اتوبوس هوس

1401/05/17

اولش بگم داستان گی هست هرکی دوست نداره نخونه دوما داستان واقعی هست باور کردنش با خودتون.این داستان برمیگرده به سال هشتاد که من تازه دانشگاه رو توی شهرستان تموم کرده بودم و داشتم برمیگشتم شهرمون.بخاطر نبودن اتوبوس مجبور شدم دو مسیره برم اول با یک اتوبوس تا پلیس راه یکی از شهرهای مرکزی رفتم و ساعت هفت صبح اونجا پیاده شدم و منتظر اتوبوس شهرمون شدم.نیم ساعتی بیکار کنار پلیس راه ایستاده بودم که یک مرد حدودا چهل و پنج ساله با قیافه ای زمخت و تیپی روستایی مانند و دستانی پینه بسته که مشخص بود کشاورز هست اومد کنارم ایستاد و پرسید شما هم منتظر اتوبوس فلان شهرید منم گفتم آره نیم ساعتی هست منتظرم خبری نیست اونم سرحرف‌ رو باز کرد و گفت برای خرید یک قطعه برای تراکتورش داره میره اون شهر و اصلا تا حالا اونجا نرفته و پرسید چند ساعت تو راهیم و… بعد یک‌ربع یک اتوبوس اومد که جای خالی داشت و منو اون مرد رفتیم سوار شدیم و روی دو صندلی خالی کنار هم نشستیم من رفتم کنار شیشه اونم سمت راهرو.خلاصه اون مرد صحبت رو ادامه داد و از کارش گفت و از اینکه امسال بارون کم زده و کشاورزی دیگه نمیصرفه و …و از من پرسید اینجا چکار میکنم منم گفتم دانشجو بودم دارم میرم خونه و…یکساعتی گرم صحبت بودیم که شاگرد برای گرفتن کرایه ها اومد دیدم اون آقا کرایه دونفر رو حساب کرد و هرچی اصرار کردم اجازه نمیدم گفت نه ما با هم دوست شدیم و تو دانشجو هستی و نمیزارم کرایه بدی و هرکاری کردم پول رو ازم قبول نکرد و اینجور بود که صمیمی تر شدیم و منم کلا بچه ساده و گرمی بودم و زود به آدمها اطمینان میکردم و گرم می‌گرفتم.از خودم بگم اون موقع پسری بودم بیست و دو ساله قد بلند و سفید و لاغر با رونهای پر باسنی بزرگ و صورتی کم مو که همیشه شیو میکردم و تیپ اسپرت میزدم شلواری تنگ و کفشهای اسپرت و تیشرت آستین کوتاه.خلاصه همینجور که می‌رفتیم بدلیل اینکه شب قبل کامل توی اتوبوس بودم بعد دوساعت کم کم خوابم گرفت سرم رو روی شیشه گذاشتم یکم استراحت کنم.چشمام داشت گرم میشد دیدم یک دستی روی رونم اومد آروم نگاه کردم دیدم مرده دستش رو گذاشته روی رونم و خودش رو بخواب زده.روم نشد دستش و کنار بزنم و کلا خیلی‌ بدم میومد کسی بهم دست بزنه.با اینکه پاستوریزه بودم اما میدونستم اینکار چه معنی میده اما شک داشتم میگفتم واقعا شاید خوابه دستش رو غیر ارادی روی پام گذاشته ضمنا کلا خیلی هم خجالتی بودم روم نمیشد کاری کنم یک چند دقیقه همینجوری گذشت دیدم همونجور که مثلا خوابه بسمت من چرخید و دستش رو روی پام حرکت داد.قلبم داشت تند تند میزد و با خودم کلنجار میرفتم که چکار کنم دیدم فایده نداره طرف همینجور داره میماله گفتم الان صندلی کناری هم که دوتا مرد نشسته بودن میبینن و آبروم می‌ره برای همین دستش رو از روی پام کنار زدم گذاشتم روی پای خودش اونم خودش رو بخواب زده بود.یک چند دقیقه گذشت بازم همون حرکت رو تکرار کرد آروم زدم رو شونش گفتم دستت رو بردار اونم بدون اینکه بهش بربخوره با یک لبخند ملیح آروم جوری که کسی صداش رو نشنوه گفت بدت میاد؟؟ گفتم معلومه بدم میاد خوابم نمیبره گفت نترس من عادت دارم با کسی دوست میشم دستم رو روی پاش میزارم این نشونه صمیمت هست تو هم دستت رو بزار روی پای من.گفتم مرسی نمیخواد و قیافه جدی بخودم گرفتم.دیگه تا به مقصد برسیم اون کار رو تکرار نکرد فقط گهگداری کیرش رو توی دستش می‌گرفت و جابجا میکرد.خلاصه نزدیک رسیدن به مقصد بودیم دیدم باز سر صحبت رو باز کرد که دانشجو بودی دوست پختر داشتی و جوونی مثل تو مشخصه خیلی دوست دختر داره و …و منم جوون بودم دخترای روستامون رو میکردم و تو هم تا میتونی استفاده کن پشیمون نشی و…بعدش گفت من اینجا جایی رو ندارم و باید دو روز بمونم کارهام رو بکنم تو مسافرخونه خوب سراغ نداری شایدم منتظر بود من تعارفش کنم نمی‌دونم منم بهش گفتم نه سراغ ندارم اما توی فلان خیابون میتونی مسافرخونه ارزون گیر بیاری که گفت من شهرم بلد نیستم میتونی بیای شهر رو نشونم بدی مثلا ما دوستیم دیگه گفتم نه من کار دارم باید زود برم خونه.خلاصه ترمینال پیاده شدیم خواستم سریع ازش جدا بشم دیدم گفت رفیق اگه زحمت نیست باهام بیا اون مسافرخونه رو نشونم بده تهش برات تاکسی میگیرم ببردت خونه اولش قبول نکردم اونم هی اصرار کرد گفتم باشه فقط زود بریم.دیگه ظهر شده بود سوار تاکسی شدیم بردمش توی اون خیابون یک مسافرخونه متوسط پیدا کردیم و اونم کارت شناسایی بهش داد و یک اتاق گرفت و تعارف کرد بیا بالا یک استراحتی بکن منم گفتم نه خونه منتظرم هستن باید سریع برم نگران میشن اونم اصرار که حداقل بریم نهار بخوریم اما من قبول نکردم گفتم باید زود برم بعدا تونستم میام بهت سر میزنم تا ولم کنه.گفت حداقل تلفن خونتون رو بده که منم گفتم خونمون تلفن نداره.تهش بزور رفتم بیرون اونم سریع اومد گفت پول داری گفتم ممنون گفت برات تاکسی میگیرم قبول نکردم اما خیلی اصرار کرد و یک تاکسی برام گرفت و اصرار کرد عصر بیا پیشم بریم شهرتون رو نشونم بده و من تنهام وو… منم الکی گفتم باشه و سریع سوار تاکسی شدم و خوشحال از اینکه از شرش راحت شدم رفتم سمت خونه و نهاری خوردم و گرفتم تا عصر خوابیدم و به یکی دوتا دوستان سر زدم و شب اومدم خونه بخوابم.موقع خواب همش به اتفاق امروز فکر میکردم هم ترسیده بودم هم فکر میکردم نکنه اشتباه میکردم و طرف هدفی نداشته و واقعا من حساس شدم باز فکر میکردم نکنه طرف اوب بوده میخواسنه بهم کون بده اخه قبلا داستانهایی از این دست شنیده بودم خلاصه حس کنجکاوی ولم نمیکرد.پیش خودم گفتم فردا برم پیشش یک سری بهش بزنم بفهمم واقعا هدفش چی بوده باز میترسیدم میگفتم یکبار در رفتی مگه کونت میخاره دنبتل دردسر میگردی.همین شد که فردا عصر گفتم برم یم سر سراغش واقعا از موضوع سردربیارم تهش میخواد چکار کنه اونجا هتل هست نمیتونه غلطی کنه اگه کرد کونش رو پاره میکنم میزنمش صدای خر بده.رفتم دم هتل و منشی هتل زنگ زد اتاقش دیدم خوشحال اومد پایین و کلی گرم گرفت چرا دیروز نیومدی فکر کردم دیگه نمیای بیا بریم بالا منم گفتم نه فقط اومدم ببینم کاری داری جایی میخوای بری ببرمت.گفت پس صبرکن میخوام برم بیرون بگردم شام بخورم تنها نمیتونم و…اصرار کرد بریم بالا قبول نکردم گفتم بعدا و اونم رفت لباس پوشید و اومد رفتیم خیابون گردی و تهشم رفتیم یک‌ فست فود همبرگر خرید و کلی صحبتی میکرد که رفتم خرید کردم و… اینجا کسی رو نمیشناسم و اگه سراغ داری یک دختر جور کن بریم خونش پولش هرچی باشه میدم و کلی کف کردم و این هوای خوب آدم رو شهوتی میکنه و…منم گفتم نه دختری سراغ ندارم . خلاصه مدام بحث رو به سکس و دختر و‌… میکشید منم جواب سربالا میدادم اونم می‌گفت تو چه رفیقی هستی چه جوونی هستی دختر سراغ نداری و… خلاصه اخر شب برگشتیم هتل و اونم اصرار که بریم بالا و منم بهانه آوردم که دیر شده اما ولکن نبود و منم برام سوال بود این کارش با من چیه.