آشنایی در مغازه

1394/05/16

چند سال پیش یه مغازه مواد غذایی داشتم . راستشو بخواید همش سرو کارم با زنها بود . از همون اول با مشتریها احساس راحتی داشتم و متقابلا اونها هم با من همینطور بودن . ارتباطم با مشتریام خیلی دوستانه بود و به من خیلی اعتماد داشتن و من هیچ وقت نگاه بدی یا منظور خاصی به هیچ کدومشون نداشتم ولی یه حقیقتی را باید اعتراف کنم همشون پا بده و ردیف بودند . من صبح اول وقت برام بار میومد (بار یعنی گوشتهای بسته بندی ) و اگر در میانه روز بارم فروش میرفت دوباره سفارش می دادم و شرکت برام میوورد .گذشت تا یه روز یکی از مشتریهام که خانمی سی و چهارپنچ ساله بود گوشت میخواست و خیلی عجله داشت خلاصه شماره تماسشو به من داد وگفت اگه امروز بار گرفتی حتما خبرم کن . اون روز بار نگرفتم بش زنگ زدم گفتم . راستی اینو بگم من انقدر مشتریهامو دوست داشتم که هر چی می خاستن اگه نداشتم براشون سریع تهیه می کردم . دو سه روزی گذشت به اون خانم که شماره تماسشو پیشم گذاشته بود زنگ زدم اول صبح جمعه بود آخه من جمعه ها تا ظهر درمغازه بودم ، زنگ اول که خورد جواب داد انگار از قبل آماده بود سلام کردم و جواب سلام داد و گفت الان نمی تونم صحبت کنم چند ساعت دیگه تماس بگیر . بعد از چند ساعت خودش یه تک زنگ زدو قطع کرد تماس گرفتم کلی حال واحوال پرسی کردیم و گفت که من به دردت نمی خورم واز این حرفها ولی از صداش معلوم بود پر از نیاز بود اسمش نرگس بود و دوتا دختر داشت و با شوهرش رابطه خوبی نداشت حتی شبها پیش هم نمی خابیدن . فردای اون روز دوباره تماس گرفت و کم کم با هم رفیق شدیم .هرچی می خاست من براش تهیه می کردم تا دو سه هفته تلفن بازی و اسمس بازی بود تا اینکه برای اولین بار بردمش بیرون برای شام .و چون ماه رمضان بود برای افطاری رفتیم به خونه گفته بود که با دوست های خانمش بیرون می ره آخه دوتا دوست داشت که همش با اونا بود و من هم وقتی کاری داشتم یکی از همسایه های کنار مغازه رو که آدم جا افتاده ومورد اطمینانی بود میزاشتم که مغازه رو نبندم . برای افطار رفتیم یه جای خوش آب و هوا ،خوش گذشت ودر مسیر برگشت به خونه اولین بوسه رو ازش گرفتم .دیگه روز به روز با هم جور شدیم و علاقه نرگس به من بیشتر و بیشتر می شد ونیاز به منو توی تمام وجودش حس می کردم ومتوجه شدم که درون زندگیش مشکلات زیادی داره و هر چقدر جلو تر می رفتیم با هم رفیق تر می شدیم و وابستگی نرگس به بیشتر و بیشتر می شد . متاسفانه چون جای مناسبی نداشتم بیشتر اوقات تو ماشین بودیم یا پارک می رفتیم . هم من هم اون محدودیت داشتیم من مغازه روداشتم و اون هم که دیگه معلومه با دو تا دختر زیاد نمی تونست از خونه دور بشه . با هم خیلی جور شدیم و کم کم نزدیکی به هم شروع شد و هوا که تاریک می شد با هم می رفتیم بیرون . هر دومون ماشین داشتیم بعضی وقتها با ماشین من می رفتیم وبعضی وقتها با ماشین اون می رفتیم . یه شب با ماشین اون بودیم همینطور که داشت رانندگی می کرد من دستمو بردم روی رون پاش بعد آروم آروم لای پاش روی کسش یه تکونی خورد گفت اینطوری فایده نداره بعد کم کم دستمو بردم بالا روی پستوناش و شروع کردم به مالیدن یه حالی شد زد کنار من هم ادامه دادم بعد دکمه مانتو رو باز کردم و دستمو بردم تو و خود پستونا رو لمس کردم بعد خودش سینه هاشو از کرستش بیرون آورد تا کار من راحت بشه من هم می مالیدم ونوکشو چنان فشار می دادم که از جا می پرید رو سینه هاش خیلی حساس بود فقط می گفت نوک پستوناشو یواش تر فشار بدم بعد شروع کردم به خوردن پستونش و نوکشو میک می زدم خیلی با حال بود . با دست چپم یکی از پستوناشو گرفته بودم و می خوردم و با دست راستم رو کسش می مالیدم دیگه از حال رفته بود نیم ساعتی اونجا بودیم بعد گفت دیرم شدم و ماشینو روشن کردو راه افتاد ولی من همچنان به مالیدن پستوناش ادامه می دادم تا رسیدیم . بعد از اون شب هروقت می رفتیم بیرون دست من روی سینه هاشو کسو کونش بود . یه شب با ماشین من رفتیم هی دستمو میبردم لای پاش و انگشتش می کردم گفتم اگه منو دوست داری با ید شرتو شلوارتو بکشی پایین اونم آرزوی قلبیش بود سریع در آورد منهم یه دستم روی فرمون بود یه دستم لای پاش با کسش بازی می کردم بعد دستمو می بردم زیر کونش و انگشتمو می ذاشتم لای چاک کونش و با سوراخ کونش بازی می کردم خیلی خوشش می اومد . یه شب تو همین حالت بود که یه جای خلوت پیدا کردم و اومدم روش آروم صندلی رو خابوندم وکیرمو یه خورده مالیدم به کسش بعد تا جا داشت فرو کردم تو یه چند باری جلو عقب کردم گفتم چطوره گفت خیلی با حاله منم با تمام وجود میکردم تو کسش دیگه داشت آبم میومد که گفت نریزی تو منم درآوردم ریختم تو دستم بعد از ماشین پیاده شدم و دستمو شستم و رفتیم .همیشه وقتی میرسوندمش دو سه کوچه پایین تر از خونشون نگه می داشتم که تابلو نشه اومد پیاده بشه گفت باید یه چیزی بهت بگم گفتم چیه گفت تو همه چیز منی تو زندگیه منی .یکم جا خوردم یه سری تکون دادم و رفتم .کاری که نباید میشد شده بود نرگس عاشقم شده بود .مشکل این قضیه اینجا بود که شوهر داشت و دو تا بچه .اصلا نباید این ارتباط انقدر عمیق می شد و اشکال دوم این بود که همون قدر که اون منو دوست داشت من اونو دوست نداشتم . بگذریم یه شب دیگه رفتیم همونجا ساکت بود و پشه پر نمی زد از ماشین پیاده شدیم از پشت بغلش کردم وچسبیدم بش و انداختمش روی کاپوت جلوی ماشین و کیرمو با فشار می مالیدم به کونش وای چه کون نرمی داشت بعد دستمو بردم تا شلوارشو در بیارم که ترسید گفت اینجا نه می ترسم یه موقع یکی بیاد گفتم بریم تو ماشین ولی این دفعه برو روی صندلی عقب رفت تو ماشین شرت و شلوارشو در آورد منم شرتو شلوارو تا پایین زانو کشیدم پایین بعد لنگاشو دادم بالا کیرمو مثل دفعه قبل یه خورده به کسش مالیدم و تا ته جا کردم همه جور بش مسلط بودم تا جون داشتم کردمش دیگه بریده بود گفت چرا ارضا نمیشی گفتم عجله نکن منم تا جون داشتم فرو می کردم تو کسش هی می گفت ابتو نریزی تو منم یه دستمال آماده کرده بودم در اوردم ریختم تو دستمال و لباسا رو پوشیدیم و رفتیم . یه بار دیگه هم همینجوری کردمش . هربار می رفتیم بیرون تو ماشین مجبورش می کردم شرتو شلوارشو در بیاره منم با کسش بازی می کردم وانگشتمو می بردم لای چاک کونش با سوراخ کونش بازی می کردم خیلی حال میداد . گذشت و گذشت تا قرارداد اجاره مغازه تمام شد چون آخریها کاسبی زیاد خوب نبود تمدید نکردم خلاصه مغازه رو خالی کردم تا یه چند ماهی با نرگس در ارتباط بودم ولی چون راهمون دور شده بود کمتر همدیگرو می دیدیم . تا اینکه ارتباط تلفنی هم کمتر شد ولی متاسفانه نرگس با تمام وجودش منو می خاست و به همان دلایل قبلی که گفتم با ید جدا می شدیم انقدر گریه کرد و التماس کرد که این کارو نکن منهم که نمی خاستم تحت فشار قرار بگیره کم کم رابطمونو کمرنگ کردم تا به یه اسمس تو هفته رسید . دوران خوشی باش داشتم . وقتی باش بودم غم وغصه هامو فراموش می کردم و امیدوارم هر جا باشه خوش باشه .
پایان

نوشته: سعید


👍 0
👎 0
46282 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

467385
2015-08-07 18:50:14 +0430 +0430

شاید نیمی واقعیت باشه نیمی تخیل…آخه چند جا سوتی ریز دیدم که در حال حاضر حوصله تایپشونو ندارم…

0 ❤️

467387
2015-08-07 21:31:12 +0430 +0430
NA

عجب نامردي هستي ، مادر کوني زن شوهر دار گاييدي بعدم ولش کردي؟ البته اگه کس نگفته باشي

0 ❤️

467388
2015-08-07 22:11:34 +0430 +0430
NA

از این مشتریا که گیر من نمیاین

0 ❤️

467389
2015-08-08 03:00:59 +0430 +0430

کیرم اصن شق نشد

0 ❤️

467391
2015-08-08 06:39:14 +0430 +0430

نمیدونم واقعا قضیه چیه؟ برنامه ایه؟ چرا اینقدر تو سایت میخوان رابطه با زن شوهردارو جا بندازن؟

یعنی چون یه زن رابطه زناشوییش با شوهرش بده باید زنه به خودش اجازه بده بره با یه مرد دیگه سکس داشته باشه؟ البته در مورد مرد هم همینه. اگر با زنش رابطه اش بد باشه واقعا حق داره بره هر کاری دلش خواست بکنه؟

حالا بماند اون پفیوزی که میدونه زن شوهر داره، بازم باهاش رابطه برقرار میکنه. دیگه همه میدونن رابطه با زن شوهردار احساسی نیست و الکی توی این داستان احساسیش کردی. هیچ مردی عاشق زن شوهردار نمیشه. چون میدونه تهش جداییه. هر مردی با زن شوهردار دوست میشه خودش میدونه برای چی داره دوست میشه.

نکنید این کارو زشته. از روزی بترسید که این مساله قبحش کم بشه اونوقت خودتون نتونید زن خودتون رو کنترل کنید.

3 ❤️

467392
2015-08-08 07:20:35 +0430 +0430

دوستای گلم فوشش ندین درسته که غلط اضافی کرده و حقشه رابطه با زن شوهر دار تو کت منم نمیره ولی اگه هرکس طبقه مزاجش ازدواج کنه این اتفاقا نمیفته که متاسفانه تو ایران حداقل به جز تهران این موضوع خوب جا نیفتاده 90 درصد تفاهمه تو ازدواج به سکسشه گناه اینجور ادمارو نشورید جاشون نیستین که قضاوت کنین…ببخشیدا البته
اما در مورد شما داستانت جالب نبود هرچند به نظر دروغ بود ولی اگه راسته مطمئن باش زنتو میگان

0 ❤️

467394
2015-08-08 12:45:56 +0430 +0430

ببین منو خوزی . احتمال اینکه یه همچین اتفاقی بیفته صفر در صده .
دوستان یه پیشنهاد . بهتر نیست به جای داستان های سکسی بکنیمش (جدی جدی بکنیما ) تخیلات حاصل از یک دستی زدن (2 دستی زدن با 1 دستی زدن کلی فرق داره ها نگی نگفتی ها . مثل فرق کس با کونه ) lol

0 ❤️

467395
2015-08-08 13:51:29 +0430 +0430
NA

دوستان کسی میدونه داستان ارسال کردی چند روزبعد
میذارن تو سایت؟؟؟؟

0 ❤️

467398
2015-08-08 18:52:31 +0430 +0430
NA

مرسی شهاب جان ممنون از راهنماییت

1 ❤️

467399
2015-08-09 01:22:48 +0430 +0430

اینکه تو این سایت چرا اینقدر دارن سکس با زن شوهردار٬ سکس سه نفره٬ سکس با پسر٬ سکس با محارم٬ سکس های کنترل نشده (هی تو داستانها طرف آبش رو میریزه تو! البته بجز این داستان!!) خب کاملا واضحه. هدف این سایت شکستن این خط قرمزهای اخلاقیه. وقتی طرف اصطلاحا میزنه بالا دیگه مغزه بهش فرمون نمیده و میاد که ارضا بشه. از هر ده بار نه بار هم که خودش رو کنترل کنه که فکرش به این چیزها نره٬ بار دهم میگه بذار من هم اینها رو تجربه کنم و اون موقع ست که اونهایی که پشت این سایت هستن به هدف شون میرسن. من نه ساندیس خورم نه اون قدری اعتقاد دارم که بگم خودم خوبم. اما خواستم جواب سوال نظر abolfazl1367 رو بدم. من خودم چون اهل موارد بالا نیستم چندماهه نمی تونم تاپیک درست کنم.

0 ❤️

467400
2015-08-09 18:06:11 +0430 +0430

تقریبا کس شعر کم داشت، ولی کلا سکس با زن شوهر دار خوب نیست

0 ❤️

467401
2015-08-13 21:15:58 +0430 +0430
NA

تقریبا اکثر آقایونی که داستان میذارند مدعی اند که طرفشون بوده که نخ داده و شروع رابطه از طرف زنه یا دختره بوده که غیر از تعداد محدودی بقیه شون دروغ میگن. وقتی هم که میخوان توجیه کنند رابطشون با زن شوهر دارو میگن که شوهرش خوب نبوده یا معتاد بوده یا دست بزن داشته یا چمیدونم سکس با زنش نداشته و این حرفا که همه میدونیم فقط توجیه .این داستان هم خالی بندی زیاد داشت توش البته من تا اخرش نخوندم مثلا اونجایی که به زنه زنگ میزنه و طرف میگه ما به درد هم نمیخوریم و این حرفا … مگه این اقا چیزی گفته بود ؟ مگه قرار نبوده واسه گوشت و اینچیزا باهاش هماهنگ کنه پس جی شد یهویی زنه میگه من به درد تو نمیخورم؟ یا اقای وجدان تو که میگی من به هیچکدوم از مشتریام به چشم دیگه ای نگاه نمیکردم اونوقت با این زنه چی شد تا اخرش رفتی ؟ببند در دکونت رو بابا

0 ❤️