آرش و زندگی رویایی

1396/11/24

سلام خدمت همه ی دوستان شهوانی من آرش هستم و داستانی از دوران عاشقیم تا به امروز میخوام براتون بنویسم که خیلی هم قدیمی نیست مربوط به سال پیشه (95).

من کنکوری بودم و آرزوم و هدف و دانشگام مشخص بود ولی تا بهمن هیچی نخونده بودم همشو میخوابیدم و خلاصه از دی ماه من با یه دختری به اسم آتنا رل زدم دم کنکور و بیشتر داخل واتس آپ پیام میدادیم بهم که بعد چندتا قرار بهم گفت آرش تو کنکور داری و منم خیلی برام مهمه که موفق باشی آزمون بعدی قلم چی اگر ترازت زیر 5200باشه تا آزمون بعدیش باهات قهر میکنم. آتنا دختر فوق العاده منطقی و با درکی بود قدش 165بود وزنش 70 اگر اشتباه نکنم و 17سالش بود. گذشت و من جدی نگرفتم و ترازم. شد4800یا همین حدودا که یدفعه از همه جا بلاکم کرد خیلی جا خوردم بهم اس ام اس داد که پارک ساحلی(ببخشید یادم رفت بگم ما ساکن اهواز بودیم) همدیگه رو ببینیم منم رفتم ولی اصلا تحویلم نگرفت خیلی بهم برخورده بود و ناراحت بودم و گفت آرش اگر این آزمونت هم زیر5200بشی دیگه من میدونم و تو باید اون دانشگاه دربیای این همه مدت نخوندی خو الان بخون چته پس دوست دختر نداری که داری,هرچی هم که میخوای بهت میدم ماشین هم که زیرپاته ماشاالله دلار جمع کردنتم که تموم نمیشه پول تو جیبی باباتم داری 6ماه عین ادم بشین بخون خو خلاصه خیلی نگرانم بود (خیلی هاتون شاید بگین بخاطر پولت میخواستت ولی بهتون بگم الان که نامزد هستیم جفتمون مستقل از خانواده شدیم و یه برنامه ریزی کامل کردیم برای زندگیمون) خلاصه رسید به ازمون بعدی و من بعد کلی خرخونی شدم5300 که پشتیبان شک کرد و میگفت تقلب کردی و این چیزا ولی خب اشتباه میکرد, پیام کانون رو برای آتنا فرستادم که جواب داد امشب با ماشین بیا دنبالم منم تیپ کردم و رفتم سمتش(پراید 93داشتم) تا نشست داخل پرید تو بغلم و گفت بهت افتخااااررر میکنممم و لبامو بوسید خیلی شاد بود بهش گفتم اگر اینطوره میرم پاسخنامه میگیرم میشم8000یدفعه برگشت گفت منو گول بزن کنکور هم میخوای گول بزنی؟ یه شب عالی رو داشتیم و ساعت10رسوندمش خونشون که بهم گفت آرش من خانوادم رفتن آبادان اگر میشه بیا بالا پیشم من تنها میترسم خوابم که برد تو برو قبلا یه سری خونه ی ما اومده بود ولی کاری نکردیم فقط فیلم دیدیم,ماشینو پارک کردم و رفتیم بالا و باقی مونده پیتزا هارو گذاشتم داخل یخچال یه تیکه هم برداشتم داشتم میخوردم که آتنا با لباس خوابش اومد داخل اشپز خونه دست به کمر شد گفت همینطوری میکنی چاق شدی دیگه دست نمیزنی دیگه به اون پیتزا هاااا