با پر کردن فرم مهمان بالا رفتیم و اون لباساش رو درآورد و ازم خواست منم عوض کنم گفتم نه باید زود برم اونم می‌گفت حالا میری گفتم من لباس ندارم اون گفت شرت که داری مگه دختری خجالت میکشی خلاصه ما شلوار رو درآوردیم بریم دستشویی دیدم یک نگاهی یه پاهای سفید ما انداخت گفت عجب رون های توپی داری مگه ورزش کاری منم با خجالت و لبخند گفتم نه دیدم دستش رو کشید روی پام گفت دروغ میگی معلومه ورزشکاری و شروع به تعریف از بدن ما کرد و همینطور که می‌گفت من رفتم دستشویی.اومدم بیرون دیدم با شرت نشسته روی صندلی گفت یک زحمت بکش یک چایی بزار من برم حموم و رفت.منم کتری رو آب کردم یه چایی گذاشتم دیدم از حموم اومد بیرون گفت تو هم بیا برو حموم گفتم ممنون گفت برو سرحال میشی گفتم ممنون گفت پس یک زحمت میکشی پشت گردنم رو با تیغ خط بندازی گفتم باشه گفت پس تی‌شرت رو دربیار مویی نشه گفتم نه خوبه باز گفت بابا مگه دختری چرا این‌قدر خجالتی هستی منم غرور داشتم سریع تیشرت رو درآوردم و رفتم جلوی آیینه تیغ رو بهم داد گردنش‌رو تیغ انداختم اونم با اب تمیزش کرد گفت تو که از من بدتری بیا گردنت رو بزنم گفتم ممنون میرم آرایشگاه گفت چرا بری پول یه آرایشگر بدی و سریع تیغش رو عوض کرد یه آبی به گردنم زد اومد بره پشتم دیدم اووه کیرش از زیر شرت باد کرده اومده بالا یجوری شدم اما به روی خودم نیاوردم.اومد پشتم وایساد و شروع کرد به تیغ زدن یکبار دیدم اروم کیرش رو نزدیک کونم کرد و همونجور خودش رو چسبوند بهم من خودم رو جلو کشیدم گفت تکون نخور تیغ گردنت رو نبره منم بی حرکت وایسادم دیدم مجدد اومد کیرش رو گذاشت وسط کونم و یک فشاری داد.نمیدونم چرا یجوری شدم هم میترسیدم هم خوشم اومد هم خجالت می‌کشیدم.همینجور بی حرکت بودم دیدم فشارش رو بیشتر میکنه گفتم تموم نشد گفت تموم میشه.همینجور که داشت فشار میداد دیدم کیر خودمم بلند شده سیخ وایساده یواش دست کردم زیر شورتم که کنارش بزنم دیدم سریع متوجن شد با خنده گفت این چیه گفتم هیچ چی گفت نکنه میخوای منو بکنی کلک گفتم نه همینجوریه تو حموم همیشه همینجوری میشه دیدم دیت انداخت توی شرتم و کیرم رو گرفت گفت بببینم.اومدم دستش رو پس بزنم اما کیرم توی دستش بود سریع بیرونش آورد گفت عجب کیر سفیدی داری چه خوشگله ما دهاتی ها از کیرم شانس نیاوردیم و سریع کیر خودش رو درآورد نشون داد گفت ببین.دیدم وای یک کیر حدود هفده هجده سانتی کلفت و زمخت توی از شورتش بیرون اومد که کمی هم به سمت راست کج بود و سبزه تیره با تخم هایی آویزون برعکس کیر من که سیزده چهارده سانت و سفید و باریک بود.اون لحظه خیلی خجالت کشیدم گفتم ولش کن دیدم دستم رو برد سمت کیرش گفت ببین چقدره منم گرفتم توی دستم گفتم آره اندازه کیر خره خندید گفت میدونی با همین کلی خر کردم و قهقهه زد و پرسید تو هم خر کردی گفتم نه گفت یکبار بیا روستا ببرمت خر بکنی ببینی چه حالی میده و میخندید گفتم ممنون ارزونی خودتون و کیرم رو از دستش بیرون کشیدم گفت چرا میترسی کیرت رو گرفتم مرد که نمیترسه کیرش رو بگیرن گفتم خوشم نمیاد گفت اگه نمیومد که الان سیخ نبود بزار برات بمالمش گفتم نه نمیخواد گفت باشه بزار گردنت رو تموم کنم و رفت پشتم تیغ رو برداشت و شروع کرد تیغ زدن و حین اون مثلا مخ من رو بزنه راضیم کنه همینجور که حرف میزد حس کردم بدون شرت داره کیر خودش رو به رونام فشار میده و چون کمی کوتاهتر بود قشنگ کیرش وسط دو پام بود اعتراض کردم گفتم نکن اونم می‌گفت حساس نشو پا که مشکلی نداره تو که شرت داری و کیرش رو