آشنایی با حسی عجیب

1395/09/14

همچی برمیگرده به بچگی.وقتی هنوز نمیدونستم اون عضوی که بین پاهام قرار داره چرا بعضی وقتا ناخوداگاه سفتر میشه.درست وقتایی که دختر داییم مریم که 4-5 سال ازم بزرگتر بود و تنها هم بازی من توی خونه ی مادربزرگم که طبقه پایینش خونه داییم اینا بود محسوب میشد.
اکثرا بعد از تعطیل شدن مدرسه مادرم میامد سراغم و واسه ی ناهار میرفتیم خونه مادربزرگم.بدون داشتن خواهر و برادر و تنهایی دائمی که داشتم تنها همین دختر دایی بود که اونجا میتونستم باهاش بازی کنم و از تنهایی در بیام.مادرم اکثرا کمک پدر مادرش میکرد و من واسه بازی کردن به طبقه پایین میرفتم پیش مریم.
مریم یه دختر هار و دریده بود.خیلی با خانواده ش مشکل داشت به خاطر ننوجوون بودنش و رفیق بازی.داییم همیشه باهاش دعوا میکرد اما زن داییم پشتش درمیومد.
به خاطر این چیزا زنداییم و دختراش یجور با خانواده ما مشکل داشتن.من خیلی بچه تر از این چیزا بودم که بفهمم این مسائل رو .فقط فکر و ذکرم بازی کردن بود با مریم.مریم اما یجور دیگه بود.
تنها علاقه ش از بودن من خونه شون این بود که باهام بازی های مطابق میل ش رو انجام بده.
بازی هایی مثل سواری گرفتن از من.کتک زدنم و بستن دست وپام و کردن جورابای کثیفش توی دهنم یا زندانی کردنم توی کمد دیواری.وقتی از مدرسه میومد خونه و متوجه حضور من میشد بهترین تفریحش این بود که جورابای عرق کرده و کثیفش رو بیاره جلوی دهنم و وادارم کنه بو کنمشون.کم کم این به یه عادت تبدیل شده بود واسم.دیگه خودمم قواعد بازیُ پذیرفته بودم.من مثل یه حیوون باید مورد استفاده مریم قرار میگرفتم در غیر این صورت باید تنها میموندم و بی هم بازی.
به مرور خودم هم لذت میبردم دیگه.یکی از بازی های مورد علاقه ی خانوم این بود که منو بزنه و من باید تا جایی که میتونستم مقاومت نکنم.هر بار یه لگد یا سیلی بیشتر تحمل میکردم برنده بودم و میتونستم بازی بعدیُ شروع کنم.سواری دادن به مریم!
موقع خواب هم همین بود.درست رختخواب من جایی بود که سرم جلوی پاهای مریم قرار بگیره.خواب بعد از ظهر با طعم پاهای کثیف یه دختر دایی زورگو.روزها گذشت و بدون اینکه خودم بفهمم چه بلایی سرم اومده بزرگتر شدم…زنداییم طلاق گرفت و همراه 3تا دخترش از شهر ما رفتن.با یه یادگاری واسه من! زن ذلیل شدن…
بزرگتر که شدم متوجه یه فرق اساسی با هم سن و سالهای خودم شدم.یادمه تازی زمان شکوفایی اینترنت و چت روم و سایتهای سکس شده بود.از دبیرستان که تعطیل میشدیم میرفتیم کافی نت محل با دوستام و بلافاصله مشغول دیدن سایت های سکس میشدیم.توی تمام اون مدت بدون اینکه دلیلشُ متوجه باشم یه حس عجیبی داشتم.تمایل واسه ی زیر سلطه قرار گرفتن توسط زنها…با دیدن عکسهای سکسی خودم رو جای دخترک لاغر توی عکس قرار میدادم که به شکل ترحم بر انگیزی داره توسط یه مرد قوی هیکل گاییده میشه…بزرگتر میشدم و دیگه یادم نمیومد مریم و کارهایی که باهام کرده بود رو.فقط میدونستم سوژه های خود ارضای
یم با بقیه دوستام فرق داره.
هنوز کلماتی مثل اسلیو…گی…ترنس…بی دی اس ام و … رو بلد نبودم.تنها نردیکیم با این دنیا این بود که توی چت روم خودم رو دختر جا بزنم و با سکسچت خودم رو درخالی کنم و حسابی حس دادنم رو ارضا کنم…

ادامه دارد (به زودی)…

نوشته: گمشده


👍 1
👎 8
17388 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

567419
2016-12-05 01:12:25 +0330 +0330

خوبه مرد یه زن ذلیل
امیدوارم همه ی مردها زیر سلطه زنها باشن

0 ❤️

567444
2016-12-05 04:49:48 +0330 +0330

عججججججججججججججججججججججججججب

0 ❤️

567454
2016-12-05 08:00:57 +0330 +0330

دوست من شاید بهتر باشه با یک روانشناس صحبت کنی.

0 ❤️

567459
2016-12-05 08:11:33 +0330 +0330

بنظرم بهتره سایت برای اینجور موارد حق مشاوره بگیره و بین دوستانی که میخونن و نظر میدن تقسیم کنه.

0 ❤️

567483
2016-12-05 12:51:39 +0330 +0330

شاید احساست منفی باشه …ولی این بازی لذّت بخش ترین بازی هستش و اصلا احساس گناه نکن که لذت و بار احساسیش بیشتر از عشقای عادی و معمولیه
shirin8860 شما اشتباه میکنی این دوستمون کاری نکرده

0 ❤️

567502
2016-12-05 16:49:16 +0330 +0330

كاري به راست و دروغ و چرنديات بالا ندارم ولي:
واقعا تنهاييي بده
خدا نسيب گرگ بيابون هم نكنه…

0 ❤️