از بیتاک تا سکس

1394/02/21

سلام اسمها همه مستعاره خاطره اى ميخوام بنويسم از آخراى آبان 93 شروع ميشه نميخوام از خودم تعريف كنم چون نه هيكل دارم نه خيلى خوشگلم 24 سالمه قدم 186 و 60 كيلوأم خيلى لاغرم…

يه روز داشتم تو بى تاك ميگشتم عكس دختر بچه خوشگل نظرمو جلب كرد حوصلم سررفته بود پروفايلشو باز كردم وضيعيتشو زده بود متأهل براش نوشتم چه بچه خوشگلى دارى بعد يه ساعت جواب داد ممنون بچه خواهرمه خلاصه بعد چند تا پى ام كه به هم داديم اددم كرد و باهم آشنا شديم اسمش نازنين(مستعار) 27 ساله منم سامان(مستعار) 24 ساله از همون اول خودش بهم نخ ميداد مثلا هى ميگفت چقدر تو بى احساسى يا دوروز بعد از آشناييمون گفت اون هفته ميخوايم بريم قشم ب مدت ي هفته. چون با واى فاى ميومد تو نت گفتم پس يه هفته از هم بى خبريم چون نت ندارى كه گفت نه نت دارم اگه هم نداشته باشم زنگ ميزنيم به هم خلاصه اين شد كه شماره داديم به همديگه و با هم صميمى شديم اينجور كه ميگفت شوهرش اصلا اخلاق نداره و بهش زياد اهميت نميده بقول خودش بى احساسه كه فقط ميكُندش و بعدش منتم سرش ميذاره شوهرش صبح ساعت 6 ميره سركار شهرضاهم كار ميكنه اتا ساعت 6 عصر خودشم سركار ميره بگذريم… قبل مسافرت دو بار همديگرو ديديم رفت مسافرت (البته زنونه رفتن) هرروز به هم زنگ ميزديم هراتفاقى اونجا ميفتاد برام تعريف ميكرد كم كم داشتيم هردومون به هم وابسته ميشديم حالا نميدونم اين حسى داشتيم عشق بود يا چيز ديگه از مسافرت كه برگشت ي بار باهم دعوا كرديم به خاطر دخترايى تو لاين برام لايك زده بودن خلاصه بعد از اون دعوا و قهر و آشتى متوجه شدم كه خيلى دوسم داره… درواقع اينجور ب نظر ميرسيد خداييش منم خيلى بهش علاقه مند شده بودم ولى با اين حال همينجور كه به هم ابراز علاقه ميكرديم دعوا هم زياد ميكرديم هردومون تولدمون تو آذر بودروزش بماند … من اولاى آذر اونم آخراى آذر سه شب قبل از تولدش دوباره با دعوا خوابيديم البته دعوامونم تا نزديكاى سه طول كشيد صبح پاشدم رفتم سركار و نزديكاى ظهر بود دلم براش تنگ شد يهويى زنگش زدم جواب داد صداش گرفته بود بعد از احوال پرسى گفت صبح حالش خوب نبوده و رفته سر كار الآن بدتر شده و داره برميگرده خونه كه بره دكتر بهش گفتم تا رسيدى زنگم بزن تا بيام دنبالت با هم بريم يهو گفت باشه ولى هنوز باهات قهرما بعد با خنده قطع كرديم گوشيا يه ربع اس داد كه رسيدم خونه منم در كارگاهو بستم و رفتم سمت خونشون توراه زنگش زدم گفتم بيا بيرون دارم ميام گفت بيخيال حالشو ندارم برم دكتر ولى حالا كه اومدى بيا كه كادو تولدتو سوغاتيتو بهت بدم رفتم و دعوتم كرد تو خونه تا رفتيم تو يهو خودشو انداخت تو بغلم و بيحال بود منم بردمش نشوندمش رو مبل خودمم نشستم كنارش و بغلش كردمم هى نوازشش ميكردم و قربون صدقش ميرفتم و اونم هى ميگفت من باهات قهرم ولى حالا كه ديدمت حالم بهتر شد بلندش كردم رفتيم تو اتاق خواب خوابيد رو تخت منم نشستم بالا سرش و نوازشش ميكردم يهو دستمو گرفت كشيد رو خودش من تا اون موقع تجربه سكس نداشتم واسه همين ناشى بودم ولى اون خيلى حرفه اى منو ميخورد جورى گردنمو ميك ميزد كه تمام بدنم مور مور ميشد و جاى لباش رو گردنم قرمز شده بود خواستم برم سراغ شلوارش نذاشت گفت ديشب باهام دعوا كردى بهت نميدم منم نذاشتم حرفش تموم بشه لبمو گذاشتم رو لباش رفتم تو گردنش مثل خودش يه ميك زدم يهو منو محكم چلوند ب خودش تا اومدم بالا ديدم جاى لبم رو گردنش قرمز شده بهم گفت ديگه اينجورى نكن جاش ميمونه يه موقع شوهرم ميبينه ميفهمه ولى خودش تا تونست گردنمو ميك زد خورد منم ميخوردم ولى گفت ميك نزن كه جاش نمونه بعد بلوزشو درآوردم وااااااى چى ميديدم سينه هاش فك كنم 80 بود خيلى نرم و سفيد بود يكيشو ميخوردم يكيشو ميماليدم گاهى ميومدم بالا گردنشو ميخوردم و لب ميگرفتم يهو عين وحشى ها منو انداخت اونور و افتاد روم دكمه هاى پيرهنمو باز كرد و شروع كرد سينه هامو خوردن يه چندبارم گازشون گرفت كه يه درد باحالى داشت از بس حرفه اى ميخورد من فقط ناله ميكردم دستمو بردم لاى پاش و از رو شلوار كسشو ميماليدم و تا خواستم دكمه شلوارشو باز كنم بازم نذاشت گفت بخاطر ديشب بهت نميدم منم از روم هولش دادم اونور پشت كردم بهش اومد از پشت چسبيد بهم و گفت"آ چد هس حالا" مثلاً داشتم براش ناز ميكردم اومدم بلند شم افتاد روم چون يكم تپل بود ديگه نميتونستم تكون بخورم (حالا از نازنين بگم كه قدش 170 وزنشم خودش ميگفت 55 ولى بنظرم بيشتر ميومد) خلاصه همين كه افتاد روم ديگه نتونستم تكون بخورم اومد ازم لب بگيره رومو برگردوندم يهو زد تو دهنم گفت بيشعور منو پس ميزنى دوباره خودشو ول كرد روم و تا ميتونست خورد و سر سينه هامو گاز ميگرفت منم هم داشتم حال ميكردم هم ميخواستم به رو خودم نيارم هم خندم گرفته بود بعد افتاد كنارم و يه لب ازم گرفت و گفت عشقم مگه من ميتونم به تو نه بگم دستمو گذاشتم رو دكمه شلوارش و تو چشاش نگاه كردم يه لبخند زد و چشاشو بست منم يه لب ازش گرفتم رفتم سراغ شلوارش شلوارشو درآوردم و شلوار خودمم درآوردم ديگه طاقت نداشتم از كوس خوردنم خوشم نمياد رفتم پايين تخت وپاهاشو گرفتم كشيدمش سمت خودم و آوردمش لب تخت شرتشو درآوردم كوسش خيلى تميز بود يكم از رنگ بدنش تيره تر بود يه مو نداشت شرتمو تا نصفه كشيدم پايين گفت فقط مواظب باش توش نريزيا من يه لب ازش گرفتم و رو زانوهام نشستمو كيرمو گذاشتم دم كوسش خيس خيس بود كير من خيلى بزرگ نيس فك كنم 16 يا 17 سانته يه فشار دادم رفت توش يه آه ملايم ولى طولانى كشيد كه هنوز اون صدا تو گوشمه سريع لبمو گذاشتم رو لبش كيرمو درآوردم دوباره كردم توش چندتا تلمبه زدم احساس كردم آبم داره مياد فك كنم سى ثانيه هم طول نكشيد ولى من نميخواستم به اين زودى ارضا بشم سريع درش آوردم كه يكم صبر كنم و دوباره بكنم توش كه ديدم ديگه داره مياد و فرصت بلند شدنم نيس كيرمو گذاشتم تو شرتم كه نريزه رو فرش و آبم ريخت تو شرتم از خجالت داشتم آب ميشدم وقتى احساسمو فهميد منو تو بغلم گرفت و ميگفت اشكال نداره پيش مياد دفعه اولت بوده سرى بعد جبران ميكنيم خلاصه لباس پوشيديم و ناهار آماده كرد خورديم بعد كادو تولدمو سوغات قشم رفتنشو آورد داد بهم بعد يكم ديگه باهم عشقبازى كرديم و بعد خداحافظى كرديم و رفتم سركار ادامه دارد… دوهته بعد دوباره كردمش البته ديگه آبروريزى نشد اگه خواستين براتون بعداً مينويسم

نوشته: سامان


👍 0
👎 0
57503 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

461903
2015-05-11 15:55:31 +0430 +0430

سیره داستانت تکراری بوود
کلا چررررت بود

2 ❤️

461904
2015-05-11 15:56:19 +0430 +0430

پیازش م مالی نبود

0 ❤️

461905
2015-05-11 16:24:27 +0430 +0430
NA

دارم با لهجت جغ میزنم ROFL
وای ی ی ی ی
اومد د د د د د !!!

0 ❤️

461906
2015-05-11 16:51:20 +0430 +0430
NA

ادامه دارد؟؟؟
اومدی بگی منم هستم؟ ً

0 ❤️

461907
2015-05-11 17:53:19 +0430 +0430
NA

سیخم تو باغت باز چرت گفتی bomb

0 ❤️

461908
2015-05-11 22:53:10 +0430 +0430

گفتي شوهرش شهرضاکارميکرد.کجا؟چ کاري

0 ❤️

461909
2015-05-11 23:07:57 +0430 +0430
NA

اینجورکه تو گفتی کلن شوهرش نبوده

0 ❤️

461910
2015-05-11 23:35:58 +0430 +0430

ننویس دیگه دمت گرم لطف کن ننویس

0 ❤️

461912
2015-05-12 10:06:02 +0430 +0430
NA

چی بگم ؟! biggrin

0 ❤️

461913
2015-05-12 11:19:46 +0430 +0430
NA

توهم دوز بالا نزدی احیانا biggrin

0 ❤️

461914
2015-05-12 12:59:11 +0430 +0430
NA

قد 170 و 55 کیلو!!! اونوقت تپل هم بود؟ سینه هاش هم 80 بود؟؟

دلفینا هم پرواز می کنن. تو هم جقی نیستی!!!

0 ❤️

461915
2015-05-12 14:33:54 +0430 +0430
NA

منم تو تانگو ی همچین موردی…متاهل.ب پستم خورده بود…ولی ب دلیل حرکات احمقانه و ناشیانم نشد بکنمش…هنوز ک هنوز کونم داره میسوزه :((((( dash1

0 ❤️

461916
2015-05-12 15:54:09 +0430 +0430

خوشم میاد با لهجه ای که دارین می نویسین حس آدمو از بین می برین خیلی هم بیمزه بود اون تورو کرده نه تو اونو

0 ❤️

461917
2015-05-13 07:24:45 +0430 +0430
NA

چجوریه هرکی داستان مینویسه بجای این که اون از زنه بخاد بش کس بده بلااستثنا زنا ازشون کیر میخان؟؟؟
چرا یکی از این زنای فوق حشری به پست ما نمیخوره؟
تو 24سالته میگی اولین بار بوده کس کردی پس معلومه داستان ماله یه آدم جقیه پس لطف کن زر نزن آبروی اصفاهانیا را هم نبر جقی

0 ❤️

461918
2015-05-13 10:25:41 +0430 +0430
NA

wat de faz ???
golnar nadari bgu ye kartOn vasat biyaram jalqi smile

0 ❤️

461919
2015-05-23 05:53:54 +0430 +0430
NA

نظری ندارم…جالب نبود…چرا شما مردا میخواین…تو داستانا…زنا رو حشری تر جلوه بدین…تو داستانا…همه ی زنا بیخیال پرده بکارت…و شوهر …و همه چیزن…فقط فکر کس دادن هستن مسخره س…اینا فانتزیای شماهاس فقط

0 ❤️