از هیجان تا لذت سکس با فرشته

1393/09/04

درست یادم نیست یک ربع به چهار بود یا چهار و بیست دقیقه یا هرچی … هر چی که بود، اضطراب آشنای انتظار رسیدن کسی، بعد از ظهر یه روز گرم تابستونی، تمام ذهنم رو درگیر کرده بود. حس هیجان حضور صاحب ماتیز فضای سوت و کور شرکت رو به هم ریخته بود . شرکت ما شاید آخرین انتخاب عقلانی برای محل قرار ما بود ولی این رابطه از لحظه اول هم میونه خاصی با عقلانیت نداشت. صاحب ماتیز رو کمی قبل تر، از لابه لای مسیج های جنون آمیزی که تو چت روم های خدابیامرز یاهو به این و اون می دادم پیدا کرده بودم . احتمال زیاد مثل همیشه یه پیغام کمی اروتیک و کمی بامزه رو مسلسل وار برای همه فرستاده بودم و هنوزم که هنوزه خوشحالم که از اون قلاب و طعمه ، قرعه به اسم من و صاحب ماتیز افتاد. معمولا اینجوری بود که اگه هم کسی تمایل نشون می داد به ادامه چت، از همون پیغام های اول می شد فهمید که یه چیزی این وسط درست کار نمی کنه … ولی در مورد اون اینجوری نبود … با مزه، شیطون، حاضر جواب. حتی تند تایپ کردنش، نحوه نقطه گذاری و شکلک هایی که می فرستاد من رو دوباره متقاعد می کرد که تو ذهنم کماکان طرفدار این ایده خود ساخته باشم که با چت هم میشه احساسات رو منتقل کرد ! نکته جالب این مغازله اینترنتی این بود که هر دو گوشزد کردیم که پارتنر داریم و نمی خوایم به هم نزدیک شیم و عجیب تر اینکه این نکته باعث نزدیکیه بیشتر ما شد. اون شب در ادامه دیونه بازیامون به پیشنهاد صاحب ماتیز یه غذای خیلی خوشمزه از رستوران که اون می شناخت سفارش دادم و قبل از خوردنش ازش عکس گرفتم…

تلفنم زنگ خورد. سعی کردم بدون اینکه نگرانیم از وقوع معاشقه ای قریب الوقوع تو شرکتی که من کلیددار و مورد اعتمادشون بودم درز پیدا کنه آخرین هماهنگی ها رو با راننده ماتیز بکنم . اومدم تو حیاط شرکت و برای بار چندم نگاهی به پنجره های همسایه ها انداختم و لای در رو باز کردم. صاحب ماتیز سر وقت روبروی در شرکت پارک کرده بود. از ماتیز پیاده شد و به سمت در اومد. من مثل یکی از اعضای ارتش سری که می خوان یکی از همقطاراشون رو به یه خونه تیمی راه بدن در رو آروم باز کردم و صاحب ماتیز ، بدون ماتیز وارد حیاط شرکت شد. دوست دارم این طوری به یاد بیارم که به محض این که به دور از چشم اغیار و در سکوت وارد چهار دیواری شرکت شدیم ، بی معطلی اون رو در آغوش گرفتم و خیلی محکم به سینه های خودم فشردم. با دستام از پایین گردن تا گودی کمرش رو نوازش می کردم و گاهی هم تلاقی لب هامون مثل دمیدن به یه آتیش پنهون زیر خاکستر هیجان اون لحظات رو چند برابر می کرد. هر چند لحظه یک بار هم تو فاصله بین بوسه ها جملات ساده ای مثل اینکه “راحت رسیدی؟” و “پس شرکتتون اینه …” تنها جملات اون بعد از ظهر به یاد موندنی بود. بعد دقایقی، مثل کسایی که شوک بعد از یه تصادف رو پشت سر می ذارن کم کم داشتم حضور واقعی صاحب ماتیز رو که حالا دیگه بدون ماتیز بود و فقط صاحب چشم های مهربون بود حس می کردم… درست یادم نیست اولین بار کی حضوری همدیگه رو دیده بودیم. همین قدر یادمه که دیدار های نصفه نیمه مون محدود به دور زدن های توی ماشین می شد . چه با ماتیز چه با پژویی که هر دو رو اون میاورد و ترجیح این بود که من رانندگی کنم و با هم حرف بزنیم. از “فرشته” همیشه و تا امروز چشم های درشتش، که همزمان هم خیلی مهربون بود و هم به شدت شهوانی، به یادم مونده . شاید تا اون روز به خصوص خیلی هم فرصت نشده بود اندامش رو بر انداز کنم ولی همین قدر می دونستم که از موهای فرفریش و لب های قلوه ایش خوشم میومد. وقتی کنارم تو ماشین می نشست و پاهاش رو صندلی جا می گرفت بدون لمس کردن از نرمی و تو پر بودنش لذت می بردم و سینه های بر آمده از زیر مانتوش به شدت تحریکم می کرد. خیلی طول نکشیده بود که من و فرشته همدیگه رو به دنیای شهوانی مون راه بدیم و بدن هامون از همون تو ماشین با هم بودنا همدیگه رو صدا می کردن . همین فرشته بود که برای بار اول با یه دختر برای همدیگه از تو موبایل هامون کلیپ های اروتیک پخش می کردیم و خیلی راحت راجع به همه دل مشغولی های جنسیمون با هم حرف می زدیم. همین ها فرشته رو برای من خیلی متفاوت و خواستنی تر می کرد. کم کم تو همون ماشین بودنا دستامون پیشتاز کشف بدن هامون شدن و بعد از لمس دستای همدیگه حالا با سر انگشت ها رون های همدیگه رو نوازش می کردیم و تو هر فرصتی به نوبت، من نرمی پر حرارت کسش رو از روی شلوار جین می مالیدم، و اون کیر شق شده من رو فشار می داد. دست های فرشته مهربون بود. الان که فکر می کنم قرار اون روز می تونست خیلی بهتر برگزار شه … یادمه از نگرانی این که انگار کسی تو شرکت نیست حتی چراغ ها رو درست و حسابی روشن نکرده بودم و شاید بدترین جای اون شرکت دو طبقه رو برای معاشقه انتخاب کرده بودم . ولی این مانع انرژی سرکش بین ما نبود. تند وتند از هم لب می گرفتیم و به سرعت مشغول کشف نقطه به نقطه اندام همدیگه بودیم. فرشته مانتوش رو در آورده بود و من بی اینکه لباساش رو کامل در بیارم سعی می کردم تمام نقاط خواستنیش رو تصرف کنم . یادم نیست سوتینش رو باز کرده بودیم یا نه ولی بین بوسه های بی امانمون هر از گاهی با دستام هر دو تا سینه ش رو می مالیدم و طبق علاقه همیشگی می لیسدم و سعی می کردم هر کدوم رو درسته تو دهنم جا بدم . شلوار جینش رو بدون اینکه در بیاریم پایین کشیدم و از روی شرت مشغول بر انداز کس قلمبه و کون گردش بودم . روبروش زانو زدم و از روی شرت مشغول لیسیدن کسش شدم. هر از گاهی هم با گاز های ریز سعی می کردم همه کسش رو تو دهنم جا بدم. باز یادمه که فرشته چرخید و با پایین دادن شرتش کون نرمش رو بهم نشون داد و من بی تفاوت به شرمی که هنوز نمی دونم برای چی سراغش می اومد، با دست هام لپ های کونش رو می مالیدم و سعی می کردم تمام صورتمو تو نرمی کونش فرو کنم. بعد اون بود که فرشته دست مالی کیر من رو بیشتر و پر فشار تر کرد و حین لب گرفتن مشغول باز کردن شلوار من شد. احساس خورده شدن کیر برای من همیشه لذت بخش بوده و خواستنی تر اینکه می دیدم این کار رو یه دختر زیبا و خواستنی با میل خودش انجام می ده. توصیف اون لحظه هنوز هم تمام احساسات شهوانیم رو تحریک می کنه. ترکیب دست های مهربونش و لب و دهن گرمش که سعی می کرد همه کیرم رو با اشتیاق ببلعه من رو شگفت زده کرده بود و هنوز به به یاد موندنی ترین و لذت بخش ترین لذت خورده شدن کیرم رو با صاحب چشم های مهربون دارم. همینطور که ناله های توام با لذتم بلند شده بود فرشته هم با مهارت خاصی همه نقاط کیرم رو می لیسید، زبون می زد و با دستاش تخم هام رو می مالید … هر از گاهی هم با چشمهای خمارش من رو نگاه می کرد و لذت این لحظات عاشقانه رو بیشتر و بیشتر می کرد. ترس از انزال زود رس و اشتیاق برای تلاقی لب هام با کسش که هنوز انتظارم رو می کشید پایان لذت ساک زدن فرشته برای من بود. دوباره بوسه های آتشین، صدای ناله های احساسی و قربون صدقه رفتن ها چاشنی نوازش اندام ها شد و بدون اینکه اتصال لب ها قطع شه فرشته روی میز بزرگ کنفرانس شرکت دراز کشید. با ولع شلوار جینش رو در آوردم و دوباره شروع به خوردن کسش از روی شرت کردم. گرمای لذت بخش کسش و بو و مزه آبی که ازش در اومده بود مست کننده بود. حالا دیگه صدای ناله های فرشته بلند تر از همیشه بود و من با در آوردن شرتش لحظه وصال لب هام با لب کسش رو جشن می گرفتم. لب های بزرگ کسش با چوچول قلمبه و سرخش رو به لب هام قفل کردم با ولع هر چه تمام تر کسش رو می خوردم . تمام صورتم رو گرمای مطبوع آب خوش طعمش پوشونده بود. حین خوردن با انگشتم که حالا خیسی کسش رو به خودش داشت سوراخ کونش رو می مالیدم و عجیب اینکه هنوز نرمی سوراخ کونش تو خاطره انگشت هام باقی مونده … سعی می کردم هر از گاهی همونطور که لیس زدن رو ادامه می دادم با دستام سینه هاش رو بمالم یا خیسی انگشتام رو به لب هاش بکشم و اونم با لذت توام با ناله سر انگشت هام رو مک می زد … نمی دونم چه قدر گذشته بود، برای هر دومون اینجوری بود که انگار لذت این لحظه باید تا ابد ادامه پیدا کنه… به سختی نفس می کشیدم ، مخصوصا که اون با دستاش تو موهام رو چنگ می زد و صورتم رو بیشتر لای نرمی پاش فشار می داد. حتی یادمه بینی و چشمهام هم از خیسی کسش بی نصیب نمونده بود. صدای ناله هاش اونقدر بلند شده بود که فقط تو اون فضای جنون آمیز باعث نگرانیم نمی شد . همینطور که سرعت زبون زدن هام و مالیدن نقطه به نقطه لای پاش تند تر شده بود می دیدم که پیچ و تاب خوردن شکم و کمرش بیشتر شده. منتظر لحظه شیرین ارضا شدنش بودم که گرمای غافلگیر کننده ای رو رو صورتم حس کردم . باور کردنی نبود، همینطور که کسش رو می خوردم می لرزید و جیغ می زد و درست تو لحظه ارضا شدن همزمان مخلوطی از آب و جیشش از رو لبام راهش رو به سرعت پیدا کرد و مثل چشمه ای که می جوشه به هر طرف فوران کرد. توصیف اون لحظه برام هنوزم خیلی شیرین و دوست داشتنیه . منی که عاشق لحظه ارضا شدن زنی در آغوشم هستم محو شدت هیجان و تخیله شدن صاحب چشم های مهربون بودم … با ناباوری مایع گرمی که رو صورتم می ریخت رو مزه مزه می کردم و از این تجربه یکتا لذت می بردم … ولی این پایان اون لحظات زیبا نبود … اون که هنوز نفسش سر جاش نیومده بود من رو به سمت خودش کشید و با حس خواستنی قشنگی کیرم رو به سمت لای پاهاش کشید … پایان یه سکس زیبا نزدیک بود … اونقدر هیجان زده بودم که انگار با سرعت زیادی لحظات من روبه سمت خودشون می کشیدن … وقتی کیرم که حالا لبریز از التهاب ارضا شدن بود رو بین پاهاش و لای لب های لیز کسش گذاشتم لذت عجیبی تمام بدنمو فرا گرفت … کیرم رو با سرعت بین لب های کسش عقب و جلو می کردم …نوک کیرم لای کس تپلیش راهش رو به سمت چوچول قلمبش که انگار داشت منفجر می شد پیدا می کرد و لب های کسش درازای کیرم رو پذیرایی می کرد … یادمه خیلی طول نکشید که ناله های شهوانی مون با هم جفت شد و تو همون تکون های لذت بخش همونطور که دیگه تقریبا از لذت داد می زدیم گرمی آشنایی تمام سلول های تنم رو یکی یکی تسخیر کرد و آبم با فشار زیاد از نوک کیرم بیرون پاشید … تو همون حال مستی می دیدم که آبم با جهش های منقطع روی شکمش و تا زیر گردنش می ریزه … خاطره اون روز از اینجا به بعد به صورت فریم های کوتاهی یادم مونده … یادمه رو همون میز خودم رو رو تن فرشته خم کردم و گرما و لزجی آب کیرم که حالا با خیسی کس اون ترکیب شده بود رو سینه م حس می کردم … یادم نیست کی لباس پوشیدیم ، چند بار تو آغوش هم رفتیم، چند بار هم دیگه رو بوسیدیم و از خونه تیمی کی بیرون اومدیم و تا خونه ما چه قدر طول کشید … یادمه که وقتی خونه رسیدم در حالی که هنوز هیجان اون لحظات تو تمام سلول های تنم موج می زد از ترس اینکه بوی مایع گرم و لزج کس اون که مثل یه لایه رو صورتم مونده بود رسوام نکنه با کسی روبوسی نکردم و در حالی که بیهوده سعی می کردم آروم و عادی باشم مشغول تماشای تلویزیون شدم … بوی کس فرشته تا فردای اون روز مهمون انگشتها و لب و دهنم بود و من هنوز که هنوزه در حسرت تکرار اون لحظات به یاد موندنیم…

نوشته: شاهین


👍 0
👎 0
23904 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

445047
2014-11-25 18:09:41 +0330 +0330
NA

kooos kesh halet khobe???
chi neveshti kiri

1 ❤️

445048
2014-11-26 06:16:25 +0330 +0330
NA

قشنگ بود مرسی گلی

0 ❤️

445050
2014-11-26 08:32:38 +0330 +0330
NA

ای دوست صاحب ماتیز
خیلی خوبه که سعی کردی متفاوت بنویسی
اما یه سری ترکیبات وصفی، فقط خوندن داستانو سخت کرده بود
در کل خوب بود همین که خیلی به شعوره مخاطب توهین نکردی نکته مثبتیه

0 ❤️

445051
2014-11-27 12:09:25 +0330 +0330

بیا گویم به تو راز “سراتو” … ماتیز را ول کن و ببند صداتو
کسش داغ و تنش ناز و پر آشوب … دو روز بعد میگیری چه کرده با تو!!

0 ❤️

445052
2014-11-28 11:18:14 +0330 +0330
NA

بعضی کاربر ها توهین میکنند تو قسمت داستانها فکر میکنم باید یه فکری براشون بکنیم که اگه پدر و مادراشون نتوانستند تربیتشون کنند اینجا یه مرک دار التهدید راه بندازیم براشون

0 ❤️

445054
2014-12-06 06:29:22 +0330 +0330
NA

خیلی طولانی بود نخوندمش

0 ❤️

445055
2014-12-26 15:28:45 +0330 +0330
NA

اول گفتی شلوارشو در اورده و کونشو تو صورتش کردی
بعد مبگی خودت شلوارشو در اوردی؟
عین مامانبزرگا دوتا شلوار رو هم میپوشه؟عایااااا؟
محض احتیاط کون لقت

0 ❤️