  • که تو بخوریشون ؟عمرا
    (آتنا یکم هیکلش تو پر بود البته خودمم یکم چاق بودم و بهم گفته بود قراره عید عمل فرم دهی اندام انجام بده منم دلمو صابون زده بودم که بعد عید سریع کارشو بسازم که بعدش هرکاری خواست بکنه ولی خب چیزی که فکرمیکردم نشهست
    یه فیلم دیدیم و رفت داخل اتاقش و صدام کرد و تو بغلم خوابش برد و منم رفتم خونه ساعت حدودا 12:30بود گذشت گذشت گذشت من ترازم رسید به6000ولی خب دیگه خیلی به آتنا وقت اختصاص نمیدادم اونم خیلی کاری نداشت معمولا جمعه های آزمون عصرش بهم زنگ میزد میگفت شام برات میپزم بیا ببر (خدایی دست پختش محشره یه فسنجون هایی درست میکنه که اصن حالی به حولی) یه جورایی مثل زن و شوهر شده بودیم رسید به عید و عملش افتاد برای اخر فروردین و رفت تهران و دو هفته بعد برگشت من14اردیبهشت ازمون داشتم و ترازمم شد6200خیلی خوشحال بودم و پیام رو برای آتنا فرستادم که گفت ساعت 6 امروز بیا خونمون وقتی میگفت بیا خونمون من لباس انچنانی نمیپوشیدم بیشتر اوقات شلوار گرمی میپوشیدم اونم با ساپورت و تاپ. در زدم و باز کرد رفتم داخل پشت در بود چرخیدم نگاش کردم کپ کردم فیسش همونطوری ناز بود کمرش و شکمش رو کوچیک کرده بود سینه هاشو بالاتر اورده بود (الان شده80)باسنش هم بزرگ تر کرده بود با کفش پاشنه10سانتی و یه آرایش ملیح و ساپورت صورتی که خط کسش هم پیدا بود و تاپ سفید که نصف ممه هاس بیرون بود یه فیگور گرفت
  • نظر آقامون چیه؟
    +امم چیزه آاااا نمیدونم عهههه اخههه… شام چی پختی؟
    -بیشعور من رفتم هیکلمو بخاطر تو خوشگل کردم بعد تو به فکر شکمتی نامرد عوض اینکه بغلم کنی بوسم کنی؟
    +ببخشید عزیزم معذرت میخوام(بغلش کردم و بوسش کردم و قربون صدقش رفتم)
    رفتیم داخل اتاقش و برام ماکت ایرباس600-300ماهان ایر رو آورده بود منم که دیوونه ی هوانوردی کلا همه چیز از ذهنم پرید و قطعه قطعه ی هواپیما رو براس توضیح میدادم اون بیچاره هم فقط سرشو تکون میداد و بهم گفت
    -آرش مطمئنی نمیخوای بری خلبانی؟ تو خیلی استعداد داری ها حیفه بخدا اگر مشکل هزینش هم داری من از بابام میگیرم توهم کار کن یا وام بگیر
  • نه عزیزم این کاری که میخوام برم از دانشگام کارمم تامین میشه با هواپیما و این چیزا هم هست
    باشه عزیزم ولی دفعه ی بعدی برات یونیفورم خلبانی میخرم که چندتا عکس باهم با یونیفورم بگیریم
    بغلش کردم و با تمام احساسم لباشو بوسیدم و گونش رو نوازش کردم یه اشک از چشمش افتاد
    +عزیزم چی شده؟
    -هیچی فداتشم یه لحظه دلم لرزید
    فهمیدم که حرف داره ولی نمیتونه بگه شام برام فسنجون درست کرده بود و خوردیم و نشستیم پای فیلم flight وسطای فیلم بود که بهم گفت
    -آرش
    +جانم
    -اگر تو تهران اون دانشگاه قبول بشی من چیکارکنم؟
    +توهم درستو میخونی سال دیگه بیا تهران ولی من این یه سال رو مدام میام اهواز خیالت راحت باشه
    -آرش تو دوسم داری؟؟
    +بله عزیزم من عاشقتم
    دستشو گذاشت رو قلبم و تو چشام نگاه کرد
    -عاشقه عاشق؟
    جو خیلی احساسی بود خواستم ببوسمش نذاشت
  • آرش فقط جوابمو بده نیاز دارم بشنوم
    +البته که عاشقتم زندگیم
