آشنایی اتفاقی من و سودا

1393/09/23

سلام اسمم آرش هستش به خدا قسم این داستان واقعی هستش و همین چند ماه پیش اتفاق افتاد من 37 سالمه و هنوز مجرد هستم یکی از دوستام یه شماره تلفن بهم داد و میگفت که بعضی وقت ها بهش زنگ میرنه و الکی میگه شما مزاحم من شدین بهم گفت که صداش مثل زنهای بالای سی سال هستش کنچکاو شدم و شماره رو ازش گرفتم یه پیام بهش دادم با متن سلام خوب هستین بعد از چند دقیقه ج داد …شما … خودم رو معرفی کردم البته سنم رو 27 گفتم اون هم خودش رو معرفی کرد به نام سودا 16 سال داره اولش باورم نشد اون روز گذشت فردا ساعت 10 صبح بهم پیام داد و همش میپرسید شماره منو از کی گرفتی که مجبور شدم بهش بگم رو یه تیکه رسید عابر بانک نوشته شده بود نمی دونم باور کرد یا نه
با هم قرار گذاشتیم که همدیگر رو ببینیم بهم گفت خانوادش سخت گیرن فقط میتونه گاهی اوقات با خالش بیاد بیرون برن مغازه خاله اش که ارایشگاه داره خلاصه با خالش صحبت کرده بود و مثل اینکه گفته بود قصد ازدواج دارم با هم جلوی پارک قرار گذاشتیم و رفتم دنبالشون وقتی دیدمش باورم نشد راست راستی 16 15 ساله به نظر میرسید خلاصه سوار ماشین شدن و حرکت کردیم کلی با خالش صحبت کردیم راجب خودم بهشون گفتم بجه تهران هستم و کارم تو شهر اوناست خالش بنده خدا خیلی تحویلم گرفت تو راه با کلی مخ زنی و جلب اعتماد از خاله خواهش کردم که اجازه بده یه نیم ساعتی با سودا تنها باشیم و یه دوری بزنیم بعد پیاده کردن خاله تو مغاز اش رفتیم طرف اتوبان دختره خیلی هوسی بود طوری نگاهم میکرد که شهوت از چشاش میبارید نمیدونم چی شد که دستش که تو دستم بود گذاشت رو کیرم و شروع کرد به مالش خیلی جا خوردم اخه به من میگفت اولین دوست پسرشه ولی حرکات و نگاهش چیز دیگه ای میگفت خلاصه کار به اونجا رسید که زیپ شلوارم رو کشید پایین و تو ماشین واسم ساک میزد به قدری حرفه ای انجام میداد که یاد فیلم های پرونو افتادم من هم با دست راستم با سینه و کوسش ور میرفتم خلاصه شدیدا حشری شده بودیم ازش خواستم که بریم به اپارتمان من که البته خیلی دلش میخواست ولی به دلیل قولی که به خاله داده بودیم نتونستیم و برگشتیم به مغازه خالش قرار بر این شد که عصری برم دنبالشون ساعت 6.30 عصر رفتم و از مغازه برشون گردوندم اونروز بعد از خداحافظی تا شب همش اس سکسی به هم میدادیم تا اینکه واسه پس فرداش قرار بیرون رفتن گذاشتیم باز دوباره خاله راضی شد یه یک ساعتی دور بزنیم با عجله به طرف خونه حرکت کردم با هزار مکافات سوار اسانسور شدیم و رفتیم تو خونه به دور از چشم همسایه های فضول خدا شاهده هنوز درب خونه رو نبسته بودم که خودش رو انداخت تو بغلم قدش خیلی از من کوتاه تر بود من هم لبهاش رو بوسیدم و بغلش کردم رفتیم به طرف مبل سه نفری خلاصه شروع کردم به در اوردن لباس هاش خودم هم فقط شلوار و شورتم رو در اوردم اینقدر قشنگ ساک میزد که واقعا تو اون سن و سال بعید بود من تجربه جنسی زیادی دارم و این مورد یه چیزه عجیب بود از پشت سر بغلش کزدم و با یه دست یکی از سینه هاش رو گرفته بودم و با دست دیگه ام با کوس کوچولوش بازی میکردم یه کوس کوچولوی خیس اینقدر کوچیک بود که لب کوچیک کوسش اصلا معلوم نبود ازش پرسیدم باکره هستش گفت اره باور کنید اینقدر شهوتی بود که اگه یه ذره مواظب نبودم بکارتش پاره میشد یه پتو اوردم و به روی شکم خوابید زیر شکمش یه بالش گذاشته بودم کون زیبا و خوش تراشش به قدری خوش فورم بود که واقعا بینظیر از بین رون های سفیدش کوس کوچولوش زده بود بیرون یه صحنه محشر بود با ترس و یواش سر کیرم رو بیه کوسش میکشیدم به قدری قشنگ ناله میکرد شنیدنی خلاصه یه ذره با سوراخ کونش بازی کردم هرچند باز به من دروغ میگفت که من اولین دوست پسرش هستم ولی سوراخ کونش حکایت از چندین و چند بار دادن میکرد سر کیرم رو خیس کردم و روی سوراخ کونش که یه رنگ صورتی زیبایی داشت گذاشتم باور کنید بدون کوچکترین فشار نصف کیرم رفت داخل کونش انتظار جیغ و درد داشتم ولی سودا فقط ناله میکرد ناله های از سر شهوت بقیه کیرم رو جا دادم و ارام شروع کردم به تلمبه زدن وقتی لپ های کون بلورینش به شکمم میخورد حس بسیار زیبایی برایم داشت همچنین که روش خوابیده بودم و با ریتم ارام کیرم رو به داخل کونش فرو میکردم از پشت گردنش رو بوس میکردم یدنش یهک عطر و بوی زیبا و قشنگی داشت بعد از چند دقیقه به صورت پهلو خوابیدیم و دوباره شروع کردم به فرو بردن و در اوردن کیرم اینقدر قشنگ و پر احساس ناله میکرد بینظیر…بعد از چند دقیقه به صورت داگی حالت گرفت و من از پشت ادامه میدادم اینبار سینه های قشنگش تو دسترسم بود با نوک سینه هاش بازی میکردم کم کم ناله هاش تبدیل به جبغ کوتاهی شده بو که ناگهان خودش رو به شدت جمع کرد و شروع کرد به لرزیدن که فیمیدم ارضا شد بعد از او به فاصله یکی دو دقیقه من هم داشتم ارضا میشدم ازش پرسیدم که ابم رو کجا بریزم که گفت بریز داخل کونم که من هم با فشار ابم امد با وجود این همه تجربه جنسی واسم بسیار زیبا و یک تجربه جدید و غریبی بود بعد از ارضا شدن همینطور که کیرم داخل کون سودا بود چند دقیقه ای از پشت بغلش کردم و خوابیدیم که با زنگ تلفن سودا بلند شدیم بنده خدا خالش بود و نگران خلاصه زود اماده شدیم و حرکت کردیم به طرف مغازه خاله سودا جان …این قضیه ادامه دارد در صورت موافقت دوستان ادامه اتفاق رو براتون مینویسم ولی من دوس ندارم قسم بخورم ولی این اتفاق واقعا برام افتاده و خدا شاهده یک کلمه دروغ و کم و زیادش نکردم بدرود …آرش