عقب جلو میکرد گفتم بسه دیگه گفت تموم شد بزار بشورم گفتم نمیخوام گفت پس برو زیر دوش گفتم نه ممنون شررتخ خیس میشه دیدم سریع شرتم‌رو پایین کشید گفت تو دیگه خیلی خجالتی هستی اومدم نزارم دیدم تا مچ پام شرتم‌ پایینه اومدم خم بشم یالا بکشم دیدم سریع رفت پشتم و از کمر منو گرفت و کیرش رو به باسنم فشار داد گفتم ول کن دیدم به التماس افتاد که هر چی پول بخوای بهت میدم من دارم دیووونه میشم من از همونجا که دیدمت عاشقت شدم و همینجور پشت هم می‌گفت منم بحالت اعتراض و التماس می‌گفتم ولم کن من اینکاره نیستم و مگه من کونی هستم و…اونم همینحوری از پشت سفت منو گرفته بود و پاش رو روی شرتم گذاشته بود و هی گردنم رو بوس میکرد و می‌گفت فقط پنج دقیقه همینجور وایس یکم میمالم و تموم و منم بحالت بغض میگفتم تورو خدا ولم کن بیخیال شو اما اون وحشی شده بود و فقط بوس میکرد و همینطور کیرش رو روی کونم فشار میداد و با دست دیگش کیرم رو گرفت بود فشار میداد.اون موقع من خیلی ضعیف بودم اونم هیکلی و کوتاه تر و قوی.نمیشد از دستش فرار کرد اونم می‌گفت بزار کارم رو بکنم بعد تو بیا منو بکن که فکر نکنی فقط میخوام بکنمت.دیدم فایده نداره و ولکن نیست از دهنم رفت گفتم فقط سریع تمومش کن دیرم شده اونم گفت بخدا زود تموم میشه دیدم سریع یک تف سر کیرش انداخت و میخواست همونجور فرو کنه اما منکه تا حالا نداده بودم کونم تنگ بود و سرپا فشار میداد منم یک اخی گفتم و گفتم قرار بود همون جوری فثط لاپایی بزنی دردم میاد گفت باشه و گذاشت لای پام و همینجور تندتند عقب جلو میکرد وسطش مجدد یک تلاشی میکرد فرو کنه که من پسش میزدم اونم فقط گردنم رو بوس میکرد و تند تند عقب جلو میکرد و قربون‌صدقم می‌رفت می‌گفت چه کون خوشکلی داری چقدر سفیده چه نرمه دختر به گرد پات نمی‌رسه منم از یکطرف از اینکه میدادم احساس شرم میکردم از یکطرف یک حس خوبی بهم میداد بخصوص وقتی برای کردن فشار میداد و تو نمی‌رفت برای همین تکون نمیخوردم و یک کم باسنم رو عقب دادم اونم فهمید انگار خوشم اومده و شهوتی شدم گفت خواهش میکنم دراز بکش من قدم کوتاهتره اینجور خسته میشم همش نوک پا وایسادم منم با کلی عشوه و اعتراض گفتم کف حموم کثیفه گفت‌بریم روی تخت و سریع هلم داد بیرون و همینجوری که از پشت بهم چسبیده بود بغلم کرد بردم روی تخت دو نفره اناق و افتاد روم و یک تف زد و به لاپایی زدن ادامه داد منم داشتم حال میکردم که دیدم یواش دوباره سرش رو گذاشت دم سوراخ که فرو کنه گفتم نکن قسمم داد که بزارم و دردم اومد نمیکنه و منتطر جوابم نمونپ و یک تف انداخت سر انگشتش و انگشتش رو فرو کرد توی کونم و هی تاب میداد منم خیلی شهوتی شده بودم و از انگشت شدن خوشم میومد بعد چند ثانیه جای کیرش رو با انگشتش عوض کرد که دیدم چشمام سیاه میره و درد عجیبی تو بدنم اومد برای همین کونم رو بالا دادم اونم فکر میکرد خوشم اومده بیشتر فرو کرد داد بلندی کشیدم وگفتم کسکش مگه خر میکنی دیدم به التماس افتاد و معذرت خواست و بیرونش کشید و گفت الان خوب میشه و با انگشتش سوراخم‌رو ماساژ میداد بعد چند دقیقه دردش کمتر شد لای سوراخم‌رو باز کرد یک تف بزرگ انداخت داخلش و اروم سرش رو داد داخل اما اینبار دردش کمتر بود و یکم عقب جلو میکرد دوباره درمیاورد تف میزد جا میکرد یکم بیشتر فرو میکرد.منم عاشق وقتی بودم که با انگشت وسطش دنبال سوراخ میگشت برای همین همش داد میزدم مجبور بشه در بیاره مجدد جا کنه خلاصه آروم آروم نصفش رو جا کرد داخل و تلمبه میزد و مثل خر کیف میکرد منم خوشم اومده بود آروم با انگشت سوراخ کونم رو تست کردم ببینم چقدر از کیرش رو جا کرده و این بهم خیلی کیف میداد.