این داستان رو من ننوشتم اما کسشعره و به شدت خنده دار تو سایت زیرشلواری بود براتون کپی کردم نصفه شبی یکمی بخندین!!! بابت غلطای املاییش هم فحش ندید وجدانن کار من نیست…
آدم و حوا
خدا آدم را آفريد و از روح خود در او دميد. سپس به همه فرشتگان فرمان داد كه به آدم، اين اشرف مخلوقات سجده كنند. همه سجده كردند به غير از شيطان كه تكبر ورزيد و سجده نكرد و خدا او را كه طغيان و سركشي كرده بود از درگاه خود راند و آتش جهنم را به او نويد داد، اما شيطان در عوض سالها عبادتي كه كرده بود مهلت خواست تا نشان دهد انسان ارزش سجده او و ديگر فرشتگان را ندارد و خداوند بلند مرتبه نيز تا قيامت به او مهلت داد (تا اينجاشو كه همه بلد بوديم و اما ادامه داستان) … خدا آدم را در بهشت جاي داد و آدم در آنجا به شادي ميزيست، از غذاهاي بهشتي ميخورد و جست خيز كنان به دنبال پروانهها ميدويد و خدا را بابت نعماتي كه به او بخشيده بود شكر ميكرد. چند صباحي بدين منوال گذشت تا اينكه روزي شيطان به هيبت پيري دانا در آمد و با گرفتن وقت قبلي نزد خدا رفت…
مكان: دفتر خدا… زمان: آخر وقت… خدا به پيرمرد كه در اصل همون شيطانه اشاره ميكنه بشينه و در حاليكه خسته به نظر ميرسه با فرياد ميگه: ميكي(منظور ميكائيله) در دفترو ببند ديگه كسيو راه نده. بفرماييد پدر جان امرتون؟
شيطان: پسرم ميدوني تنهايي چقدر سخته؟
خدا (در حاليكه جا خورده): چطور مگه پدر جان؟
شيطان: داشتم از بهشت رد ميشدم، آدمو ديدم كه كز كرده يه گوشه داره سياوش قميشي گوش ميده و اشك ميريزه، رفتم جلو بهش گفتم چي شده فرزندم، كنكور قبول نشدي؟ اين كه غصه نداره امسال نشد ساله ديگه، ميدوني چي جواب داد؟
خدا (با كنجكاوي): نه،چي گفت؟
فرستنده: shahx
یکی دو خط اولو خوندم ترسیدم بمیرم از خنده نصفه شبی !!!
تو که خودت عرضه گه خوری نداری گه میخوری گه خوری بقیرو کپی میکنی اینجا مجلوق
کیرم دهنت جر خوردم از خنده حالا یه عده میان میگن ننویس توهین به عقایده ولی خیلی خندیدم
خنده دار بودش رفیق ?
کلا بعضی از دوستان بدون فحش نمی شه کامنت بزارن حال نمی ده بهشون ?
خوب بود اما کاش با خدا شوخی نمیکردی و مقام خدایییش سرجاش بود … خدا میگه ما شیطون سر راهتون قرار دادیم … خودش که دیگه گول نمیخوره ،
در کل طنز جالبی بود دوستش داشتم .
چرت و پرت …
توهین به خدا و …
شرم تون نمیاد از خدا هم داستان درست میکنید ؟؟؟اونم با یه شخصیت ساده و معمولی که فریب میخوره ؟؟؟!!!
تا 70 شب دیگه خدا از کمر دو شقت نکرد اسممو عوض میکنم
نویسنده اصلی این داستان اسمش کلثوم ننه است که حدود 12 سال پیش یه وبلاگ داشت و اغلب داستاناش تو این سبک بودن، اون زمان اون و محسن توت فرنگی خدای داستانای سکسی بودن، ولی این داستانو حسابی سانسور کردیا شاه ایکس جان،با این وجود بعد ازین همه سال دوباره کلی خندیدم باهاش، دمت گرم
عااالی بود. اصنم توهین ب عقیدم نبود. کاملا هم احترام ب عقیدم بود. راست میگه دیگه. این ک میخواست گیر بده چرا آفرید؟ البته اگر وجود داشته باشه ک بخواد بیافرینه. ی کاری میکرد بعد ازدواج مال پسر جوونه میزد مال دختر مث انار ترک میخورد خووو
اون اسکولای که میگن چرا به خدا توهین کردین خوب شما که نمیخوای توهین کنی ومومنی پاشو برو سر کلاس اق شیخ طوسی سایت سکس چیکار میکنی؟
الان بیشتر از ۵ سال از اون ۷۰ روز گذشته ، نه تنها کمر شاه ایکس دوشقه نشده!
بلکه هنوزم ۹۹ سالشه!
نیچه با آن همه دانش و خرد و جایگاه رفیعی که دارد، می گوید:
" دین و خدا -چه آسمانی مثل یهودیت و مسیحیت و اسلام و… و چه زمینی مانند بودایی و برهمایی و زرتشتی و بت پرستی و چندخدایی و…- ساخته و پرداخته ذهن مریضِ یه عده سودجوی یک عده سودجوی ضدّ بشر به اسم پیغمبر و همدستانش و همتایانش از قبیل حواری، کشیش، اسقف، خاخام، موبد، کاهن، راهب، زاهد، عابد، ملّا و… هست که هدفی جز تخریب انسانیت، جهان و فریب ساده لوحان ندارند تا آنان را سرکیسه کنند و از این موهومات برای توجیه فسادها و جنایات خود سوءاستفاده می کنند.
هرکس هم چون و چرا و انتقاد و اعتراض یا مخالفت کرد با احکام دروغین و بی پایه همان خدای ساختگی و دروغین، سرکوب، شکنجه و کشته می شوند.
همچنان که خدا ساخته وهم و خیال انسان های بدکردار است، موجودات ماوراءالطبیعه دیگر از قبیل شیطان و پری و دیو و… هم تخیلی و موهوم اند. داستان آدم و حوا به صدها شکل مختلف در ادیان متفاوت آمده است که همین امر، غیرواقعی و غیرعلمی بودن آن را می رساند. این داستان سازی ها فقط توانایی و گستره ذهن خیالپرداز انسان را اثبات می کند و بس و علتش این است که در گذشته، تکنولوژی روزگار ما نبوده است تا تخیلات و توهمات بشر را در فیلم و تصویر و نمایش، تجسم ببخشند. داستان ها و فیلم های آخرالزمانی و منتظر یک منجی بودن هم محصول چنین قدرت تصور و پرواز خیال است که بشر دارد!"
درباره آخرین جمله نیچه، فروغ فرخزاد در دوجای مختلف از اشعارش دو بیان شاهکار و زیبا و روشنگر دارد:
“نجات دهنده در گور خفته است”
“از آینه بپرس
نام نجات دهنده ات را”
یعنی هیچ چیز جز انسان در این جهان، همه کاره و دارای اراده و اختیار نیست. حواله دادن خوشبختی ها و بدبختی ها به خدا و شیطان و موجودات ماوراءالطبیعه منفی و مثبت دیگر توهم و تخیل و دروغی بیش نیست.فقط انسان خوب و بد داریم؛ که آن هم نسبی و قابل تغییر است و سفیدِ سفید یا سیاهِ سیاه نیست.
به قول خیام بزرگ:
نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل
چرخ از تو هزار بار بیچارهتر است!
و
قومی متفکرند اندر ره دین
قومی به گمان فتاده در راه یقین
می ترسم از آن که بانگ آید روزی
کای بیخبران راه نه آنست و نه این
به جز خیام، زکریای رازی و محمد غزالی در بین پیشینیان و احمد کسروی و صادق هدایت در بین معاصران به این موضوع بسیار توجه کرده اند و آثار متعدد و مستند در ردّ دین و خدا و شیطان و آدم و حوا و آنچه به این ها مربوط است نوشته اند
نیچه با آن همه دانش و خرد و جایگاه رفیعی که دارد، می گوید:
" دین و خدا -چه آسمانی مثل یهودیت و مسیحیت و اسلام و… و چه زمینی مانند بودایی و برهمایی و زرتشتی و بت پرستی و چندخدایی و…- ساخته و پرداخته ذهن مریضِ یه عده سودجوی یک عده سودجوی ضدّ بشر به اسم پیغمبر و همدستانش و همتایانش از قبیل حواری، کشیش، اسقف، خاخام، موبد، کاهن، راهب، زاهد، عابد، ملّا و… هست که هدفی جز تخریب انسانیت، جهان و فریب ساده لوحان ندارند تا آنان را سرکیسه کنند و از این موهومات برای توجیه فسادها و جنایات خود سوءاستفاده می کنند.
هرکس هم چون و چرا و انتقاد و اعتراض یا مخالفت کرد با احکام دروغین و بی پایه همان خدای ساختگی و دروغین، سرکوب، شکنجه و کشته می شوند.
همچنان که خدا ساخته وهم و خیال انسان های بدکردار است، موجودات ماوراءالطبیعه دیگر از قبیل شیطان و پری و دیو و… هم تخیلی و موهوم اند. داستان آدم و حوا به صدها شکل مختلف در ادیان متفاوت آمده است که همین امر، غیرواقعی و غیرعلمی بودن آن را می رساند. این داستان سازی ها فقط توانایی و گستره ذهن خیالپرداز انسان را اثبات می کند و بس و علتش این است که در گذشته، تکنولوژی روزگار ما نبوده است تا تخیلات و توهمات بشر را در فیلم و تصویر و نمایش، تجسم ببخشند و آن ها را باورپذیر کنند. داستان ها و فیلم های آخرالزمانی و منتظر یک منجی بودن هم محصول چنین قدرت تصور و پرواز خیال است که بشر دارد!"
درباره آخرین جمله نیچه، فروغ فرخزاد در دوجای مختلف از اشعارش دو بیان شاهکار و زیبا و روشنگر دارد:
“نجات دهنده در گور خفته است”
“از آینه بپرس
نام نجات دهنده ات را”
یعنی هیچ چیز جز انسان در این جهان، همه کاره و دارای اراده و اختیار نیست. حواله دادن خوشبختی ها و بدبختی ها به خدا و شیطان و موجودات ماوراءالطبیعه منفی و مثبت دیگر توهم و تخیل و دروغی بیش نیست.فقط انسان خوب و بد داریم؛ که آن هم نسبی و قابل تغییر است و سفیدِ سفید یا سیاهِ سیاه نیست.
این که برخی بزرگان جهان به دین و خدا و موضوعات وابسته به آن اعتقاد دارند، دلیل درست بودنش نیست. به قول سارتر: انسان های بزرگ، گاه خطاهای بزرگ هم می کنند که ناخودآگاه یا آگاهانه دیگران را به بیراهه می برند. تنها نستدلّ و مستند بودن سخنان و ادعاها ارزش دارد" به قول خیام بزرگ:
نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل
چرخ از تو هزار بار بیچارهتر است!
و
قومی متفکرند اندر ره دین
قومی به گمان فتاده در راه یقین
می ترسم از آن که بانگ آید روزی
کای بیخبران راه نه آنست و نه این
به جز خیام، زکریای رازی و محمد غزالی در بین پیشینیان و احمد کسروی و صادق هدایت در بین معاصران به این موضوع بسیار توجه کرده اند و آثار متعدد و مستند در ردّ دین و خدا و شیطان و آدم و حوا و آنچه به این ها مربوط است نوشته اند
" کفر، کافر را و دین، دیندار را
ذره ای دردت، دلِ عطار را"
#عطار_نیشابوری
“دردِ انسان بودن” را داشتن، از هر دین و آیینی که انسان را در چنبره خود گرفتار می کند، مهم تر و ارزشمندتر و کارآمدتر است.
نیچه با آن همه دانش و خرد و جایگاه رفیعی که دارد، می گوید:
" دین و خدا -چه آسمانی مثل یهودیت و مسیحیت و اسلام و… و چه زمینی مانند بودایی و برهمایی و زرتشتی و بت پرستی و چندخدایی و…- ساخته و پرداخته ذهن مریضِ یه عده سودجوی یک عده سودجوی ضدّ بشر به اسم پیغمبر و همدستانش و همتایانش از قبیل حواری، کشیش، اسقف، خاخام، موبد، کاهن، راهب، زاهد، عابد، ملّا و… هست که هدفی جز تخریب انسانیت، جهان و فریب ساده لوحان ندارند تا آنان را سرکیسه کنند و از این موهومات برای توجیه فسادها و جنایات خود سوءاستفاده می کنند.
