آشنایی با زهرا در اتوبوس

1393/04/11

بچه ها سلام اسم من محمد سی سالمه از مشخصاته ظاهریم سبزه قدم 175 چشمو ابرو مشکی با بدنی پر و پرمو اما زیادم خوشگل نیستم یه روز از تهران داشتم با اتوبوس به شهرمون برمیگشتم تو اتوبوس که تک صندلی بود من اخر نشسته بودم تو ردیفهای تکی وسط یه خانوم خوشگل نشته بود تا دیدمش دلمو گرفت خلاصه اتوبوس در حاله حرکت بود منم چند بار به بهانه ای اب خوردن دیدش زدم اونم زیاد نگاه نمیکرد اتوبوس در یه قهوه خونه توقف کرد همه ای مسافرها پیاده شدن تو سالن دیدم اون رفت دستشویی من که از بوی بده دستشویی های بینه راهی بدم میاد نفرفتم تو سالن بودم رفتم چایی گرفتم سره پا بودم که دیدم اون خانومه امد جلوم گفت چایی از کجا گرفتی منم که خیلی هول شدم اما خودمو جمو جور کردم بهش گفتم شما بشینین من براتون میارم اونم رو یه دونه از میزها نشت و منم زود رفتم چایی و تنقلات اوردم اوردمو گفتم بفرمایید اجازه هست منم بشینم گفت بفرماید خلاصه گفتم اتو بوس ادمو خسته و کلافه میکنه اونم تائید کرد حرفه منو خلاصه چای مونو خوردیم تشکر کرد خواست پوله چایی رو بده گفتم قابله شمارو نداره گفت مرسی منم گفتم میشه شمارتونو بدین اونم گفت شمارمو واسه چی میخوای گفتم چند تا اسه مسه خوب دارم براتون میفرستم بخونینین اونم شمارشو دادو منم زدم تو گوشیم تا وقتی رسیدم مقصد اسمشو پرسیدم گفت اسمم زهراس گفتم شوهر نداری گفت 6 ماهه طلاق گرفتم تا اینو خوندم به کیرم قول دادم گفتم میکنیش اروم بگیر بخواب

خلاصه چند تا هم اسه مسه اب دار براش فرستادم وقتی پیاده شدیم ساکشو گرفتم گفت محمد اقا شما زحمت نکشین من خودم میبرم منم گفتم اجازه بدین اگه نزارین نارحت میشم خلاصه ساکشو گرفتمو اونم امد بریم سواره تاکسی از محل توقف اتوبوس تا ایستگاه اتوبوس یه سه چهار دقیقه ای راه بود منم تو راه خودمو چسبوندم بهش اونم انگار خوشش میومد رسیدم نزدیکه ایستگاه تاکسی مسیرشو پرسیدم منم گفتم هم مسیریم تا یه جاهایی باهاتون میام اونم چیزی نگفت خلاصه ساکشو گذاشتم صندوق اون رفت نشت عقب درماشینم بست منم پر رویی کردمو رفتم عقب خلاصه خودمو بهش چسبوندمو ماشین حرکت کرد به من گفت یه کم فاصله بگیر اینجا شهرستانه مارو میبینن بد میشه منم فاصله گرفتم اما دستمو گذاشتم رو دستاش دیدم چیزی نگفت دستاشو محکم فشار میادم خلاصه من وسطه راه پیاده شدمو کرایه هم حساب کردم خداحافظی کردمو رفتم خونه رفتم خونه دوش گرفتم تا امدم بشینم دیدم تلفنم زنگ خورد خودش بود رسیده بود دوباره تشکر کرد منم بهش گفتم دوست دارم اونم گفت عاشقه موهای دست وسینت شدم منم گفتم مردهای اون کونه گردو سفیدتم اون گفت وا با کونم چیکار داری من به این خوشگلی تو فقط کونه من چشمتو گرفته گفتم بابا دربست مخلصتم فقط بگو کی میایی ببینمت گفت فردا کار دارم اما پس فردا تا سه چهار روز اینده که اینجام خونه مادرمم میتونم بیام پیشت منم پس فردا ش خونه دوستم که زنش رفته بود مشهد کلیدشو گرفتم بهش زنگ زدم البته روزه قبلش چند باری باهاش حرف زدم شد روزه موعودو اونم امد وای چقدر به خودش رسیده بود یه خانوم تقریبا تپل سفید چشمای قهوای سینه های بزرگش از زیره مانتو معلوم بود رفتیم تو تا درو بستم بغلش کردم گفت بزار مانتو در بیارم الان چروک میشه منم روسریشو دراوردم اونم مانتوشو دراورد زیره مانتوش یه تاب و یه شلواره جین تنگ پوشیده بود همون سرپا سینشو گرفتم گفت اه محکم نگیر دردم میگیره کفتم باشه تابشو دراوردم سینشو خوردم چه سینه ای داشت سفتو سرشم قرمز داشتم سینشو میخوردم دستمو کردم تو شلوارش گفت وایسا الان دکمشو پاره میکنی گفتم الان خودتم پاره میکنم شلوارشو دراورد دیدم چه کسی داره تپلو سفید تا حالا اون جور کسی ندیده بودم جایی شما هم خالی بود دیدم کسش خیسه خواستم کسشو بخورم گفت زود بکنش توش منم سریع لخت شدم و حسابی کردمش البته خواستم کونش بزارم گفت خوشم نمیاد کسم تشنه تره بکن تند تند بکن من کردمش ابمو ریختم رو شکمش یه بار دیگه هم کردیم تا اون دوسه روز هرروز از بعداظهر میومد تا دمه عصر خلاصه بعداز چند روز رفت تهران چند باری هم تلفنی باهاش حرف زدم اما یه روز گفت خواستگار دارم میخوام شوهر کنم این خطمو دیگه میخوام خاموش کنم خدای زنه به اون خوشگلی بی شوهر نمیمونه این بود داستانه اتوبوسی ما امیدوارم خوشتون امده باشه

