از من دور شو‌‌‌... (1)

1394/06/04

چراغ‌ها رو خاموش کرده بودم و پتو رو دور خودم پیچونده بودم، صدای بارون یک لحظه هم قطع نمی‌شد، داشتم مثلا فیلم می‌دیدم ولی فکرم همه جا بود الا پیش فیلم… دو سال بود آلمان بودم ولی هنوز از آدم‌های اینجا خوشم نیومده بود…پسرهای بلوند و سرد این‌جا اصن به دلم نمی‌نشستند… توی همین فکرها بودم که زنگ خونه به صدا در اومد…خیلی تعجب کردم و حتی کمی ترسیده بودم…وقتی اسممو پشت آیفون گفت شناختمش…پسر سوییسی سال بالاییمون بود که روز اول اومد فرودگاه دنبال من‌…قد بلند، چشم و ابروی مشکی و چشمای آبی که داشت فوق العاده جذابش کرده بود، بعدها توی مناسبتهای مختلف دیده بودمش اما چون می‌دونسم با دوست دخترش زندگی می‌کنن هیچ وقت بهش فکر نکرده بودم… هزارتا سوال تو ذهنم بود‌‌‌…آدرس منو از کجا آورده؟ الان اینجا چیکار داره؟! …ولی خونسردیمو حفظ کردم و سعی کردم ازش سوالی نپرسم. خیلی گرفته بود…گفت میشه امشب اینجا بمونم‌‌‌‌…گفتم البته‌…حالت خوبه؟! گفت با جنی (دوست دخترش) دعوای بزرگی داشته و نمیتونسه توی خونه بمونه‌‌…نتونسم بپرسم چرا اومده پیش من و چرا دعواشون شده…مارتینی ها رو ریختم و با هم رفتیم توی بالکن.‌‌‌…دو تا سیگار روشن کرد و شروع کردیم به نوشیدن و کشیدن…حرف می‌زد…از آشناییشون گفت تا رفتارها و عادت‌های بد دوست دخترش که حسابی عاصیش کرده بود…من فقط گوش می‌دادم‌…نفهمیدم چقد طول کشید ولی یهو دیدم شیشه ماریتینی خالیه… اون بنظر مست نمیومد ولی من مست شده بودم‌‌…بلند شدم که مستیم بپره ولی سرم گیج رفت و نزدیک بود بیافتم.‌‌…منو گرفت…زل زد تو چشمای مستم و گفت از وقتی دیدمت آرزوی من شدی…من مست بودم و زدم زیر خنده…بلند شد و بهم کمک کرد به دیوار تکیه بدم…زل زده بود به لبم، چشممو بستم که گرمای لبش رو روی لبم حس کردم…اصن اون لحظه نمی‌تونسم فکر کنم کار درستی می‌کنم یا اشتباه…خودمو سپردم دستش…در حالی لبش رو لبم بود منو کشوند تا روی تخت…من روش خوابیدم و درحالیکه با زبونم لاله گوششو لیس میزدم، تنمو رو تنش می‌کشیدم، آه بلندی کشید و خودشو کشید روم…لباس دوبنده نازک تنم رو سریع از تنم بیرون آورد…و در حالیکه گردنمو می‌بوسید سوتینمو باز کرد…با دیدن پستان‌های خوشگلم حسابی وحشی شده بود. با زبونش شروع کرد به لیس زدن نوک سینم و با دستش با نوک اون یکی سینم بازی میکرد…آه های کوتاه من میپیچید توی اتاق…کم کم رفت پایین و شرتمو در آورد، با دستش شروع کرد با کولیتورسم بازی کردن و هم زمان از هم لب می‌گرفتیم. کم کم یکی از انگشتاشو کرد توی کسم و آروم میمالید…و هم زمان و لباس،های اونو از تنش در آوردم‌… بعدش بهش گفتم بشین و تکیه بده و پاهاتو کمی باز کن…و بعد آروم روش نشستم و کیرشو کردم تو کسم‌‌…هر دو از شدت لذت داد کوتاه کشیدیم…توی همون پزیشن با یکی از دستاش سینمو میمالید و با اون یکی دستش کون خوشگلم رو تکون میداد تا تکون بخورم روش. آروم آروم خودمو روش تکون میدادم و از شدت لذت گاز کوچولویی به شونش گرفتم…که یهو به دو دستش کونمو گرفت و باعث شد مجبور شم تکون‌هامو سریع کنم…کیرش کلفت بود و سرعت زیاد باعث شده بود لذت زیادی به من بیاد…بهش گفتم من دیگه نمیتونم…با یک حرکت اومد رو و بین پاهای من قرار گرفت…شروع کرد به تلمبه های شدید زدن…هر بار کیرشو کامل بیرون می‌اورد و با شدت می‌کرد تو…کیر کلفت و دارزش به شدت قرمز شده بود…و خودش هم همش آآآآ و اوووه میکرد و میگفت دوستت دارم. میدونسم به حرفای وسط سکس نباید اعتماد کرد… یهو از شدت لذت جیغم رفت بالا و پاهام شروع کرد به لرزیدن…فهمید به ارگاسم …بغلم کرد و آروم آروم تلمبه میزد تا باز کسم باز شد…بهش گفتم الان نوبت تویه…به حالت داگ استایل شدم و کیرشو کرد تو…تا ته کسم رفت…با شدت شروع کرد به تلمبه زدن…برخورد تخمهاش با کسم صدا میداد و اون شروع کرد به آههای بلند کشیدن.‌‌…به حدی کیرش کلفت بود و محکم و سریع میکرد که واقعا ترسیدم پاره شم…بعد از چند دقیقه کیرشو کشید بیرون و آبشو ریخت توی گودی کمرم…
ادامه دارد…

نوشته: Titi85


👍 0
👎 0
10074 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

468444
2015-08-26 16:47:49 +0430 +0430

دختر بد ، بیا نظر بده!

0 ❤️

468445
2015-08-26 17:30:36 +0430 +0430

خخخ… biggrin
چطوری احسی!؟ angel
داستان روان بود و قلمت خوبه اما زود پیش رفتی… باید یه کم بیشتر جزییات اول داستان و توضیح میدادی سعی کن توو داستان بعدیت یه کم به جزییات بپردازی…خیلی تلگرافی بود!
منتظره قسمت بعدی هستم.

1 ❤️

468446
2015-08-26 18:04:53 +0430 +0430

برخورد تخمهاش با کسم صدا میداد

محض اطلاعتون عرض كنم كه تخم با زنگوله فرق ميكنه , اون زنگوله است كه وقتي به جايي ميخوره صدا ميده , تو سكس داگ استايل برخورد شكم با باسن مبارك صدا داره نه برخورد تخم

1 ❤️

468447
2015-08-26 18:20:52 +0430 +0430

و بدین گونه در غربت نموده شدم! اما داستان,متوسط,نچسب…سرد و بی روح…مرسی

1 ❤️

468448
2015-08-26 22:28:17 +0430 +0430

به به. همون دوست عزیزی که یکبار مچشو گرفته بودم که عکسهای مردم رو هم صاحب شده بود. گویا جدیدن هم به آلمان تشریف بردن! biggrin بهرحال beee

0 ❤️

468449
2015-08-27 02:07:32 +0430 +0430

دوست عزیز عنوان نوشته ات رو که خوندم امیدوار بودم با داستان جذاب و پرمحتوا روبرو میشم.اگرچه قلم روان و خوبی داری اما احتمالا با اسمی که واسه قصه انتخاب کردی هدفت صرفا نوشتن یه خاطره سکسی و معمولی نبوده.بهرحال بازهم نمیشه با خوندن قسمت اول در مورد داستان نظر قطعی داد.خیلی وقته نوشته ها رو فقط میخونم و اگر هم نظری داشتم ابراز نکردم.اما وقتی نوشته ات رو یه نگاه اجمالی بهش کردم حیفم اومد بهت یادآوری نکنم اگر به داستان نویسی علاقه داری و هدفت رشد توزمینه ادبی هست شهوانی واسه شروع جای بدی نیست به شرط اینکه به صرف اینکه سایت سکسی هست و نوشته تو هم تو منو داستان سکسی منتشر میشه چارچوب داستانت جزییات سکس دونفر باشه.بلکه دیدگاهت این باشه تو سایت آزاد داستان میذاری و اگر صحنه سکسی به جذابیت قصه کمک میکنی در خدمت داستان ازش استفاده کنی
امیدوارم نکاتی که بهش اشاره کردم مفید باشه .موید و پایدار باشی دوست عزیز.

1 ❤️

468450
2015-08-28 09:22:00 +0430 +0430
NA

عالی بود مختصر ولی سکسی ومفید حتی اگر واقعی نباشه اما عالیه.مرسی

0 ❤️