از کونی شدن تا بیغیرت شدنم واسه خواهرم (۲)

1399/11/12

...قسمت قبل

سلام مجدد خدمت دوستان
داستان اونجایی تموم شد ک بالاخره با کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم با رضا سکس کنم
اواخر سال تحصیلی بود ، یروز ک داشتیم با رضا از دبیرستان برمیگشتیم خونه تو راه از رضا ۱۰ هزار تومن پول قرض خواستم چون خیلی به پول احتیاج داشتم و رضا هم تا فهمید کارم بهش افتاده و دستم زیر سنگه از این فرصت سواستفاده کرد و با یه حالت منت دار بهم گفت ک ندارم ولی شاااااااید بعدا دستم اومد بهت دادم و شروع کرد به عوض کردن بحثمون و کم کم حرفو کشوند به سکس و همش حرفو مینداخت به شوخی و با یه حالت ملتمسانه میگفت ک ۱۰ تومن میدم ولی یبار بهم بده و چندین بار این موضوع رو مطرح کرد و من جواب رد بهش میدادم تا اینکه یه لحظه به خودم گفتم مگه نمیخواستی با رضا سکس کنی ؟ پس چرا جواب منفی بهش میدی ؟ اینجوری هم به پولت میرسی و مشکلتو حل میکنی و هم به خواستت میرسی
با فکردن به موضوع کم کم شهوتی شدم
چون تو سن بلوغ و اوج شهوت نوجوونی بودم ، حشری شدم و با خودم گفتم الان وقتشه
همینطور ک رضا داشت ملتمسانه ازم خواهش میکرد با حالت طلبکارانه بهش گفتم :
اخه چجوری میخوای منو بکنی ؟
نه مکانشو داری و نه حاظری بهم پول قرض بدی اونوقت میخوای منو بکنی ؟؟؟
تا اینو گفتم یه لحظه جا خورد و با تعجب گفت اگه بهت ۱۰ تومن بدم میذاری بکنمت ؟؟!!
منم با یه حالته منت دار گفتم تو بده حالا ببینم چی میشه و رضا با خوشحالی گفت جوووووون قربونتم میرم ، فردا حتما برات جور میکنم
فرداش که تو دبیرستان همدیگرو دیدیم گفت امروز بریم خونه ما ، پولتم جور کردم
گفتم مگه خونتون خالیه گفت نه میریم پشت بوم
اصلا نفهمیدم اونروز چجوری گذشت ، همش به این فکر میکردم ک واقعا امروز میخوام با اراده خودم به رضا کون بدم ؟؟؟
اخرای ساعتای کلاس اخر رضا شروع کرد به انگولک کردنم ک حشریم کنه و موفق هم شد و بدجوری امپر چسبونده بودم
زنگ خورد و رفتیم و سوار اتوبوس شدیم ، تو کل راه برگشت همش انگولکم میکرد که حشری بمونم ک مبادا یوقت پشیمون بشم
وقتی رسیدیم جلو در خونشون دیدم خونشون دو طبقه ست و پشت بوم هم دورچینی شده بود و کاملا امن بود و خونه های اطرافش یه طبقه بودن
بهم گفت تو کتاباتو بگیر دستت برو پشت بوم تا منم برم به مادرم بگم با دوستم میخواییم رو پشت روم درس بخونیم
بعده ها فهمیدم ک فقط برادر کوچیکش خونه بوده ( ۱۰_۱۱ ) سالش بود و رفته بود سربزنه ک از خونه نبودن پدر و مادرش مطمئن بشه
من رفتم و چند دقیقه بعد رضا هم اومد
حس عجیب و غیر قابل توصیفی داشتم
سرتاپای وجودمو استرس گرفته بود ، ضربان قلبم رفته بود بالا و نفسم بند اومده بود
غرق افکار دودلانه خودم شده بودم و همش تو ذهنم میگفتم واقعا دارم انجامش میدم ؟؟؟؟؟
یعنی واقعا میخوام با خواست خودم به رضا کون بدم ؟؟؟
پس مردونگیم چی؟
غرورم چی ؟
از یه طرف عذاب وجدان گرفته بودم و از طرف دیگه حشریه حشری شده بودم چون
رضا خیلی خوب موفق شده بود از قبل با انگولکاش شهوتیم کنه
حس اضطراب و ترس با شهوت قاطی شده بود و یا حال عجیبی داشتم
یه لحظه با صدای رضا به خودم اومدم و دیدم یه موکت اورده پهن کرده و داره بهم میگه زودباش دیگه دارم میمیرم
قشنگ معلوم بود کیرش راست شده
گفتم پس پولم چی ؟ اگه نمیدی من برم ؟
انگار یجورایی منتظر این بودم ک بهم پول نده تا بتونم از اون موقعیت فرار کنم
دیدم دراورد 5 هزارتومن داد و گفت 5 تومنم فردا پس فردا بهت میدم بخدا فقط همینو تونستم جور کنم
منم ک بهونه دستم افتاد ناراحت شدم گفتم نمیخوام منو مسخره کردی ؟؟؟!!! و راه افتادم برم که رضا دستمو گرفت و شروع کرد به التماس کردن و کلی قسم خورد و قول داد ک حتما بقیشو بهم میده و همزمان با اینکه داشت از اعماق وجودش و با مظلوم نماییه تمام التماسم میکرد ، دستشو انداخت کیرمو گرفت و میمالوندش و بهم میگفت : نگاه خودتم راست کردی ! پس بدت نمیاد ، بخدا به هیچکس نمیگم و قول میدم خیلی خوشت بیاد و …
عوضی برخلاف ظاهر ساده و پلشت و املش ،خیلی حرفه ای بود انگار یه عمر بچه بازی کرده بود
بالاخره موفق شد و تونست منو ک خییییلی ساده و زودباورم خر کنه و مخمو بزنه و از طرفیم با انگولکاش خیلی حشری شده بودم
تا قبول کردم سریع و بی مقدمه دست ب کار شد و دیدم ک با عجله داره کمربندشو باز میکنه ، سه سوته شلوار و شورتشو دراورد ، کیرش یکم کلفت بود ، ۱۵ _ ۱۶ سانتی میشد
اومد سمت من و در حالیکه داشت غر میزد : زودباش دیگه تا کسی نیومده ، دست انداخت به کمربندم و بازش کرد ، شلوارم پارچه ای گشاد بود و تا زیپ و دکمشو باز کرد سر خورد و افتاد رو مچ پاهام
از استرس و شهوت ، یه سرمای عجیبی تو تنم احساس میکردم و میلرزیدم
از پشت چسبید بهم و کیرشو گذاشت لای پام و با دستاش از جلو کیرم و تخمام و میمالید و داشت گردنمو میخورد
گرمیه نفساش و اخ اخ گفتتای یواشش در گوشم ، سرمای وجودمو خنثی میکرد و خیلی برام لذتبخش بود
داشتم از شهوت بیهوش میشدم
دستاشو برد زیر شرتم و کیروخایه هامو گرفت دستش
وااااایییی ک چه لذتی داشت وقتی گرمای دستاش همه جای کیر و خایه هامو فراگرفت
ده دقیقه ای همونجوری حال کردیم ک گفت دراز بکش
رو شکم دراز کشیدم و تو همون حالت شرتمو دراورد
بهم گفت برام ساک میزنی ؟
مثل چند دفعه ای ک تو راه خونشون ازم پرسیده بود بهش گفتم نه خوشم نمیاد بهت ک گفته بودم
هیچی نگفت و دراز کشید روم
همونجوری خشک خشک کیرشو لای چاک کونم بالا پایین میکرد و گردنمو میخورد
بعد بلند شد تف کرد لای کونم و سرکیرش
بعد سر کیرشو رو سوراخم گذاشت و فشار داد ک یدفعه و به سختی سرشو فرو کرد تو کونم
وای چه دردی کشیدم ، خیییییلی درد داشت
اون لحظه یاد وقتی افتادم ک محسن داشت تو باغ منو لاپایی میکرد و یدفعه سر کیرش رفت تو کونم
دقیقا همون درد بود
داد زدم آااااییییی رضااا
یواشتر توروخدا مردم
رضا هم همونجوری چند ثانیه صبر کرد و گفت اولش یکم درد داره تحمل کن الان تموم میشه
گردنمو میخورد و لیس میزد و نمیذاشت ک شهوتم کم بشه و شروع کرد اروم اروم کیرشو فشار داخل کونم
خیلی درد میکرد ولی از طرفیم خیلی حشری بودم و همین باعث میشد ک بتونم تحمل کنم
اروم اروم کیرشو بازی بازی میداد و کم کم فشار میداد داخل
حداقل ۱۰ دقیقه طول کشید تا اینکه بتونه همه کیرشو تا ته جا کنه تو کونم اخه خیییییلی درد داشت و تحملش برام سخت بود و همش خودمو تکون میدادم
همونجوری دراز کشید روم و سنگینیه وزنشو کاملا انداخت روم و تو همون حالت یه دقیقه ای موند و گردنمو و گوشامو با یه ولع خاصی مثل ندید بدیدا میخورد و در گوشم میگفت دیدی بالاخره زیرم خوابیدی ، دیدی بالاخره کردمت ، نگاه کن کیرمو تا ته کردم تو سوراخت ، حالا دیگه زن خودمی ، خودم پلمپتو باز کردم و… و اخ و اوخ میکرد
از طرفی هم بهم برمیخورد ولی دیگه هیچ کاری نمیتونستم بکنم و کیرش تا ته تو سوراخ کونم جا خشک کرده بود و از طرفیم یجورایی با حرفاش تحریک میشدم
معلوم بود که خیلی حشری شده و داره از تخریب کردن من لذت زیادی میبره
از طرفیم گرما لباش و لیزی زبون رو گردنم و گوشام ، گرمای تنش رو تنم و گرمای کیرش تو کونم حس عجیب و لذتبخشی برام داشت
شروع کرد اروم اروم بالا پایین رفتن و تلمبه زدن تو کونم
هنوزم درد داشتم ولی خیلی کمتر شده بود
بیشتر لذت میبردم
یکم ک تلمبه زد با یه حالت طلبکارانه بهم گفت برگرد ببینم کونی ، جنده خودمی ، میخوام لنگاتو بدم بالا و یه نیش خند زد و ادامه داد :
یادته همیشه بهت اینو میگفتم ؟؟!!! دیدی بالاخره لنگاتو دادم بالا ؟؟
راست میگفت همیشه این جمله رو به شوخی بهم میگفت و موفق هم شد
احساس شرم میکردم و با خودم گفتم وای خدا چیکار دارم میکنم ؟؟
خیلی غرورم شکست
تا یکم داغ و حشری میشدم و میخواستم لذت ببرم با این حرفاش سرد میشدم شخصیتمو تخریب میکرد و همه چیو زحرمارم میکرد
مثل زنای جنده لنگام رو هوا بود و زیرش خوابیده بودم
پاهامو گذاشت رو شونه هاش و با یه تف سر کیرش دوباره اونو فرو کرد تو کونم و اینسری با یکم حرص
تا حالا این روی رضا رو ندیده بودم ، همون رضای ساده و پلشت و امل نبود
وقتی کیرشو یدفعه کرد تو کونم دوباره خیلی دردم گرفت
احساس شهوتم کور شده بود جاشو داده بود به درد و عذاب وجدان
همونطور درد میکشیدم و التماسش میکردم ک یواشتر بکنه ولی رضا کر و کور شده بود و با اسرارهای من بدتر به شدت تلمبه هاش اضافه میکرد
دو سه دقیقه ای از من التماس و از رضا تقه پشته پشت تقه تا اینکه گفت برگرد قمبل کن
با یه حالت شاکی و ملتمسانه بهش گفتم تموم نشششششد ؟؟؟
گفت تازه شروع کردم زودباش قمبل کن ببینم کسکش ، میخوام خواهرتو بگام مادرجنده
تا اینو شنیدم خشکم زد و جا خوردم ، داشتم شاخ درمیاوردم
داشتم چی میشنیدم ؟؟؟!!! اونم از رضا !!!
گفتم چی داری میگی رضا ؟ میفهمی داری چی میگی ؟؟؟!!!
با حالت کش دار گفت خخخففففهههه شو باباااااا بچه کونییییی ، برگردم ببییییننننم و افتاد روم و شروع کرد منو به زور برگردوندن
افتاده بود روم داشت تلاش میکرد منو به حالت چهاردست و پا قمبلم کنه
زورش خیلی بیشتر از من بود و بعد از چند ثانیه تلاش دیگه جونی تو تنم نمونده بود ک بخوام بیشتر از این مقاومت کنم
با عصبانیت گفت بچه کونی میزنم صدای سگ بدیا ، حرومزاده یل مثل بچه ادم کونتو بده یا یه بلایی سرت میارم ک پشیمون بشی
خیلی حالم بد شده بود ، بغض کرده بودم وکم مونده بود گریه کنم
هم ترسیده بودم هم داشتم تو دلم به خودم کلی بدوبیرا میگفتم
به ناچار تسلیم شدم و قمبل کردم
اومد جلو چسبید بهم و دوباره با یه تف سر کیرش اونو راهیه کونم کرد
دیگه هیچ لذتی نمیبردم و فقط درد میکشیدم
خیلی بد میکرد واسه همینم کم کم بخاطر درد زیاد همش خودمو هول میدادم جلو و رضا هم همونجوری ک داشت وحشیانه تو کونم تلمبه میزد همزمان با من میومد جلو تا جایی ک کم کم دیگه رو زمین درازکش شدم و رضا هم همزمان با من خودشو خوابوند رو من و تو همون حالت همچنان داشت تلمبه میزد
سنگینیه وزش کاملا روم بود و با هر تلمبش تمام وزنشو میکوبید رو من
هرچی بهش التماس میکردم ک یواشتر بکنه اصلا توجه نمیکرد و همینطور ک داشت تلمبه میزد تند تند بهم فحاشی میکرد
همش میگفت :
خواهرتو میگام کوسکشه کونی ؟
به من نمیدادی مادرجنده ؟
یه خواهری ازت بگام ک نگو
خواهرتم همینجوری میگام
چنان میکنمش ک کونش خونی بشه
همینجوری ک پلمپ تورو باز کردم پلمپ خواهرتم خودم میزنم
و از این قبیل حرفا و همینجوری همش تکرارشون میکرد

بدجوری شخصیتمو تخریب کرد ، به معنای واقعی غرورمو خورد کرد و غیرتمو زیر پاهاش له کرد
همینطور ک داشتم زیرش دست و پا میزدم و ناله میکردم به خودم میگفتم ببین کارم به کجا کشیده ؟
منیکه تا حالا اجازه نداده بودم کسی باهام اینجوری حرف بزنه الان زیر یه نفر خوابیدم و درحالیکه دارم از درد پاره شدن کونم مینالم و درد میکشم تازه اونم به خواست خودم ودر قبال یه پول ناچیز ، تازه باید فحاشی و اهانت هاش به ناموسم رو هم تحمل کنم و هیچی نگم و این برام خیلی دردناک بود
چی فکر میکردم چی شد
بیخبر از اینکه اینا اخر کار نیست و رضا حالا حالاها برام برنامه ریخته
باورم نمیشد و عذاب وجدان داشت خفم میکرد
تو همین افکار غرق شده بودم ک یدفعه تلمبه های رضا سرعت و شدت زیادی پیدا کرد
فهمیدم داره ابش میاد
دیگه داشتم النی از درد گریه میکردم ک رضا اخرین تقشو محکم زد و افتاد روم و دستاشو حلقه کرد دور گردنم و خیلی محکم بغلم کرد و همه ابشو با فشار خالی کرد تو کونم و در گوشم تند تند میگفت اخخخخ اخخخخ اخخخخ
احساسی داغی و خالی شدن ابشو خیلی واضح تو کونم احساس کردم
تو دلم خوشحال شدم ک بالاخره تموم شد
چند دقیقه ای همونجوری موند بعد بلند شد و بهم گفت بلند نشو دستمال بیارم خودتو تمیز کن
رفت از خرت و پرت هایی ک گوشه پشت بومشون بود یه دستمال اورد ک خاکی و کثیف بود ، چنتا تکون داد و با همون کونمو تمیز کرد
بلند شدم نشستم ، حتی نای سرپا شدن و لباس پوشیدن نداشتم
بهش گفتم خیلی نامردی ازت انتظار نداشتم
به حالت تمسخر گفت چرااااااااا ؟؟؟!!! آهاااااان آبتو میگی ؟؟؟
اونو ک زیاد تو مدرسه برات اوردم
گفتم خودتو نزن به اون راه خوب میدونی چیو میگم
دوباره با همون حالت تمسخر گفت بیییییییخخخییااااااااااللللل بزرگ میشی یادت میره
منکه دیدم داره منو مسخره میکنه نخواستم بیشتر از این خودمو کوچیک کنم بلند شدم ک لباسامو بپوشم گفت کجاااااا ؟؟!!! هنوز تموم نشده
فکر کردم دوباره میخواد منو بکنه
گفتم بسه دیگه رضا هم کونم خیلی درد میکنه هم دیگه دیرم شده خونوادم نگران میشن
اومد سمتم و گفت کیرم تو خونوادت
نمیخوام بکنمت
بشین رو زانوهات ببینم اوبنه ای
نامرد تا میتونست با اهانت هاش تحقیرم میکرد
گفتم خب پس چی میخوای ؟
گفت باید برام ساک بزنی وگرنه تا صبحم ک شده نمیذارم بری
دیگه داشتم از شدت عصبانیت از دست خودم سکته میکرد ک اخه این چه کاری بود ک من کردم
چرا همچین حماقتی کردم و خیلی راحت گول این عوضیو خوردم و این بلارو سر خودم اوردم
گفتم توروخدا ولم کن برم الان دیره بعدا حتما میام
الان امادگیشو ندارم
هرچقدر براش زبون ریختم و التماسش کردم گوشش به این حرفا بدهکار نبود و متاسفانه به ناچار قبول کردم ک دیگه هیچ چاره ای جز ساک زدن برای تموم شدن این کابوس ندارم
دستاشو گذاشت رو شونه هام و فشار دار پایین تا بشینم رو زانوهام
کیرشو ک گرفته بود دست راستش جلو دهنم بود و تو حالت نیمه راست بود
دست چپشو گذاشت رو سرم و گفت زودباش دهنتو باز کن بی ناموس
دهنمو باز کردم و کیرشو کرد تو دهنم
گفت میک بزن شروع کردم به میک زدم
کیرش شل بود هنوز کامل سفت نشده بود
شروع کرد کیرشو جلو عقب کردن و اخ و اوخ کردن
چشماشو بسته بود و داشت لذت میبرد
کم کم احساس کردم کیرش داره سفت تر و بزرگتر میشه و همونطوری داشت اروم اروم تو دهنم تلمبه میزد
کیرش ک بزرگتر میشد دندونام میخورد بهش
موهامو جمع کرد تو دستاش و دو دستی سرمو جلو عقب میکرد و میگفت دندوناتو نزن به کیرم حرومزاده
ولی هرکاری میکردم نمیشد و هربار ک دندونام میخورد به کیرش موهامو چنان محکم میکشید ک اشک چشمام میومد
کیرش سفته سفته شده بود و دیگه نمیتونستم تا ته بخورمش
حداقل ۵ دقیقه همونجوری دهنمو گایید
بعد با دستاش گوشامو محکم گرفت و شروع کرد تلمبه هاشو محکمتر کرد
دو سه درمیون اوق میزدم و اشکام همینجوری میومد و چون با دستام بغل رونای پاهاشو گرفته بودم ک تعادلمو حفظ کنم نمیتونستم اشکامو پاک کنم واسه همینم با چشمای پراز اشک دیگه نمیتونستم واضح ببینم واسه همین چشمامو بسته بودم
قصد داشت با محکمتر کردن تلمبه هاش کیرشو تا ته بکنه تو دهنم
هرچی بیشتر میرفت تو حلقم بیشتر و محکمتر اوق میزدم
چون حتی یبارم کیرشو از دهنم درنیاورد بیرون نمیتونستم اب دهنمو قورت بدم و اب دهنم همینجوری داش از بغلای کیر رضا میریخت رو بدنم و رو زانوهام
صورتمو پر از اشک شده بود و تند تند اب دماغمو میکشیدم بالا
نفسم دیگه داشت بند میومد ، داشتم خفه میشدم
هرچی با دستام زور میزدم ک از خودم دورش کنم ک یه نفسی بگیرم اون عوضی گوشامو محکم میکشید و من مجبور بودم کوتاه بیام احساس میکردم گوشام داره کنده میشه
همینجوری ک داشت دهن منو تو اون وضعیت میگایید بهم میگفت دیدی برام ساک هم زدی ؟
به من میگن رضا ، واسه من ساک نمیزدی خوارکوسه ؟؟؟
چنان خواهری ازت بگام ک تا اخر عمرت فراموش نکنی ( و راست هم میگفت )
خواهرتم باید مثل خودت کیرمو اینجوری بخوره
دیگه همه فوحش هاش همش به خواهرم ختم میشد
تو اون لحظه فقط به این فکر میکردم ک هرچه زودتر همه اینا تموم بشه و از این کابوس خلاص بشم
دهنمو تا جایی ک میشد باز کرده بودم تا کمتر اذیت بشم واسه همینم فکم خسته شده بود و خیلی درد میکرد
اوق زدنام کمتر شده بود
چون چشمام بسته بودن و نمیدیدم با خوردن دماغم به زیر شکمش و پشماش ، متوجه شدم ک اون کیر ۱۵_۱۶ سانتیه کلفتو تا خایه تو دهنم جا کرده
باورم نمیشد
جوری شده بود ک سه چهار تا تلمبه در میون چنان با دستاش از پشت سرمو محکم فشار میداد سمت خودش و کیرشو تا ته میکرد تو حلقم و چند لحظه نگه میداشت و دوباره شروع میکرد تلمبه زدن
توان مقاومت کردن نداشتم دیگه واقعا داشتم میمردم
دست راستمو مشت کردم و شروع کردم به ضربه زدن به رون پاش ک بالاخره کوتاه اومد و بالاخره کیرشو از دهنم کشید بیرون
انگار دنیارو بهم دادن ، شروع کردم به سرفه کردن و نفس نفس زدنای عمیق
یدفعه و خیلی غیر منتظره گفتم توروخدا بیا بکن ولی ساک نزنم
رضا اینو ک شنید زد زیر خنده و گفت ببین چجوری خواهرتو گاییدم ک خودت میگی بیا بزن توش
هرچی بیشتر پیش میرفتیم بیشتر تحقیر میشدم
گفت بخواب ببینم بی نانوس
گفتم تورو هرکی دوس داری فقط یواش
هنوز کونم درد میکنه
گفت بخواب بابا چاقال ، اونش به خودم مربوطه
رو شکم دراز کشیدم و اومدم کیرشو ک حسابی از اب دهنم خیس شده بود گذاشت رو سوراخم و دراز کشید روم و همزمان هم کیرشو تا ته فرو کرد تو کونم
چون سوراخم جمع شده بود دوباره چنان دردی پیچید زیر دلم ک بی اختیار داد زدم آااااییییی رضاااااا پاره شدمممممم و زدم زیر گریه و شروع کردم به ناله کردن و التماس کردن
دهنشو گذاشته بود در گوشم و همینجوری ک تلمبه میزد و من گریه میکردم گفت ؟؟؟
به یه شرط ک ابمو بخوری
میخوریییی ؟؟؟؟؟ و محکم تلمبه زد
گفتم آااااییییی و فقط گریه کردم
دوباره با حرص گفت نمیخورییییییی ؟؟؟ و محکم تلمبه زد
دیگه داشتم میمردم
همونطور ک گریه میکردم با خودم گفتم عجب گیری کردماااااا
چرا این کسکش مثل ادمیزاد حال نمیکنه اخه ؟؟؟
همش میخواد یجوری اذیتم کنه
اما دیگه واقعا توان درد کشیدن نداشتم و به ناچار در حالیکه گریه میکردم به نشونه رضایت سرمو تکون دادم
بعد رضا گفت آهاااااان حالا شدی یه پسر خوب
تلمبه هاشو اروم کرد و کیرشو اروم اروم تو کونم بازی میداد و دم گوشم اخ و اوخ میکرد و سینه هامو محکم فشار میداد
یدفعه شروع کرد باهام حرف زدن و ازم سوالای سکسی میپرسید و اگه جواب نمیدادم با محکم کردن تقه هاش مجبورم میکرد جواب بدم
سوالایی ک با جواب دادن به اونا به معنای واقعی و تمام و کمال با اراده خودم برچسب بیغیرتی رو به خودم چسبوندم و بیغیرت شدنم و لذت بردن از بیغیرتی از اونجا شروع شد
ازم میپرسید تو چی ؟
گفتم کونی
گفت دیگه ؟؟؟
گفتم چی
گفت بگو بی غیرت
مکث کردم و یکی دوتا تلمبه محکم زد تو کونم و درحالتیکه داشتم فشار تحمل میکردم به زور گفتم بی غیرت
گفتم چی ؟
گفتم بی غیرررت
گفت دیگه ؟
دیگه بیخیال مقاومت شدم و سعی کردم با جوابای خوب راضیش کنم تا دیگه با تلمبه هاش تنبیهم نکنه و درد نکشم
گفتم بی ناموس
گفت جوووووون ، دیگه ؟؟؟
گفتم جنده
گفت نه تو نیستی ، کیه ؟؟؟؟
یه مکث کردم ، میدونستم منظورش چیه ، نمیخواستم جواب بدم
سرم پر شده بود از کلی حسرت و نفرین و بد و بیرا و عذاب وجدان و غم
به خودم گفتم دیدی با خودت چیکار کردی ؟
هم با اراده خودت مثل زنای جنده زیرش خوابیدی !!!
هم براش ساک زدی !!!
هم ازش فحش ناموسی شنیدی !!!
هم قبول کردی ابشو بخوری !!!
هم داری مثل کسکشا خواهر مادرتو میفروشی!!!
اخه به چه قیمتی ؟؟؟؟؟؟؟؟!!!
خااااااااک بر سرت ، اخه تحقیر شدن و خورد شدن تا چه حد ؟؟؟!!!
بی غیرتی تا چه حد ؟؟؟؟!!!
هضم این همه تجربه تلخ اونم تو یروز برام غیرممکن و باورنکردنی بود
دنیا داشت رو سرم میچرخید
تو این حال بودم ک با درد تلمبه های محکم رضا به خودم اومدم دیدم داره کونمو پاره میکنه و با عصبانیت ازم میپرسه :
گفتم کیه بییییناموس ؟؟؟
گفتم مادرم
گفت کییییی ؟؟!!!
گفتم مادرم
گفت اخخخخ ، دیگه کیه ؟؟
گفتم خواهرم
یه آخخخخخخخخ بلند گفت و محکم تو بغلش فشارم داد و کیرشو تا ته کرد تو کونم
گفت خواهرت چیه ؟
گفتم جنده
گفت چی میده ؟
گفتم کوس میده
و باز هم یه اخ بلند و یه فشار تا ته
گفت به کی میده
گفتم به تو
گفت کامل بگو چیکار میکنه
گفتم به تو کوس میده
یدفعه کیرشو کشید بیرون که خیلی دردم گرفت و گفت زودباش بلند شو
معلوم بود با سوالا و جوابا خیلی شهوتش زیاد شده بود و فهمیدم میخواد ابش بیاد
برگشتم نشستم رو زانوهام
و کیرشو یدفعه تا ته کرد تو دهنم و شروع کردن چنتا تلمبه محکم زد و یدفعه سرمو محکم فشار سمت خودش و کیرشو تا ته کرد تو حلقم و همونجا نگهم داشت
جوری محکم فشار میداد ک دماغم ک چسبیده بود به زیر شکمش درد گرفت و تند تند میگفت آه آه آآآآه آخخخخخ و یدفعه با فشار ابشو خالی کرد ته حلقم
گفت همشو بخوریا بیناموس
داشتم خفه میشدم و به شدت اوق میزدم چون کیرش تا ته تو حلقم بود نمیتونستم ابشو قورت بدم سه چهار تا مشت یواش زدم به رون پاش ک خودشو کشید عقب و فقط سر کیرش تو دهنم موند و گفت میک بزن میک بزن منم همینکارو کردم
ابش داغ بود و یه مزه شوری داشت
به زوووووووور جلو خودمو گرفتم ک بالا نیارم
به هزار زور و زحمت بالاخره همه ابشو به خوردم داد
اومدن ابش ک تموم شد شروع کرد کیرشو یواش یواش تو دهنم جلو عقب کرد و همش اخ و اوخ میکرد

۳۰_۴۰ ثانیه ای اروم اروم تو دهنم تلمبه زد تا اینکه دیگه کیرش تو دهنم خوابید و کوچیک شد و بالاخره رضایت داد و کیرشو کشید بیرون
جفتمونم بدون اینکه حرفی بزنیم رفتیم لباسامونو پوشیدیم و من اومدم بیرون
نمیتونستم راه برم
کونم خییییلی درد میکرد
حتی تا دو سه روز نمیتونستم کامل بشینم رو کونم
تو راه به خودم میگفتم چی فکر میکردم چیییی شد
بعد از اون روز دیگه با رضا حرف نزدم و ازش فاصله گرفتم یکی دو ماه باقیمونده از سال تحصیلیو همش ازش فرار میکردم و از سال دیگه رضارو دیگه ندیدم غافل از اینکه نمیدونستم یروزی میخوام حسرت همون روزاییرو بخورم ک داشتم ازش فرار میکردم

میدونم باورتون نمیشه ولی تمااااام حرفام عین واقعیت

جالبتر اینکه از اون روز تا به الان حتی با یک نفر هم سکس نداشتم
و این در حالیکه تو تماااام این سال ها رفته رفته به کون دادن علاقه مندتر شدم ولی از ترس عابروم این علاقه رو تو خودم حبس کردم و تو تمام این مدت فقط و فقط با یاد اونروز ، با فکر کردن به لحظه لحظه اون روز و تصویر ذهنی گرفتن از اون روز با خودم ور رفتم و جق زدم
الان ک شدیدا به کون دادن علاقه مند شدم همش به خودم میگم اون روز چه روز خوبی بود و کاش میشد دوباره برگردم به عقب و یبار دیگه اون روز به یاد موندنیو با تمااااام جزئیاتش تجربه کنم

دوستان وقتتونو بیشتر ازاین نمیگیرم
ببخشید اگه طولانی شد
چون میخواستم اتفاقات نوجوونیمو مو به مو براتون تعریف کنم تا درک بهتری داشته باشین
این داستان ادامه داره
اگه خوشتون اومد بقیشو هم براتون مینویسم ک چجوری نسبت به خواهرم حس پیدا کردم

نوشته: ارمان


👍 48
👎 16
114301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

789248
2021-01-31 01:26:41 +0330 +0330

خوب بود.آفرین.اما تو هنوز طمع سکس واقعی رو نچشیدی

2 ❤️

789254
2021-01-31 01:39:47 +0330 +0330

امیدوارم این فقط یک خیال پردازی جنسی بود باشه و واقعا برات اتفاق نیوفتاده باشه

چون میفهمی که طرف رسما بهت تجاوز کرد!!
و اگر اینجا هم قانون درست حسابی وجود داشت میتونستی با شکایت از طرف بدبختش کنی به خاطر این کارش.

شایدهم به این حس تحقیر و تحت سلطه بودن علاقه مند باشی ولی میدونی که پارتنرت فقط باید موقع سکس اون هم به خواست خودت این کار رو انجام بده، و هر وقت پشیمون شدی قطع کنه .
و خارج از اینا ها تو یک انسانی با شخصیت و ارزش های خاص خودت .
و حاضرم قول بدم که حتی همجنسگرا هم نیستی و این فقط یه کنجکاوی بوده
قدر و ارزش خودت رو بدون شاید اینجا کشور بی صاحب و بی قانونی باشه ولی خودت چی برای خودت قوانین و ارزشی نداری؟

8 ❤️

789264
2021-01-31 02:25:18 +0330 +0330

من ک خوشم میاد اینجوری گاییده شم😋

3 ❤️

789272
2021-01-31 03:15:48 +0330 +0330

اگه از موضوع کصشرت بگذریم (من باهاش حال نمیکنم.گی،بیغیرتی)قلم بدی نداری و تونستی تقریبا لحظه به لحظه رو قشنگ بنویسی

0 ❤️

789296
2021-01-31 08:47:01 +0330 +0330

و باز هم‌گی!!!
شما ها کون نکنید ‌کون ندیدن آمار ازدواج بسیار بالا میره😁

0 ❤️

789318
2021-01-31 15:05:42 +0330 +0330

همه مدل کونی دیده بودیم
بجز کونی ده تومنی!😂

3 ❤️

789322
2021-01-31 16:04:27 +0330 +0330

بیا منم بلدم تو رو مثل اون بکنمت. فوش هم اکه دوستا داری میدمت. پول هم میدمت. فقط بیا

0 ❤️

789516
2021-02-01 15:51:49 +0330 +0330

چاخان

1 ❤️

789542
2021-02-01 17:17:41 +0330 +0330

عالی بود یاد بچگی های خودم افتادم یادش بخیر خاطره مشترکی بود منم تجربه کردم

1 ❤️

789657
2021-02-02 02:32:37 +0330 +0330

مگه میشه از تحقیر شدن لذت برد . کون زیاد کردم از سن پایین تا بالا و اونایی که از دادن خوششون میاد اکثرا دوست دارن باهاشون مهربانانه برخورد بشه و نازشون کشیده بشه منکه همیشه به مفعولا احترام میذارم چون واقعا لایق احترامن

3 ❤️

789662
2021-02-02 03:19:29 +0330 +0330

کله کیری کون ده تومنی:/
ب نظرم از بابات اون موقع پول رو میگرفتی الان ی کونی کمتر بود😑:/فقط کیم تو اون غیرتت بیناموس

0 ❤️

789741
2021-02-02 15:40:55 +0330 +0330

ایول.خوب مینویسی.معلومه نویسنده ای

1 ❤️

790126
2021-02-04 13:47:57 +0330 +0330

خيلي خوب بود آرمان مدتها بود داستان نخونده بودم اما محو داستانت شدم و هر دو قسمتشو كامل خوندم.منو ياد بچگياي خودم انداختي.خيلي دوس دارم باهات رل بزنم حتي اگر شده مجازي.دوس دارم الان كه متاهلم كاملا تحقير تو بشم و جاي تو باشم و تو جاي رضا.
منتظرتم آرمان…

1 ❤️

796869
2021-03-13 01:47:38 +0330 +0330

چاقال بیا همچنین خودتو خواهرتو بکنم که حال کنی
کیر گنده خوش تیپ خوش سکس و با شخصیت

0 ❤️

798237
2021-03-20 00:29:18 +0330 +0330

قسمت بعدیشم بنویس
عالی بود

0 ❤️

807755
2021-05-04 15:02:08 +0430 +0430

متاسفانه چنین موردی تو کشور زیاده و خیلی ها گذشته تاریک اینچنینی دارن حتی خوده من (البته بدون بی غیرتی)
تحقیر کردن هایی چون کونی ، کونی خودمی ، این کون منه و … باعث میشه فرد مفعول نتونه از این کارش دستبکشه و بارها و بارها وسوسه بشه و در اخر مجبور به مقابله با خودش میشه که حالا خیلی ها به خودکشی و افسردگی ختم میشه چون واقع کاری بوده که بهش رضایت نداشتن البته برای من به دو شخصیتی ختم شده شخصیتی که دائم با اونیکی سر جنگ داره.

از ما که گذشت اما امیدوارم به نسل اینده ینی بچه هاتون درست اموزش بدید که بتونن با چنین مواردی مقابله کنن و نذارن خاطره ای تکراری داشته باشن.

امیدوار بودم داستان تخیلی بوده باشه اما با چنین جزئیات ظریفی معلوم میکنه که چنین حسی رو واقعا تجربه کرده! متاسفم

1 ❤️

813622
2021-06-04 16:44:22 +0430 +0430

خااااک تو سرتتتتت ذلیلی

0 ❤️

849423
2021-12-23 13:49:44 +0330 +0330

منم دلم میخاد یکی باهام ابن کار رو انجام بده

1 ❤️

894193
2022-09-08 00:11:23 +0430 +0430

منم میخام
کاش یکی با من اینکار رو بکنه

0 ❤️

901362
2022-11-03 18:29:55 +0330 +0330

شماره ۳ نوشتی؟

0 ❤️