سلام.سایت جالبیه.داستانهاش خیلی جالب هستن ولی بعضیا تابلو دروغ هستن.من داستانهای مربوط به سکس با مادرزن رو میخوندم و میگفتم مگه میشه و داماد خودم رو تصور میکردم و اصلا برام قابل قبول نبود ولی چندماهه که با به اتفاق یهو دامادم رو لخت دیدم با دخترم و ازون وقت یه جورایی بیشتر این داستانها رو میخوندم تا دیروز که یه اتفاق جالب افتاد.دخترم داره اثاث کشی میکنه و من رفتم کمکش.دیروز یه سری مبل و صندلی ها رو با اسانسور میاوردیم پایین و با دامادم با اسانسور میومدم پایین که توی ماشین بچینه اونها رو.بار دوم حجم صندلیها زیاد بود و ناخوداگاه وقتی در بسته شد چون جا کم بود دامادم از پشت نزدیک بود بهم که یه خورده حس میکردم به کونم چسبیده.منم یهو یاد چندماه پیش افتادم که دخترم داشت ساک میزد و من از سوراخ قفل کیر بزرگش رو دیدم،شیطونی ام توی این سن گل کرد و خودم رو توی اسانسور دادم عقب که فهمیدم جای عقب رفتن نداره و باورم نشد تا چسبید بهم یهو کیرش یهو شق بشه.قشنگ روی خط کونم کیرش رو حس میکردم.دوباره از بالا با وسایل اومدیم پایین و دوباره چسبید بهم و منم باورم نمیشد و وقتی میرسیدیم پایین زیر چشمی به شلوارکش نگاه میکردم و حتی سر کیرش یه قطره خیس بود و دیگه نمیدونستم چکار کنم.بار آخر چادر نزدم و با شلوار استرچ و بلوز بلند اومدیم توی اسانسور که باز چسبید بهم،یه لحظه منو هل داد جلو و خودش رو داد عقب و وقتی باز بهم چسبید،…خخخخخخخخ،فهمیدم کیرش رو درآورده و وااااااااای هول شدم و رسیدیم پایین که فهمیدم داره کیرش رو میکنه داخل شلوار…من خوشم اومد و میدونستم دیگه این وضع پیش نمیاد و هرچی فکر کردم چطور بهش علامت بدم و بعد ببینم اون چکار میکنه،وقتی داشتیم میرفتیم بالا دلم رو زدم به دریا و یه برگ دستمال کاغذی دادم بهش و با نیش خند و البته استرس به کیرش که شلوارک توسی رنگش رو خیس کرده بود اشاره کردم که بیچاره از خجالت خیس عرق شد و بهم گفت ببخشید و به پشت ایستاد و دستمال رو گذاشت توی شرتش.همون شب بهش پیام دادم کجایی،گفت سر کار.ازش پرسیدم چی رو باید میبخشیدم،اینکه اسانسور تنگ بود با تو…پرسید من چی؟بهش گفتم واقعا نترسیدی من حسش کنم و برگردم بزنم توی گوشت و ببینم در آوردی.یه پنج دقیقه پیام نداد و یهو یه پیام داد با کلی غلط کردم و گه خوردم.بهش گفتم مگه زن نداری،چرا اینقدر زود از کوره در رفتی که فهمیدم دخترم چهار ماهه حامله اس و هنوز به کسی نگفتن.بعدم کلی معذرت که ببخشید.یه پیام دادم بهش که نمیدونم چرا اینکار رو کردم البته تقصیر خودم شد.بهش گفتم شبکاری بعد که میشه فردا شب،بیا تا بگم چطور میتونی با زنت سکس کنی حتی تا هفت ماهگی و اون به ربع بعد با کلی استیکر قلب و بوسه و…گفت چشم.امروز پشیمون شدم چرا اینو گفتم.از خواب بیدار شدم دیدم دیشب ساعت چهار پیام داده کاندوم بگیرم؟منم از خجالت و پشیمونی به پیامش جواب ندادم.ده تا پیام دیگه هم داد.هنوز جواب ندادم و الان میخوام بنویسم کاندوم حتما بگیر.هم میترسم.هم الان پنج ساله شوهرم فوت کرده سکس نداشتم و همچنین خجالت میکشم.اون منو مامان صدا میزنه و نمیدونم فردا شب چی میشه ولی هر اتفاقی افتاد براتون مینویسم همه لحظات رو.تا سکس با دامادم،کمتر از بیست و چهار ساعت مونده و استرس عجیبی دارم.کاش برمیگشت روز اثاث کشی و من فاصله میگرفتم،دارم میمیرم از دلشوره و استرس.
