاهی
_باشه مینا،همه تلاش خودمو میکنم
نیم ساعت بعد روی مبل نشسته بودم و به رو به روم خیره بودم.باورم نميشد که جواب مینو به همه خواهشام،نه بوده باشه!آخرش هم گفت که تا همین حد رو هم فقط بخاطر اين گفته که عذاب وجدان نداشته باشه و اگه میدونسته که انقدر پیله میکنم اصلا چیزی بهم نمیگفته!ناامید شده بودم،با خودم فکر کردم که به مینا قول دادم همه تلاشمو بکنم،همه تلاش من این بود؟


حتی حرف زدن با مامانم هم آرومم نکرد،سردرد بیچارم کرده بود و چشمام از شدت گریه میسوخت.هشتمین قتل!تو کمتر از 30 روز آتش سبز هشت تا زن بیگناهو کشته بود و هیچکس هم نمیتونست کاری کنه.ولی من باید کاری میکردم.اولین قدم این بود که آرمینو راضی کنم که حال خودم و اوضاع بیرون خوبه.نباید میذاشتم از قتل هشتم با خبر بشه.وگرنه نمیذاشت از خونه بیرون برم.زیر دوش چند بار موهامو چنگ زدم.خدایا گناه این زنا چی بود؟وقتی میخواستم خط چشم بکشم چند بار بخاطر لرزش دستم و اشک تو چشمام خراب شد.ولی امشب همه چی باید برای آرمین عالی میبود.تو آینه به دختر آرایش شده ای که تو لباس کوتاه قرمزش می درخشید خیره شدم،همه چی مرتب بود.ساعت 1 شب بود،به بهانه شام و رقص نذاشته بودم آرمین TV رو باز کنه یا اخبارو تو تلگرام ببینه.شب وقتی پیشش خوابیدم آروم دم گوشش گفتم:هنوز ازم ناراحتی؟با لبخند گفت:آره.شروع به مکیدن لاله گوشش کردم،نفساش سنگین شده بود
_الان چی؟
چشماشو بسته بود و جوابمو نداد.روی چشمهای بستشو بوسیدم،نوک بینی و گونه هاشو هم بوسیدم و وقتی به لبهاش رسیدم از جاش بلند شد و همونطوری که تو بلغش بودم لبهامو بوسید و محکم به رون پام چنگ زد،همینکه سرشو عقب برد،آروم ازش پرسیدم:بازم دلخوری؟خندید و گفت:نه…با خیال راحت خودمو به دستاش سپردم.میدونستم که فردا میتونم برم بیرون…!


باید میرفتم خونه مینو و حضوری باهاش حرف میزدم.تصمیم گرفته بودم که اگه بازم مقاومت کرد برم و مشخصاتشو به پلیس بگم.جون مردم که بازیچه نبود!میدونستم خونشون کجاست ولی تا حالا نرفته بودم،با کمی دقت پیداش کردم و زنگشونو زدم.باز نکرد.چند بار زنگ زدم ولی مثله اینکه خونه نبود.با ناراحتی عقب گرد کردم.همینطور که از خونشون دور میشدم با خودم فکر کردم که چه ساده ام من!حتی اگرم خونه باشه ببینه منم باز نمیکنه،منم هیچ جوره نمیتونم ثابت کنم که خونه بوده.با خستگی راه میرفتم و فکر میکردم چرا با خودم ماشینو نیاوردم که یهو وایستادم!ماشین…مینو قبلا گفته بود که خونشون پارکینگ نداره و مجبوره ماشینو بیرون بذاره و بخاطر همینم چند بار ماشینشو خط انداخته بودن.اگر ماشین جلوی ساختمون میبود میفهمیدم که خونه بوده ولی درو به روم باز نکرده.با عجله راهو برگشتم و بله…!پراید سفید مینو با عروسکای همیشگی پشت شیشه اش جلوی ساختمون پارک بود!با عصبانیت به سمت ساختمون رفتم و دوباره زنگ زدم که همون بار اول در باز شد و همه اون عصبانیت جاشو به تعجب داد.آروم وارد ساختمون شدم.میدونستم واحد دوم میشینن و واحد اول و سوم فعلا خالیه!یه لحظه با فکر اینکه ساختمون خالیه پا سست کردم ولی بازم فکر اون 8 تا زن بی گناه و خود مینو باعث شد برم بالا.هیچ صدایی به جز صدای قدمهام نمیومد.رو به روی واحدشون وایستادم.در زدم.چندین و چند بار
_مینو میدونم خونه ای.درو باز کن
هیچ جوابی نیومد.صدامو بلندتر کردم
_مینو باز کن درو.باید حرف بزنیم تا باز نکنی نمیرم
و جوابم سکوت بود.دیگه خونم به جوش اومد و شروع به جیغ زدن کردم
_باز نمیکنی دیگه؟به جهنم.با پلیس که بیام مجبور میشی باز کنی
و چرخیدم که برگردم،که صدای باز شدن در اومد،دستی بازومو گرفت و به سمت خونه کشید و دیگه هیچی نفهمیدم…


صدای گریه ميومد،گریه یه زن،شبیه مینو،صدای یه مردم بود،صداش آشنا بود،شبیه صدای آتش سبز توی کلیپ تجاوزی که برای پلیس فرستاده بود.چشمامو کم کم باز کردم،تصویر جلوم واضحتر شد که ای کاش نمیشد.آتش سبز بود،همونی که تعقیبم میکرد،همونی که دنبال مینو بود،عاشق مینو بود.و داشت با تمام قدرتش به مینوی بیچاره تجاوز میکرد.ولی نه اون تجاوزی که به صنم میکرد.خونای خشک شده وسط پای مینو دلمو بهم زد.ضربه هاش خشن بود،انقدری که کل بدن لخت مینو روی پارکت تکون میخورد.ولی خبری از اون تحقیرا،خنده های شیطانی و… نبود.قربون صدقه چشمای مینو میرفت،لباشو میبوسید،میگفت ديوونه شده از دوریش و مینو فقط گریه میکرد!تتوی یه چشم سبز روی ساعدش کاملا به چشم میومد.چشمم به لنزای عسلی روی پارکت افتاد.تازه داشتم معنی و مفهوم اتفاقات اطرافمو درک میکردم.من خونه مینو بودم،و البته مهمون ویژه مینو هم باهامون بود که از قضا کل کشورو توی ترس و اضطراب برده بود!از اون بدتر این بود که جلوی چشمام داشت به دوستم تجاوز میشد و کاری نمیتونستم بکنم
+هی عوضی بیدار شدی؟جنده فضول
از روی مینو بلند شد و به سمتم اومد.شالمو پرت کرد و محکم موهامو چنگ زد
+جرت میدم آشغال،اگه توی هرزه نبودی کارای من خیلی بهتر پیش میرفت
مانتومو از دو طرف کشید،چشمم روی دگمه هایی که روی زمین سر میخوردن،ثابت موند
+البته فایده هم داریا،اگه توی جنده نبودی من کیو تعقیب میکردم که به عشقم برسم؟
پرتم کرد رو زمین و خیمه زد روم.چشمام تو چشماش قفل شد.نفسم بند اومد.هیچ جوره نمیتونستم شباهت خیلی زیاد چشمای سبز و ترکیب کلی صورتشو به مینو نادیده بگیرم.دستش که روی دگمه شلوارم اومد تازه فهمیدم باید بترسم،خیلی باید بترسم.شروع به جیغ زدن کردم که سریع جلو دهنمو گرفت.صدای جیغ من مینو رو هم هوشیار کرد
+ولش کن میلاد.اون گناهی نداره.ولش کن
قاتل روانی رو به روم پوزخندی بهش زد و گفت:ولش کنم؟تازه گیرش آوردم این هرزه رو
شلوارمو کشید پایینو زیر لب گفت:بذار ببینیم خانم خبرنگار چی این زیر میرا داره
اشکام دیگه از کنترل خارج شده بود.کل بدنم میلرزید.همش فکر آرمین بودم
+میگم ولش کن.اون یتیمه.مگه نیومدی سراغ من؟من اینجام دیگه.هر کاری دوس داری باهام بکن
چشماش مردد شد،از روم بلند شد و به سمت مینو رفت و بهش گفت:راس میگی نفسم،تا وقتی میتونم از با تو بودن لذت ببرم چرا باید برم سراغ یکی دیگه؟
دستشو روی سینه های لخت مینو گذاشت و محکم فشارشون داد.سعی کردم از جام بلند شم و لباسامو مرتب کنم.مینو رو پرت کرد رو زمین و بدون مکث کارشو شروع کرد.حالم از بی عرضگیه خودم بهم میخورد.دنبال چیزی بودم که بزنم به سرش.انقدر درگیر سکس بود که حواسش به من نبود که یهو صدای مینو خشکم کرد
+تو داداش من بودی میلاد.کثافت کی با خواهرش این کارو میکنه که تو با من کردی؟
میلاد دیوونه شد،نیم خیز شد و مینو رو برگردوند و سعی کرد از پشت بهش تجاوز کنه.با صدای جیغ مینو به خودم اومدم.این حیوون برادرش بود؟حالا فهمیدم چرا نمیخواست اطلاعات بیشتری بده.چرا این مرد میتونسته شبا بره اتاقشو بهش تجاوز کنه.چرا قسمم داد که مستقیم به پلیس نگم تا گذشتشو نبش قبر نکنن.چرا خانوادش بعد از اینکه فهمیدن بهش تجاوز شده بدون هیچ شکایتی از طرف از شهرشون فرار کردن!چون اون متجاوز،پسر خودشون بود!خون جلوی چشمامو گرفت.سر مینو داد میزد که:من داداشت نیستم.عشقتم،شوهرتم،تو فقط ماله منی.چشمم به مجسمه بزرگ روی میز افتاد.دویدم و برش داشتم.میخواستم از پشت بزنمش که یهو برگشت،خواست بیاد سمتم که در شکسته شد.با دیدن پلیس،بغضم شکست.نشستم روی زمينو و از ته دل گریه کردم…


