آخرین بار

1397/09/09

قطره های آب داغ میریزن روی بدن سردم . میشینم روی زمین و صورتمو میگیرم سمت دوش . آب داغ بدن دردمو برای چند لحظه خوب میکنه . صدای بسته شدن در خونه که میاد شیرو میبندم و میخوام برم بیرون که خودش درو باز میکنه .هوای سرد پوستمو مور مور میکنه. به بدن لختم نگاه میکنه و با پوزخند میگه : عزیزم قرار شد با هم بریم حموم ؟ مگه بهت نگفته بودم ؟
نگاهم رو که دیگه هیچ حسی به خودش نمیگیره بهش میدوزم و چیزی نمیگم . به جاش سعی میکنم از لای در رد شم و برم توی اتاق . اما دوباره داخل هولم میده و با دست میچسبونم به دیوار یخ . نفسم از سرماش بند میاد . با یه دست محکم میچسبونم به دیوار و نمیزاره تکون بخورم و با دست دیگش لباساشو تند و سریع در میاره . پشتم به سرما عادت کرده یا از سرما بیحس شده نمیدونم . دستشو محکم گذاشته روی سینه هام که با وجود خیسی و سرمای هوای بیرون داغن . لباساشو که درمیاره برای چند لحظه ولم میکنه و پرتشون میکنه توی راهرو . برمیگرده و شیر اب داغو باز میکنه و منو میگیره زیر آب . داخل چشمام آب میره
و میسوزه . میبندمشون . صدای در شامپو میاد و چند لحظه بعد مایه غلیظ سردی رو میماله به جلوی موهام و با حرکت خشن و تند دستش پیشونی و جلوی موها و چشمامو کفی میکنه . سعی میکنم با دست کفارو بزنم کنار تا چشمامو باز کنم اما اجازه نمیده و دستمو میگیره و دوتا دستمو پشتم قفل میکنه . نفسش که میخوره به گردنم و لباش که پوست گردنمو میک میزنه باعث میشه ناخوداگاه اه بکشم و بدنم کمی بلرزه . دوباره میگیرتم زیر اب . حرکت لباش و داغی قطره های اب و دستش که روی سینه هام حرکت میکنه باعث میشه نفسام تند و صدادار بشه . دستش از روی سینه های کشیده میشه به سمت کسم . تاریکی اذیتم میکنه ‌.
میخوام چشمامو باز کنم اما سوزششون اجازه نمیده . دستش محکم کسمو چنگ میزنه . ناخوداگاه آخم بلند میشه و اون همچنان تو سکوت و تاریکی کارشو ادامه میده . میماله و میماله و اروم یکی از انگشتاشو وارد سوراخم میکنه . دستامو از دستش بیرون میکشم و به پشتش حلقه میکنم . ناخونام فرو میره توی کمرش . انگشتش داخلم تکون میخوره . پاهامو بهم فشار میدم و دستشو بین پاهام قفل میکنم . بعد چند ثانیه دستشو بیرون میاره و برم میگردونه .دستامو میارم جلو تا هرچیزیو که تونستم بگیرم و خودمو نگه دارم . دستام به دیوار سرد میخوره و دیوار تکیه گاهم میشه . چشمام دیگه نمیسوزه ولی بازشون نمیکن
م ‌. میزارم تو لذت دردناکم و تاریکی غرق شم . کمرم از پشت توی دستاشه ، کیرشو که چسبیده به پشتم حس میکنم . خودمو فشار میدم به سمت عقب ،با این کارم فشار محکمی با دستاش به کمرم میده و ولش میکنه و بعد با دوتا دستاش محکم به دو طرف باسنم سیلی میزنه . اروم جیغ میزنم و با ورود کیرش به کسم جیغم خفه میشه و تبدیل میشه به یه آه ممتد و غلیظ . بخار و گرما نفسمو بند اورده . حرکت کیرش توی کسم باعث میشه بدنم موج دار شه . مثل مار به خودم میپیچم .دستاشو میاره جلو و انگشتاشو دور گردنم حلقه میکنه . نفسم بیشتر بند میاد . درد و لذت و خفه گی باهم مخلوط شدن و یه لذت عمیق ترو به وجود اورده .دستمو میبرم سمت کسم و تند تند میمالمش . سرم گیج میره ، حرکت دستمو تند تر میکنم . لذتم بیشتر و بیشتر و بیشتر میشه . بدنش از پشت کوبیده میشه به بدنم . دستش دور گردنم محکم تر میشه . نفسم خش دار و بدنم قفل میشه و همه ی حسای خوبم تو چند لحظه هزار برابر میشن . میلرزم و ارضا میشم . زانوام خم میشه و بدن لرزونم میفته روی زمین سرد . اب که حالا روبه سردی میره میریزه روی بدن بیحالم .چشمامو باز میکنم تا ببینمش اما نیست . حموم خالیه . تو اینه بخار گرفته چشمای مات و ناباورم بهم میگن که تنهام . بزور بدنمو بلند میکنم ابو میبندم و میرم بیرون . خونه سرد و خالیه . بدن خیسم پرت میشه
رو سرامیکای سفید و یخ میزنه . سرم گیج میره . از اون سمت اتاق پاهاشو میبینم که میاد سمت راهرو .چمدونشم دنبالش میکشه . نمیتونم سرمو ببرم بالا و چهرشو ببینم . انگار فلج شدم که حتی نمیتونم صداش کنم . میره سمت درو و بدنمو که روی زمین افتاده نمیبینه .درو که باز میکنه یه لحظه برمیگرده . حس میکنم صدای پوزخندشو که برام ابراز تاسف میکنه میشنوم . برمیگرده . درو میکوبه و از دیدم خارج میشه . چشمام بسته میشه و برای اخرین بار ناله ی کوتاهی میکنم . اسمشو صدا میزنم . اما هیچکی بجز خودم صدای شکستمو نمیشنوه.


اولین باریه ک مینویسم . اگه متن اشکالی داشت شرمنده

نوشته: گربه


👍 28
👎 2
20931 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

733043
2018-11-30 21:30:15 +0330 +0330
NA

آفرین قلمت رو دوست داشتم و ذهن خلاقت ستودنیه ادامه بده

2 ❤️

733054
2018-11-30 21:49:29 +0330 +0330

عالی بود خیلی کم میشه داستان با قلم فوق العاده ای مثل این دید و خوند
مرسی :*

2 ❤️

733056
2018-11-30 21:52:57 +0330 +0330

خوب بود بهترم می‌تونه بشه
لایک

3 ❤️

733065
2018-11-30 22:11:31 +0330 +0330

استعداد نوشتن داری حتما ادامه بده اما برای خودت یه اسم قلم درستو حسابی انتخاب کن. که با اون اینجا معروف شی.


733066
2018-11-30 22:11:54 +0330 +0330

خیلی هم خوب . لااایک
فقط کاش آخرش تو همون حس سرد و خالی بودن خونه باقی میموند.

3 ❤️

733098
2018-11-30 23:29:13 +0330 +0330

قلم خوبی داری…بیشتر رو موضوع کار کن…من از این داستان چیزی متوجه نشدم وبرام مبهم بود…ولی برای اولین بارقابل قبوله …درکل لایک دفعه بعدی باتمرکز بیشتری روداستانت کار کن

2 ❤️

733107
2018-12-01 00:32:31 +0330 +0330

اولین تجربه نوشتاری ات خوب و قابل قبول بود…نشون دادی استعداد نوشتنو داری و این خیلی عالیه
اما در مورد داستانت باید بگم که متاسفانه در حد و اندازه ی نثری که خرجش کردی نبود داستانت گنگ و مبهم آغاز شده و با شتاب زدگی به پایان میرسه و در این بین مخاطبت را با سوالهای بی جواب زیادی روبرو میکنه…
با مطالعه اثار برتر داستان نویسان مطرح، زمینه اشنایی ات با انواع داستانها و شیوه نگارششان فراهم میشه

2 ❤️

733122
2018-12-01 04:40:17 +0330 +0330
NA

عالیه اما اسمش مهم بوده . ذهنت بیان گر یه ذهن زیباست

0 ❤️

733129
2018-12-01 05:43:59 +0330 +0330

قشنگ بود دوست عزیز به نظرم کسی که نویسنده باشه تو همین چند پاراگراف میتونه کارشو انجام بده لایک 13

1 ❤️

733179
2018-12-01 11:25:56 +0330 +0330

خیلی قشنگ بود.دوستاشم بعدشم ببینم چی میشه :)

0 ❤️

733191
2018-12-01 13:03:33 +0330 +0330

:(قلمت و دوست ندارم یعنی کلا از قلمه حال و اینده خوشم نمیاد
اما داستانت قشنگ بود عزیزم
حتما ادامه بده ?

1 ❤️

735034
2018-12-11 11:53:39 +0330 +0330
NA

دلم گرفت قشنگ بود

0 ❤️

735679
2018-12-15 18:43:29 +0330 +0330

قشنگ بود مرسی ، از نظر من لازم نبود آخرش رو غمگین کنی ، اما این داستان توئه ، پس بزن بریم جلو…

0 ❤️