اخراجی

1395/12/01

امروز از کار بیکار شده بودم و مادر و نا پدریم از شنیدن این مسئله اصلا خوشحال نمیشدن. چون قرارمون این بود که تنها در صورتی هزینه های دانشگاهمو بدن که تابستونا سرکار برم و از عاطل و باطل گشتنم اصلا خوششون نمیومد و دوست داشتن که حتما یه شغلی داشته باشم.
واقعا عاجز شده بودم و نمیدونستم که چیکار باید بکنم. تنها راهی که به ذهنم میرسید خوابیدن با ناپدریم بود تا از این موضوع کارم چیزی به مادرم نگه. البته اگه واقعا این کار عملی میشد ضرر نمیکردم ولی خب شک داشتم که راه بده یا نه. آخه از طرفی هم خوش هیکل و خوشگل بود و همینکه واقعا عاشق مادرم بود و همینا منو دو به شک میکرد. ولی با فکر و خیال مشکلی حل نمیشد و باید دنبال یه کار جدید میگشتم. اما مصیبت اصلی این بود که اساسا کاریم بلد نبودم و در نتیجه عملا چاره ای جز زدن مخ بابام نداشتم.
احتمال میدادم که اگه همین الان برم خونه میتونم خودمو قبل اینکه از سر کار برگرده برسونم و بعدش ببینم چجوری میتونم مخشو کار بگیرم. پس سریع خودمو به خونه رسوندم و پله ها رو دوتا یکی بالا رفتم تا برم لباسای مخصوصمو بپوشم. لباسایی که شک نداشتم هر مردی رو از راه به در میکنه. لبته اینم بگم که مامانم بخاطر یه سفر کاری خونه نبود و حالا حالا وقت داشتم.
اسم من اِلِنه و 20 صباحی از عمرم میگذره. با قدی حدود 170 اساسا دختری قد بلند به حساب میام که در کنار موهای بلندم و سینه های سایز 75 منو به کیسی جذاب برای هر مردی تبدیل میکنه. البته فقط همین پاهای کشیده و کون برزیلی مادر زادیم برای مدهوش کردن هر مردی کافیه. اولین سکس من به چند سال پیش و به زمانی که هنوز به سن قانونی نرسیده بودم برمیگرده که البته بعد اون به اندازه ی موهای سرم سکس کرده بودم و از لحاظ تجربه ی جنسی و کاربلد بودن واسه خودم ادعا ها داشتم.
من میخواستم که واقعا سکسی و جذاب به نظر برسم و بخاطر همین دلیلم سراغ یه سری لباس خاص رفتم؛ سوتین صورتی، جوراب ساق بلند صورتی، شورت صورتی و یه تاپ و دامن نازک و فانتزی. کل برجستگی های بدنم بیرون زده بود که با آرایش غلیظم تکمیل میشد و میتونست هر مردی رو به سمتم جذب کنه.
بعد اینکه لباس پوشیدنم تموم شد از پله ها پایین و اومدم و به آشپزخونه رفتم. یه بطری شراب برداشتم و کمی چیپس و از اینجور تنقلات توی پیش دستی گذاشتم و همشونو روی پیشخون گذاشتم. بعدشم چنتا شمع روشن کردم و همه ی چراغای خونه رو خاموش کردم تا فضا رو هرچه بیشتر عاشقانه کنم. دیگه کاری خاصی نمونده بود که انجام نداده باشم و حالا تنها باید به انتظار ناپدری عزیزم میشستم تا ببینم چی پیش میاد.
ناپدری من یه مرد 50 ساله به اسم پیتره که علیرغم سنش جوون مونده و به نوعی آرزوی هر زنیه. مخصوصا با اون موهای بلند و سینه های برجسته که در کنار اون لبخند جذابش هر زنی رو شیفته ی خودش میکنه. پدر خودم 10 سال پیش عمرشو داد به شما و مادرم حدودا 5 سال پیش بود که با پیتر ازدواج کرد.
روی مبل نشسته بودم و پاهامو روی هم انداخته بودم که بالاخره صدای باز شدن در رو شنیدم.