کیرم‌هم زیر شکمم بود و چون خیس شده بود زیر شکم خودم میلغزید و کیفم رو دوچندان میکرد یکبار دیدم ابم داره میاد اما روم نمیشد بگم و ابم‌با سرعت بیرون اومد و یک لحظه از خود بیخود شدم اینقدر لذت بردم که هرگز توی هیچ سکسی اینجور خوشم نیومده بود.منی که تا قبلش چندین بار با دختر سکس داشتم هرگز فکر نمی‌کردم یروزی کون بدم و خوشمم بیاد.بعد اینکه ابم اومد لذت دادن هم کمتر شد بهش گفتم بسه دیگه اما اون مدام التماس میکرد که حالا تموم میشه .دیدم دراز شد یک متکا آورد گقت بزار زیر شکمت منم بدون اعتراض گذاشتم و اونجور کونم بالاتر اومد اونم دستش رو گذاشت دوطرف کمرم و‌ تلمبه میزد و صدای شلپ شلپش توی اتاق بلند بود دیگه داشت تا آخر کیرش رو فرو میکرد که دیدم کیرم دوباره سیخ شده.گفت تشنم شده اب میخوری گفتم نه رفت اب بیاره دم سوراخ کونم دست کشیدم دیدم چقدر گشاد شده جوریکه انگشتم راحت میرفت توش و کونم پر تف شده بود.برگشت گفت دهنم خشک شده بود نف نداشتم و یک تف بزرک انداخت و با انگشت وسط فرو کرد توی سوراخ گفت میشه حالت دو زانو بشی یعنی همون داگی قبول نکردم گفت‌پس به پهلو بخواب و منو به پهلو خوابوند و کنارم خوابید و شروع کرد و وسطش کیرم‌رو توی مشتش گرفت و میمالوند.هردو توی آسمون بودیم که دیدم آبش داره میاد سریع بیرون کشید و مجدد دمرم کرد اومد روم و با سرعت فرو کرد و دیدم سفت منو گرفته و یک آه بلندی کشید و توی کونم یکباره گرم شپ همین باعث شد منم دوباره ابم بیاد و همزمان هردو ابمون اومد. همینجور بیحال روم افتاده بود و گردنم رو بوس میکرد ازم تعریف میکرد.بعدش بلند شد رفت سمت حموم منم سریع ملافه رو جمع کردم که ابم رو نبینه و برعکس پهنش کردم بعد پنج دقیقه زیر دوش بود گفت بیا تو هم دوش بگیر گفتم نه بعد میرم هنوز تزس خجالت می‌کشیدم اونم خندید گفت نترس کارت ندارم دوست داری بیا برات جلق بزنم گفتم نه ممنون خوشم نمیاد خلاصه اون بیرون اومد رفتم دوش گرفتم و روی سنگ توالت نشیتم دیدم از کونم داره اب لزجی میاد.با شیلنگ پاکش کردم رفتم بیرون لباس پوشیدم دیدم چای ریخته میگه این چای خوردن داره اما من گفتم دیرم شده اونم اصرار که امشب بمون منم گفتم دیروقته زود باید برم دیدم لباس پوشید بیاد برام تاکسی بگیره.توی راه می‌گفت توی عمرم اینجور حالی نکرده بودم و برات جبران میکنم و اگه بیای فردا هم میمونم که گفتم نه کار دارم اونم دست کرد کیفش بهم پول داد گفت همینقدر بیشتر ندارم اما من قبول نکردم و سوار تاکسی شدم رفتم.توراه همش به اتفاق اون شب فکر میکردم هم غرورم لکه دار شده بود هم یک حس عجیب رو تجربه کردم که از تجربش خیلی راضی بودم.اون اولین و آخرین باری بود که کون دادم ولی الان بعد سالها هروقت یادش میفتم شهوتی میشم ولی خب خجالت کشیدن و غرور بهم اجازه نداد دیگه تجربش کنم ولی هرگز از تجربه کردنش پشیمون نیستم . اگه آدم قراره از سکس لذت ببره مهم نیست فاعل باشه یا مفعول.هر کدوم مزه خودش رو داره.درست اینه که آدم هرکاری که بیشترین لذت رو بهش میده انجام بده شاید امروز کردن یک دختر رو هوس کنم فردا دادن به یک مرد دیگه.بقول یکی از دوستان ادم وقتی میتونه از کون دادن لذت ببره و باعث لذت دیگری بشه بهتره کون رو بده تا اینکه نگهش داری و تهش بره زیر خاک موریانه ها بخورن.ببخشید اگه سرتون رو درد آوردم

