آرامش

1397/03/09

روز اولی ک اشناشدیم برام شعر مینوشت برای همه پستهام کامنت میزاشت ازش خوشم میومد از متنهایی ک میزاشت هنوزم لذت داره خوندن متنهاش بعداز ۷سال
باهم چت میکردیم من ۲۰سالم بود اونم ۳۱ساله جذاب نبود اما ابهت مردونه داشت
بعدازچندماه چت همو دیدیم بهش نگاه ک کردم گفتم خیلی بزرگترازمنی ازچی توخوشم اومده نیما خندید خندش قشنگ هنوزم یه وقتایی یه ادمهایی توذهنت بت میشن زشتن اما جذابن
بعداز یکم دورزدن منورسوند خونه.سرتونودردنیارم
قصه برای باراول رابطمونه باراولی ک بعداز بارها لاپای و خوردن کسم ارضام میکرد کاری نداشت خودش ارضابشه یانه فقط وقتی توبغلش بودم حسش میکردم لباش گرم بود ازخواستن و عشق میگفت
وقتی دستش سینه های پرو ۸۵منو میگرفت دیدنی بود نفس نفس زدن هاش
کنار گوشم حرف میزد از مش موهام
از سفیدی بدنم ازاینک چقدر نازشدم دخترونه هامو شعرمیکرد ومیگفت
اون روز فرق داشتم ازکلاس زدم بیرون الکی گفتم مریضم سراسیمه اومد دنبالم دلم براش سوخت
گفتم بریم خونه ات بخوابم بهترمیشم
قصدم سکس بود میخواستمش فک نمیکردم چی میشه
فک میکردم لبخندهاش کافیه تولدش نزدیک بود داشت از جشن حرف میزد من فقط لب میخواستم چایی اورد من فقط گرماشومیخواستم طاقت نیاوردم مغروربودم صدام ک میزد داغ میشدم تودلم میگفتم چی این زشت ومن میخوام اخه
رفتم سمت اتاقمون خونه اش دنج واروم بود سرکارنمیرفت گوشی دستش نبود زمان بودنم سراپامن میشد
اومد تواتاق سرب سرم گذاشت ک خوابتوآوردی اصلا چت شده توامروز اومد کنارم روتخت کشیدمش سمت خودم
پیشونیمو بوسید
منم اروم گونشوبوسیدم اروم لباشو گذاشت رولبام دست خودم نبود میخوردم زبونشو لباشو میخواستمس
میفهمید تشنه وجودشم
اومد روم زل زدتوچشام ک چته تو چرا شهوتت زیادشده فیلم دیدی نگاش میکردم اومد بغلم دستشو کرد توشورتم اروم میمالید اصلا عجله نمیکرد لباشو گذاشت رو لبام
قرارمون ازاول همین بود فقط حس کردن قرارنبود بکارتوبگیره همیشه میترسید
گفتم کادوی تولد چی میخوای یهو خندید گفت تورو
بلندشدم بلدنبودم اما حس داشتم
میگن ادمها حس داشته باشن شیرین میشه همه چیزبراشون
خوردمش از لباش لب گرفتم گردنشو بلوزشو دراوردم هیکلش قشنگ بود پرو قوی
بوسیدم بدنشو باراول بود نمیدونستم چیکارکنم دیگ عشق بازی نبود لاپایی نبود دوس داشتم گرمش کنم صدام زدساهی آروم داری چیکارمیکنی باتعجب نگام میکرد از غریزم کمک میگرفتم هربار آه میکشید بیشتر میخوردم گردنش حساس بود چرانفهمیدم تاحالا داغ شد اومدم رو بازوهاش بوسیدم سینه هاش کنار بدنش چقدر حساس بود این مرد شاعرمن
چراتاالان نفهمیده بودم اخم کردم فهمیدم گفت ساهی بسه خانمی میدونم دوس نداری فک میکرد بدم اومده ازبدنش
بادستم کیرشو اروم گرفتم گفت ببین الانشم شق شق ساهی خانم بسه شیطنت تومریض بودی مثلا خندم گرفت
بدنشو دست کشیدم شلوارشو دراوردم لختش کردم خودمم لخت شدم اومدم روش کارم نصفه کاره مونده بود فشارم داد میدونستم میخواد ارضام کنه اماامروز نمیشد اینجوری نمیخواستمش بلندشدم گفت چیشده اومدم وسط پاهاش اول یکم نگاه کردم چجوری میخوردم گفتم بستنیه شروع کردم زبون زدن کلاهک کیرشو آه کشید میگفت نکن ساهی تودوس نداری بدترشدم نمیتونستم تحمل کنم شروع کردم ب خوردن فکرم بستنی بود زبون زدن مک زدن دست خودم نبود میخوردم آهش زیادترمیشد داشت برای اولین بارلذت میبرد
مست مست بود چشمهاش اومدم روش کیرش قشنگ سیخ بود خوابیدم اروم روش لب گرفتم اروم اروم یهو تندشد دوس داشتم این حس بودنشو جسارت پیداکردم میخوردزبونمو داغ بود گرم شدم میمالیدم بهش خودمو
یهوشد
رفت تو …دردداشت نفس نکشید فهمیدم حس کردم یخ کرد بدنش ناله کرد ساهی چیکارکردی گفتم هیس حرف نزن تکون نمیخورد آروم جاب جاشدم نالا کردم حس کردم خیس کنارپاهام مهم بغلم کرد
ساهی احمق چیکارکردی لعنتی چرااخه چرااینکاروکردی اشکهاش می اومد
بجای من اون گریه میکرد دردداشتم اما بلندنمیشدم باالتماس بلندم کرد
درست بود کل تخت پرخون بود زدتوسرش ساهی چیکارکردم ساهی ببخشید ساهی چیشد میترسیدم ازکاراش سکته کنه میگفت رگمومیزنم …خودمومیکشم من بدیول نبودم چیکار کردی دخترتوبامن
ساهی میخندی گفتم نترس دیونه چیززی نیس ک میریم دکتر بلندم کرد چقدرخون همیشه فک میکردم یکم میاد چراپس تخت پرازخون بود
اماده شدیم رفتیم دکترزنان
معاینه ام کرد گفت پرده پاره شده …

این خاطره های منه…دوس داشتین اینوبقیشم مینویسم???
نوشته: ساهی


👍 11
👎 3
4084 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

690897
2018-05-30 21:44:13 +0430 +0430

از بس ساهی ساهی کردی دیوونمون کردی
خوشم نیومد چون خیلی تخیلی بود ی مرد31ساله هزارو یک بار سکس داشته که زدن بکارت تو براش هیچی نبوده
آخرشم که مزخرف

1 ❤️

690905
2018-05-30 21:55:11 +0430 +0430

هم اسمت قشنگ بود هم داستانت و هم حست لایک دوم

1 ❤️

690908
2018-05-30 21:57:03 +0430 +0430

ساهی
ماهی
شاهی
کاهی
فدام بشی الهی

1 ❤️

690914
2018-05-30 22:06:53 +0430 +0430

نمیدونم چرا خوشم نیومد فک میکنم یجورایی متوجه نشدم نگارشت یجوریه یا مشکل از تویه یا من

1 ❤️

690918
2018-05-30 22:16:24 +0430 +0430

یه عده هنوز سکس قبل ازدواجو واسه زن درست نمیدونن ک شرط انسانیه اصن رفع نیاز مردو زن نداره اونوقت دنبال ازادی میگردن تو مملکت بابا شما ذهنتون درگیره یه چیزی به اسم بکارته هنوز مغزتون نمیکشه آزادیو!

1 ❤️

690921
2018-05-30 22:24:11 +0430 +0430

خیلی قشنگ بود . این داستان بود . به ندرت ازین داستانا کسی اینجا می نویسه . ?

1 ❤️

690926
2018-05-30 22:33:36 +0430 +0430

بد نبود ولی خیلی عجله ای نوشته بودی انگار جیش داشتی هول هولکی… یکم رو توصیف هات بیشتر وقت بزار تا نوشتت بهتر از آب در بیاد

3 ❤️

690931
2018-05-30 22:43:18 +0430 +0430

اسم زیبایی داری ساااهییی
داستانت پرتم کرد به خیلی چیزا ممنون حست و داستانت قشنگ‌بود ادامشم بنویس

1 ❤️

690983
2018-05-31 03:56:38 +0430 +0430

نظر شما چیه؟نظرمن چ اهمیتی داره؟علف بایدبه دهن بزی شیرین بیاد!امادرموردخاطره ات بایدبگم سگش شرف داره به سکس بامحارم لایک.

1 ❤️

691101
2018-05-31 14:20:53 +0430 +0430

نیماش چه گوگولی بود خخخخ.
بازم بنویس ولی با نقطه و ویرگول هم آشنا شو.

1 ❤️

694417
2018-06-14 19:11:13 +0430 +0430

مرسی همگی???

0 ❤️