هرکس هم چون و چرا و انتقاد و اعتراض یا مخالفت کرد با احکام دروغین و بی پایه همان خدای ساختگی و دروغین، سرکوب، شکنجه و کشته می شوند.
همچنان که خدا ساخته وهم و خیال انسان های بدکردار است، موجودات ماوراءالطبیعه دیگر از قبیل شیطان و پری و دیو و… هم تخیلی و موهوم اند. داستان آدم و حوا به صدها شکل مختلف در ادیان متفاوت آمده است که همین امر، غیرواقعی و غیرعلمی بودن آن را می رساند. این داستان سازی ها فقط توانایی و گستره ذهن خیالپرداز انسان را اثبات می کند و بس و علتش این است که در گذشته، تکنولوژی روزگار ما نبوده است تا تخیلات و توهمات بشر را در فیلم و تصویر و نمایش، تجسم ببخشند و آن ها را باورپذیر کنند. داستان ها و فیلم های آخرالزمانی و منتظر یک منجی بودن هم محصول چنین قدرت تصور و پرواز خیال است که بشر دارد!"
درباره آخرین جمله نیچه، فروغ فرخزاد در دوجای مختلف از اشعارش دو بیان شاهکار و زیبا و روشنگر دارد:
“نجات دهنده در گور خفته است”
“از آینه بپرس
نام نجات دهنده ات را”
یعنی هیچ چیز جز انسان در این جهان، همه کاره و دارای اراده و اختیار نیست. حواله دادن خوشبختی ها و بدبختی ها به خدا و شیطان و موجودات ماوراءالطبیعه منفی و مثبت دیگر توهم و تخیل و دروغی بیش نیست.فقط انسان خوب و بد داریم؛ که آن هم نسبی و قابل تغییر است و سفیدِ سفید یا سیاهِ سیاه نیست.
این که برخی بزرگان جهان به دین و خدا و موضوعات وابسته به آن اعتقاد دارند، دلیل درست بودنش نیست. به قول سارتر: انسان های بزرگ، گاه خطاهای بزرگ هم می کنند که ناخودآگاه یا آگاهانه دیگران را به بیراهه می برند. تنها نستدلّ و مستند بودن سخنان و ادعاها ارزش دارد" اعتقاد و عقیده از ریشه “عقده” به معنی گرهِ کور و بغض و کینه و “عِقد” به معنی رشته و نخی که مهره های گردن بند را به هم متصل می کند گرفته شده است. در واقع اعتقاد و عقیده، گره کوری است که به فکر و احساس و اراده افراد می خورد و رشته ای است که آنان را گرفتار خود می سازد و به دنبال خود می کشاند. شخص معتقد ناخودآگاه مقلد و مقید است و برای عقیده و اعتقادش خون دیگران را هم می ریزد. “مقلد” از “قلاده” گرفته شده که به گردن جانوران وحشی و درنده و خطرناک می اندازند تا رام و مطیع صاحبانشان باشند و “مقید” از “قید” گرفته شده و قید در عربی به زانوبند شتر می گویند که صاحبش به زانوهای او می اندازد تا ناگهان از جایش بلند نشود و او بتواند در سایه شتر خود و بار او استراحت کند. به قول خیام بزرگ:
نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل
چرخ از تو هزار بار بیچارهتر است!
و
قومی متفکرند اندر ره دین
قومی به گمان فتاده در راه یقین
می ترسم از آن که بانگ آید روزی
کای بیخبران راه نه آنست و نه این
به جز خیام، زکریای رازی و محمد غزالی در بین پیشینیان و احمد کسروی و صادق هدایت در بین معاصران به این موضوع بسیار توجه کرده اند و آثار متعدد و مستند در ردّ دین و خدا و شیطان و آدم و حوا و آنچه به این ها مربوط است نوشته اند
و باز می رسیم به همین سخن #عطار_نیشابوری که:
" کفر، کافر را و دین، دیندار را
ذره ای دردت، دلِ عطار را"
#عطار_نیشابوری
چرا امکان ویرایش در پست های این اکانت نیست؟
مجبور شدم سه بار مطلب را ارسال کنم و مطلب آخری کاملتر است
لطفاً اگر امکان دارد پاسخ اول و دوم مرا حذف کنید و آخرین پاسخ باقی بماند
یه طنز …==بهتره بقیه قضاوت کنن