  • چطوری عسلم؟
  • عااالیم. منتظر بودم برگردی تا عیش کوچولومونو شروع کنیم. کیفتو بده به من برو روی مبل بشین تا بیام. کلی حرف واسه گفتن دارم.
  • امروز چه مهربون شدی. راستی مگه الان نباید سرکار باشی؟ چرا امروز زودتر برگشتی؟
  • امروزم آفم بود و فک کردم بد نیست کمی خوش بگذرونیم.
    پیتر کیفشو کناری انداخت و اومد و کنار من روی مبل نشست. با این کت و شلوار رسمی جذاب تر شده بود و بدجور دلبری میکرد. بوی ادکلنش مستم کرده بود و منو بیش از پیش تو افکار سکسی فرو میبرد. دیگه کم کمک داشتم حشری میشدم و هیچ راه برگشتیم در کنار نبود.
  • امروز بدجور خوشگل کردی ناقلا. نکنه با دوست پسرت قرار داری؟
  • نه بابایی. فقط میخواستم وقت پیش پدر عزیزمم خوشگل و جذاب به نظر برسم. گیلاستو بده تا پرش کنم.
    در بطری شراب. باز کردم و دو پیک برای خودمون ریختم. کمی بعد جفتمون شاتامونو بالا بردیم.
  • سلامتیییی
    پیکامونو به هم زدیم و جرعه ای از شرابمونو سرکشیدیم. پیتر بعدش کمی چیپس و پنیر برداشت. البته زیر چشمی حواسش به من بود و لبخند مرموزی روی لباش داشت. میدونستم که گیج شده و نمیتونه علت شمع روشن کردنو و شراب و این شیک و پیک کردنمو بفهمه و بدجوری هنگه.
  • الن واقعا اینجا چه خبره؟ انگاری میخواستی که یه نمایش شهوانی راه بندازی که البته موفقم شدی ولی خب هدفت از این کار چی بوده؟
  • فقط میخواستم که باهات کمی وقت بگذرونم. فکر کردم شاید بد نباشه بیرون بریم و یه شامی بخوریم و یا یه فیلم ببینیم ولی فک کردم که ممکه خسته باشی و بهتره که همینجا کمی خوش بگذرونیم.
  • آخه چه معنی ای میده که تو بخوای این کار رو با من بکنی. اصولا اینکارا مخصوص دوست دختر و دوست پسراس. نکنه باهاش کات کردی؟
  • نه. گفتم که. فقط میخواستم که کمی با بابای عزیزم وقت بگذرونم. فقط همین.
  • باشه قبول ولی خب چرا اینجوری لباس پوشیدی؟ اقلا یه لباس راحتی تنت میکردی.
    از جام بلند شدم و روبروش وایستادم و بعدش یه چرخی زدم.
  • یعنی میگی اینطوری خوشگل نیستم؟
  • البته که خیلی عالی شدی. اساسا تو یه دختر ناز و خوشگلی.
  • پس فک کنم بد نباشه که کمی سرگرم بشیم.
  • خب الان معنی این حرفت دقیقا چیه؟ من با مادرت ازدواج کردم و ناپدریتم.
  • تو پدر واقعی من نیستی و بخاطر همینم میتونیم لحظات خوشی رو باهم تجربه کنیم. یعنی میگی که تا حالا به بودن با من فکر نکردی؟
  • اینا رو ولش کن. بگو ببینم اصلا چرا الان سرکارت نیستی؟ قرار ما این بود که ما در صورتی شهریتو میدیم که تو تابستونا بیکار نباشی. نکنه اخراجت کردن و /همه ی این کارات بخاطر اینه که من به مادرت چیزی نگم؟
  • باشه. من تسلیمم. من کارمو از دست دادم و فقط کمی زمان نیاز دارم تا یه کار جدید پیدا کنم. ولی دوست ندارم مادرم از این ماجرا بویی بره. قول میدی این موضوع بین خودمون بمونه؟ منم قول میدم از همین فردا برم دنبال کار و هرچه سریعتر یه کار جدید پیدا کنم.
  • الن بگو ببینم اصلا چی شد که کارتو از دست دادی؟ فقط نگو که اونا رو میپیچوندی و پی عشق و حال خودت میرفتی. ببین عزیزم ما داریم خرج زیادی میکنیم تا تو به این دانشگاه خاص بری و در مقابل ازت انتظار داریم که کمی احساس مسئولیت کنی و به فکر آیندت باشی. دلیل اصلی اینکه اینهمه باهات سر و کله میزنیم همینه. ما میخوایم که تو فرد مسئولیت پذیری باشی و بتونی از پس زندگی خودت بربیای.
  • میدونم پیتر. حاضرم قسم بخورم که یه کار دیگه پیدا میکنم. فقط کمی بهم وقت بده. خواهش میکنم به مامان نگو. اصلا بیا یه معامله ای بکنیم. من میتونم برات ساک بزنم و اصلا بهت کس بدم. فقط لطفا به مادرم هیچی نگو.
  • واقعا که چقدر بیشرم شدی. من نمیخوام با جنده ای مثل تو باشم. منظورم اینه که تو دختر خونده ی منی و چرا باید بخوام که باهات سکس کنم؟ من هنوزم عاضق مادرتم. ضمن اینکه اون هم معشوقمه و هم بهترین دوستم. تو هم فقط دختر خوندمی و حالتی غیر از این رو هم نمیتونم تصور کنم.
    بدون اینکه به حرفاش اهمیت بدم تاپمو از تنم در آوردم و دامنمو پایین کشیدم. حالا فقط اون ست صورتی و جورابام تنم بود و میدونستم محاله که بتونه بیشتر از این مقاومت کنه.
  • اوکی. حالا که میگی دوس نداری منو بگایی بذار سوالمو یه جور دیگه بپرسم. آقای پیتر آیا مایل هستی آلتت را در واژنم فرو کنی؟
    کراواتش رو شل کرد و آب دهنشو قورت داد.
  • الله اکبراا. عجب گیری افتادیم. باشه قبول. خیلی خیلی سکسی شدی و چه من و چه هر مرد دیگه ای نمیتونه بیخیالت بشه.
  • خببب. پس یعنی میگی حالا چیکار کنیم؟
    جلوش زانو زدم و دکمه ی شلوارشو باز کردم بعدش سراغ زیپش رفتم و بعد باز کردنش کیر بی جونشو از روی شورت توی مشتم گرفتم.
  • یعنی بهت یه حالی بدم که تا عمر داری مزش زیر زبونت بمونه. فعلا اجازه هست برای پدر عزیزم یه ساک مجلسی پر تف بزنم؟
  • راستش خودمم نمیدونم. تو دخترخونده ی منی. هرچند که منو تو هم خون نیستیم ولی خب من یه جورایی پدرتم و مطمئن نیستم کاری که میکنیم درست باشه.
  • پیتر جونم. من 20 سالمه و بلدم چجوری بهت حال بدم. الانم میتونم برات یه ساک خوب بزنم و بعدش با کسم ازت پذیرایی کنم. فقط در قبالش بهم قول بده که چیزی در مورد کارم به مامان نگی و منم قول میدم تا آخر عمرم هروقت که بخوای باهات سکس کنم. ضمن اینکه تمام سعیمو میکنم تا هرچه زودتر یه کار خوب برای خودم پیدا کنم.
  • باشه من تسلیمم. تو بردی. خدا از سر تقصیراتمون بگذره. ولی شیطون خوب کُسی بودی و خبر نداشتمااا
    پیتر از جاش بلند شد و جلدی تک تک لباساشو در آورد و هر کدوم یه گوشه ای پرت کرد.
  • به بابایی نشون بده چه کارایی بلدی.
    دوباره جلوش زانو زدم و اینبار کیر گندشو توی مشتم گرفتم. واقعا کیرش وحشتناک بود و بعید میدونستم که اصلا توی کس تنگم جا بشه. کمی کیرشو مالوندم و بعدش تخمای گندشو توی دهنم کردم.
  • واااای الن. کشتییی منو دختر. این کارا رو از کجا یاد گرفتی؟
    تخماشو از دهنم درمیاوردم و گاهی یکی یکی و گاهی جفتشو باهم توی دهنم میکردم و میک میزدم. کیرشم که اون اوایل نیمه شق بود هرلحظه بزرگتر میشد. بی خیال تخماش شدم و مسیرمو لیس زنان به سمت کله ی کیرش ادامه دادم. زبونمو دور سر کیرش میچرخوندم و گاهیم سوراخشو زبون میدم.
  • وااااای. خیلییی خوبههههه. تو لنگه ندارییییییی.
    کیرشو اینور اونور میبردم و بعدش ول میکردم تا محکم بخوره توی صورتم و صدا بده. دیگه کیرشو لیس نمیزدم و فقط روی صورتم میمالیدم که نگاهامون به هم گره خورد.
  • لطفا برام بخورش. هرکاری بگی میکنم فقط برام ساک بزن. دیگه نمیتونم بیشتر از این تحمل کنم.
    ولی به حرفاش اهمیتی ندادم و همچنان مشغول کار خودم بودم که شونه هامو گرفت و بلندم کرد و بعد از لبی طولانی سوتینمو در آورد و سینه های درست و سفتمو از قفس آزاد کرد.
  • الان میشینم و تو هم دوباره زانو بزن تا بتونی برام ساک بزنی. اینجوری شاید منم بتونم یه حالی به این سینه های خوردنی بدم.
    بعد اینکه روی مبل نشست جلوش زانو زدم و کیر گندشو توی دهنم جا کردم. کیرش بیشتر از اینکه کلفت باشه دراز بود و بخاطر همین مشکلی با ساک زدنش نداشتم. ولی اگه میخواستم همشو تو دهنم جا کنم باید از گلوم استفاده میکردم که خوشبختانه تو این زمینه تبحر خاصی داشتم و میتونستم بدون هیچ مشکلی همشو توی دهن و گلوم جا بدم.
    ساک زدنمو شروع کرده بودم و هر لحظه سرعتمو بیشتر میکردم و کیرشو با شدت بیشتری توی دهن و گلوم عقب و جلو میکردم تا حسابی حال کنه. اونم بیکار نبود و تو همین موقعیت نوکسینه هامو بین انگشتاش گرفته بود و میمالید که باعث میشد حشری تر بشم.
  • فک میکنی کست خیس شده باشه؟ اگرم خیس شده باشه خودتو بمال تا برای بلعیدن کیر من کاملا آماده باشه.
  • کسم تا الان فقط کمی خیس شده.
    دیدم بهتره که با خودم ور برم تا سرم بی کلاه نمونه. پس انگشتامو از کنار شورت به کسم رسوندم و شروع مالیدن چوچولم شدم تا اینکه کسم کمی آب بندازه و بعدش با دوتا انگشت به جون سوراخ تنگش افتادم. پیتر پیگیر داشت سینه هامو میمالید که لذتمو تکمیل میکرد.
  • وای خدا. چه دهن داغی داری. دختر تو حرف نداری. چرا تا حالا ازت غافل شدم. یعنی خاک بر سر من. الانم پاشو بریم تو اتاقت تا حسابی از خجالت اون کس کوچولوت در بیام.
    دست تو دست هم از پله ها بالا رفتیم تا به اتاقم رسیدم. به محض اینکه پامونو تو اتاق گذاشتیم پیتر منو به خودش چسبوند و لبامو به آغوش لبهاش کشید. لبامون تو هم گره خورده بود و زبانومون گهگاهی همدیگه رو لمس میکردن. بوسه ای شهوانی و در عین حال عاشقانه و من جمله معدود بوسه هایی که هنوز مزه اش زیر زبونمه. واقعا که فوق العاده بود. تو همین احوالات بودیم که دستشو به کسم رسوند و یکی از انگشتاشو با آبم خیس کرد و بعدش جدا شدن از من توی دهنش فرو کرد.
  • یعنی واقعا همه چی تمومیاااا. طعم کست حرف نداره. دراز بکش تا یه کامی از این کس شیرین بگیرم.
    روی تخت ولو شدم و پاهامو تا جایی که میتونستم باز کردم تا پیتر راحت باشه. اونم خودشو بین پاهام رسوند و بعد اینکه کمی کسمو از روی شرت زبون زد و گاز گرفت، شورتمو به کناری کشید و مشغول لیسیدن کس داغ و خیسم شد. با چوچولم شروع کرد و اونو بین لباش گرفت و مشغول مکیدنش شد. توی کاراش هیچ عجله ی خاصی رو حس نمیکرد و همه ی کاراش با طمانینه بود. حتی لیسایی که از پایین تا بالای کسم میکشید در عین اینکه حرص بی پایانشو القا میکرد آرامش خاصی رو تو خودش نهفته داشت که هر لحظه بیش از پیش حسش میکردم. تا اینکه شروع به زبون زدن سوراخ کسم کرد و هرلحظه با سرعت بیشتری اینکارو ادامه میداد.
  • وااااای پیتر. خیلییییی خوبیییی تووووو. آخ که چه حالییی میده. می بینی کسمو بخاطر تو چه آبی انداخته؟
    بالاخره از تصمیم گرفت که از شر شورتم راحت بشه و از پام درش بیاره تا تسلط بیشتری روی کاراش داشته باشه. حالا که شورتمو درآورده بود، حرکاتش رو شدیدتر کرده بود و با سرعت و قدرت بیشتری سوراخ کسمو زبون میزد و باعث میشد که هر لحظه به ارگاسم نزدیکتر بشم.
  • تو خوش مزه ترین کس دنیا رو داری. واقعا از خوردنش سیر نمیشم. انگار آب حیات تو خودش داره. تا این کسو دارم غصه بر من حرامه.
    حالا بابام سراغ لبای کسم رفته بود و عملا داشت ازشون لب میگرفت. سرشو کج کرده بود و اونا رو یکی یکی بین لباش میگرفت و میکشون میزد و گهگاهیم گازای آرومی ازشون میگرفت که دیوونه تر میشدم.
    دوباره سراغ سوراخ کسم رفته بود و زبونشو تا جایی که میتونست اون تو فرو میکرد. بعدش نوبت انگشتاش بود تات عمق بیشتری از کشفم رو فتح کنن. انگشتایی جادویی که توی کسم معجزه میکردن. مخصوصا که همه ی حرکاتشون به این خطم میشد که آخرش فشاری به جی-اسپاتم داده باشن. منم دیگه اختیار خودمو نداشتم و با یه جیغ بلند توی صورتش خالی شدم.
  • وااااای الن. کارت واقعا محشر بود. چرا نگفتی میتونی آبتو بپاشی؟ عاشقتم شیطون بلای من.
    بدنم به رعشه افتاده بود و بی انقطاع ناله میکردم. ناله هایی که بیشتر شبیه به جیغ که چه عرض کنم، فریاد بود. پیترم با ولع هرچه تمام به جون کسم افتائه بود و همه ی آبی رو که روی رونا و کسم ریخته بود لیس میزد. انگار کویری بود که جز با آب من سیراب نمیشد.
  • دیگه بریم سر اصل مطلب. پشت به من زانو بزن و کس و کونتو هوا کن تا ببینم تو این زمینه هم حرفی برای گفتن داری یا نه؟ البته دروغ چرا بیشتر از این طاقت صبر کردنو ندارم.
    پشت به پیتر حالت داگی گرفتم و کونمو تا جایی که میتونستم بالا بردم تا منظره ای هرچه شهوانی تر از کس و کونمو به نمایش بذارم. پیتر هم بدون فوت وقت روی تخت زانو زدن و شروع به مالیدن کبرش بع کسم کرد تا حسابی خیسش کنه. منم دوباره سرحال اومده بود و ترشحات کسم شروع شده بودکه بی خبر کیرشو تا جایی که میتونست توی کس تنگم فرو کرد. حس میکردم کیرش خنجریه که داره کسمو پاره میکنه تا جایی رو برای خودش باز کنه. حس عجیبی بود دردی شدید توام با لذتی شدیدتر که نشات گرفته از کیری غول آسا بود.
    پیتر پهلوهامو سفت چسبیده بود و با تمام توان به سمت خودش میکشید. سینه هام موجی از لذت رو تو خودشون داشتن و کیر پیتر هم آتیش به کسم انداخته بود. آتیشه که با گذشت هرثانیه بیشتر گر میگرفت لذتی شدید رو به کل تنم منتقل میکرد.
  • عاشششششقتم بابایییییی. عاششششق خودت و کیرتم. هرچقد دوس داری کسمو بگاااا
  • ای جوووووونم عزییییزم. منم عاشقتم بیشششرف. عاشق این کس تنگو خیستم. دوس دارم تا روزی که زندم این کسو بگام و آبشو بیارم.
    تلنبه های پیتر شدت گرفته بود و کیرشو با سرعت بیشتری توی کسم عقب و جلو میکرد. بازم داشتم به ارگاسم نزدیک میشدم و چیزی نمونده بود که دوباره آبمو خالی کنم.
    صدای شالاپ شولوپ کسم و برخورد تنامون فضا رو پرکرده بود که پیتر کونمو به باد کتک گرفت و هر لحظه که میگذشت با شدت بیشتری کونمو چک بارون میکرد. انگاری میخواست عقده های چندین و چند سالشو سر کون من خالی کنه که البته درد شدیدیم داشت ولی در کنارش لذتی عمیق رو هم به همراه میاورد.
  • دارم میشمممممم
    پیتر همچنان داشت توی کسم تلنبه میزد که با جیغی شدید ارضا شدم و کیر و تخماشو غرق آب کردم.
  • به سمت من بچرخ. میخوام همه ی آبمو توی دهنت خالی کنم.
    به طرفش برگشتم و کیرشو بین لبام گرفتم تا همه ی آب داغشو توی دهن و گلوم خالی کنه.
  • الحق که دختر همون مادری. واقعا عاشششقتم. حالا بیا یه بوووس آبدار به بابایی بده ببینم
    بلندم کرد و منو مثل یه بچه تو بغلش گرفت و لبامو به آغوش کشید. بوسه ای که طعم شهوت میداد و بس.
  • قول بده هرچه سریعتر یه کار دیگه پیدا میکنی. دوست ندارم مادرتو ناراحت کنی.
  • قول میدم باباییی. باور کن همه تلاشمو میکنم که یه کار بهتر پیدا کنم. ولی تا اون موقع شغل من رسیدگی به توئه و هروقت که اراده کردی میتونی کسمو جر بدی.
  • تو دختر خواستنی و جذابی هستی. ولی بازم تاکید میکنم که باید یه کاری پیدا کنی. ولی خب شایدم بد نباشه بخاطر همین سرویسی که بهم میدی بهت حقوق بدم. من بعد جنده ی باباییت باش. بالاخره اینم یه جور کار به حساب میاد دیگه مگه نه؟
  • عاااااالیه. جنده ی خودت میشم. فقط خود خود خودت. هرکاریم که بگی برات میکنم. هر بلایی دوست داری سرم بیار. بدم نمیاد این شغلمو تا آخر عمرم داشته باشم.
  • او له له. یعنی واقعا هرکاری؟
  • آره ولی خب بستگی داره که چی تو فکرته شیطون
  • من از هر تجربه ی جدید سکسی استقبال میکنم. مثلا میتونیم یه سکس سه نفره به همراه یه زن یا مرد دیگه داشته باشیم. راستشو بخوای دوست دارم ببینم که یه مرد کیر کلفت جلو چشمم تو رو میگاد. دوست داری این کارا رو بکنیم؟
    واو. دیگه تا این حدشو فک نمیکردم. درسته کمی تنوع خیلیم بد نبود ولی معلوم نبود خیال پردازیاش به کجا ختم میشه. من فک میکردم که قراره ربطمون یه رابطه ی عادی دو نفره باشه. تا این حدش به مخیلمم نمی رسید و دروغ چرا، یکم استرس داشتم. پس تنها لبخندی سکسی تحویلش دادم تا حرفشو ادامه بده و ببینم دیگه چیا تو سرشه.
  • شایدم بد نباشه که اصلا یه گروپ سکس بکنیم. شک ندارم که به جفتمون حسابی خوش میگذره. تو خیلی هاتی و پر شدن سوراخات صحنه ی جذابی میشه. وای عزیزم. فکرشم هیجان زدم میکنه. این تابستون چقد بهمون خوش بگذره. میخوام به یه جنده تبدیلت کنم. جنده ی خودممممم
  • عصبی بودم. نمیتونستم این حرفاشو درک کنم. واقعا فکر نمیکردم که همچین مغز بیماری داشته باشه و به این جور کثافت کاریا علاقه مند باشه. از طرفی میدونستم که مجبورم همه ی اینکارا و حتی یه سری کارای دیگه رو هم انجام بدم. چون این باجی بود که برای لو ندادنم پیش مادرم باید میدادم و هیچ راه دررویی وجود نداشت. البته ناگفته نمونه که مادرم زن خیلی ثروتمندی بود و مشکلی با پرداخت هزینه ی دانشگاه نمونه ای که میرفتم نداشت ولی بقول خودش نمیخواست منو سوسول بار بیاره. ولی برای حفظ داشته های فعلیم مجبور بودم به خواسته هیای پیتر تن بدم. اصلا از کجا معلوم. شایدم واقعا بهم خوش بگذره.