سرمو به شیشه ماشین تکیه دادم.خنکیش حالمو بهتر میکرد.فکر اینکه تا چند ساعت دیگه به خونه مادريم میرسم آرامش بخش بود.به نیمرخ آرمین نگاه کردم.تنها اتفاق خوب زندگیه من بعد از مرگ پدرم بودن با آرمین بود.تازه میفهمم چقدر کارم درست بود که شب قبل از روزی رفتم خونه مینو،بعد از رابطمون همه چيزو بهش گفتم.با وجود همه مخالفتاش وقتی گفتم راه دیگه ای نیست و جون کلی آدم در خطره کوتاه اومد.همون شب با مینا و سروان هماهنگ شدم.طبق قرارمون درو پشت سرم نبستم.نیم ساعت بعد از رفتن من تو خونه پلیس اومد.فکر میکردم قضیه تموم شد،ولی اینطور نبود!سروان تفنگو رو سر میلاد گذاشت،خانمی رفت که لباسای مینو رو تنش کنه،یه لحظه غفلت کافی بود تا مینو اسلحه رو از دست سروان بگیره.چون کسی توقعشو نداشت همه شوکه شدن.گرفتش سمت میلاد و با بغض گفت:زندگیمو سوزوندی میلاد.من خواهرت بودم نامرد.بابامونو پیر کردی،مامانمونو دق دادی.تازه داشتم میفهمیدم زندگی چیه که بازم سر و کلت پیدا شد.تمومش میکنم این عذابو
دستش دو بار روی ماشه رفت،بار اول برای کشتن میلاد،بار دوم واسه کشتن خودش.اشکام بازم راه خودشونو پیدا کردن.لالایی مورد علاقش تو ماشین پخش میشد.میگفت مامانش همیشه اینو براش میخونده…
لالایی کن،بخواب،خوابت قشنگه
گل مهتاب شبا هزار تا رنگه
یه وقت بیدار نشی از خواب قصه
یه وقت پا نذاری تو شهر غصه…

پایان

نوشته: Feloraaa


👍 9
👎 4
1295 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

672683
2018-02-07 21:40:15 +0330 +0330

این که دو قسمت دیگه داره هنوز اونا رو نخوندم

0 ❤️

672690
2018-02-07 22:02:34 +0330 +0330

جالب نبود.

0 ❤️

672753
2018-02-08 09:49:42 +0330 +0330
NA

خوب بود roz

0 ❤️

672772
2018-02-08 11:51:42 +0330 +0330

خیلی خوب و عالی
موفق باشی
همچنین سکسی

0 ❤️