    خودشو انداخت تو بغلم و شروع کرد گریه کردن و ناله کردن که چرا اون دانشگاه تهران هست و… (بهانه های دخترونه) ساعت11بود و منم سر شوخی رو باز کرده بودم که جو عوض بشه و فیلم هم تمام شد و گفت
    -بدو بریم بخوابیم دستتو بده
    دستشو گرفتم و رفتیم تو راه همش قر میداد کمرشو منم اب از لب و لوچم اویزون بود یه لحظه برگشت یه نیش خندی زد
    من روی تخت پدر و مادرش نشستم و اونم اومد نشست تو بغلم و هولم داد و کامل دارز کشیدم رو تخت و اونم نشست رو کیرم و خم شده بود روم و تو چشام نگاه میکرد و نفساش تو صورتم میخورد دستمو دور کمرش گرفتم که کم کم نفساش حرارتش بیشتر شد و منم شروع کردم بوسیدن لباش و همزمان زبونشو میمکیدم اونم خیلی همکاری میکرد و رفتم پایین تر و گردنشو میمکیدم و ناله میکرد و گردن منو میخور و رفتم سراغ لاله گوشش که دیگه فقط نفس عمیق میکشید و موهامو چنگ میزد سریع چرخیدم و اومدم روش و پیشونیش و بوسیدم و در گوشش گفتم
  • عاشقانه میپرستمت
    و دوباره لب بازی کردیم و من تاپشو در آوردم و قلبشو بوسیدم و شروع کردم خوردن سینه هاش و ماساژ دادنشون که ناله های آتنا وحشتناک رفته بود بالا چون خیلی با سینه هاش تحریک میشه منم کم نمیذاشتم و هر حرکتی بلد بودم سرش پیاده میکردم بوسه بارونش کردم تا زیر نافش و از روی ساپورتش یه بوسه روی کسش زدم که یه زوری زد بلند بشه و تیشرت منو در اورد و باز نشست رو کیرم یه لب دیگه گرفت و بوسه های ریز میزد تا رسید به شلوارم که درش اورد و کیرمو گرفت تو دستش(قبلا یه بار سکس کرده بودیم ولی فقط در حد خوردن امت چون اتفاق خاصی نیوفتاد نگفتمش) و سر کیرمو بوسید و نصفش کرد تو دهنش (کیر من بزرگ نیست15سانته و یکم کلفته)منم موهاشو گرفته بودم یکم که خورد بلندش کردم و سریع ساپورتشو در اوردم که چیزی زیرش نپوشیده بود و بهش گفتم بیا روم که69بشیم تا پوزیشن گرفتیم من شروع کردم با زبون بازی کردن با چوچولش که یدفعه یه اوفففف جانانه و حشری کننده ای گفت و کیر منم تو دستش و پاهاشو بیشتر باز کردم و کامل نشسته بود رو دهنم و منم حسابی کسشو میخوردم(خدایی هرموقع پیشش بودم بدنش رو تمیز کرده بود با موم و وکس که من راحت باشم)اب کسش که حسابی راه افتاده بود با انگشست شصت دست راستم یکم روی چوچولش مالیدم و یه تف هم زدم که خیس بشه و باهاش سوراخ کونشو ماساژ میدادم و با دست چپم به باسنش ضربه های شلاقی میزدم اونم دیگه شروع کرد ساک زدن ولی خیلی با عشوه میخورد که یدفعه شروع کرد مک زدن و تو دهنش با دستش جلق زدن منم که دیگه نزدیکای اومدن آبم بود جفت دستمو قفل کرده بود رو باسنش و خیلی خشن کسشو میخوردم که روناش به لرزه افتاد و یا یکم لرزش بدنش ارضا شد و منم چند ثانیه بعدش همه ی آبمو تو دهنش خالی کردم که سریع رفت تفش کرد و دهنشو آب زد و اومد پیشم من فکر میکردم مثل دفعه قبل تموم ولی باز کیرمو خوابوند و نشست روش و خودشو میمالوند بهش باز خم شد روم و بهم گفت آرش من برای همیشه مال تو ام امشب باید منو زن خودت کنی من جا خوردم و بهش گفتم آتنا الان حشری هستی نمیفهمی چی میگی یدفعه کیرمو تو دستش گرفت و فشار داد و گفت من نمیفهمم یا تو؟ زودباش من طاقت ندارم. چرخید و رو کمر خوابید و طبق چیزایی که خونده بودم یه بالشت کوچیک گذاشتم زیر کمرش و و خوابیدم روش و کیرمو تنظیم کردم و تند تند نفس میزد و تو چشام نگاه میکرد خودمم ترسیده بودم اروم اروم کیرمو کردم تو کسش اونم محکم بغلم کرده بود و لبامو محکم میبوسید و فشار میداد و تقریبا سر کیرم که یکم بیشتر رفت داخل با یکم زور یدفعه صدای نالش تو گلوش خفه شد و منم بغلش کردم و اونم کمرمو چنگ میزد و لبامو که ول کرد شروع کرد نفس نفس زدن منم اروم اروم همه ی کیرمو کردم تو کسش و اونم یکم ناله میکرد که بعد یکی دو دقیقه کامل اوردم بیرون و سریع خونشو پاک کردم با دستمال و باز افتادم روش و میبوسیدمش و تو گوشش میگفتم
    +خانوم شدنت مبارک عزیز دلم قول میدم تا زنده ام سایه ی بالا سرت باشم زندگیم
    -منم دوست دارم مرد من,آرش من میخوام برای اولین بار ارضام کنی خیالت هم راحت فقط همین یه بار رو قرص میخورم
    یه نگاهی بهش کردم و افتادم به جون سینه هاش چون میدونستم خیلی تحریک میشه سریع شروع کردم خوردن که اب کسش راه افتاد و کیرمو باهاش خیس کردم و کردم تو کسش دیگه ایندفعه فقط لذت بود و من با حرارت کسش داشتم دیوونه میشدم و اونم محکم کمرمو گرفته و بود و منم تلمبه میزدم , بلندش کردم و خودم دراز کشیدم و نشست رو کیرم بالا پایین میپرید و ناله هاش اتاقو برداشته بود رو کیرم میپرید و میگفت کس زنتو دوس داری؟وایی داری جرم میدی من مال توامممم واااااایییی اوففففف
    منم در جوابش میگفتم قربون این بدنت بشم خیلی دوست دارم شوهرت خوب ارضات میکنه؟داری حال میکنی؟
    اون دیگه به جنون رسیده بود(یکی از داستان هارو خونده بودم که شوهر یکی از نویسنده ها داخل این پوزیشن سینه های زنشو میگرفت که زودتر ارضا بشه)منم شروع کردم با شصتم با نوک سینه هاش بازی کردن که یدفعه شروع کرد جیغ زدن و منم خمش کردم روی خودم و سخت بود تلمبه زدن ولی خودشم جلو عقب میشد و منم ممه هاشو میخوردم که یدفعه باز همون حالت ارضای قبلی شد و یکم اروم گرفت و ول شد روم و کسش نبض میزد (من برای بار دوم خیلی دیر ابم میاد)یکم که حالش جا اومد اروم شروع کردم تلمبه زدن و بوسیدنش که بلندشد و داگ استایل نشست و خم شد کامل پایین یه بوس رو چوچولش زدم و این دفعه خیلی محکم میکردمش طوری که سرشو روی رو تشک گذاشته بود و داخل تشک جیغ میکشید و منم تلمبه ی آخرمو با همه ی قدرتم زدم تو کسش و ابم ریخت توش و از لبه های کسش میریخت بیرون اروم از کسش کشیدم بیرون و دستمال بهم داد و ابی که از کسش ریخت بیرون و پاک کردم و سریع رفت دوتا قرص خورد و اومد ساعت تقریبا12:30یا12:45بود باز اومد خوابید رو شکمم و نفس نفس میزدیم و با کیر خوابم بازی میکرد بهش گفتم
    +نکنه بازم میخوای؟
    -اگر نمیرفتی من خو بابام اینا تا ناهار فردا نمیان تا صبح بهت میدادم
    +شیطونه میگه بمونم ببینم کی کم میاره ها
    -شیطونه هم بعضی موقع ها بد چیزی نمیگه (یه چشمک زد و رفت دست شویی و برگشت)
    اومد بالا سرم و گفت من دوباره میخوام سینه هاش تو صورتم بود و نزدیکم شد
    گفتم چی میخوای؟
    (نگاه کرد به کیرم)
    +کجا رو نگاه میکنی؟
    -عه آرش میدونی چی میخوام خو
    خندم گرفت و اوردمش دوبارع تو بغلم و بازم یه سکس دیگه ولی این دفعه خیلی ریلکس خیلی آروم تلمبه میزدم و همش تو بغل همدیگه بودیم و قربون صدقه ی همدیگه میرفتیم ساعت3شده بود و ماهم خوابمون برده بود آتنا هم تو بغلم یدفعه گوشیم زنگ خورد مادرم بود با نگرانی میگفت کجایی تصادف کردی؟منم با یه بدبختی پیچوندمش که خونه رفیقمم و اونم گیر سه پیچ بلندشو بیا منم قطع کردم آتنا بیدار شده بود پیشونیشو بوسیدم و گفت
  • توروخدا نرو
    +عزیزم شرمندم قول میدم جبران کنم
    -باش برو
    هول کرده بودم بدو بدو لباس پوشیدم رفتم دم در آتنا از اتاق داد زد
    -آرششششممممم
    +جانم آتنا
  • خیلیییی دوست دارم مواظب خودت باش
    برگشتم سمت اتاق و لباشو بوسیدم و بهش گفتم
    +من بیشتر دوست دارم شبت بخیر عزیزکم صبح بهم پیام بده و رفتم…
    گذشت و ما دیگه سکس نداشتیم ولی خیلی راحت تر شده بودیم و دو هفته بعد آتنا بهم گفت که بیبی چک هم گذاشتم هیچ مشکلی نیست خیالت راحت باشه… گذشت و رسیدیم به کنکور و من کنکور دادم و فکرمیکردم خراب کردم و با دنیا و زندگی قهر بودم و حرف نمیزدم که فرداش کلید پاسخ اومد و منم درصد هام بین60تا70بود برای عمومی ها تخصصی ها هم40-50 بابام خوشحال بود میگفت راحت در میای و رتبم شده بود 6000و منطقه 2هم که بودم شدم 2400 و مصاحبه ی دانشگاه هم قبول شدم و اولین پرواز اومدم اهواز که پیش آتنا باشم سریع رفتم دنبالش و نتیجه رو بهش گفتم با یه ناراحتی بهم گفت بهت افتخار میکنم
    +چت شده آتنا چیزی شده؟
    -نه فقط یه مشکلی برام پیش اومده
    +وای چی شده تورو خدا بگو چی شده
    -آرش مامانممم بابامممم
    +چی شده اتنا زبون باز کننن
    -یه دفعه با جیغ گفت گفتن میخوایم بریم تهررراااااااننن
    منو میگی؟ عصبی شدم گفتم گمشو برو بیرون از ماشین بعد خودم از ماشین پیاده شدم کلا رد دادم اون لحظه آتنا هم که داشت قهقه میزد
    خلاصه من تهران یه خونه رهن کردم و چیزایی که نیاز داشتم خریدم و آتنا هم کنکور خوند ولی نتیجه ی خوبی نگرفت بخاطر همین رفت داخل کار آزاد و آرایشگری و خب خیلی از مواقع آتنا خونه ی من بود و مامانش هم دیگه منو شناخته بود و3ماه نامزد بودیم و بعدش عقد کردیم و داریم کار میکنیم که وقتی رفتم سرکار ازدواج کنیم. خیلی خدا کمکم کرد خیلی شانس اوردم خیلی هم این بخش از زندگیم رویایی شد طوری که اون اوایل گریم میگرفت از خوشحالی.

ممنونم که وقت گذاشتین اگر غلط یا اشتباهی داشتم به بزرگی خودتون ببخشید داستان واقعی بود خوشبختانه/متاسفانه(بعضیا این سبک داستان و زندگی رو دوست ندارن که نظرشون هم محترمه) خیلی خیلی ممنون میشم داستانم رو نقد کنین و البته سکس های منو همسرم ادامه داره اگر کسی دوست داشت حتما بگه که بنویسم (البته من جسارت میکنم من داستان فانتزی خیلی خوب بلد نیستم و اولین بارم بود داستان مینوشتم)
و در آخر اضافه کنم قراره همین داستان از نگاه خانومم هم نوشته بشه ولی خودم اپلودش خواهم کرد شاد و موفق باشید بدرود

نوشته: آرش


👍 3
👎 4
4191 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

673644
2018-02-14 06:46:54 +0330 +0330

اگه به داستان دقت میکردی نوشته منطقه ۲ حساب میشه رتبه اش شده۲۴۰۰
داستان خوبی بود و زندگی خوب و سکسی رو برات ارزو میکنم

0 ❤️