سلام به دوستان .من مهدی هستم و بیست و سه سال دارم کارمند بانکم و بسکتبال بازی میکنم به صورت اماتور .خاطره ام با ژاله اولین سکسم نیست ولی بهترین خاطره ام هست .ژاله ده سال از من بزرگتره و رفتار معمولی با هم داشتیم . وماهی یکبار یا بیشتر میومد خونمون. خونه ما منیریه است و یه خونه ویلایی باحیاط پر از درخت و گله و فصای کمی برای بازی کردن داره .پنج شنبه بود و ساعت سه رسییدم خونه و ساکم رو جمع کردم که برم سالن .ژاله اومد خونمون و گفت بابا ورشکار یکمی هم به ما یاد بده گفتم اومدم با هم بازی میکنیم گفت باشه .حوالی ساعت پنج بودم رسیدم .انگار منتظرم بود که گفتم بیا حیاط اولش یکم یادش دادم بعد گفتم که اگه توپ رو از من بگیری شام رو مهمونت میکنم .غرق بازی بودیم که که دستم چن بار به سینه و باسنش خورد و من معذرت خواهی میکردم و ژاله میگفت عیبی نداره .احساس کردم خوشش,اومده بود ومن دیگه جرات بیشتری,پیدا کردم و از قصد دستمالیش مبکردم که حواسم نبود و توپ رو از من گرفت و با کنایه بمن گفت به جای دستمالی حواست رو جمع کن که شام رو باختی .من خیلی خوشم اومد از حرفش و پیش خودم گفتم چی میشد هر روز با ژاله تمرین میکردم .گفت که میره دوش بگیره و برا شب اماده بشه و من هم گفتم سریع بیاد بیرون و من هم برم دوش بگیرم .وقتی اومد بیرون دیدم شرت و سوتینش رو شسته و داره میبره پهن کنه و چشمم به سینه هاش افتاد گفتم شل کزدی و جواب داد گمشو پسره حیض .وقتی از خمام اومدم بیرون ژاله گفت بریم .من به شوخی گفتم کجا گفت ههه دستمالی کردی حالا نمیخوای شامشو بدی .زدیم زیر خنده گفتم باشه حاضر شو بریم .ولی شرط داره باید ببینم به چی دست زدم که گفت اون موقع خرجت میزنه بالا و رفت که اماده بشه منم تو دلمو صابون زدم که خوشبحالم شده .ساعت هشت بود رفتیم بیرون به سمت فرحزاد و تو ماشین از هم دیگه سوالاتی در مورد دوس پسر و دوس دخترایی هم میپرسیدیم تا رسیدیم .یه میز,انتخاب کرد و نشستیم گارسون هم سنگ تموم گذاشت و گفت همسرتون چی میل دازن .من که دیگه ژاله رو همسر صدا میکردم .بعد شام و قلیون به ژاله گفتم این همه خرج برای مالوندن .اگه کار دیگه ای باهت کرده بودم چقدر خرج بر می داشت .گفتم بریم خونه ما .گفت باید با مامان بزرگم هماهنگ کنه .اوکی رو گرفتیم و رفتیم خونه .یه مقدار نشستیم و بعد پدر و مادرم رفتن بخوابن خونه ما چون قدیمه تعداد اتاقامون زیاده ژاله تو اتاق بغلیم خوابید .من گوشیم رو تنظیم کردم ساعت دو بیدار شم .با صدای زنگ بیدار شدم و رفتم پیش خاله ژاله .بی مقدمه خوابیدم پیشش و اون از خواب پرید .با استرس گف احمق اینجا نمیشه که من شروع کردم به مالیدن و لب گرفتن .دیگه صداش در نمیومد و حشری شد گفت من دخترم هنوز .بهش اطمینان داذم که از کون میکنم تنهل چیزی رو که یادم میاد کرم زدن به کون ژاله بود و به کیر خودم .اولش هم مقداری ناله کرد.من و ژاله ماهی یکبار یا بیشتر سکس داریم البته خرج سکس رو هم ازم با مسافرت رفتن و گوشی خریدن میگیره.
نوشته: مهدی
نثار شادی روح جمیع درگذشتگان راه جق و جق گذشتگان فاااتحه…
اینم بخاطر نظر princessirani
خخخخ
…گارسونه سنگ تموم گذاشت و گفت همسرتون چی میل دارن ؟
پیشخدمتای باغچه های فرحزاد از اون خارکسه ها هستن و ختم روزگار.از این چیزا زیاد دیدن و با یه نگا میفهمن دختر و پسر باهم چه رابطه ای دارن ;)
در حقیقت تو دلش گفته: بچه کونی تو و این جنده خانم چی کوفت میکنید کیرمو بدم بخورید
خاک تو سرت گوزو.
صد در صد آلزایمر داری.
الان خیر کیونت داستان سکسی نوشتی؟
بیشتر شبیه تلگراف بود که سیرابی…!!!
بابا سگ ماده هفت شکم زاییده بشاشه تو روحت که فقط وقت مردمو الکی میگیری.
اه…اه…گوزو
حساس نشو حساس نشو بابا اینا همش داستانه چرا این قدر فحش میدید…
نظرت چیه در اولین فرصت ممکن خودتو ازاین زندگی تخمی که داری راحت کنی ؟
مادر سگ حرومزاده زنا زاده مجلوق الدنگ پفیوز چلمن احمق
ايران به زابن باخت. حالمو كرفت. خب بيا اونوقت اين حرومزاده ها بايد بيان بيرون ديكه. كيري كه اون سك ماده رو هفت شكم زاعونده بره تو غار تو اون خاله انكرو التصويرت كير تو اون خاطرت بياد امشب كوهي بود ريدمالش كردي برام كير سك رستم بره تو. …
خودت کونی با این داستان نوشتنت خاک بر سر خالی بندت لا اقل برو خالی بندی یاد بگیر جلقی مفلوک
کیرم تو این زندگی با بیست و سه سال کارمند بانکی؟؟؟ دیگه بقه داستانو نخوندم کس کش جقی
اگر ریاضیتم مث املاء ات باشه،فاتحه اون بانکی که تو کارمندشیو باید خوند :-D