نوشته: مریم
آخه زنیکه! :| صدای کلنگ قبرت به گوش میرسه بعد تو اومدی اینجا از سکس با دامادت حرف میزنی؟ :|
cherad Ada tangaro dar miari in hme goh khori krdi inm rosh. :/
به نظرم بهتر بود اسم داستانتو میذاشتی اسانسور و مادر زن حشری
برچسب : خیانت
والا شما دیگه ته شین7 ادم به دختر خودشم خیانت می کنه ؟؟؟؟؟؟!!!
البته +نظر دوستان دیگر به ویژه مازیار خان
عزیزم به نظر من بده.نذار کوس تنگت بپوسه.میخای یه صیغه هم بخون که گتاهی در کار نباشه.
شما پسر هستید 35 ساله کم مغز بدون شناخت و سکس بنده هم بیکار که به مشکلات شما و تحقیقاتم می اندیشم
ادمین خوب بود فحش نداشت :)
این کار رو نکنی بهتره و تمام عمر راحت تری البته نمیگم نده بده حتما هم بده حال کن ولی نه با داماد مگه مرد کمه انهمه مرد اماده اند تو همین سایت انتخاب کن حال کن اصولا خیانت سکسی هم لذت داره هم پشیمونی ولی اگه اهل مرام ومنطقی و خودتو وبچه ات رو دوست داری بی خیال داماد بشو قبل از فردا به یکی سیر بده تا وسوسه نشی
یک سوال شما که با تجربه هستید من سکس از کون دوست دارم ولی دوست دخترام توی سالهای متمادی حاضر نیستند فقط یکی دوتاشون حاضر شدند چه کنم؟
شما که میخواستی داستان بنویسی ، اقلا یه سوژه دیگرو انتخاب میکردی که بتونی خوب از عهده اش بربیایی…نه اینکه بری تو جلد یه مادرزن حشری ، در صورتی که حتی بلد نیستی نقش یه مادر زن معمولی رو کاغذ بنویسی چه برسه باز ی کنی. کدوم مادری هست که دخترش چهار ماهه حامله باشه اونوقت نفهمه !! عجب مادری هست که شکم و طرز راه رفتن و رفتار دخترش رو ببینه و نفهمه چهار ماهه حامله ست … مادر چشم بسته میتونه بفهمه که دخترش از کی حامله شده . در ضمن نگارشت افتضاح بود …میمونه زحمت نوشتنت …با اینکه خواستی سرمون شیره بمالی …با این حال خسته نباشی.
اینکارو نکن. جز پشیمونی چیزی عایدت نمیشه. زندگی دخترتم خراب میشه. بذار حرمتها شکسته نشه. هرچی باشه جای مادرشی
بیا میگه دروغ نمیگم … چادر نزدم مال دهه شصتیا نیستاااااااااااااااااااااا مال مغز جقی توه که امسال تو سوتی میدن و منم میفهمم که تو سری هفتاد هشتادی اسگل
منم خیلی دلم میخاد با مادرزنم یک حال اساسی بکنم
اخه دیوث تو زن و مردی که متاهلی برا چی امدی تو این سایت که بگی سکس با داماد خیانته فلانه یا مسخره میکنی که فانتزی اینو داری که یه وقت زنت یا شوهرت بره با دامادش یا پسر خالش براده زادش عروسش سکس کنه بخاطر اینه که به این نوع داتان ها فحش،برچسب خیانت زده میشه اونی هم که دختر مجرده جندس میخواد بازارش خراب نشه اون پسری هم که اینا رو میگه حشری که میخواد سوراخ پیدا کنه (نظریه خیاشَر)
مام گوشامون مخملیه…
بعید میدونم واقعیت داشته باشه
اونو رد کن خودم میام میکنمت عزیزم
تو فقط منو بخواه خودم جرت میدم.
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ دمت گرم آقا مریم جوون
اسمش روشه ، داستان ، انتظار واقعیت که نباید داشت
بنظرم خیلی داستان قشنگی بود ، کاش ادامشو هم مینوشتین
در هر صورت لایک
بهش بده دیگ چی میشه مگ