ترجمه: ‌Saam


👍 8
👎 6
33218 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

580268
2017-02-19 22:50:17 +0330 +0330

درزبان عربی صباح یعنی همون صبح که مادرزبان فارسی استفاده میکنیم.
وقتی میگی.۲۰صباح زندگی کردم. یعنی ۲۰صبح زندگی کردم.
معمولا وقتی میخوان مدت کوتاه وتقریبی روبیان کنن استفاده میشه.
مثلا:
النه چندصباحی درخانه ناپدری زندگی میکرد.

2 ❤️

580278
2017-02-20 00:57:11 +0330 +0330

Sharkxxx عزیز
خودم هم کاملا به این مسئله واقفم. ولی در ادبیات منظور از مثلا سی و پنجمین صباح عمرم، منظور 35 سال هستش و هر صباح استعاره از یک ساله

0 ❤️

580279
2017-02-20 01:04:39 +0330 +0330

یه نویسنده خوب همیشه داستانشو چندبار میخونه کم کسری نداشته باشه .عاضق خیلی تو زوق زد،اول شخص و دوم شخص رو باید توی داستانت بخوبی مشخص کنی که خواننده رو گیج نکنی .در مجموع خوب نبود تم خیانت بود پسندمان نشد

0 ❤️

580283
2017-02-20 02:18:33 +0330 +0330

عالی بود
دست مترجم درد نکنه :)

1 ❤️

580301
2017-02-20 06:42:13 +0330 +0330
NA

Sweet جان اگه دقت کرده باشی اصولا ما خارجی پسندیم

0 ❤️

580307
2017-02-20 07:15:06 +0330 +0330
NA

خوب بود saam. دستت درد نکنه. معلومه زحمت زیادی برای ترجمه کشیدی . خسته نباشی ممنون.

1 ❤️

580346
2017-02-20 14:20:00 +0330 +0330

داستان خوبی بود فقط با اون قسمت الله اکبر که پیتر میگه مشکل دارم :(

0 ❤️

580359
2017-02-20 16:15:00 +0330 +0330

دوستان saam عزیز اشتباه نکرده . صباح در زبان و ادبیات عامینه به معنی 1 سال هست

0 ❤️

580363
2017-02-20 17:13:30 +0330 +0330

خود ایرانی ها که به گفته ی خودشون داستانشون واقعیه , اینطوری تصویر سازی نمیکنن که sAAm , ترجمه کرد :/

0 ❤️