آرش، مفعول واقعی (۱)

1398/03/11

سلام . آرش هستم در حال حاضر 21 سالمه . میخوام داستان گی شدنمو از اول بگم جنبه های سکسی هم داره ممنون میشم همراهی کنید.

حدود ۶ سالم که مادربزرگم فوت کرد و دیگه خانواده حال خوبی نداشتن منم تو محله مادربزرگمون با بچه ها بازی میکردم . اونجا یه همسایه داشتن که من اکثرا با پسر کوچیکشون بازی میکردم یه پسر بزرگتر داشتن به اسم بهشاد تا جایی که یادم باشه حداقل حدود ۱۲ سالی ازم بزرگتر بود و معمولا منو دوستم و داداشش تو خونشون تنها میموندیم . بهشاد ازم خوشش میومد چون بچه بودم سفید بودم و تمیز اونم بدش نمیومد و معلوم بود تجربه سکسی نداشته دیگه چند باری به بهانه بازی کردن خودشو بهم میچسبوند و منم اونموقع بچه بودم نمیفهمیدم ولی حس خوبی داشتم نمیدونم چرا بعد یه مدت برادر کوچیکشو میفرستاد پی نخود سیاه و دیگه شلوارمو میکشید پایین و کیرشو میمالوند بهم و بعضی وقتا مجبورم میکرد براش ساک بزنم و به نوعی میگفت اینم یه نوع بازیه اون مدت خلاصه خیلی ازینا تکرار شد و بعدش دیگه من ندیدمش چون دیگه اون محله نمیرفتیم بعد فوت مامان بزرگم ولی جرقه گی بودنم و تمایل به این چیزا رو اون در وجودم روشن کرد . حدود ۸ سالم شد خونمون رفت یه محله دیگه تو اون محله یه پسر بود به اسم میلاد اون اینبار نقش بهشار رو برای من بازی میکرد دیگه تو اون ۵ تا ۶ سالی که خونمون اونجا بود هر وقت فرصت میشد خودشو به من میمالوند و کیرشو بهم میمالوند و منم دوست داشتم و همیشه هر وقت بهم میگفت میرفتم ولی هنوز که هنوزه اون رابطه اصلی رو نداشتم ولی میلادم خیلی رو عمیق تر شدن علاقم تاثیر داشت . اومدم راهنمایی اونجا تموم شد رفتم دبیرستان یک دوستی پیدا کردم به اسم عرفان که الانم هنوز دوستمه . عرفان قد بلند کاراته کار و ورزشکار حرفه ای بود و خیلی خوشکل و خوشقیافه بود و به اصطلاح خودمانی بکن هم بود یعنی دختر پسر براش فرق نمیکرد عاشق کردن بود خیلی باهاش صمیمی شدم تا اینکه کم کم صمیمی شویم و من بهش گفتم گی هستم (البته نگفتم بات هستم چون ترسیدم تو مدرسه چیزی پخش کنه) اونم گفت خب هیچ اشکالی نداره هر وقت کمکی خواستی منم در خدمتم . همین طوری هر شب موقع خواب چت میکردیم تا بالاخره بهم گفت آرش بیا اون چیزی که لازمه رو تجربه کن اگه نمیخوای تو چت کردن (اون موقع اس ام اس بود بیشتر) یه جا خلوت میکنیم حرفای دلت رو بزن . این شد یه بار وقتی خانوادم رفتن مسافرت یه شهر نزدیک شهرمون بهش گفتم بیاد خونمون .