نوشته: محراب


👍 30
👎 6
36501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

888960
2022-08-08 01:13:15 +0430 +0430

عالی بود
باز هم بتویس
خوب دادی باز هم بده

0 ❤️

888965
2022-08-08 01:20:05 +0430 +0430

هنوز تو فکرم که چطور اون گرز رو تو کونت جا شد

2 ❤️

889012
2022-08-08 06:40:40 +0430 +0430

اینجوری که تو نوشتی از هوس خارجه همون ابت زده بود بالا

3 ❤️

889016
2022-08-08 07:58:56 +0430 +0430

خوب بود

1 ❤️

889020
2022-08-08 08:48:09 +0430 +0430

به این میگن کون دادن به خاطر کم رویی. خوب بود. با حرف دوستت خیلی موافقم. کون پسرها بشتابید.

3 ❤️

889022
2022-08-08 09:00:26 +0430 +0430

فكر كنم به هالك دادي كه كيرش سبز بوده

3 ❤️

889027
2022-08-08 09:21:57 +0430 +0430
m4m

عالی بود، خیلی خوب نوشته بودین.

0 ❤️

889029
2022-08-08 09:28:41 +0430 +0430

خوب نوشته بودی با جزییات. ولی خودت میخاریدیا قبول کن. اگه نزدیک شیرازی من هستم بیا دوباره اون لذتو باهم تکرار کنیم

3 ❤️

889088
2022-08-08 23:05:11 +0430 +0430

دفعه اول انقدر درد میگیره که ممکن نیست لذت ببری و دوبار هم آبت بیاد!

دروغ بود

3 ❤️

889219
2022-08-09 11:32:14 +0430 +0430

مفعول سن بالا هیکلی میخوام بخورمش و بکنمش😘😋

0 ❤️