از سکس تا عشق...

1397/08/30

اگه بخوام با جزئیات بگم خیلی طولانی میشه…سعی میکنم مختصرو مفید بگم چند سال پیش پشت کنکوری بودم و سرم به درس خوندن گرم بود و تو فاز دوست پسرو این چیزا نبودم. اصلن هیچ وقت دست پسری رو نگرفته بودم تو چشمای یه پسر خیره نشده بودم خانوادمم جوری بودن که دوست نداشتن تنها برم جایی با ماشین منو این ور اون ور میرسوندن و نمیذاشتن پیاده برم. یه دخترک تنها که همیشه توی خونه س و فقط باید به فکر قبولی در یه رشته خوب باشه…راستش ازین اوضاع خسته شده بودم احساس تنهایی میکردم دلم میخواس کسی عاشقم باشه…یه روزی یه شماره غریبه رو گوشیم دیدم پیامای عاشقانه می نوشت جواب نمیدادم شمارشو سیو کردم توی واتساپ دیدم عکس یه پسره…یه دوست صمیمی داشتم اسمش کیانا بود همیشه وقتی بهم می رسیدیم کلی درد دل میکردیم و همه رازامونو بهمدیگه می گفتیم کیانا خودش دوست پسر داشت و توی این کارا وارد بود…گفتم یه پسره هست نمیدونم کیه و از کجا شمارمو گیر اورده همش میگه بیا پیشم کاش تو بغلم بودی فلان… منم فحشش دادم بمن پیام نده من ازون دخترا نیستم ک بیام خونه… کیانا گفت نترس بابا برو پیشش مگه چیه …با این حرفش یهو جا خوردم انگار با این حرفش شیر شدم…

گذشتو رفت انگار نظرم عوض شده بود ب این فکر میکردم ک برم پیش اون پسره …اینم بگم ک خیلی هم خنگ بودم واقعا فکر میکردم پسره عاشقمه حالا چون دوتا پیام عشقولانه فرستاده وااای حتمن دیوونه منه… خب تجربه ک نداشتم توی اون سن دوران بلوغ جنسی و هیجانی من بود.تا اینکه قبول کردم برم پیشش یه روز که بابام منو رسوند کتابخونه من ازونجا جیم زدم .پسره تو ماشین منتظرم بود در عقب ماشین رو باز کردم پسره گفت بیا جلو. منم نشستم جلو ماشین روم نمیشد نگاش کنم بهم گفت وای تو مثل یه فرشته ای بیبی فیسی عزیزم با اون چشمای زاغت همینجور تعریف میکرد دستمو گرفت کف دستم عرق کرد از خجالت خخخ بعد رفتیم خونه داداشش کسی اونجا نبود ولی من همش خیال میکردم اگه چند نفر بریزن سرم چیکار کنم برم اشپزخونه چاقو بردارم از خودم دفاع کنم :) اما ازین خبرا نبود منو برد تو یه اتاق نسبتا تاریک بود شروع کرد لب گرفتن خیلی داشت حال میداد یکم بدم اومد زبونش کرد تو دهنم اب دهنم قورت ندادم ک بعدم تف کنم .اسمش سینا بود و یه بچه مدرسه ای هم بود :| بعد کلی شهوتی شد و میخاس از کون منو بکنه. یه حس عجیبی داشتم هم از بین رفتن پاکیم و هم اینکه دلم میخواست تجربه کنم سکس رو این همه شنیده بودیم حال میده ببینم چی هست.خلاصه کونم تقدیمش کردم انقد درد کشیدم داشتم پاره میشدم کیرش کوچولو بود سریع ابش اومد منم سر درد گرفته بودم از بس درد کشیدم کونم زخم شده بود.وقتی خونه رفتم تو شورتم یکم خون دیدم از ترس شورتمو تو کیفم قایم کردم. خلاصه من تبدیل به یه کونی تمام عیار شده بودم همش کتابخونه رو می پیچوندم و پیش دوست پسرم میرفتم یه روز ک پیشش بودم نمیدونم چی شد یهو سر کیرش خورد ب پردم و پاره شد اینم بگم ک مطمئنم عمدن اینکارو نکرد چون هیچ وقت سمت کسم نمیرفت یه بچه مدرسه ایه ترسو بود و میگفت این ماله شوهرته… تخم نداشت بخاد پردمو بزنه لحظه پاره شدنش یه جیغ کوتاه کشیدم گیجو منگ بودم ک چی شد یهو… جالب اینجاس ک نمیدونستم این پردم بود ک پاره شده البته یه لحظه شک کردما پر از استرس و ترس بهش گفتم چیکار کردی نکنه پردمو زدی اونم دستو پاشو گم کرد ن عزیزم پردتو نزدم اون دیگه اوسکول تر از من :| توی شورتم خون دیدم گفتم پ این خون چیه گفت عزیزم یادته دفه های قبل از پشت میدادی همیشه زخمی میشد این خون برا کونته اخه قبلش داشت منو از کون میکرد… خلاصه اینکه اوضاع همینجوری پیش میرفت و چندماه بعدش بخاطر یسری چیزا کات کردیم…شاید باورتون نشه بعد از یک سال فهمیدم پردم پاره شده و خبر نداشتم اخه یروز تو توالت ک داشتم خودمو میشستم احساس کردم سر انگشتم یکم رفت داخل. بعد موقعی ک کسی خونه نبود پاهامو باز کردم یه اینه گذاشتم جلوم و لای کسمو نگاه کردم کلی سرچ تو اینترنت خلاصه مطمئن شدم بله الکی الکی پردم ب فنا رفته…بعد از این موضوع یه مدت افسردگی گرفتم چون دیگه اون آدمی ک با جدیت درس میخوند نبودم و هم اینکه زن شده بودم. خیلی ادم شهوتی ای شده بودم یه وقتایی دلم میخاس حالا ک پرده ندارم یه کیر کلفت بره توش ولی خب ب کی میگفتم بیا منو بکن… رازمو ب هیچ کس نگفتم تا اینکه یه روز کیانا همون دوست صمیمیم اومد پیشم چسناله میکرد از کات کردن با دوست پسرش ک منو زده تو دیوار گریه ناله دیگه منو نمیخادو ازین حرفا…گفت بیا شمارشو سیو کن بهش پیام بده الکی بگو کیانا تصادف کردهو ازین کسشعرا ک دل دوست پسرش بسوزه…خلاصه هر کاری گفت انجام دادم گفتم من دوست کیانا هستم گفتم شاید بهتره بدونین برا کیانا اتفاق بدی افتادهو…ازین کسشعرا ک البته براش مهم نبود گذشتو رفت…یه شب تو واتساپ داشتم پروفایلا رو نگا میکردم دیدم این پسره از خودش عکس گذاشته وااای چقدر جذاب بود واقعن تو نگاه اول ماتو مبهوتش شدم چشمای خمار عسلی با مژه های بلند لبای قلوه ای قرمزش معلوم میشد خیلی هم قد بلندو خوشتیپه باشگاهم میرفت چون شونه هاش پهن بود وای بدجوری فکرمو مشغول کرده بود دلم میخاس این پسره ک حالا عاشقش شده بودم کس منو بکنه …خوش شانس بودم چون خودش کم کم بهم پیام میداد میخاس اشنا بشه منم یک ماه کلاس گذاشتم ناز میکردم و نمیرفتم ک نگه دختره عجب هولی بود…وقتی رفتم پیشش مثل مجسمه خشکم زده بود اصلن این حجم از زیبایی بی سابقه بود تو یه ادم جم بشه کثافت فهمید دلم براش ضعف رفته باهم دوست شدیم اونم خیلی علاقه نشون میداد همیشه زنگ میزد بهم پیام میداد میگفت بیا ببینمت تا اینکه ی روز خاست سکس کنه روبه روش نشستم بودم منتظر جوابم بود خیلی بی مقدمه گفتم باشه من چیزی واسه از دست دادن ندارم وای میگفتی اب یخ ریختن رو سرش فهمیدم ناراحت شد انقدر ناراحت شد که باهام سکس نکرد منظورمو فهمید ک پرده ندارم شاید یه لحظه با خودش گفته ینی این جندس؟ اصلن بهش نمیخوره ینی قبلن از کس میداده ب کسی… داشتم افکارشو میخوندم ک گفت سوار شو برسونمت خونه اخه خبر نداشت ک من تا بحال سکس از جلو نداشتم و چ اتفاقاتی برام پیش اومده . اگرم میگفتم باور نمیکرد…همیشه بهم میگفت تو مث یه فرشته پاکی چقدر چهرت مهربونه … خیال کردم دیگه کاری بهم نداره ک یه روز زنگ زد گفت بیا پیشم… از اون روز تا دوسال باهم بودیم…دلش نمیومد خودش ارضا بشه و من برم ب امون خدا برا همین قبل از سکس تریاک می کشید تا آبش دیر بیاد بخاطر من معتاد شد چندبار ک این کارو کرد دیگه معتاد شد…کس دادن عشق میاره اینقدر وابستش شدم ک خیال میکردم شوهرمه مثل دیوونه ها روش حساس بودم …لباسامو در میورد قربون صدقم میرفت اخ چ موهای قشنگی داری عاشق موهام بود چون پیچو تاب داشتن خیلی حسودیش میشد ب موهام مثل این خواننده ها قدیمی مهستی هایده اینا بودم عاشق بدن نرمو سفیدم بود منم قبلش کلی ب خودم میرسیدم ارایشگاه میرفتم حموم توووپ خوشبو خوشگل میرفتم پیشش با لباسای ناز …تریاکش ک تموم میشد میگفت عشقم دراز بکش میفتاد روم گوشامو گردنمو لیس میزد سینه هامو میخورد دیوانه وار لب می گرفتیم از هم… کسم اب مینداخت کیرش خیلی درازو کلفت بود منم تنگگگ همیشه میگفت عجب کسی داری چ آبی داره چرا انقد کست آبداره …با اون کیر کلفتش میفتاد ب جون کسم دفه اول ابش بعد از چند دقیقه میومد دفعه دوم انقدر ابش دیر میومد شاید تا یکساعت تلمبه میزد سکسای خیلی طولانی داشتیم کسم دیگه یه قطره اب براش نمی موند پاهامو میزاش رو شونه هاش کیرش تا ته میرفت داخل با ضربهای سنگین ب کوسم درد میکشیدم اونم میگفت جوووون…منم هی آه اوه انقدر با صدام عشوه میومدم خخخ آه آاااای با ده تا پوزیشن کسمو میگایید انقدر حشری شده بودم هرشب دلم کیر میخاس اما خب هفته ای یکی دوبار میتونستم برم پیشش… خلاصه بهترین دوران عمرم بود اتفاقاتی افتاد ک من دیگه نتونستم ببینمش اما هنوزم بعد از گذشت دو سال لحظه ای نیست ک به یادش نباشم دست خودم نیس خوب عاشق کردنو بلد بود…

نوشته: آویسان


👍 0
👎 3
4539 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

731531
2018-11-21 21:05:39 +0330 +0330

سرش یهو خورد پرده ات پاره شد؟؟؟مگه پرده اتاقته لعنتی؟؟؟؟؟
خانوادت یهو چه اوپن مایند شدن که هر هفته سکس و تریاکتون به پا بود…
آقایون دیگه یادتون باشه نرید داروخونه هزارجور کوفت و زهرمار تاخیری بگیرید فقط قهوه خونه محل پیش اصغر ساقی تریاک بگیرید!!!

4 ❤️

731606
2018-11-22 02:56:44 +0330 +0330
NA

پسره کونی , همش کس و شعر نوشتی .
خودتو دختر جا زدی که مثلا فک کنیم واقعیه

1 ❤️

731661
2018-11-22 17:51:03 +0330 +0330

از بس زدی مغزت جغسوز شده، پرده مگه همین جلوئه که زرتی پاره بشه.
عمو کاندومی تا خایه تو کونت که دیگه خودتو جا دختر جا نزنی بچه مزلف

0 ❤️