آغاز گی و کون کردن بعد ازدواج

1394/01/31

6ماه از ازدواجم رد نشده بود تو سیستم سازی با یک پسره ای اشنا شدم شمارمو بهش دادم ک برام سیستم جور کنه شاگردش شمارمو برداشته بود تو گروه های سکسی دعوتم میکرد یک روز بهش گفتم من زن دارم گوشیمو میبینه نکن اونم خندید گفت هیکل به این سکسی زن داری خوش به حال زنت گفتم منظور؟ دیگه حرف نزد .
عصر سر کار بودم یهو دیدم پی ام اومد: دور و برتو ببین کی تو گفته جواب ندادم ترسیدم از طرف زنم باشه .تا شب ساعت 8 زنگ زد گفت:تو مغازه روم نشده بگم میشه هیکلتو ببینم گفتم برو کسخل. گفت فقط ببینم دست بزنم :گفتم بیای ببینی باید بدی گفت حالا ببینمت بعد.گفتم باشه.
شب رفتم خونه دیدم زنم نیست زنگش زدم کجایی گفت شب خونه مادرم وایمیستم.بعدم از خونه مادرش زنگ زد گفت همون جا هستم. . زنگ زدم پسره گفتم میخوای بیای بیا زنم نیست گفت الان میام دل تو دلم نبود اومد خونه لخت بودم با شلوارک یک قلیونی باهاش کشیدم بعد گفت :میشه بدنتو ببینم گفتم بسه دیگه گفت :همشو لخت کردم فقط شرت گفت اونم در بیار : گفتم تو هم در بیار یکهو همشو در اورد حتی شرت صاااااف اصلا یک چیزی بود. خلاصه من با شرت جلوش وایستادم بدنمو داشت نگاه میکردم یکهو شرتمو کشید پایین کیرمو دید .خیلی خوشش اومد و مالوند بعد کونممو .گفتم خوبه؟‌ گفت آره. گفتم میتونم بهت دست بزنم .گفت برای همین اومدم.شروع کردم مالوندمش. یکم باهاش ور رفتم انگشتمو کردم تو کونش که گفت یواشتر. گفتم بیا بخور دراز کشیدم تا برام بخوره داشت میخورد چشمام بسته بود ک یکهو حالم عوض شد کیرمو ول کرد داشت سوراخمو لیس میزد نفهمیدم چی شد انگشتشو کرد تو : چیزی بهش نگفتم. اوردمش کنار گفت بخور نخوردم.فقط کمی لباشو خوردم و مالوندمش.بعد قمبل کرد اروم کردم تو کونش خیلی گریه کرد اما در نرفت یا فرار نکرد.بعد بغلش کردم روی پام خودش خودشو بالا پایین میکرد.بعد خسته شدم اومد خورد.دو باره کردم تو کونش طاق باز دراز کشید کردم تو کونش تلمبه میزدم محکم ک جیغ و دادی میزد.براش جرق میزدم کونش تنگ تنگ بود هی میگفت محکم دیگه براش جرق نزدم و فقط میکوبیدم.ک یکهو گفت درش بیار دیگه خسته شدم اهی کشیدو ابش اومد . من هی تلمبه میزدم اونم میگفت درش بیار حسم پریده ک ابم اومد درش اوردم همرو پاش دادم رو سینه و شکمش. دیگه سریع رفت دستشویی و اومد .بوس و لب تو کنار هم خوابیدیم.1 ساعت نشد از گرسنگی بلند شدم.ساعت 11 بود .مادرش اینا خیلی بهش زنگ زده بودند.رفت خونشون.منم شاممو بیرون خوردم تو راه خونه بودم دیدم زنگم زد خودش بود گفتم بله.گفت خونه دعواش شده گفته میره مغازه اومد خونمو یه ساندویچم براش گرفتم اومد خورد خواست بخوابه اینقدر لب و بوس ازش گرفتم و مالوندمش ک راست کرد و هم براش خوردم هم سینه هاشو و کردمش مشتی .همون اولم ک میخواست بیاد دوتا تاخیریم خورده بودم الانم 2000شده بودم جوری کردمش ک چی یهوصدایی اومد رفتم تو حال و اطاقارو دیدم کسی نبود اومدم نزدیک 2 ساعت کردمش ابمم ریختم تو کونش و یکمی هم رو پشتش.رفت دستشویی خودشو شست اومد خوابیدیم.صبح رفت .اونکه رفت زنم اس داد شب اومدم با رفیقت خونه بودی اومدم خونه نرگس بیا دونبالم رفتم دونبالش هیچی نگفت :فقط رفتیم خونه یهو بهم حمله کرد و منو زد گفت چی برات کم گزاشتم چیکار خواستی نکردم.و گفت از اول تا اخرشو دیده… دیگه هر جور بود حلش کردم گه خوردم.اما مزه پسر رفته بود زیره زبونم و بازم کردم/
ادامه دارد…

نوشته:‌ سبزواریم


👍 1
👎 0
61556 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

459459
2015-04-20 16:14:35 +0430 +0430
NA

هه ادامشو خواستی بنویسی قبلش یه حموم برو با یه صابون جدید شروع کن

0 ❤️

459461
2015-04-20 17:01:18 +0430 +0430

ویرایش کردی اصلا؟

0 ❤️

459462
2015-04-20 17:25:42 +0430 +0430
NA

دوگانه سوز شدی رفت.

0 ❤️

459463
2015-04-20 18:19:29 +0430 +0430

اوف خفن بود از دعواتون بگو زنت تا مچ میکنه تو کونت لذت میبری خواستی جلوش بدی پی ام بده

0 ❤️

459464
2015-04-20 19:34:32 +0430 +0430

خواستم چیزی نگم ولی نتونستم خودمو نگه دارم
عین سگ داری دروغ میگی آخه
زنت اونموقع شب از کس دادن اومده بود؟؟
قبلش یه زنگی میزد بهت یا باباش اجازه نمی داد اونموقع شب بیاد.
کس میگی قد قنوت biggrin

1 ❤️

459465
2015-04-20 20:04:14 +0430 +0430
NA

mp3 تعریف کردی اونم از نوع تخیلی مشنگ جان

0 ❤️

459466
2015-04-20 20:42:28 +0430 +0430
NA

قرصاتو خوردی خرچنگ جون؟

0 ❤️

459467
2015-04-20 23:53:39 +0430 +0430
NA

شما كه نمي دونيد سبزواري ها چقدر بي چشم و رو هستن…از اين جماعت هرچي بگي برمياد
احتمال راست بودن داستانش زياده

0 ❤️

459468
2015-04-21 00:50:33 +0430 +0430
NA

کیری بود ولی میتونی با کون بپر روش شما دوتا باید برین حج تا تو فرودگاه بگیرن کونتو پاره کنند ماموران فرودگاه بعد حاجی کونی هستین حاجی کونی

0 ❤️

459470
2015-04-21 01:47:26 +0430 +0430

تینا کسو
مگه دختر نیستی تو چرا گی میخونی؟!!!

0 ❤️

459474
2015-04-21 12:31:05 +0430 +0430
NA

به جان خودم نباشه به جان خودت من نفهمیدم چیشد
و در کل کیرم تو کونت متجلق بخ بخ

0 ❤️

459475
2015-04-21 15:22:01 +0430 +0430

هو هو به سبزواریا چیکار داری گوزو؟؟؟!!!

0 ❤️

459476
2015-04-22 02:36:00 +0430 +0430
NA

خیلی خلاصه بود

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها