آغاز عشق و حال با دخترعمو

1393/09/02

سلام من نیما 25سالمه قدم195وزنم70هیکل خوشگلی دارم ماجرا از اونحایی شروع شد که عموم فوت کرد عموم دوتا بچه داشت یه پسر یه دختر به اسم مینا و محسن مینا یه دختر خووووووووووووشگل با هیکل سکسی وقتی میدیدیش از حال میرفتی اونم24سالش بود ما از بچگی باهم بزرگ شدیم اونو مثل خواهرم دوست داشتم کمکم هسم بهش عوص شد وقتی که مییدیدمش تمام بدنم داغ میشد هی عرق میکردم وقتایی که نگاش بهم نبودهی دیدش میزدم.حال شانس گند ما بهم ماموریت خورد اخه تو نیروهای گم…کار میکنم باید باید میرفتم عراق خلاصه ما مجبوری رفتیم ی 3یا4ماهی اونجا بودم ک هم تلفن زدن که عموت فوت کرده منم مرخصی گرفتمو اومدم ایران عموم تو تصادف فوت کرده بود حسابی سرگرم کارای عموم بودم که مینا از یادم رفته بود خلاصه عمومو دفن کردیم شبا همه خونه زن عموم میخوابیدیم کم کم روزا پشت سرهم رد میشد که دیگه همه رفتیم خونه هامون من عصرا به بهونه ی سرزدن به زن عموم میرفتم خونشون که میناو ببینم.

خلاصه این هر روز کارمون شده بود. کم کم داشتم عاشق مینا میشدم هر موقع هم میخواستم بهش بکم به من من می افتادم نمیتونستم.یه روز که خونه نشسته بودمو داشتم gamesبازی میکردم یهو دیدم گوشیم زنگ خورد شماره رو نگاه کردم دیدم زن عمومه جواب دادم. جانم زن عمو؟ گفت سلام نیما منو محسن میخوایم بریم دادگاه دنبال کارا عموت میتونی بیای پیش مینا؟ {زنموم خیلی بهم اعتماد داشت} گفتم آره میام. خداحافظی کردیمو قطع کردیم. خداشاهده توکونم عروسی بود گفتم الان وقتشه به مینا بگم بلندشدم رفتم حمام یه حالی به بدن دادمو یه جقی هم زدیمو شوخی کردم جق نزدم صورتمو هم زدم یه پیراهن مشکی با شلوار مشکی پوشدمو ادکلن الورمم زدمو شنگول پریدم تو ماشین رفتم خونشون همچین که ترمز زدم زن عموم اومدن بیرون رفتم جلو سلام کردمو زن عموم گفت مینامو دستت میسپارم با لحن شوخی هم گفت تنهایی شیطونی نکنید که دیدم مینا سرشو انداخت پایینو ریز خندیدخداحافظی کردیمو رفتیم تو همین که وارد شدیم بدنم داغ شد دلو زد به دریا گفتم مینا از تو اتاقش گفت بله گفتم یه دقیقه بیا کارت دارم گفت چی کار گفتم بیا خو ب تا اومد هنگ کردم یه شلوارک بایه تاپ مشکی تننننننننننننننگ تنش بود که لباس زیرش پیدا بود گفت کاری داشتی گفتم آره به منمن افتاده بودمیه دفعه گفتم دوسدارم همینطور نگاهم مکرد گفتم الانه که بزنه تو گوشم ولی برعکس شد گفت منم همینطور بعد کمکم فاصله ی بینمون کم میشد انقدر کم د ک نفسشاش رو صورتم پخش میشد و بای حکرکتکوچیک لبامون با هم تماس پیدا کرد همینطور لبای همو میخوردیم ک یواش دستمو بردم سمت اون سینه های خوشگلش از روی لباس لمسشون کردم همینطور ک لباشو میخوردم اومدم سمت گردنش داشتم میک میزدم که یه آه کوچیک کشید همینطو اومدم پایین تا روسنه هاشو میک مزدم که پیراهنشو در آوردم سوتینشو هم در اوردم یه بدن سفید که سفیدبرفی جلوش کم میاورد سینه های خوشگلو نرمشو تودستام گرفتمو میمالیدمو میک میزدم که کمکم آهو نالش بلند شد داشتم دیونه میشدم که اروم آروم اومدم پایو شلوارش انقدر تنگ بود که شرتشم باهاش اومد پایین چه کس خوشگلی داشت صورتی بود شروع کرم مالیدن کسش کسش خیس بود بعد بازبون کسشو لیس میزدم که هی میگفت آهههههههههههههههه نیما دسدارم عاشقتم منم با این حرفاش دیونه میشدم که بی خیال کسش شدم بعدسریع لباسامو دراوردم تا کیرمو دید پرید بهش وشروع کرد به ساک زدن خیلی قشنگ ساک میزد بعد پنج دقیقه کیرمو از دهنش درآوردم گزاشتم لب سوراخ کونش یه فشار دادم ک یه جیغ کشید بعد شروع کردم به تلمبه زدن که گفت بکن تو کسم گفتم مگه پرده نداری گفت چرا دارم بزنش گفتم جواب شوهرتو چی میدی؟گفت تو دوسم داری گفتم خیلی گفت پس تو شوهرمی گفتم باشی کیرمو گزاشت لب کسش که با یه فشار رفت تو که یه دفع یه جیغ کوچیک زد بعدشروع کردم به تلمبه زدن که داشت آهو ناله میکرد که یهو یه جیغ زدو ارضا شد منم داشت دیگه آبم میومد بهش گفتم داره میاد گفت که بریز رو سینم منم سرعتمو زیاد کردم تا خواست آبم بیا ریختم رو سینش بعد دوتا بی حال تو بغل هم بودیمو یه10دقیقه بعد بلند شدیم خودمونو تمیز کردیم که تا زن عمو نیومده. الانم باهم عقد کردیم. امیدوارم خوشتون اومده باشه. پایان.


👍 0
👎 0
74165 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

444911
2014-11-23 18:10:00 +0330 +0330
NA

چطور شلوارک یهو تبدیل به شلوارشد.؟برو ادامه جقتو برو.ازهمون اول داستان معلوم بود تو رویا وخیالی…

1 ❤️

444913
2014-11-23 18:41:42 +0330 +0330
NA

عبدالمجلوق جقجقی زاده
فک کنم تو توهمی

1 ❤️

444914
2014-11-24 01:48:56 +0330 +0330
NA

195 قد 70 وزن؟؟؟
یهو بگو هیکلم مثل ماکارونیه دیگه پفیوز…
چه از خود راضیم هست میگه هیکل قشنگی دارم
بروکونتو بده کس کش

1 ❤️

444915
2014-11-24 04:05:54 +0330 +0330
NA

اقا سرباز گمنام امام زمانه چیکارش داری بزاری از انزوا در بیاد.خخخخخ

0 ❤️

444916
2014-11-24 05:15:44 +0330 +0330
NA

نرینی اب قطه

1 ❤️

444917
2014-11-24 07:02:02 +0330 +0330

ما خریم آیا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

444918
2014-11-24 07:16:34 +0330 +0330
NA

کیرم تو اون مغز جقیت … سرباز گم نام …کیرم توت کس کش…مثل خواهرت بود اون وقت کردیش خواهر کس ده کیرم تو اون مخت که محرم ونامحرم سرت نمیشه diablo

0 ❤️

444919
2014-11-24 08:12:34 +0330 +0330

کس کش قد 195 وزن 70 چوب توالتم نیسی جقی

1 ❤️

444920
2014-11-24 09:35:38 +0330 +0330
NA

مادر گاییده

0 ❤️

444921
2014-11-24 10:31:34 +0330 +0330
NA
small_xwb_598.gif
0 ❤️

444922
2014-11-24 15:07:11 +0330 +0330

کمکم هسم بهش عوص شد

0 ❤️

444923
2014-11-24 23:15:38 +0330 +0330
NA

من خار خودمو گایدم دختر خالمو بکنم به حد مرگ حشریش کردم نشد بعد تو بایه دوست دارم بهت داد و پرده زدی و…
برو جقتو بزن یه کم هم داستان بخون یاد بگیری.

0 ❤️

444925
2014-11-26 00:05:04 +0330 +0330

madareto gayidam ke koskeshe bi namus.
begu dust daram in modeli sex konam chera mikhay begi vaghean in modeli sex kardi?
ma ham kos bazim, jende ham in modeli nemide

0 ❤️

444926
2014-11-26 07:57:38 +0330 +0330
NA

فک کنم جلو آینه داشتی جق میزدی؟؟؟

0 ❤️

532713
2016-03-07 08:21:45 +0330 +0330

ناموسن چرا هرکی میخواد یکیو بکنه فرصت براش فراهم میشه ؟؟؟؟ اخه کسکش دختردعموت همسن گوریل بالغه بعد زن عموت بت زنگ میزنه بیا پیش دخترم تنها نباشه؟ اقا چرا کسشعر تحویل مردم میدید .یا این که مینویسن یهو مامانم با زن عموم رفت بیرون بابام هم با عموم رفتن بازاز داداش کوچیکم هم که رفت تو کوچه بازی کنه بعد بعد فرصت برای کردن پیش اومد ای خدا خخخخخ

0 ❤️