آشنایی من با حامد

1390/07/18

سلام اسم من امیرهست. دفه اولمه که می نویسم.فک نکنم دیگه هم بنویسم چون فقط با یک نفر سکس می کنم یه جورایی داستانا تکراری می شه.در ضمن از این داستان چیز زیادی یادم نمیومد و بعضی جاهاشو از حامد سوال کردم(داستان رو بخونین می فهمین چرا).من تو یه شهرپر از خلافکار و عملا بی قانون و پر از رشوه وپارتی بازی ولات و بچه پولدار زندگی میکنم(اگه اسم شهر رو بگم مطمعنا همتون باهام موافقت میکنین).داستانی که میخوام براتون تعریف کنم مربوط به یک سال پیشه وقتی که دوم دبیرستان بودم.بزارید یه کم از خودم براتون بگم.من پسری:ساده.باهوش.متنفر از درس.عشق کامپیوتر و گیم.عشق رپ و امینم.خوشگل.چشام سبز.قد170.وزن67.خیلی زودحشری میشم(مثلا با یه کلیپ سکسی سه دقیقه ای).فکر کنم همینقدر کافیه که بفهمین چه جور شخصیتی دارم.تو یه مدرسه غیر انتفاعی درس میخوندم تقرییبا با همه ی بچه های مدرسه دوست بودم ولی از همشون هم متنفر بودم(چونکه همشون دنبال یه چیز بودن).اونروز همینکه از در مدرسه رفتم تو امیر(سال سومی بود)با دو سه تا از رفیقاش جلوم سبز شدن.(امیر خیلی خوشگل بود و قد بلند و هیکلی).امیر:بچه کونی چطوره؟
من:شانس ما تو دیگه به من میگی بچه کونی؟(از امیر خیلی بدم میومد چون همش میخواست من رو ضایع کنه یا باهام دعوا کنه البته من تنها کسی نبودم که باهاش مشکل داشت)
امیر:هی بچه خوشگل خیلی داری فک میزنی ها
من:ببین میخوای دوباره شروع کنی؟(من و امیر خیلی مشکل داشتیم ومدیر مدرسه چندبار می خواست اخراجمون کنه).
امیرزیرلبش چندتا کلمه گفت و رفت.اونروز دو ساعت اخر معلممون نیومد.بیشتر بچه ها رفتن بعضیا هم توپ گرفتن تا موقعی که زنگ بخوره بازی کردن منم زیر سایه درخت نشستم یه مدتی گذشت به ساعتم نگاه کردم دیدم 10 دقیقه تا زنگ مونده رفتم بیرون زیر سایه درخت وایسادم و منتظر بودم تا سرویسم بیاد(چون بابا مامانم کارشون طوری بود که نمیتونستن بیان دنبالم).بچه ها دیگه داشتن کم کم میومدن بیرون.داشتم با خودم فکر میکردم و سرم پایین بود که یهو یه صدایی توجه منو به خودش جلب کرد.سرمو گرفتم بالا دیدم دو تا پسر که فکر کنم هم سن من بودن داشتن رو موتور میرفتن و به من نگاه میکردن.پسر عقبی گفت:کیری دارم میگم همینجاست وایسا
راننده:باشه بابا صبر کن از این یارو بپرسیم
پسرعقبی همینجور که موتور داشت اروم میرفت از موتور پیاده شد اومد پیش من گفت:مدرسه غیر انتفاعی… همینه؟
گفتم اره.گفت هنوز تعطیل نشده؟گفتم نه.گفت:پس تو اینجا چیکار میکنی؟گفتم دوساعت اخر معلم نداشتیم.راستی بزارین از این یارو براتون بگم:اسمش حامد بود.سبزه.خیلی خیلی خوشگل بود(یعنی من تا حالا پسری به این خوشگلی ندیده بودم).قد و وزنشم تقریبا مثله خودم بود فقط کونش بزرگتربود.یه تیشرت مشکی با یه شلوار لی مشکی پوشیده بود.
خوب بگذریم حامد به دوستش گفت بیا همینجاست.دوستش با موتور اومد جلو.حامد به دوستش گفت تو هم میای؟گفت دمت گرم اصلا ازت توقع نداشتم پس چی فکر کردی؟.همینجور که داشتن با هم صحبت میکردن زنگ مدرسه خورد.حامد گفت حسین تو نمیخوای بیای یهو میرینی به همه چیز دهنمونو سرویس میکنن ها.حسین گفت نه من میام.حامد گفت حالا میشناسی این یارو رو؟
حسین گفت اره اسمش امیره.(من ریدم به خودم گفتم یعنی اینا با من چیکار دارن؟).حامد گفت حسین خیلی کوسمغزی یعنی نه قیافشو میشناسی نه فامیلشو میدونی نه هیچ چیز دیگه ای؟(من از خوشحالی تو کونم عروسی بود)گفت چرا فامیلش… هست.(حدس بزنین کدوم امیر رو میگفت؟)بچه ها تقریبا همه اومده بودن بیرون.حامد اومد پیش من گفت پسر اسمت چیه؟گفتم امیر
با خنده گفت:امیر…؟گفتم نه.گفت می دونستم ما از این شانسا نداریم بعدش گفت امیر… رو میشناسی؟گفتم اره با دستم امیر رو بهش نشون دادم(امیر هم داشت مارو میدید).گفت:خیلی ساده ای اینو میدونستی؟هیچی نگفتم و سرمو انداختم پایین
بعدش گفت حسین پیداش کردم و سوار موتور شدن و رفتن یه دور زدن و برگشتن.نزدیک امیر که رسیدن حامد دوباره همینجور که موتور در حال حرکت بود از رو موتور پیاده شد دوید طرف امیر بعدش حسین هم از رو موتور پیاده شد و جک موتور رو زد پایین و شروع کرد دویدن به طرف امیر.حامد دستشو کرد تو جیبش و یه چیز سیاه در اورد و کرد تو دست راستش.حسین هم داشت دنبال حامد میدوید.امیر فهمید دنبال اونن خواست فرار کنه ولی حامد گرفتش بعد با دست راست محکم زد تو صورت امیر.امیر یه اخه خیلی بلند گفت که حسین همون موقع خایه فنگ شد و یه لگد زد به امیر و در رفت.حسین گفت حامد من رفتم موتورو روشن کنم سریع بیا.حامد یه لگد زد تو شکم امیر بعدش گفت:میدونستم خایشو نداری گومشو دیگه نمیخوام قیافتو ببینم.حسین خیلی ضایع شد و رفت موتورو روشن کردو رفت.حامد یه مشت دیگه زد تو صورت امیر شروع کرد به دویدن و اومد از جلوی من رد شد و یه نگاه به من کرد منم از بس کوسخولم یه دله سیر نگاش کردم.یه لحظه رومو چرخوندم به طرف امیر دیدم داره به من نگاه میکنه ومیگه:خوارکسدههه.مادر جندههه.خواهرتو میگام حالا صبر کن.خودت نمیتونی کاری بکنی میری به سفت زنات میگی بیای بزنن؟.من مونده بودم چی بگم که دیدم دوتا از رفیقای امیر(که یه چندسالی از ما بزرگتر بودن) با ماشین اومدن دنبالش امیر گفت خوارت گاییدس.بدوبدو رفت پیش رفیقاش.رفیقش گفت چی شده؟کی زدتت؟امیر گفت اوناهاش اون خوارکسده دونفرو فرستاده بود منو بزنن.رفیقش گفت بشین تو ماشین امیر نشست صندلی عقب ماشین.ماشین حرکت کرد.من فهمیدم میخوان بیان منو بزنن به همین خاطر شروع کردم به دویدن به همون طرفی که حامد رفته بود.چند قدم که دویدم با ماشین اومدن جلوم.امیر و دوستش پیاده شدن اومدن طرف من دوست امین خواست بزنه تو صورتم که من صورتمو چرخوندم و مشتش خوردپشت سرم(حاظر بودم بمیرم ولی صورتم صدمه نبینه). بعدش از پشت گرفتم شروع کرد به کشیدن من امیر هم در ماشین رو باز کرد دوستش بزور منو کرد تو ماشین.بعدش نشست کنارم و امیر هم رفت نشست صندلی جلو و ماشین راه افتاد یه چند متری که رفتیم از بس من تقلا کردم که در ماشین و باز کنمو فرار کنم دوست امیر اعصابش خورد شد و یکی زد تو گوشم گفت بگیر بشین خوارکسده.من گریم گرفت گفتم بابا من که اونارو نفرستاده بودم اون یارو اومد پیشم و گفت امیر…کیه منم تورو نشونشون دادم.هیچکدومشون بهم محل نزاشتن.امیر گفت:محسن(اسم دوستش)حالا چیکار کنیم که ادم بشه؟محسن گفت ده تا افغانی کافیه؟(تو شهرمون تازه مد شده بود که اینکارو میکردن تا یارو دیگه نتونه سرشو تو شهربالا بگیره).امیر گفت نه باید بدیم صدتا افغانی بکننش تا دیگه از این گوها نخوره البته اول خودمون ترتیبشو میدیم وای نمیدونین چه قدر تو نخ این خوارکسده بودم.امیربه دوستش گفت دستمال کاغذی نداری:دوستش بهش چندتا دستمال داد امیر شروع کرد خونای سروصورتشو پاک کردن.همینکه داشت بینیشو پاک میکرد و خیابون نگاه میکرد یهو گفت محسن وایسا وایسا محسن گفت چرا؟امیر گفت اون یکی خوارکسده رو هم دیدم.حامد داشت تو پیاده رو میرفت.ماشین عقبتر از حامد وایساد دوتا دوست امیر پیاده شدن و امیر هم پیاده شد اومد صندلی عقب نشست کنار من که فرار نکنم اون دوتا رفیقش با حامد درگیر شدن حامد دوباره دست کرد تو جیبش وهمون چیز سیاه رو در اورد و باهاشون درگیر شد(جمعیت زیادی دورمون جمع شده بود)اون دوتا دوست امیر داشتن با حامد دعوا میکردن(حامد بیشتر داشت کتک می خورد تا اینکه بزنه)تا اینکه از میون اون همه جمعیت سه چهار نفر پیدا شدن اونارو جدا کردن حامد یهو نگاش افتاد به من گفت تو اینجا چیکار میکنی؟با مظلومیت تمام گفتم میخوان منو بدن افغانیها بکنن(خودم از این حرفه خودم کلی خندم گرفته بود)لبخندی زدوگفت حقته بعدش اومد طرف ماشین امیر سریع پیاده شد فرار کرد منم پشت سرش پیاده شدم.حامد اومد طرفم یهو محسن(دوست امیر)از پشت اومد حامد رو گرفت دوباره با هم درگیر شدن حامد خودشو از دستش خلاص کرد و برگشت طرف محسن بعد با اون چیزی که تو دستش بود محکم زد تو دهن محسن.محسن خورد زمین(یکی از دندوناش کنده شده بود و کلی خون ریخت رو زمین).بعدش حامد گفت بدو بریم.یه چند دقیقه ای دویدیم تا رسیدیم به یه پارک رفتیم دست و صورتمون رو شستیم.بعدش حامد گفت خونتون کجاست؟آدرس و بهش گفتم و راه افتادیم .تو راه کلی با هم حرف زدیم(اونم عشق رپ بود ومیگفت اگه پول داشت البوم میداده و در ضمن اون کلاس سوم دبیرستان بود).خلاصه رسیدیم جلو خونمون و بهم گفت هر چی که گفتن بگو نه منو میشناسی و نه تا حالا منو دیده بودی وخداحافظی کرد و رفت من دویدم پشت سرش گفتم ممنون واسه امروز اومد جلو گفت ممنون؟گفتم کاش میشد برات جبران کنم اصلا میخوای شماره گوشیتو بده بعدا برات جبران میکنم(فهمید برا چی شمارشو می خوام) گفت شماره گوشیمو که نمیدم ولی اگه دوست داری شمارتو بده در ضمن یادته بهت گفتم خیلی ساده ای؟حالا دیگه بهم ثابت شد خیلی ساده ای.گفتم چرا؟گفت پسر خوب هر اتفاقی که امروز برات افتاده به خاطر من بوده حالا ازم تشکر هم میکنی؟خلاصه شمارمو دادم بهش گفتم اگه کاری داشتی زنگ بزن.ساعت 3 بود.ایفونو زدم مامانم درو برام باز کرد همینکه از در رفتم تو شروع کرد به دعوا کردن.گفت تا حالا کجا بودی؟گفتم به تو چه.گفت به خدا امیردیگه نمیدونم از دست تو چیکار کنم بی محلش کردمو رفتم تو اتاقم(راستی اینم بگم ما وضع مالیمون بد نبود و بابام از اون گردن کلفتا بود).خلاصه فردایه اونروز با خبر شدم که امیر و دوستاش شکایت کردن(منم هرچی انکار کردم فایده نداشت).چون بابایه من خیلی پارتی و اشنا داشت با چند میلیون دیه قضیه تموم شد.
چند روز بعد از اینکه قضیه تموم شد یه شماره ناشناخته بهم زنگ زد جواب دادم
من:الو سلام
ناشناخته:بینم چند دادی اخرش؟(فهمیدم حامده)
من:نمیدونم بابام داده فکر کنم یه چند میلیونی داده باشه
حامد:بیخی بابا شما که دارین بدین ما که نداریم فرار میکنیم
من:همین؟نمیخوای ازم تشکر کنی؟
حامد:نه چرا تشکر کنم؟ نه که تو با اون پسره خیلی رفیق بودی؟تازه توکه پول ندادی ددیت داده
من:تو از کجا میدونی من باهاش مشکل داشتم؟
حامد:همونی که بهم گفته بود بزنمش گفت تو هم باهاش مشکل داشتی
من:مگه کی بهت گفته بود بزنیش؟
حامد:اااه پسر تو چقد فوضولی ببین امروز عصر میتونی بیای بیرون؟
من:نه نمیتونم
حامد:چرا؟
من:بابام اجازه نمیده بیام بیرون(الکی اینو گفتم که ضد حال بخوره)
حامد:خیلی سوسولی اینو میدونستی؟
من:بابا نمیتونم بیام به خدا
حامد:بیا دیگه مطمعا باش بد نمیگذره
من:باشه میام
حامد:اوکی پس ساعت 5 میام دنبالت
من:باشه اومدی تک بزن میام بیرون
ساعت 5 شده بود من یه شلوار لی زخمی خیلی تنگ پوشیده بودم با یه تی شرته سفید موهامم با کلی تاف و… فشن کرده بودم.گوشیم زنگ خورد.فهمیدم حامده سریع رفتم بیرون.واسه خودش یه موتوره خوشگل خریده بود.تکیه داده بود به موتور و پشتش به من بود یه پیراهن خوشگل با یه شلوار لی پوشیده بود.سلام کردم.روشو چرخوند(واااای چه قدر خوشگل شده بووود)موهاشو فشن نزده بود(موهاش بلند بود و تا گردنش می رسید به همین خاطر از این کشایی که فوتبلالیست ها میندازن تو موهاشون انداخته بود توشون) ولی خیلی بهش میومد.همینکه منو دید زد زیر خنده گفت این چه مدلیه زدی؟گفتم بی جنبه کونت میسوزه خوشگل شدم؟ همینکه داشت استارت موتور رو میزد گفت نه کونم میسوزه که قیافه به این خوشگلی رو رفتی کردی عین میمون(هیچی نگفتم سوار شدم).حدود یک ساعت گشت زدیم بعدش من بهش گفتم بریم ببینیم بازی جدید چی اومده رفتیم یکی از فروشگاه های گیم(تموم مدتی که تو فروشگاه بودیم هندزفری تو گوشش بود منم هی باهاش صحبت می کردم) من دو تا بازی ایکس باکس گرفتم و اومدیم بیرون دم غروب شده بود دیدم داره هندز فری رو از گوشش در میاره.بهش گفتم(باخنده) وااای چه قد خوش گذشت همچین گفتی خوش میگذره من مخم هنگ کرد گفت د آخه کوسخوله حتما باید برات ساک بزنن تا حال کنی؟مشروبم که نمیخوری پس دیگه چه جوری بهت حال بدم؟میخوای منو بکنی شاید حال کنی؟
خواستم کم نیارم گفتم کی گفته من مشروب نمیخورم؟(تا حالا حتی مشروب ندیده بودم).گفت مگه میخوری؟گفتم آره گفت پس یه چند دقیقه همینجا وایسا من الان میرم از رفیقم یه چیزی میگیرم میام.گفتم نه من باید برم خونه.زد زیر خنده. (وقتی میخندید خیلی خوشگل میشد).گفت خیلی خالی بندی.گفتم نه به خدا باید برم خونه دیرم شده.گفت باشه بیا بریم.20دقیقه بعد دم در خونمون بودیم.وقتی داشتیم خداحافظی میردیم هی لباشو میمکید(من مثل کوسخولا نگاش میکردم و اصلا نمیفهمیدم منظورش چیه)خلاصه همینکه داشتم می رفتم گفت خیلی گوسفندی(از رک بودنش اصلا خوشم نمیومد).گفتم چرا؟گفت بیا اینجا رفتم کنارش همونجور که رو موتور نشسته بود گفت گوشتو بیار نزدیک میخوام یه چیزی در گوشت بگم.گوشمو بردم نزدیک همینکه نزدیک صورتش شدم صورتمو بوس کرد گفتم خیلی خری(خداییش هنوز هم نفهمیده بودم چرا بوسم کرده و اونموقع داشت لباشو میمکید ولی از این کارش خیلی خوشم اومد و یه جوری شدم).زد زیر خنده گفت الان فهمیدی خرم؟ حرکت کرد رفت.ایفونو زدم داداش کوچیکم در رو برام باز کرد.رفتم تو مامانم بهم گفت حامد سریع برو لباساتو عوض کن و لباس راحتی هم بردار داریم میریم… عروسی خالته(اصلا از این موضوع خبر نداشتم).گفتم اولا مگه این لباسی که الان دارم چه مرگشه چرا من باید به خاطر تو و بابا کت شلوار بپوشم؟ دوما حالا کی خواست بیاد عروسی که میگی لباس راحتی هم بردار؟خلاصه اونروز هر چی بابا مامانم اصرار کردن نرفتم(باید اونجایی که صفات خودم رو براتون گفته بودم لجبازی رو هم می نوشتم).خلاصه بابا مامانم رفتن و من موندم و یه خونه بزرگ و خالی.پیش خودم گفتم چرا از این فرصت استفاده نکنم و یه بار طعم مشروب رو نچشم؟(چون اکثر دوستام هر روز مست بودن و واسه خودشون حال میکردن).دودل بودم .بالاخره تصمیم گرفتم زنگ بزنم به حامد.گوشی رو برداشتم و شمارشو گرفتم.
حامد:الو بله؟
من:سلام خوبی؟
حامد:دو دقیقه پیش باهات بودم دیدی که سالم بودم
من:ببین مامان بابام رفتن عروسی تا پس فردا نمیان
حامد:خوب من چیکار کنم میخوای سکس تل کنی؟(با خنده)
من:نه میخواستم بدونم میتونی برام مشروب بیاری؟
حامد:نه عزیز
من:چرا؟
حامد:من الان پیش چندتا از دوستامم نمیتونم بیام
من:خوب به دوستاتم بگو بیان اینجا
حامد:جدی میگی؟
من:اره بگو بیان
حامد:ببین با تو میشیم 6نفر یه خورده پول داری به قرضم بدی؟
من:چه قدر میخوای؟
حامد:20-30تومن
من:اره دارم ولی میشه بپرسم میخوای چیکار با این پول؟
حامد:میخوام یه مشروب بگیرم که جواب 6نفر رو بده تازه باید مزه هم بگیرم
من:مزه دیگه چیه؟
حامد:ببینم جدی نمیدونی؟
من:نه بابا شوخی کردم(خداییش نمیدونستم)
بعد از 20-25 دقیقه حامد اومد پول ازم گرفت گفت تا چند دقیقه ی دیگه با دوستاش میاد.حدود نیم ساعت بعد ایفون رو زدن رفتم در رو باز کردم.اومدن تو خونه.رفیقاش مثله خودش خوشگل نبودن ولی به نظر باحال میومدن.حامد گفت حالا برو یه رپ بزار ببینم چی گوش میدی با اینهمه ادعای رپیت.رفتم یه اهنگ از بهرام گذاشتم.اومدم دیدم رو زمین به صورت دایره ای نشستن(مثل سرخپوستا)چندتا لیوان کوچیک وسطه با کلی خوراکی ونوشیدنی و…رفتم کنارشون گفتم این کارا چیه مثله بچه ادم بدین بخوریم دیگه.حامد گفت کوس نگو بگیر بشین کنار خودم هواتو داشته باشم میدونم دفعه اولته.نشستم کنارش.دوست حامد به من گفت ببینم قانونای بازی رو که بلدی؟حامدگفت کوسشعرنگو امیر دفعه اولشه که مشروب میبینه تو میگی قانوناشو بلدی؟چندتا بطری وسط بود حامد یکیشونو برداشت که روش به انگلیسی نوشته بود ابسولود فهمیدم اون یکی مشروبه سر بطری رو تا نصفه باز کرد بعدش جلو هر نفر یکی از اون لیوان کوچیکا گذاشت یکی یکی لیوانارو پر کرد ولی واسه من رو نصفه کرد گفتم چرا ماله من نصفه؟گفت بعدا به خاطر اینکار ازم تشکر میکنی(دیگه هیچی نگفتم).بعدش سرشو اورد نزدیک گوشم گفت تورو جون حامد هر وقت دیدی یه کم داری داغ میشی دیگه نخور باشه؟گفتم باشه.واسه خودشون یه کارایی میکردن و شعر میگفتن(حامد رپ میخوند)وداشتن حال میکردن.منم که هیچی نمیفهمیدم از کاراشون مثله کیر داشتم نگاشون میکردم.خلاصه یه چند دقیقه گذشت دیدم دارم یکم داغ میشم ولی چیزی به حامد نگفتم.یه دو سه بار دیگه خوردیم که یهو سقف خونرو دیدم(بعدا حامد بهم گفت یهو به پشت افتادی)سقف خونه داشت میچرخید دور سرم داشتم با خودم کوسشعر میگفتم حامد اومد بالا سرم گفت گاو مگه بهت نگفتم هر وقت داغ شدی بهم بگو.تف کردم تو صورتش(نمیدونم چرا).حامد به رفیقاش گفت بچه ها وقت رفتنه جیم شید بقیه ی مشروب و مزه ها رو هم ببریدواسه خودتون.بعدش اومد طرف من نمیتونستم سرمو تکون بدم یا بلند بشم.یه اهنگ شاد داشت میخوند(تا حالا با هیچ رپی اینقدر حال نکرده بودم).گفت حمومتون کجاست؟گفتم اسم من سلیم شیدیه من توپاک رو کشتم بعدشم زدم زیر خنده.حامد خندش گرفت ولی خیلی نگران بنظر می رسید.رفت تک تک درهای خونه رو باز کرد تا حموم رو پیدا کرد اومد منو به زور بلند کرد و برد حموم دوش رو باز کرد ولی فقط شیر رنگ ابی رو میچرخوند(اب سرد)لباس هام رو هم در نیاورد بردتم زیر دوش خودشم با لباس اومد زیر دوش منو گرفته بود.بینیم خون شده بود(نمیدونم چرا ولی هر وقت مشروب میخورم این اتفاق برام میوفته).حامد داشت میلرزید ولی من عین خیالمم نبود سرمو بردم نزدیک لباشو بوس کردم حامد لباشو کشید عقب گفت کیری الان مستی هیچی حالیت نیست اینکارو نکن.بازم خواستم لب بگیرم ازش(نمیدونم چرا اونموقع بنظرم ده برابر خوشگلتر شده بود)خودشو کشید عقب(گریش گرفت) و منو ول کرد داشتم تعادلم رو از دست میدادم که دوباره اومد منو گرفت دوباره خواستم لب بگیرم که گفت باشه قول میدی خوب شی؟(حامد وقتی گریه می کنه دل ادم اب می شه واسش مثل یه دختربچه گریه می کرد و ترسیده بود)گفتم کوس نگو شروع کردم به لب گرفتن بینیم همینجوری داشت خون میومد و داشتیم خون بینی منو میخوردیم.حامد لبامو ول کرد و(همونجوری که داشت گریه میکرد)گفت خدایا گوه خوردم منو بکش کاری به کار این نداشته باش به من گفت بشین زمین نشستم کف حموم گفت یه دقه وایسا الان میام گفتم باشه.رفت بعد از یکی دو دقیقه اومد گفت دوباره لب میخوای گفتم اره.گفت اوکی دهنتو باز کن همینکه دهنمو باز کردم یه چیزی کرد تو حلقم خودش لیز خورد رفت پایین بعدش من گفتم خوارکسده چی دادی خوردم؟نکنه اکس دادیم؟من میخوام از حموم برم بیرون ایکس باکس بازی کنم.حامد گفت باشه 10 دقیقه همینجوری بشین بعدش میریم با هم بازی میکنیم باشه؟گفتم باشه.نمیدونم چند دقیقه گذشت که حامد گفت امیر میتونی از جات بلندشی؟گفتم فکر کنم بتونم بلند شدم وایسادم ولی هنوز سرم یه کم گیج میرفت اول من لباسامو در اوردم بعدش خیره شدم به حامد.حامد گفت چیه مثله کیر خر داری نگاه میکنی؟گفتم هیچی.گفت خوب روتو بکن اونور میخوام لباسامو در بیارم.گفتم میدونی که من اینکارو نمیکنم.گفت اصلا میدونی چیه؟کوسه خوارت فقط جرات داری گوهه اضافه بخور پشتشو کرد به من اول پیراهنشو در اورد چون پشتش به من بودسینه هاشو نمیدیدم ولی خیلی بدن قشنگی داشت.بعدش کمربندشو باز کرد(موهاش ریخته بود رو صورتش مثل دخترا) دکمه ی شلوارشم باز کرد یه نگاه به من کرد گفت خیلی کثیفی.هیچی نگفتم.شلوارشو سریع کشید پایین واااای شرتش مشکی بود.کونش خیلی بزرگ و خوش فرم بوداصلا مو نداشت و رونهاشم خیلی بزرگ بود(جون میداد واسه لاپایی).بعدش سریع روشو چرخوند طرفه من گفت بیا بریم دیگه.از حموم رفتیم بیرون تو راه همش میخوردم به در و دیوار(نگاهمم همش به کون حامد بود)گفت اتاقت کجاست؟گفتم بالا رفتیم طبقه دو(بدبخت منو به زور بغلم کرد برد طبقه دو)تو راه کلی بد و بیراه نصیبم کرد.رفتیم تو اتاقه من.منو انداخت رو تختم گفت لباسات کجان؟ کمد لباسهامو بهش نشون دادم رفت یه دست لباس راحتی پوشید و یه دست هم برای من اورد بهش گفتم شرتم دارم نمیخوای عوض کنی؟گفت حیف که مستی وگرنه دهنتو سرویس میکردم قاتل توپاک(بعدش زد زیر خنده).منم لباسامو پوشیدم همونجور که رو تخت خوابیده بودم گفتم برق رو خاموش کن بیا بخوابیم.برق رو خاموش نکرد اومد کنارم خوابید(چون شرتامون خیس بود شلوارامون هم خیس شده بود)پشتشو کرد به من.من خودمو چسبوندم بهش.برگشت بهم گفت خیلی داری پررو میشی ها.گفتم نه که تو نمیخوای؟گفت امیر تو الان مستی بیخیال شو بعدا در موردش صحبت میکنیم.گفتم نه من الان میخوام لبامو گذاشتم رو لباش.خودشو کشید عقب گفت میگم نکن دوباره لبمو بردم نزدیک لبش که یهو قاتی کرد یکی زد تو گوشم بلند شد نشست رو سینم گفت پس میخوای ها؟باشه الان میدمت دوباره یکی زد تو گوشم بعد خوابید روم و لبشو گذاشت رو لبم(اصلا مزه ی لبشو حس نمیکردم)لبمو ول کرد گفت خوشگل بلد نیستی لب بگیری هان؟الان بهت یاد میدم(نمیدونم چرا یکدفعه اینقدر حشری شده بود شاید به خاطر اینکه اعصابشو ریخته بودم به هم)بلند شد رفت کش موهاشو انداخت دوباره برگشت و خوابید روم دوباره لبشو اورد نزدیک لبم گفت اینجوری لب میگیرن بچه خوشگله زشت.زبونشو کرد تو دهنم.بعدش لبمو ول کرد گفت تو هم زبون بده کوسخوله.منم همون کار رو کردم.کم کم دستشو گذاشت رو کیرم و از رو شلوار میمالیدش.اون یکی دستشو میکشید تو موهام که هنوز خیس بودش(چون موهامو تاف زده بودم نمی تونست درست دست بکشه)لبمو ول کرد شروع کرد به خوردن چونم بعدش گردنمو لیس میزد.بهم گفت بلندشو.بلند شدم پیراهنمو در اورد بعد گفت دوباره بخواب.خوابیدم شروع کرد سینه هامو خوردن محکم میک میزد(همونجور که داشت میک میزد میگفت پس میخوای سکس کنی ها حالا ببین چیکارت میکنم)کم کم رفت پایین تر شروع کرد نافمو لیس زدن.من بهش گفتم اینکارو دوست ندارم ولی اون گفت به کیرم که دوست نداری و دوباره شروع کرد به خوردن نافم.بعدش گفت پاهاتو بده بالا تا شلوارتو در بیارم.پاهامو دادم بالا شلوارمو تا ته در اورد شروع کرد از رو شورت کیرمو لیس زدن بعدش یه مشت زد به کیرم گفت سکس میخوای ها؟پاهاتو بده بالا دوباره پاهامو دادم بالاشورتمو در اورد گفت جوون چه کیری داری با دست یه کم مالیدش(هنوز کاملا راست نشده بود)بعدش شروع کرد به بوس کردن کیرم(البته با وحشیگری و اوج حشریت)کم کم شروع کرد به ساک زدن خیلی باحال ساک میزد ازم خواست یه پامو بدم بالا همینکه پامو دادم بالا دوتا ناخنشو تف زد بعدش کرد تو سوراخه کونم (خیلی دردم گرفت)گفتم ااااخ بکش بیرون گفت میخوام کاری کنم دیگه هوس سکس با من به سرت نزنه و همینجوری داشت عقب جلو میکرد و برام ساک میزد نوک کیرمو با لباش میگرفت بعدش زبون میزد و میمکید خیلی حال میداد(هر وقت جلق میزدم ابم بعد از 4-5دقیقه میومد نمیدونم چرا ایندفعه ابم نمیومد).کونم به دوتا ناخنش عادت کرده بود که یکی دیگه هم بهشون اضافه کرد دوباره دردش شروع شد.یهو هم ناخن هاش رو از کونم در اورد هم ساک زدن رو قطع کرد اومد بالا لباشو گذاشت رو لبم و هی اومم واخخ اینجور چیزا میگفت بعدش لبمو ول کرد یکی گذاشت تو گوشم گفت نینی کوچولو تو میخوای منو بکنی هان؟هان؟ناخن هاشو تا ته کرد تو دهنم اوقم گرفت خواستم بیارم بالا که ناخن هاشو کشید بیرون و گفت هنوزم میخوای ادامه بدی؟گفتم اره گفت میخوای منو لختم کنی؟گفتم اره(این چیزارو با یه لحن خیلی سکسی و خشن میگفت)گفت: میخوای کونمو لیس بزنی؟گفتم: اره.گفت: میخوای کونمو ببینی؟گفتم: اره.گفت: میخوای کیرتو تا ته بکنی تو کونم؟گفتم: اره.گفت: منو دوستم داری؟گفتم: اره خیلی.گفت: میخوای ابتو بریزی لا پاهام؟گفتم: اره.بعدش یکی زد تو گوشم از روم بلند شد و دمرو کنارم خوابید بهش گفتم از اونطرف بخواب الان من چه جوری برات ساک بزنم؟گفت گوسفند تو لازم نکرده اینکارو برام بکنی بیا منو بکن.رفتم نشستم رو کونش.گفت امیر جون؟گفتم جونم؟گفت خوب بهم حال میدی؟گفتم کاری میکنم که صدایه جیقت تا 100کیلومتر اونطرفتر بره گفت گوه خوردی باباتم نمیتونه همچین کاری بکنه(زد زیر خنده).گفت امیر جون؟گفتم دیگه چیه؟گفت اگه دردم هم اومد بازم بکن باشه؟گفتم باشه.اول از رو شلوار کیرمو وسط کونش بالا پایین میکردم و به کونش فشار میدادم(از این کارم خیلی خوشش اومده بود و هی اه اه میکرد)بعدش بلندش کردم و پیرهنشو در اوردم و چرخوندمش و شروع کردم به خوردن سینه هاش و لب گرفتن ازش.خودش به زور چرخید و پشتشو کرد به من شروع کردم پشت کمرشو لیس زدن و بوس کردن تا رسیدم به کونش.شلوارشو شرتشو با هم کشیدم پایین و همینکه کونشو دیدم صورتمو کردم وسط کونش و شروع کردم به بو کشیدن(بدن و کونش سبزه بودن وخیلی سرد بودن به خواطر حموم و خیلی بوی خوبی میدادن)حامد کونشومیداد بالا و با خشم و عصبانیت و اوج حشریت میگفت بخورش کیرم تو نافت بخورش.شروع کردم با زبونم سوراخشو لیس زدن خیلی داشت حال می کرد و هی فحش و بد و بیراه به من میگفت.بهم گفت گوسفند نمی خوای بکنی؟منم دستمو بردم جلو دهنش فهمید تف میخوام و یه تف ابدار انداخت تو دستم منم سریع مالیدمش به سوراخ کونش و کیرمو یه کم وسط کونش بالا پایین کردم و یکدفعه کردمش تو.گفت ااااااخخخخ.ترسیدم و سریع کیرمو کشیدم بیرون بهم گفت خیلی میشی گفتم چرا؟گفت مگه نگفتم اگه دردمم گرفت بکن گفتم باشه.دوباره کیرمو کردم تو و حامد دوباره گفت اخخ ولی اندفعه به جایی که کیرمو بکشم بیرون بیشتر فرو کردم حامد بغض گلوشو گرفته بود و همینجور اخ و اوخ میکرد و منم تو اوجه لذت بودم(حقش بود درد بکشه با اون همه بد و بیراهی که به من گفته بود).فهمیدم که خیلی داره درد میکشه خوابیدم روش شروع کردم به حرفای سکسی زدن و قربون صدقش رفتن. کم کم حالش داشت بهتر می شدو دردشم کمتر شد و منم سرعتمو بیشتر میکردم.بهش گفتم حامد سگی میشی من سگی دوس دارم گفت سگ باباته من همینجوری بیشتر دوس دارم.اعصابم ریخت به هم یکی دو تا تلمبه ی محکم زدم دردش گرفت و گفت کیری ارومتر گفتم تا تو باشی گوهه اضافه نخوری.