آرزو

1395/09/24

قبل از هر چیز جهت احترام به وقت شما باید بگم این یک درخواست مشورت در یک مشکل سکسی از دوستان حرفه ای اینجاست همین

یه دوستی دارم که یک بچه پولدار خیلی اسکله مرتبا پارتی میگیره اما چون هیچ دختری ادم حسابش نمی کنه بیاد مهمونیاش پارتی هاش به قول خارجی ها ساسج فست یا فستیوال سوسیس است اگر تاحالا برای ختم به مسجد رفته باشید قسمت مردونه دقیقا می فهمید چی میگم یک مشت نره خر سیبیل به سیبیل نشستن زل زدن به در که یک دختر بیاد که هیچ وقت هم نمیاد!! برای همین هر چقدر اویزون من میشد بیا هیچ وقت نمی رفتم تا اینکه یکبار مارو خرکش کرد برد خونه یک مهمونی کوچک 6-7 نفره 2 تا دختر اومدن یکی دوست دخترش بود اون یکیم ارزو صمیمی ترین دوست دختره وحشتناک خوشگل بود این ارزو . وانمود کرد هدفش محبت کردن به من با اشنا کردنم با یک دختر جدیده اما بعد ها فهمیدم چون این 2 تا دختر همیشه با همن حتی سر قرار می دونسته هرکی دوست پسر ارزو بشه همه جا اویزونشونه خواسته طرف رفیق صمیمی خودش باشه که مجبور به تحمل یک ادم عوضی نباشه شب اول من خیلی ساکت و معمولی برخورد کردم فرداش زنگ زد گفت شماره دادی گفتم نه گفت الاغ دختر به این خوشگلی دیگه چی میخوای گفتم من اینقدرا پررو نیستم تا طرف میگه سلام زرتی شماره بدم مخصوصا که طرف خیلی سرد برخورد کرد فرداش یک قرار 4 نفره تو رستوران گذاشت که من باز هم نتونستم شماره بدم اخرم خودش شماره منو به ارزو داد اونم اوائل روزی یکبار زنگ میزد بعدها گرم تر و صمیمی تر شد تا جایی که روزی 3 یا 4 بار زنگ میزد و میگفت زنگ زدم ببینم داری چیکار میکنی. تا اینکه یکروز گفت تا کی من باید منتظر باشم که تو شعورت برسه باهام قرار بیرون بزاری؟؟ گفتم کی دوست داری بریم بیرون گفت 5 شنبه گفتم کجا بریم گفت بازار تجریش نزدیک خونمونه فرداش 4 شنبه تلفنم زنگ خورد دیدم انگار صداش یکمی فرق کرده فکر کردم داره با تلفن بیسیم حرف میزنه بعد از چند دقیقه شوخی و پرسیدن حال الت تناسلی من (برای اولین بار چون با ارزو شوخی سکسی نداشتم) گفت می خوام یک چیزی بگم اما نترس هیچ مشکلی نیست راحت باش گفتم چی؟ گفت من ارزو نیستم من رویا هستم مادر ارزو منم عین مهران مدیری یهو گفتم مااااااااااااااااا یعنی چی اونوقت؟؟ گفت خوشحالم که دخترم با پسر خوبی مثل شماست یک خواهش دارم می دونم فردا می خواهید برید بیرون میشه خواهش کنم دختر خاله ارزو رو هم با خودتون ببرید؟ فکر کردم میخواد یک مراقب داشته باشیم که دخترش رو نبرم خونه خالی. گفتم چشم بعد خود ارزو اومد پای تلفن گفتم روانی سکته کردم این چه کاری بود گفت مادرم در جریان تمام دوستی های من هست و بهم اعتماد داره مشکلی نیست گفتم برای همین قراره نگهبان بفرسته باهامون؟؟ گفت نه دختر خاله من خیلی خوشگله اما خیلی شیطون تاحالا به هیچ درخواست سکسی نه نگفته خودش همیشه میگه برای اینکه با یک پسر سکس داشته باشم حتما نباید باهاش دوست باشم یا حتی ازش خوشم بیاد برای همین با اینکه 18 سالش هم نشده تاحالا 2 بار سقط جنین کرده از وقتی اسباب کشی کردن خونه جدید. پدرش خروج از خونه رو براش ممنوع کرده و بجز وقتایی که مادرم میره اونجا میارتش تا اخر هفته رو خونه ما باشه ماه هاست که از خونه خارج نشده و حتی اجازه ارایشگاه رفتن هم نداره چون خیلی حشریه. محاله یکی بهش بگه سکس میخوام یا زنگ بزنه بگه خونه خالی دارم این بگه نه. منم راستش بدم نیومد با یک دختر خوشگل که همیشه پایه است اشنا بشم برای روز مبادا گفتم قبوله فرداش 5 شنبه سر ظهر زنگ زد گفت کجایی گفتم 1تا ساعت دیگه تعطیل میکنیم قرار بود برم خونشون برش دارم بریم بازار تجریش. اتفاقا شانس اوردم همکارم داشت برای کاری میرفت سمت تجریش منو برد در خونشون پیاده کردو رفت طبق عادت به گوشی زنگ زدم که بیاد