عرفان اومد نشستیم و گفت خب آرش بگو عزیزم راحت باش ما دوستیم رفیقیم هر چی داری بگو … منم ماجراهای بهشاد و میلاد رو براش تعریف کردم و خودش فهمید که علاقم بیشتر به دادن هست و بات هستم … گفت اشکال نداره عزیزم اینا یک حس طبیعیه میخوای اولین بار من کمکت کنم تجربش کنی … گفتم نمیدونم میترسم (قلبم داشت از جا کنده میشد چون هم اولین بار بود یکیو میاوردم خونمون هم یکمم ازش میترسیدم چون خیلی ازم درشت هیکل تر بود) بعد گفت بیا یه فیلم نشونت بدم چون تو تجربه نداری از روی همون اجرا کن … یه فیلم گی نشونم داد و منم تقریبا با مراحل عادی سکس که اصلا تجربه نداشتم اشنا شدم … از کوله پشتیش یه اسپری در آورد گفت چون ممکنه کارمون طول بکشه و میخوام حین کارمون بهت آموزش بدم چیکار کنی اینو میزنم که دیرتر بیاد توم برو تو دسشویی کامل تمیز کن که اونم خودش یادم داد باهام اومد تو دسشویی و بهم میگفت منم اجرا میکردم … وقتی بلند شدم اومدم تو دسشویی یه دست زد به کونم گفت خیس میشه جذاب تره حالا میبینی چقد حال میکنی … اول شروع کردیم لب گرفتم و حسابی بغلم میکرد و لب میگرفت باهام و گردنمو میخورد اولش حس قلقلک بهم دست میداد بعدش حس کردم ته دلم داره خالی میشه احساس کردم دلم یه چیزی میخواد الان ولی نمیدونستم چیه یه حس عجیبی بود این تحریک کردنا چون اول بارم بود نمیدونستم چی میخوام ولی اینو میدونستم الان یه چیزی لازمه که این حس رو بخوابونه …‌ لباسامو در آورد و شروع کرد کونمو خوردن اولش با ولع میخورد بعد آروم آروم زبونشو دور سوراخم میچرخوند … نمیدونم چرا ولی اول بار بود دوست داشتم همون موقع یکی منو بکنه اول بار بود با تمام وجود از ته دلم خواستم منو بکنه خیلی حس خوبی بود . کیرشو در آورد با حرف زدن بهم گفت چطور براش ساک بزنم که کیف داشته باشه … کیرش … کیرش خیلی خوب بود خوش فرم بود و سیاه بود من اندازه نگرفتم ولی اونجور که خودش گفت ۱۷ سانت بود ولی پهناش مناسب بود بیشتر سیاه بودن کیرشو دوست داشتم و تخماش هم سیاه تر از بالا نمیدونم چرا دوست داشتنی بود برام واقعا کیف میکردم خیلی کیر قشنگی بود مثل همونا که تو اینترنت دیده بودم براش خوردم تا تونستم خوردم ولی هر چی سعی کردم نتونستم تا ته حلقم ببرم عرفانم گفت اشکال نداره بار اولته عزیزم . نشست و تکیه داد به دیوار و پاهاشو دراز کرد گفت کونتو بیار جلو کیرم که دم دست باشه … یعنی به حالی بود که سر من کنار پاهاش بود و کونم دم دستش نمیدونستم میخواد چیکار کنه گفت شاید دردت شروع بشه کمکم ولی نگران نباش حواسم بهت هست البته قبلش ازم کرم دست و صورت خواست منم بهش دادم . با اون کرم کونمو مالش میداد اول اصلا کاری به سوراخم نداشت بعد بهم گفت پاهامو بگیر با هر دو تا دستات پاهامو سفت بگیر ، پاهاش با جوراب سیاه ساق بلند بود . گفتم باشه چشم کم کم انگشتش رو آروم آروم فرو کرد تو درد داشتم درسته یک انگشت بود ولی درد داشت واقعا گفت میدونم درد داره ولی راحت باش آه و ناله کن مثل تو فیلمه کی دیدیم و پاهامو فشار بده همین طور ادامه داد و دو انگشت رو اینبار فرو کرد دردش برام بیشتر شد لحظه به لحظه فروکش میکرد ولی یه دفه تندش میکرد و تو جهات مختلف داخل سوراخم تکونش میداد و من دردم بیشتر میشد … گفت اگه ۳ انگشت رو خوب تحمل کنی دیگه خیلی میتونه کمک کنه سکس رو تحمل کنی منم گفتم باشه چشم ۳ انگشت رو فرو کرد خودش حس کرد دردم زیاده چون صدام در نمیومد ولی پاهاشو با حداکثر توان فشار میداد … یه دفعه بدون اختیار دیدم از ته دلم یه صدا اومد … با تمام وجود از درونم صدا اومد … آه … آهههه … عرفان گفت ببین اینقد الان حشریم کردی با این آه آه گفتن ناز و قشنگت دیگه تحمل برام نموند وقتی شروع کردم برام آه آه کن خیلی قشنگ میگی گفتم چشم . بلندم کرد گفت بریم رو تختت منو خوابوند رو تختم و آروم آروم کله کیرش رو گذاشت داخل فقط کلشو میبرد داخل میاورد تو میبرد داخل میاورد تو … گفت آرش دیگه ازین بیشتر نمیشه آماده بشی وقتشه من کارمو شروع کنم اگه میخوای حال کنی باید ۲ دقیقه تحملم کنی … گفتم سعیمو میکنم … یکجا تو اون مرحله کیرشو کامل فرو کرد داخل و سفت بغلم کرد با پاهاش پاهمو سفت بست با دستاش کامل تو بغلش بی حرکتم کرده بود و اینطوری فرو کرد داخل چون هیکلی بود تکانمو برید و بعد بیایم رو حس خودم اون لحظه که کیرشو کرد داخل با تموم وجودم درد رو احساس کردم انگار یه چیزی تو شکمم بود و فشارم میداد اینقدر شوکه کننده بود نفهمیدم چطور منو تو هیکل خودش بی حرکت کرد… با صدای بلند آه آه میکردم و اونم میگفت جونم جونم آره اینطوره جونم عزیزم آره خودشه … آه آه میکردم و تا کم کم آروم شد دیگه کم کم دردم کم شد … گفت دیدی گفتم تحمل کنی خوبه بعدش دیگه شروع کرد اینقدر منو کرد اینقدر منو کرد با همون پوزیشن دیگه توان برام نموند و اصلا هم حواسم نبود که آبم اومده و خودم نفهمیدم و ریخته بود روی پتوم تو تخت … وقتی نزدیک شد گفت نمیخوام بدون اجازه آبمو بریزم داخل خودت بیا با دستت برام آبمو بیار که منم براش آبشو آوردم … بعد بلند شد بوسم کرد گفت از الان زندگیت جهت پیدا کرد …

اونروز واقعا اینطور بود به زندگیم جهت داد . یک بات کامل شدم و تنها تمایلم مفعول بودن بود . اون لحظه که پاهاشو با جوراب سیاهش گرفتم باعث شد ازون موقع به پا و جوراب سیاه فتیش دارم و حتی الان دوست دارم شورت سیاه باشه و کیر سیاه باشه و به همه اینا جهت داد … و همیشه بهترین سکس هام با عرفان بوده …

ادامه دارد …

دوستان عزیز اگه از متنم حمایت کنید که در باره زندگی خودمه ادامه داستان زندگیمو بعد از رابطه اولم با عرفان و تو دانشگاه براتون تعریف میکنم. امیدوارم خوشتون اومده باشه و تونسته باشم حس رو بهتون منتقل کنم .

نوشته: آرش


👍 33
👎 7
20781 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

770836
2019-06-01 21:24:06 +0430 +0430

منم به زندگیها جهت میدم. کافیه یه بار امتحان کنی

2 ❤️

770894
2019-06-02 00:03:49 +0430 +0430

منم به جوراب سیاه فیتیش دارم

1 ❤️

770895
2019-06-02 00:06:28 +0430 +0430

عاشق جوراب سیاه مردونه هستم کسی داره عایاااااااا??

3 ❤️

770904
2019-06-02 02:16:38 +0430 +0430

من جوراب مشکی دارم و کیرمم تقریبا سیاه و خوشگله و قشنگ به زندگی مسیر میدم کسی خواست بگه

1 ❤️

770942
2019-06-02 06:18:59 +0430 +0430

ادامه بده چون از خیلی گی های دگ بهتر بود

6 ❤️

771023
2019-06-02 12:17:01 +0430 +0430

جالب بود
استعدادش رو داری ک از بهترین نویسنده های داستان های این سایت بشی
جدا از مساله داستان همیشه اسم مستعار نویسنده ، یکی از مهم ترین موضوع های داستان نویسیه
یه اسم خاص و مورد پسند خودت انتخاب کن ، که بعدها بتونی بهش اشاره کنی و خودت رو اینجا معرفی کنی و ب داستان هایی ک نوشتی ب عنوان سابقه کاری متکی باشی
موفق باشی :-)

1 ❤️

771038
2019-06-02 15:05:49 +0430 +0430

قشنگ بود . اورین

1 ❤️

771066
2019-06-02 18:13:55 +0430 +0430

جالب بود نوش جونت

1 ❤️

771184
2019-06-03 01:41:28 +0430 +0430

سلام . من نویسنده این داستان میشم خوشحال میشم نظرات رو مطرح کنید . ظاهرا اکثرا راضی بودین . نمیخوام تو داستان های بعدی که مینویسم نا امیدتون کنم .

0 ❤️

771249
2019-06-03 10:21:15 +0430 +0430

گی با دوستی ک تازه اااشنا شده ادم خیلی لذت میده

1 ❤️

771909
2019-06-06 07:53:41 +0430 +0430

تو هموون انگشتت رو کن توو کون نازت هی بگوو آه آه آآآه (dash)

1 ❤️

772724
2019-06-10 17:05:00 +0430 +0430

داستانت حس واقعی بودن میداد این تم رو حفظ کن.قسمت سکسی ماجرا رو بیشتر و رمانتیک تر کن.اسم داستان اولین چیزیه که نظر خواننده رو جلب میکنه پس با دقت انتخاب کن.با بهترین آرزوهای رنگین کمونی برای شما…

1 ❤️

773590
2019-06-14 12:44:12 +0430 +0430

گی <<شدن>> نداریم…شما اگه تمایل به همجنس داری گی بدنیا اومدی!..

0 ❤️

773959
2019-06-16 05:14:23 +0430 +0430

منم مفعولم بیاید مشهد منو بکنید…

0 ❤️

872469
2022-05-06 02:29:43 +0430 +0430

لایک اول هم حس رو منتقل کردی هم قلم خوبی داشتی

0 ❤️