یه چندتا تلمبه زدم حامد بهم گفت امییر؟گفتم جانم؟گفت میزاری لا پام خیلی دوست دارم.گفتم باشه کیرمو در اوردم و گذاشتم لا پاش یه چند ثانیه لاپایی گذاشتم براش دوباره کیرمو کردم تو کونش بازم گفت اخخ بهم گفت امیر بلند شو به پشت بخواب می خوام بشینم روش بلند شدم به پشت خوابیدم نشست رو کیرم ولی پشتش به من بود و داشت واسه خودش جلق میزد و اه و اوه میکرد بعد از یکی دو دقیقه خیلی ناله هاش شدت گرفت و همونجوری که داشت جلق میزد و ناله میکرد گفت امیر؟گفتم چی میگی؟گفت منم می خوام یه کم بکنمت ابم داره میاد منم با جلق خیلی حال نمیکنم گفتم باشه خوشحال شد و گفت پس به شکم بخواب همینکه خوابیدم سریع پرید رومو یه تف انداخت رو سوراخمو کیرشو کرد تو خیلی درد داشت و گریم گرفت گفتم حامد تو رو خدا بکش بیرون گفت یه دقه وایسا الان ابم میاد تورو جونه حامد یه دقه طاقت بیار.مثله دخترا صداشو نازک کرده بود و اه میکشید و لذت میبرد تو یه لحظه کیرشو تا ته کر تو کونمو یه جیق دخترونه زدو ابشو تا ته خالی کرد تو کون من.بعدش کیرشو کشید بیرون ویه کم وسط کونم بالا پایین کرد بعدش بلند شد کیرشو گرفت جلو دهنم گفت عزیز یه کم ساک میزنی؟بعد از اینکه ابم میاد ساک خیلی دوست دارم گفتم پدرسگ کونمو پاره کردی ساک هم برات بزنم؟گفت نمیزنی؟گفتم نه گفت پس بقیشو باید جلق بزنی(با خنده).گفتم خیلی خوارکسده ای اینو می دونستی؟(هیچی نگفت).من ساک بلد نبودم ولی به صورت اماتور و با دندون یه کم براش ساک زدم.بعدش خودش به شکم خوابید گفت حالا بیا مثل بچه ادم بکن.رفتم روش یه تف انداختم کیرمو کردم تو بازم یه اخخ خیلی بلند گفت ولی محلش نزاشتمو شروع کردم به عقب جلو کردن(سوراخه کونم خیلی درد میکرد و میسوخت)حامد یه کم کونشو داده بود بالا تا راحت بتونم تا ته بکنم توش با دستام محکم میزدم روکونش از این کارم خیلی خوشش میومد(کلا با سکس خشن خیلی حال میکرد).ابم داشت میومد به حامد هیچی نگفتم(به حساب خودم زرنگ بازی در اورده بودم) چون میدونستم اگه بهش بگم میگه بریز لا پاهام سرعتمو بیشتر کردم همینکه ابم می خواست بیاد حامد یه تکونی به خودش داد و باعث شد کیرم از سوراخش در بیاد و موازی کونش قرار بگیره بعدش حامد شروع کرد خودشو بالا پایین کردن منم چن ابم داشت میومد محکم خودمو چسبونده بودم بهش اه اه می کردم تا اینکه ابم اومد وسط کونش.حامد با این کار خیلی حال کرد و چندبار هم از ته دلش اه کشید وقتی که ابم کاملا تخلیه شد حامد گفت کور خوندی گوسفند ما خودمون اینکاره ایم.بعدش رفتم چندتا دستمال کاغذی اوردم کونشو تمیز کردم بعدش کیر خودمم تمیز کردم بهم گفت کونمو درست تمیز کردی؟گفتم اره می تونی بچرخی گفت خوب بود؟رومو چرخوندم(مثلا قهر کرده بودم)گفت بابا بیخیال سکس ودوستی و رفاقت همینه دیگه یه بار من می خورم زمین تا تو بخندی یه بار تو می خوری زمین من می خندم یه بار من کمتر حال می کنم تا تو به اوج برسی یه بارم تو کمتر حال می کنی.بازم بهش نگاه نکردم از پشت اومد دستاشو انداخت دورم شروع کرد گردنمو بوسیدن و لیس زدن بعدش منو چرخوند و لباشو گذاشت رو لبام بعدش لباشو برداشت گفت غرورم اجازه نمیده اینو بگم ولی دوست دارم کم کم خوابیدم روش و شروع کردم به لب گرفتن تا موقعی که خوابمون برد.
فردای اونروز همینکه بلند شدم قیافه ی حامد رو دیدم که خواب بود تو همون حالت که خواب بود شروع کردم به بوسیدنش احساس میکردم خیلی دوستش دارم بعد از اینکه صبحانه خوردیم یه دست از لباسای خودم بهش دادم یه چند دقیقه با هم حرف زدیم تو چشماش یه چیزی برق می زد ولی من کوسخول هرچی با خودم کلنجار رفتم نفهمیدم چیه.بهم گفت امیر من دیرم شده باید برم گفتم باشه پس من تا دم در همراهت میام در رو براش باز کردم تا موتورشو ببره بیرون رفت بیرون رو موتور نشسته بود رفتم کنارش دیدم داره لباشو میخوره سرمو بردم جلو که بوسش کنم یهو سرشو کشید عقب گفت چیه بابا لبم میخواره گفتم حالا دارم برات گفت مثلا چیکار میکنی؟گفتم حالا بعدا بهت میگم.رومو کردم اونطرف که برم تو خونه حامد گفت حالا با چی کشتیش؟گفتم کیو؟گفت توپاک دیگه(با خنده)برگشتم که بزنم دهنشو سرویس کنم که دیدم سریع استارت زد و در رفت.
از اونروز به بعد منو حامد مثل دو تا برادر همدیگر و دوست داریم و همیشه هم همینطور میمونیم.

نوشته: امیر


👍 4
👎 1
30638 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

302037
2011-10-10 01:06:47 +0330 +0330
NA

dastanet ghashang bod

kos maman onaei gay nemikhonan bad mian nazar midan gay bod nakhondam

0 ❤️

302038
2011-10-10 02:00:35 +0330 +0330
NA

اوهههههههههههههه خیلی طولانی بود ولی خوشم اومد

0 ❤️

302039
2011-10-10 04:52:19 +0330 +0330
NA

بالاخره بچه های تگزاس هم داستان نوشتن :d
خیلی همون ساده ای که فکر می کنی 3 دقیقه زمان کمیه و زوده این پسرا میگن با سلام طرف نمی دونن خودشونو چجوری جمع و جور کنن . 3 دقیقه زیاده برو خودتو به دکتر نشون بده باور کــــــــــــن :))
بقیشم نخوندم ارزش خوندن نداشت برو آدم شو >:p

0 ❤️

302040
2011-10-10 15:06:41 +0330 +0330
NA

من فقط کون دختر میکنم.البته تا حالا حتی کون دخترم نکردم:p

0 ❤️

302041
2011-10-10 20:19:08 +0330 +0330
NA

برو 18 سالت که شد برگرد

0 ❤️

302042
2011-10-11 11:24:59 +0330 +0330
NA

=D>بااین که خیلی طولانی بود خیلی خوب بود

0 ❤️

302043
2011-10-11 20:54:47 +0330 +0330
NA

=D> خیلی طولانی بود ولی خوب بود

0 ❤️

302045
2011-12-06 13:08:24 +0330 +0330
NA

عالی بود ;;)
و خوب باید بگم که ورودت به داستان خیلی عالی بود.خط سیر منطقی و در اوجی داشت و غیر قابل پیش گویی که همین به زیباییش اضافه میکرد.یه لحن کوچه بازاری داشت که مثل لهجه ها ی گفتار شیرینش کرده بود و در نهایتم که آدم حسودیش میشد که دو نفر اینجوری همو دوست دارن :)
اگه واقعی بود که براتون آرزوی سلامتی و دلخوشی دارم اگرم که خیالی بود بهت میگم که خیلی خوب نوشتی و باز هم بنویس =D>

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها