آی، توشه. وای، بزن

1398/01/30

سیامک قیافه ی مردانه ای داشت. صورت سبزه ی زیبا. موهای درهم ریخته ی بلند رو به بالا. سیبیل سیاه پشت لب های زنانه. چشم های مشکی و درشت و خمیده. باعث می شد آدم با دیدن چشم هاش به یاد سگ های وحشی و محافظ بیافته. ولی موقع هایی هم می شد که حس می کردی پلنگی تو دشتی تنهاست. ولی موقع هایی هم بود که فیل خاکستری آرامی بود که خرامان توی زمین خدا گام های سنگین بر میداشت. سارا گفته بود از لب های سیامک می شه عکس گرفت قاب کرد زد توی دیوار اتاق. سارا می گفت این طوری راحت تر میشه داشتشون. سارا می گفت زیبایی چیزیه که یک باره تو قلب آدم ریخته میشه. ولی مشخص نیست کی.
از توی سوراخ در نگاه می کرد مهشید. می گفت سیامک داره شروع می کنه. جمعیت پشت در ایستاده بودند. همه گفتن باید سیامک تا الان ماجرا رو مشخص کرده باشه.
مهشید تلگرافی گزارش می داد. « درش آورد». بعد اشاره کرد که یکی بهش یک نخ سیگار بده. فندک گذاشت زیر نوک سیگار. « داره میزنه». مجید بقیه رو زد کنار. « بذار منم ببینم». سارا گفت« ماکه همه دیدیم. مشخص نیست. بببنی هم نمی بینی. چیزی که باید ببینی مشخص نیست. این چیزها باید نبینی نا ببیینیش. بخاطر همینه ما ایستادیم اینجا مجید». مجید مهشید رو کناری زد. مهشید شاکی به مجید که موهای زردش رو نزدیک در گرفته بود و چشمش توی سوراخ کلید بود نگاهی انداخت و پک بعدی رو به سیگار زد. نوبت مجید بود حالا« داره محکم تر می زنه. اون هم داره همکاری می کنه. باورم نمیشه. چطوری؟». از تو سوراخ
کلید مشخص بود. سیامک پشت خانم مدیر ایستاده بود. خانم مدیر دستی روی سینه هاش می کشید. از روی لباس. بعد به خودش می پیچید. هردو لباس تن داشتند. سیامک با فاصله موهاش پیدا بود پشت خانم مدیر. خانم مدیر می گفت« آی. توشه. وای. بزن». بعد همونطور که توی اتاق ایستاده بود از وسط پاهاش روی لباس تنگ اداری توی زمینه ی خاکستری خیسی پهن و پهن تر می شد. مشخص نبود چطور این اتفاق می افتاد. سیامک همیشه میگفت تلمبه زدم توش. ولی چیزی نبود. خانم مدیر جیغ می زد. بعد سیامک هم صدای آه و ناله اش بلند می شد.
سیامک کیرش رو بیرون می کشید. روی کون خانم مدیر می کوبید. بعد می گفت« پاره ات می کنم». بعد کیر سیاه کلفت تا ته توی کُس فرو می رفت. بعد دو طرف پاها رد می شد. کون پهن خانم مدیر که رنگ شکلات بود به شکم سیامک می خورد. سیامک در گوش خانم مدیر می گفت« گاییدن داره کونت. اونم پاره می کنم جنده». خانم مدیر ملتمس نگاه می کرد. می گفت« وای بزن سیامک. بزن خلاصم کن. همه ی زن های دنیا تورو می خوان. هر زنی تورو می بینه کسش آب می افته. بخاطر چیه نمی دونم. من می دونم که هر زنی تورو ببینه دوست داره زیر پات بخوابه سیا. بزن. اون کیر کلفتتو بزن توش. منو کتک بزن. بزن منو بزن». سیامک کیر رو بی
رون می کشید. صورت روی کس می برد. بعد زبون می زد. بعد انگشت می کرد. بعد با کف دست روی کس می زد. بعد می بوسید لبه ها رو. بعد انگشت توی کون. بعد دوباره می خورد.« عاشق بوشم». خانم مدیر سرش رو تکون می داد. موها روی کمر پخش می شد. سیاه بر قهوه ای. « همه عاشقشن. منم عاشق بوی کیر توام. دیوونه کیرتو بکن توش».

سارا نگاه کرد ایندفعه از تو سوراخ کلید. « سیامک ایستاده بود حالا پیش دیوار. داشت از چیزی حرف می زد. بعد خانم مدیر لبخند زد. سارا بلند شد گفت« نه. خبری نیست».

نوشته: کایوگا


👍 9
👎 17
52151 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

762297
2019-04-19 20:40:21 +0430 +0430

تكراري تكراري تكراري

1 ❤️

762309
2019-04-19 20:49:54 +0430 +0430

اولاش که تو باغ وحش بودی سگ و فیل و پلنگ و زرافه و بابات
بعد تو اون محل کارخراب شده دوربین نبود ادم که بود خانوم مدیر جیغ میزد کسی نمیشنید?

سوراخ کلیدتون full HD پخش میکنه?

عن

7 ❤️

762328
2019-04-19 21:09:59 +0430 +0430

باغ وحش داره چشماش؟

6 ❤️

762330
2019-04-19 21:12:26 +0430 +0430

این داستان باب سلیقه ی من نبود . هیچ ارتباطی باهاش برقرار نکردم

1 ❤️

762332
2019-04-19 21:13:35 +0430 +0430

اصلا خودت فهمیدی چی نوشتی؟؟؟

1 ❤️

762335
2019-04-19 21:19:11 +0430 +0430

به به کایوگای عزیز

متاسفانه این داستان مث قبلیا واسم جذابیتی نداشت! خیلی سربسته بود!

اون سیامک هم که کردیش تو باغ وحش رسما ?

کلمات تکراری و اظافی زیاد داشت که میزد تو ذوق

3 ❤️

762347
2019-04-19 21:30:48 +0430 +0430

این سیامک خو تازه داشت با احمد خان سکس میکرد؟!
تو داستانای قبلی

4 ❤️

762374
2019-04-19 22:10:41 +0430 +0430

فداتون که خوندید.

3 ❤️

762375
2019-04-19 22:11:03 +0430 +0430

نیلوفرانه باغ وحش داشت چشاش باحال بود ?

0 ❤️

762376
2019-04-19 22:11:41 +0430 +0430

اشکان چی تکراری؟

0 ❤️

762412
2019-04-20 03:29:15 +0430 +0430

خانم های عزیز توجه کنید…

برای آشپزی واسه آقای سیامک سگ سبیل لب قلوه ی مدل دخترونه ی

مواد لازم . اول پیاز بعد نخود بعد زردچوبه بعد آب بعد نمک بعد کمی گوشت و دمبه بعد قابلمه بعد بار میکنیم بعد دم دمای پختن رب میزنیم بعد میریم نونوایی سنگکی حاج اسمال نون سنگک خاشخاشی میگیریم بعد سفره رو پهن میکنیم بعد دوغ کاسه بشقاب و میچینیم…بعد بعد بعد…

ای توروحت مگه کلاس آشپزی تعریف میکردی …

یه کلمه بگو کیر میخوای دیگه انقدر صغرا و کبرا نداشت.

2 ❤️

762415
2019-04-20 03:47:48 +0430 +0430

چهارمی رو من دادم کایوگا!
سیا رو خوب توصیف کردی ؛بشدت ملموس بود !این جور مردا شخصیت اغواگری دارن برا زنها !حتی اگر از لحاظ ظاهری خوشتیپ بحساب نیان جوری هستن که زنها رو با مغناطیس وجودشون جذب میکنن !
اروتیک خیالی جالبی بود !چیزی ک شاید خیلی از ماها در طول روز تصورش کنیم !

1 ❤️

762435
2019-04-20 06:01:27 +0430 +0430

دوس نداشتم بعد اینجور بعد اونجور بعد فلانجور!چقد توصیف چهرت بد بود…نمیدونم بزور تا ته خوندم فقط

1 ❤️

762439
2019-04-20 06:27:48 +0430 +0430

شما در اولين فرصت ساقي تو عوض كن

جنس خوب بهت نميده …

1 ❤️

762440
2019-04-20 06:31:20 +0430 +0430

همتون ويوريسم داريد ?
(يكي اينجا اخرين جلسه روانشناسيشو خوب خونده ^_^)

2 ❤️

762491
2019-04-20 11:15:57 +0430 +0430

سپیده ممنونم فدایت. قربانت که می‌خونی و‌نظر‌میدی. فدایت.

1 ❤️

762492
2019-04-20 11:16:36 +0430 +0430

هرنری گرل وُیریسم رو همه ی عالم دارن. یه سر به داستان کارور بزن. همسایه ها. تهِ این ویریسم.

0 ❤️

762493
2019-04-20 11:17:12 +0430 +0430

آه آرت مخلص. مرسی خوندی

1 ❤️

762494
2019-04-20 11:18:23 +0430 +0430

نامبر ۱۳ اون یک‌لایک رو دادن و ندادن تکلیف بشریت رو عوض نمی کنه. ممنونم خوندی.

0 ❤️

762500
2019-04-20 11:42:57 +0430 +0430
NA

کیری

0 ❤️

762503
2019-04-20 11:46:06 +0430 +0430

اصلا نتونستم ارتباط برقرارکنم با داستان،دیس لایک

1 ❤️

762515
2019-04-20 13:26:21 +0430 +0430

سگ وحشي؟؟پلنگ؟؟فيل؟؟؟خلاصه كه اين اقا سيامك شما واسه خودش باغ وحشي بوده وما خبرنداشتيم

1 ❤️

762517
2019-04-20 13:40:44 +0430 +0430

این چی بود الان؟
راستی عین گوریل نبود؟ یا تمساح؟ بهش میخوردا…
از تو انتظار بیشتری داشتیم …
عروس تعریفی نشی یهویی…

0 ❤️

762529
2019-04-20 17:05:27 +0430 +0430
NA

کی به کی بود

1 ❤️

762896
2019-04-21 23:18:28 +0430 +0430

شیطان فدات

0 ❤️

762920
2019-04-22 03:24:39 +0430 +0430

عق.هم برای داستانت و نگارشت هم برای اسم داستان (dash)

1 ❤️

763070
2019-04-22 20:00:03 +0430 +0430

سوژه داستانت خوب بود گرچه مدتیه فکر میکنم بداهه نویسی میکنی … و خودت میدونی چی میگم !
و مهم تر از اینا یه تبریک واسه روش واکنش یه انتقاده که در مورد تو بهتر و بهتر شده ،،، موفق باشی

1 ❤️

763188
2019-04-23 06:50:19 +0430 +0430

قربانت تک مرد. مرسی خوندی. آره. کُس های بهتری هم می کنم جدیدا

1 ❤️