آخرین عشق بازی 91

1393/02/14

احسان رو از بچگی میشناختم چون از دوستای خانودگیمون بودن .با این که 5-6 سال ازم کوچیک تر بود،خیلی با هم صمیمی شده بودیم و اونم از کارایی که تو مدرسه میکرد برام میگفت و منم از دانشگاه تا یه روز که خونمون بودن روی گوشی من عکس تایلور لوتنر(هنر پیشه نقش جیکوب در فیلم توای لایت) رو دید و گفت خیلی خوشتیپه و من خیلی باش حال می کنم ،خلاصه از اینجا شد که هر دو مون فهمیدیم با پسر حال میکنیم ،البته از اونجا که من بزرگتر بودم و سر آبروم میترسیدم زیاد تو این زمینه بش رو نمیدادم.
خلاصه این گذشت و این آقا احسان ما هر روز خوشگل تر میشد و من زیاد جدیش نمیگرفتم و بش گفتم که تو بای سکچوال هستی چون به دخترها هم میل داری و اون هم مونده بود چرا اینقدر اطلاعات من در این زمینه قویه!
روزها گذشت تا اینکه یه روز که از باشگاه بر میگشتم اتفاقی تو خیابون دیدمش شروع کردم به احوال پرسی و اونم یه نگاه به بازوهام کرد و شروع کرد به ور رفتن با بازوهام،بش گفتم دوست داری ها!!! اونم خندید…از هم جدا که شدیم یه نیم ساعت بعد برام اس ام اس اومد،احسان بود، متن اس ام اس و باورم نمیشد،نوشته بود میای فردا بریم باغتون حال کنیم!
من واقعا جا خورده بودم و باورم هم نمیشد پسر به این نازی و کم سنی بم پییشنهاد سکس بده(البته خودم هم بد نیستم!!)،یه مقدار فکر کردم و بش گفتم چرا که نه!!!
خلاصه رابطه سکسی یا بهتر بگم عشق بازی ما از اون روز شروع شد.
اون تو سکس خیلی بی تجربه بود و من یواش یواش داشتم یادش میدادم،همیشه میترسید که من بکنمش ولی این ترسش بعد از اون شبی که مست و پاتیل بغلم خوابده بود و نمیتونست درست حرف بزنه کاملا ریخت و البته اعتمادشم بم چند برابر شد.چون من هیچ وقت مجبورش نمیکردم برام ساک بزنه یا به زور بم لب بده یا هر کاری که دوست نداره بکنه و اونم این رو کامل متوجه میشد…
2-3 روز پیش با خودم گفتم حیفه که امسال با یه عشق بازی رمانتیک تموم نشه! بش زنگ زدم که احسان جون افتخار میدی آخرین عشق بازی امسال رو با چندتا پیک مشروب داشته باشیم و اونم با کمال میل پذیرفت.رفتیم باغ یه مقدار لابلای درخت ها تابیدیم ومنم مثل همیشه تو بهار از بوی شکوفه های سیب مست شده بودم و به راه رفتن احسان بین شکوفه ها نگاه میکردم و گوشم هم پر از صدای بازی گنجشک ها بود،فقط حس لامسه بیکار بود…
تا اون لا درخت ها پرسه میزد رفتم و شیشه مشروب رو اوردم و با هم 2-3 تا شات زدیم،سرا که به مقدار گرم شد رفتیم داخل …
مثل همیشه از پست بغلش کروم و شرو کردم به خوردن گردنش و اونم سرش رو میاورد بالا وآه و اوه میکرد،از پشت تیشرتش رو در آوردم مال خودم هم همینطور جسبوندم بش و یه گاز از گردنش گرفتم ،با انگشتام نوک سینش رو میمالیدم و با اون دستم دونه دونه دکمه شلوارش رو باز میکردم،دستم رو کردم تو شلوارش و کیرش رو از رو شورت میمالوندم بهترین حس دنیا…
خودم رو پرت کردم رو تخت ،دستامو باز کردم و گفتم بیا اینجا ببینم،پرید تو بغلم یه نگاه تو چشمام کرد و لباش رو گذاشت رو لبام ،این اولین بار بود که خودش این کار رو میکرد،دیگه تمام حس ها کامل شده بود و البته نقش جناب زکریا هم نباید نادیده گرفت!!! لباش رو لبام بود و کیر کلفتش تو دستم و اونم مال منو میمالید…
چرخیدم و اون رو بردم زیر از لب اومدم رو گردن و یواش یواش با نوک زبونم میومدم پایین همین طور با حرکت زبونم بدنش منقبض میشد و من بیشتر حال میکردم تا سیدم سر کیرش و شروع کردم به خوردن کیرش و صدای آه و اوه احسان که اطاق رو برداشته بود…
حالا نوبت اون شد منو برگردوند زیر و یه راست رفت سر سینه هام مثل اینکه داره شیر میخوره … سرش رو اورد بالا گفت میخوام یه چیز جدید تجربه کنم! تا حالا ساک نزدم! کیر چه مزه ای یه؟ گفتم بار اولش تو ذوق میزنه بعد عاشقش میشی،رفت پایین و شروع کرد به خوردن کیرم … وای باورم نمیشد.خلاصه یه یه ساعتی با هم حال کریم
گفت چطوری میخوای ارضا بشی گفتم این دفعه تو واسه من بزن و من برا تو بزار همزمان بیاد.
تو بغل هم واسه هم زدیم و همینطور که لبا رو لب هم بود آب هر دو مون اومد…
واقعا این عشق بازی بم چسبید و سال 91 رو با رضایت تموم خواهم کرد.
امید وارم دوست داشته باشد وسال خوبی هم برا همه آرزو میکنم

نوشته:‌ poya 26 qazvin top


👍 0
👎 0
35542 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

417689
2014-05-05 00:59:22 +0430 +0430

هیچی نمیگم تاکونت بسوزه

0 ❤️

417690
2014-05-05 02:27:56 +0430 +0430
NA

اقا…
یعنی اولین نظر دهنده رسما ک…ر شو کرد تو دهنت.
اقا یعنی من جای تو بودم به ک…نم میخندیدم دیگه بیام اینجا.
اقا یعنی چنان گوه مالت کرد که شدی مجسمه ان.
بعد این نظر دیگه جایی برای نظر دادن من نیست.
که شکوفه سیب هاااااااا؟؟؟؟

گوزو

0 ❤️

417691
2014-05-05 14:15:47 +0430 +0430
NA

بیشتر به “آخرین جغ 91” میخورد

0 ❤️

417692
2014-05-05 17:07:20 +0430 +0430
NA

چرا عنوان بیشتر داستانای گی، اولین و آخرین داره؟!

0 ❤️