نوشته: محمد


👍 0
👎 1
73757 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

425468
2014-07-02 09:54:54 +0430 +0430
NA

نوش جانت!

0 ❤️

425469
2014-07-02 10:02:11 +0430 +0430

خوب بود. کار خیر کردی بیک زن بیوه رسیدی

0 ❤️

425470
2014-07-02 12:36:29 +0430 +0430

خدایا از این خانمای اتوبوس نشین و تاکسی نشین یکی به پست من نمیخوره یعنی تلف شدم خدایا بسه دیگه

0 ❤️

425471
2014-07-02 13:29:56 +0430 +0430

مفید و مختصر
خدایا یه بیوه هم نصیب ما کن

0 ❤️

425472
2014-07-02 13:37:49 +0430 +0430

Khub bud damet garm

0 ❤️

425474
2014-07-02 16:52:42 +0430 +0430
NA

این جنده ها چرا برا ما پیدا نمیشه کونشور؟

0 ❤️

425475
2014-07-02 18:09:06 +0430 +0430

زنه اومده بود بده ولی همش به فکر لباساش بود که چروک نشه یا دکمه اش نیفته.یه وقت نگفت زیاد بهش دست بزنی خط و خش بر نداره !!!

0 ❤️

425476
2014-07-02 19:15:12 +0430 +0430
NA

آفرین، خوش قولی!!!

0 ❤️

425477
2014-07-02 20:09:55 +0430 +0430
NA

با اینکه به نظر دروغ میاد اما اصولا دوستی و سکس با زن بیوه یا مطلقه خوبه و مشکلی نداره اما اگه شوهر داشته باشه آخر نامردیه.

0 ❤️

425478
2014-07-03 01:20:42 +0430 +0430

عجولانه بود، ننویس . . . . . . . . . . . . . .
نمیدونم چرا همه میگن تا به حال کــُس به این خوشگلی ندیده بودم. لابد اولین کـُس بوده دیگه یا اینکه فقط جلق زدی تو زندگیت. حالا چطور شد که این زن که دوست داشت ازدواج کنه قبلش اومد به تو جلقو کــُس داد؟ این هم برام سوال شده. تو فقط کونش رو میدیدی و اون فقط پشمای دستت رو؟ برو هموم جلقت رو بزن.

0 ❤️

425479
2014-07-03 03:31:59 +0430 +0430
NA

ثواب کردی عزیزم
خدا خیرت بده دلشو حال آوردی

0 ❤️

425480
2014-07-03 04:20:48 +0430 +0430
NA

کس نوشتی از موهای دستتو سینت خوشش اومده بود خخخخخ
میگم حال این داستان نویسا بهم نمیخوره از بس کس شعر مینویسن کیر لای لمبه تون اش پتا

0 ❤️

425481
2014-07-03 06:58:18 +0430 +0430
NA

کار خوبی کردی یکی رو از مفسده نجات دادی

0 ❤️

425482
2014-07-04 18:37:07 +0430 +0430
NA

نقطه ضعف داستانت اونجایی بود که گفتی دختره شمارشو به بهونه فرستادن چندتا اس ام اس بهت داده که این یکم باورش سخته!

0 ❤️