پایین ( من هیچوقت زنگ اف اف خونه هیچ کسو نمی زنم شاید کسی خواب باشه همیشه به موبایل دوستام زنگ میزنم میگم جلو درم ) تماسو رد کرد گفتم شاید دستش بنده 7-8 دقیقه بعد دوباره زنگیدم باز تماسو رد کرد موندم چیکار کنم به فکرم رسید زنگ بزنم خودمو معرفی کنم اگر شناختن که میرم تو اگر نشناختن میگم منزل اقای ( یک فامیلی الکی ) که مثلا پلاکو اشتباه گرفتم و میرم تا زنگو زدم (ایفون تصویری) یک صدای گرمی گفت سلام اقا … بفرمایید رفتم تو یک خونه باغ بزرگ معلوم بود خیلی ثروتمندن یک زن 35 ساله که حد اقل 3 بار از دخترش خوشگلتر بود با لباس زرد خیلی باز و موهای طلایی اومد به استقبالم بعد ها برام تعریف کرد در 17 سالگی با پسر یک خانواده خیلی ثروتمند ازدواج کرده و سال اول ازدواجشم ارزو رو به دنیا اورده خلاصه نشستیم و 1000 تا سوال ازم پرسید وسط صحبتاش پرسیدم ارزو کجاست؟ گفت حالا یکم هم با مادر ارزو حرف بزنین چی میشه؟؟ موندم تو رودرواسی تا اخرش. بعد که حتی رنگ شورت عمه بقال سر کوچه باجناق همسایه پدر بزرگم رو هم پرسید و بازجویی تمام شد پرسیدم ارزو تو حمومه؟ چقدر طول داد دیدم من من کرد گفت راستش شما که موفقت کردید صبح رفتم سحر رو اوردم اینجا اونم زنگ زد به چند تا از دوستاش که باهاتون بیان یکیشون ماشین داشت وقتی اومد همه رو سوار کردو خلاصه دسته جمعی رفتن!! من اولش فکر کردم داره شوخی میکنه گفتم از اول قرار بود منو ارزو بریم سر قرار شما سحر رو اضافه کردید اونم دوستاشو اخر خود من رو جا گذاشتن؟؟ قضیه ترکه بود میره ماه عسل زنشو یادش میره ببره!!! شده بود داستان زندگی من!! خیلی شاکی شدم یهو یادم افتاد که پشت در زنگ میزدم به گوشیش تماسمو رد می کرد فهمیدم دلیلش چی بوده گفتم اجازه دارم یک تماس از تلفنتون بگیرم گفت بفرمایید از تلفن خونه زنگ زدم به موبایل ارزو برداشت (احتمالا فکر کرد مادرشه) تا گفت بله گفتم هر جایی الان پیاده میشی اژانس میگیری میای خونه طبق قرار قبلی با هم میریم بیرون اگر نیومدی دیگه نه من نه شما تلفن رو روش قطع کردم در کمتر از 1 دقیقه تلفن زنگ خورد مادرش برداشت گفت ارزو با شما کار داره گفتم من حرفامو زدم دیگه حرفی ندارم هر چی اصرار کرد دیگه جوابی ندادم بهش برخورد گفت نمیاد گوشیو قطع کردو رفت اشپزخانه حدود 15-20 دقیقه بعد در بزرگ حیاط خانه باز شد و بعدشم در ورودی ساختمان یک مشت کثافت لجن مثل اب سیفون ریختن تو سالن پذیرایی ابروهای شیطانی لوازم ارایش سیاه رنگ مانتو های خیلی تنگ فاحشگی و هرزه بودن از سر تاپاشون می ریخت با یک نگاه پر از نفرت نگاهم می کردن خواستم چیزی بهشون بگم اما دیدم اینا حتی لیاقت ادرار منو هم ندارن چه برسه به حرفام به ارزو نگاه کردم و گفتم من رفتم دلت خواست بیا داشتم کفشامو می پوشیدم که اونم اومد بی حرف تا کسی گرفتیم و تا تجریش کسی حرفی نزد اونجا خلقش باز شد و شروع کرد به گفتن و خندیدن منم سخت نگرفتم و هر دو وانمود کردیم چیزی نشده بعد از بازار گفت بریم میر داماد اونجا رفتیم تو یکی از پاساژها که پله می خوره میره پایین یک سرویس دید 50 هزار تا گفت چه گرون گفتم این براش 12 تومن تموم شده گفت از کجا می دونی گفتم این مغازه مشتری شرکته و کالاهاشو ما ترخیص می کنیم پروفورمای اجناسشو خود من برای پرداخت عوارض گمرکی بررسی کردم قیمت دقیق جنساشو دارم گفت چقدر بیشعورن 12 تومنو میدن 50 گفتم اجاره مغازه تو میرداماد اجاره خونش مالیات پول ابو برق و مزد فروشنده حقوق گمرکی به علاوه خرج خونه صاحب مغازه همش رو هم میشه این اگر 12 تومنو بده 15 تومن اخر ماه باید بره زندان!! گفت مردا همشون بی شعورن و قضیه ظهر رو مطرح کرد منم گفتم بیرون رفتن ما جاش روزش حتی ساعتش پیشنهاد خودت بود یک ساعت قبلش هم زنگ زدی گفتی منتظرم بعد که اومدم منو قال گذاشتی میخواستی زگ بزنی بگی با دوستام میخوام برم منم علاف نمیشدم تا خونتون بیام که ضایع بشم تقصیر خودت بود خلاصه دعوامون شد و گذاشت رفت… چند روز بعد از یک شماره ناشناس زنگ زدن که جواب ندادم اخرش پیامک داد لطفا جواب بدین رویا هستم برداشتم گفتم بفرمایید گفت عصری بیا رستوران… تو ولیعصر باید باهات حرف بزنم گفتم من و ارزو دیگه کاری با هم نداریم گفت حرف نزن فقط عصری اونجا باش و قطع کرد.عصر که شد رفتم دیدم منتظرمه سلام کردم گفت حوصله تعارف ندارم بشین باید جدی حرف بزنیم گفتم بفرمایید گفت حتما ارزو برات تعریف کرده که شوهر من کاپیتان کشتی است و خودش هم جزو مالکین همون کشتی است که روش کار می کنه اما در سال 2 یا حد اکثر 3 بار بیشتر خونه نمیاد اونم حدود 1 هفته. سفرهای چهار ماهه یا بیشتر داره روی اب و من از تنهایی خسته شدم گفت ارزو چند تا پسر رو باهاشون اشنا شده اما همشون از نظر من اشغال بودن و منم بهش اجازه ادامه ارتباط باهاشون رو ندادم تو ادم سالمو قابل اعتمادی هستی برای همین پیشنهادی دارم برات یک چند وقت وقتایی که ارزو کلاس کنکور میره میای خونه ما منو از تنهایی در میاری بعد هم باید اشتی کنید با هم. باید ادم بشی یک دسته گل میگیری با خانوادت میای خاستگاری. دخترم رو بهت میدم چون خونه ما بزرگه با خودمون زندگی میکنی درضمن باید ارزو رو از رفتن به دانشگاه منصرف کنی دیگه داشتم شاخ در می اوردم گفتم خانم همه ارزوشونه بچه هاشون درس بخونن و به جایی برسن شما میگی دخترم دانشگاه نره؟؟ گفت دختر من زیباست اما کم عقله درسشم خوب نیست محاله تهران قبول بشه اگر قبول بشه هم رشته های الکی تو شهرستان های پرت اگر بره هم ترم دوم حامله بر میگرده باید پیش خودم باشه گفتم حالا اون به کنار منظورتون از منو از تنهایی در بیاری حرف زدنه یا چی؟ گفت خودت خوب میدونی منظورم چیه گفتم اگر بین منو شما اتفاقی بیوفته دخترتون برای همیشه به من حرام میشه و نمی تونیم ازدواج کنیم گفت قرار نیست کسی بفهمه محضر دار هم که خبر نداره عقدو جاری میکنه گفتم اخه شما منو کلا با امروز 2 بار دیدی نمیشناسی منو گفت تمام مدت که تلفنی با ارزو حرف می زدی من داشتم حرفاتونو گوش می کردم کامل میشناسمت گفتم اخه ازدواج به همین سادگی نیست گفت اگر نگرانی ارزو با دوست پسرای قبلیش سکس داشته بدون نداشته گوشیش رو هم خودم خریدم براش.قبل از دادن بهش دادم روش نرم افزار جاسوسی ریختن تمام پیامک هاش مکالمات تلفنیش چت های اینستاگرامش رو کامل می خونم اطمینان داشته باش دست نخورده است گفتم اجازه دارم فکر کنم راجع به پیشنهادتون گفت باشه ما داریم میریم سفر 2 هفته دیگه که برگشتیم حرف میزنیم. بدجوری فکرم مشغوله از طرفی خیلی خوشگله رویا خانم مشکل مکان هم نداره از این زنهایی هم که هدفشون پول و تیغ زدنه هم نیست وضعشون خوبه . در ضمن من محاله با 23-24 سال به بالا سکس کنم این اولین زن سن بالای 30 است که بدجوری چشم گرفتتش از طرفی میدونم گندش در بیاد حکمش سنگساره اگر هم گندش در نیاد می ترسم زندگیم نابود بشه و یک روزی چوبشو بخورم یکمی هم دلم برای پدر ارزو میسوزه بدبخت وسط دریا 4 ماه 4ماه جون میکنه که خانوادش راحت باشن حالا یک نره خری بره تو خونش تو بغل زنش بخوابه وجدانن نامردیه. با گفتن این هم که من نکنم یکی دیگه می کنه نمی تونم خودمو خر کنم . می دونم نمی تونم ازدواج کنم با ارزو چون دختر خنگیه اما رابطه داشتن یا نداشتن با رویا از دیروز عصر که رستوران بودم تا حالا فکرمو بدجوری به هم ریخته دوستان شماها حرفه ایه سکس هستید و من نسبت به شماها بی تجربه.دوست دختر و سکس داشتم قبلا حتی پولی اما تاحالا در چنین شرایطی قرار نگرفتم و نمی دونم باید چکار کرد. وجدانا این یک دفعه رو بدون فحش فقط راهنمایی کنید من بی تجربه رو با تشکر…

نوشته: گمنام


👍 3
👎 4
16670 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

568583
2016-12-14 05:30:02 +0330 +0330
NA

خودت ميدونى جوابو
دورشون رويك خط قرمز بگير
اصلاً موردمشكوك وبودارى
هست شر ميشه برات
بيخيال باش

1 ❤️

568589
2016-12-14 06:26:23 +0330 +0330

اگر داستانت واقعی است و راهنمایی میخاهی، به عنوان یک باتجربه بهت توصیه میکنم حتماً پاتو از ماجرا بیرون بکش. اصلاً و ابداً قصد نصیحت کردن ندارم، ولی توی زندگی به یه فرمول و تجربه گرانبها رسیدم که بهت میگم، در هر جامعه‌ای که باشی، مثلاً اروپا یا آمریکا، هرگاه بر خلاف عرف و قانون و شرع اون جامعه عمل کردی، اولش خیلی خیلی بهت حال میده و همه چی جوره جور میشه، تا به ادعا برسی و اونوقت از جایی که فکر نمیکنی، سقوط میکنی… یه سقوط بسیار بسیار سخت و دشوار. اگر واقعاً راست میگی، شروع نکن، اگر شروع کردی، منو فراموش نکن که بهت قول میدم به بدترین شکل ممکن سقوط میکنی…

1 ❤️

568598
2016-12-14 07:27:23 +0330 +0330

عزیزم چرت نگو.برو یه دکتر بهش بگو من مشکل خود بزرگ بینی دارم خودش راهنماییت میکنه

0 ❤️

568634
2016-12-14 12:28:03 +0330 +0330

بیا برووووووو عموووووووو به کیییییووووووونممممممم با این کسو شوت تفت دادنت…
از دوستان کسی معمای اینشتین رو حل کرده؟کی میدونه ماهی کجاست؟؟؟ ?

1 ❤️

568636
2016-12-14 14:09:59 +0330 +0330

سلام . اگر داستانت واقعیه من با نظر بچه ها موافقم .دُمِت رو بذار رو کولت و در رو !!!
تو گروه خونت با این جماعت نمیخوره ! از من پیرمرد بشنو و پاتو از این قضیه بکش بیرون بی معطلی .

1 ❤️

568677
2016-12-14 22:23:36 +0330 +0330

مثل قدیمی هست میگه نمک بار خره خر نمیفهمه تا نگرفتن به16 روش ترتیبتو بدن فرار کن یا نههه (erection) بادختره که2 بارسقط جنین کرده مامانتو آشناکن باهم همکار بشن توهم خوشبخت میشی

0 ❤️

568935
2016-12-16 22:17:39 +0330 +0330

اخه کس و شر تا کی؟
بزار من داستانو توضیح بدم.
من یه جقی ۲۴ ساله هستم که یبار رفته بودم بالاشهر سمت تجریش واسه نظافت خونه ی یکی ازین ثروتمندا ، وای دختر صاب خونه با دوستاش اومدن ریدن تو توالت منم رفتم تمییز کردم توالتو. وای من چقدر خوشبختم که دستم خورد به انه این دختر ثروتمندا . همینطور که دستم تو کاسه توالت بود رفتم تو فکر که زنه خونه از من خوشش اومده میگه بیا منو دخترمو بکن! بزار این داستانو بفرستم شهوانی با یکم تغییرات.

0 ❤️