👍 0
👎 0
29587 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

447279
2014-12-14 06:42:00 +0330 +0330
NA

آخ که چقدر دختر تو این سن حال میده
البته ما که نکردیم ولی دیدیم دست مردم خخخ

0 ❤️

447280
2014-12-14 06:54:45 +0330 +0330
NA

من خودم 16 سالمه نه سینه اییییییییی…هیچی…اصلام خوب نیس از من گفتن بود

0 ❤️

447281
2014-12-14 07:35:53 +0330 +0330
NA

بالا که باشی بالشم باشه باش بالا میشی !! :))))

0 ❤️

447282
2014-12-14 08:07:38 +0330 +0330
NA

یکی بیاد منو بکشه…

1 ❤️

447283
2014-12-14 12:31:38 +0330 +0330
NA

بقیشم بزار. خوب بود

0 ❤️

447285
2014-12-14 18:29:40 +0330 +0330
NA

نوش جونت.گوارای وجود…اما دختر جنده ای بوده که تو 16 سالگی استاد ساکسیفون بوده.بدنیس یه آزمایشی بدی.آخه آمار ایدز بالا رفته…ازمن گفتن بود…نگی نگفتیا…

0 ❤️

447286
2014-12-15 11:16:15 +0330 +0330

قسم نخور داداش ما باور داریم چه جووووور !!! چون چند تا از این گوگولی ها به تور مون خورده خفن !!! اصن سن سکس توی ایران اومده پایین !! دخترا از ۹ سالگی به تمام فنون سکس واردن و تو مدارس فیلمای پرنو دست به دست میشه !! نه که مملکت اسلامیه و اسلام هم گفته دختر از ۹ سالگی بالغ حساب میشه اینه که میخوان از قافله عقب نیوفتن

0 ❤️

447287
2014-12-16 03:26:26 +0330 +0330
NA

شوخی نکن!!!

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها