وقتی رسیدم لب و گوش بچه ها بهم وصل بود …
سلامی کردم …جوابی سریع گرفتم و بازهم لب و گوششونو قفل کردن
چیه چرا پچ پچ میکنین؟بگین منم بشنوم …
امین با نگاش جلو رو نشون داد
برگشتم نگاه کنم که یهو گرخیدن:هوی تابلو نیگا کن ناموسن ،سوژه میشیم …
فندکمو انداختم و به بهونه برداشتنش یه نیم نیگا انداختم .
خدایا این دیگه چیه؟
چقد این بشر خوشگل بود…
قلبم تپید از شدت زیبایی این دختر …
برگشتم سمت بچه ها که با یه لبخند افسار مهار تو کمین نگام بودن …
به محض اینکه نگاشون کردم افسار خندشون پاره شد …
جواد:از خداش باشه .پا نداد که نداد ،بیادش میزنم جقققمو …ولی خداییش بعید میدونم این از کیر کسی ریخته باشه بیرون ،خدا شخصا اوردش رو زمین…
برو برو ،دیر رفتی، طفلی خیلی منتظرت مونده…
و بازهم خنده …
دوباره نگاش کردم اینبار جسورتر …اروم اروم رفتم سمتش
با هر قدمم به سمت اون، بوی عطرش بیشتر و البته ضربان قلبم شدیدتر میشد…
هدفمو میدونست و خیلی زود رفت سر اصل مطلب
حرفمو قطع کرد
حوالی بهمن ماه بود ،حدود دو ماه از اون روز میگذشت که صبح ساعت ۹ نسخ سیگار شدم …
رفتم پارک نشستم و سریع یه نخ اتیش کردم .
دیدمش…
اینبار خاص تر از قبل …
خواستنی تر از قبل …
رفتم سمتش ،خیلی وقتت بود بهش فکر میکردم، و الان تجسم رویاهام رو چند نیمکت اونورتر می دیدم
سلام کردم
تن صداش رو بالاتر برده بود ولی نگاه معصومش بیشتر از حرفاش مفهوم رو میرسوند…
هوسمو پشت یه نگاه غمزده قایم کردم…
با نگاهی همزاد نگاه خودش بهش خیره شدم…
کلمات آروم آروم ادا شدن …
ادای یک عاشق رو در آوردم و بالاخره…
هر روز از روز قبل، پیام رسانمون بیشتر الارم میداد …
از خودش گفت
تک دختر یک خانواده معمولی …
خیلی تنها …
از نداشتن خواهر برادر …
نداشتن سنگ صبور …
و چیزی که همیشه میگفت :عاشق پدرش بود …
کم کم عاشق من شد …
چون ادای سنگ صبور رو خوب در میاوردم…
ولی من جز سکس و هوس چیزی تو ذهنم نبود …
به هر بهانه ای ازش عکس میخواستم تا اندامشو دید بزنم …
هر وقت میرفتیم بیرون بهم خیره میشد و من در جواب نگاه بی آلایش و بی ریاش یه نگاه عاشقانه رو فیلم بازی میکردم.
آه از هوس …
آه از هوس…
و صد آه از هوس…
ادای یک عاشق رو خوب بازی میکردم تا اینکه یه شب بهم گفت…
یه شب بهم گفت عاشقت شدم …
عین لفظش این بود :(بدجور عاشقت شدم ،اونقدی که نمیتونی تصورشو بکنی )…
بعد از اون شب غرورمو بیشتر کردم …
چرا؟
چون مرحله اول یعنی دلبری رو انجام دادم
و حالا نوبت مرحله دوم بود…
ازش فاصله گرفتم …
دیر به دیر جوابشو میدادم…
گاهی دعواش میکردم…
میخواستم دنبالم بدوه…
یه دختر تنها و بی کس رو واسه یه هوس کثیف به خودم وابسته کردم …
یه شب رفتم رو مخش که میخوام باهام سکس کنی…
صدای گریه ش هنوز تو گوشمه…
اصلانمیخواست…اصلا…
دلش شکسته بود …
منم با غرور تموم گفتم :تقصیر خودمه که از عشقم اینو میخوام …باید از غریبه ها بخوام…
عاشق بود،عشق یک زن حسودش میکنه…
دست گذاشتم رو نقطه ضعفش …
وقتی گفت نه
سریع قطع کردم و بلاکش کردم…
سه روز تماسشو رد میکردم …پیاماشو جواب نمیدادم،و با میس کالا و قربون صدقه رفتناش تو اس ام اس ،به دوستام پز میدادم…
تا اینکه با چهره ای شکسته اومد تو پارک همیشگی…
اومد بغل دستم نشست، نگام کرد وگفت : به کسی دست نزدی که؟
پاشد سریع لباس پوشید و باگریه رفت بیرون …سیگارمو اتیش کردم و زنگ زدم به امین،
اگه گفتی :سیگار بعد می میچسبه؟؟
شب پیام نداد…
فرداش هم همینطور…
گوشیش خاموش بود …
هیچ خبری ازش نداشتم…
یک هفته گذشت و خبری ازش نبود …
با وجدانم تنها شدم …چه بد محکمه ایست محکمه وجدان …
راستی کی منو اندازه این دختر دوست داره؟
با اون شخصیت و تیپ و قیافه میتونست دل هر مردیو بدست بیاره ،ولی حتی یکبار ازم فاصبه نگرفت.
این دختر چقد پاک و معصوم بود ؟
کردمش؟اره ولی به چه قیمتی؟
الان دیگه خیلی مرد بزرگیم؟
از رو تفریح اون ملکه زیبایی رو زمین زدم …دختری که غرور و وجودشو در اختیار من گذاشت و هیچوقت چیزی ازم نخواست …
دختری که اینقد معصوم بود که به جای اه اه موقع سکس هق هق گریه رو واسه خودش برداشت…
خیلی دلم گرفته بود …
خیلی…
هوس رفت کنار و من الان عشق اون دختر رو میدیدم …
چقد یه ادم میتونه پست باشه؟
چقد حقیر بودم من در مقابل او…
شاید تقدیر اون این بود :دل بستن به هیچ …
دل بستن به سیاهی …
رفتم در خونشون …
اینبار فقط واسه اینکه بدون نمایش، عاشقش باشم …
در زدم کسی درو باز نکرد …
مهم نبود کی باز کنه درو …هرکی بود بهش میگفتم من عاشقشم …
بقال کوچشون اومد گفت کسی نیست
همه رفتن بیمارستان …
تو چمن بیمارستان زار زار گریه کردم …
حالا جنس گریه هاشو می فهمیدم …
“از خواب برگشتم به تنهایی…پل زدم از او به زیبایی .
چشمامو بستم و اینبار …دنیارو از چشم اون دیدم”
سیگار با سیگار …
واسه اولین بار تو زندگیم دستمو سمت آسمون دراز کردم …
میخواستم نماز بخونم ولی منه آشغال چی میدونستم از نماز…
اینقد گریه کردم تا خوابم برد …
صبح رفتم دیدم اتاقش خالیه …
تا رسیدن به یه پرستار مرگو به چشم خودم میدیدم
ولی خودمو رسوندم …
گفتش خوشبختانه مرخص شده …
اشکام مثل ابر بهار میبارید …
مهسای من برگشت …
زنگ زدم بهش …
گوشیش یه بوق خورد که جواب داد .
فرشته پاکم منتظرم بود
صدای لرزون و هق هق گریه ش اتیشم زد .
همدیگه رو پاک دوست داشته باشیم…
نوشته: Reza…elh
کصکیش حالتو کردی چس کردنو گذاشتی واسه ما/:
ولی انصافن خوب بود لایک
این زئوس نشسته پیش ادمین تا داستانی آپلود میشه، نفر اول نظرشو میزاره، عجبااا. خخخ
رضا…الح،، داستانت عالی بود، لایک به مرامت، لایک به غیرتت، لایک به شعورت که تلنگر خورد، لذت بردم، آفرین 5
زیوس زیوس زیوس تو کی هستی پسر؟؟ معتاد کامنتات شدم بخدا. اصن شهوانی بی تو هیچه
داستان بدک نبود ، اگه آخرشو بد تموم میکردی هر چی فحش بلد بودم بهت میدادم. میدونم تو واقعیت پایان بد هم خیلی هست ، ولی الکی دلمو خوش میکنم که مثلا نیست.
وسطاش که بودم مونده بودم اخره داستان چطوری باهات برخورد کنم …
بخاطر نگارش خوبت ازت تشکر کنم یا بخاطر اشتباهی که کردی سرزنش ؟
ولی خب اخرشو خوب تموم کردی با اینکه وسطاش نامردی کردی و دوست نداشتم (نگارشت رو نمیگم کارتو میگم )ولی اخرشو خوب تموم کردی …
میتونستی بازم با حوصله بیشتر بنویسی ولی بازم خوب بود …
یه داستان دنباله دار زدم اپ بشه 2 قسمته اولشو 2-3 روز پیش, با خوندن داستانت یاده شخصیت امیر افتادم …
لایک 10 مرسی … ?
جالب بود
ولی یه دختر با کسی ک باعث و بانی این بوده ک خودشو بکشه برای بار اول انقد خوب حرف نمیزنه ک
هوسبازا کسی رو كه زیبا می بینن دوست دارن…!!ولي عاشقاکسی رو که دوست دارن زیبا می بینن…
لایک۱۲
میگن دنیا دار مکافاته ولی همیشه یه همچین دخترای پاک و معصومی گیر عوضی ترین آدم ها میوفتن !!
چندین مورد اینجوری رو من با چشم خودم دیدم !
نمیدونم شاید مکافاتش فقط واسه ماست که اگه کوچکترین کاری کنیم تا به غلط کردم نیوفتیم ول کن نیست !!
عدالت توی فرهنگ لغت ما اشتباه معنی شده !!
نميدونم تخليت بود يا حقيقت
ولى چنين بلايى سر خيلى از دخترا اومده
مادر روزگار قشنگ بود ولی اگه اون میمرد بعدش تو خود کشی میکردی قشنگتر هم میشد
قشنگ بود حالمو عوض کرد تنها نظری که دارم اینه که بکش بیرون از سه نقطه… ولی دمت گرم که بعد اشتباهت تصمیم درستو گرفتی.
لایک … نگارش عالی … موضوع جالب …
خوشم اومد واقعا …
اسم اهنگ شاهین نجفیه …خیلی اهنگش قشنگه کپی ممنوع
مرسی نظرات رو خوندم…در ضمن این اهنگ از شاهین عزیز نبود از استاد والایار هستش
تو واقعيت پر هست ازين اتفاقات ، البته بيشتر با پايان ناخوش ،بازم خوبه داستان شما پايانش خوش بود ، لايك
درود…
خیلی وقت بود داستانی نخونده بودم…
بسیار عالی بود لذت بردم…
داداشام بکشین بیرون از شاهین …این اهنگ از والایار هستش ن شاهین جان
نوشته قبلیتونو بیشتر دوست داشتم تا این
تخیلی بود