ازدواج با جنده ترین زن جهان (۱)

1400/10/23

سلام. من سعیدم. تو داستان قبلی یعنی “جنده ترین زن جهان” از اشنایی و نامزدیم با زن سابقم نوشین واستون گفتم. تو این داستان میخوام از اتفاقای بعد از ازدواجم تا رو شدن دست بیغیرتیم واستون بگم. ممنون از نظرای خوبتون که بهم توان برای نوشتن داد. اونایی که فحش میدن هم کاش از وقتشون بهتر استفاده کنن. خب دیگه بریم سراغ داستان.

فردا ظهرش با یه سردرد عجیب از خواب بیدار شدم، اونقد که یه لحظه به فکرم رسید شاید بعد این که خوابیدم کامی چیزی زده تو سرم تا یه وقت از خواب بیدار نشم. بعد با خودم گفتم خب که چی؟ مثلا میخواسته وقتی من خوابم زنمو بکنه؟ و به مسخره بودن فکرم پی بردم. وقتی رفتم تو هال انگار کامی رفته بود و نوشین رو مبل نشسته بود داشت با گوشیش کار میکرد. بهش صبح به خیر گفتم که بدون این که بهم نگاه کنه گفت “ظهر شما هم به خیر” گفتم چیزی شده؟ با عصبانیت گفت “چی میخواستی بشه دیگه؟ دیشب ابرومو بردی” جنده خانوم تو لباس عروسیش رو تختمون به دوست پسر سابقش کس داده بود و ازم طلبکارم بود. گفتم چرا مگه چیکار کردم؟ گفت “چیکار کردی؟ اینقد مست بودی که داشتی میرفتی تو دیوار. کامی اوردت خوابوندت تو تخت” خودمو زدم به خریت و گفتم “من که چیزی یادم نیست” گفت “بله، مشکل منم همینه. تو که جنبه نداری مشروب نخور. اخه کی وقتی مشروب خور نیس شب عروسیش اینقد مست میکنه؟” عذرخواهی کردم و گفتم دیگه تکرار نمیشه. گفت “اره میدونم، عروسی منم دیگه تکرار نمیشه” کفرم دراومده بود از دستش. میخواستم بزنم تو صورتش و بهش بگم “تو که دیشب خوب کس دادی و زیر کیر کامی میگفتی بهترین شب زندگیت شده جنده خانوم” ولی رفتم تو اشپزخونه. اونم شروع کرد کلی غر زد و الکی گریه کرد. معلوم بود میخواد حسابی به این بهونه ازم باج بگیره.

یکم دیگه دیدم اینطوری نمیشه. یا باید بهش میگفتم دیشب سکسشونو دیدم که اونوقت میپرسید پس چرا کاری نکردم و از این به بعد بیغیرتم میکرد، یا باید تظاهر میکردم چیزی نشده که خب چاره ای به جز عذرخواهی نداشتم. رفتارم زشت بود واقعا ولی کسی که باید عذرخواهی میکرد نوشین بود نه من. رفتم نشستم پیشش و گفتم “عذر میخوام نوشین، به خدا تقصیر کامی بود. قول میدم دیگه تکرار نشه” با عصبانیت گفت “مگه بچه ای که تقصیر کامی بود؟ تو نمیدونی نمیتونی پا به پای اون با اون هیکل و تجربش مشروب بخوری؟ خودت نباید میخوردی” که گفتم “درسته حق با توئه، ببخشید… حالا اجازه میدی کستو بخورم اشتی کنیم؟” نوشین که انگار تعجب کرده بود گفت “شب عروسیم منو نکردی، اگه میخوای جبرانش کنی و ببخشمت باید حسابی تلاش کنی” گفتم “چشم عزیزم، هرچی شما بگی انجام میدم” گفت “نظرت چیه واسم اون گردنبندی که اون روز دیدیمو بگیری؟” گفتم “عزیزم تو که میدونی من اونقد پول ندارم” پاشد جلوم وایساد و یکی محکم زد رو کون گندش و در حالی که میلرزوندش گفت “اگه میخوای این کونو بخوری قیمتش بالاست خب عزیزم” من که مسخ اون کون گندش شده بودم بدون این که فک کنم گفتم “باشه حالا کونتو بده بهم صحبت میکنیم بعدا” خندید و شلوار بنفششو کشید پایین و با دستش سرمو گرفت برد لای کونش. اروم چاک کون خوشگلشو بوس کردم. اصلا اینقد این زن حشری بود که وقتی به کس و کونش نزدیک میشدی گرماشو حس میکردی قشنگ. بهم گفت “من جواب سرراست میخوام. واسم میخری یا کون بی کون؟” سوراخ کونشو بوسیدم و گفتم “باشه خب میخرم” خندید و گفت “معمولا یکم طول میکشه تا مردا اینطور حرف گوش کن بشن، ولی تو معلومه خیلی دلت کسمو میخواد نه؟” گفتم “همینطوره، واقعا مغزم کار نمیکنه” گفت “همین خوبه. تا وقتی هرچی میخوام واسم بخری میتونی کونمو بخوری”

پاشد تی شرتشو دراورد و بعدش سوتین و شرتش و زانو زد رو مبل و شروع کرد کونشو تکون دادن. من بی اختیار رفتم جلو و شروع کردم لیس زدن و مکیدن سوراخ کون صورتی و تنگش. کون بزرگش قشنگ جای دست داشت، میتونستی جفت کف دستاتو بذاری رو کپلای تپلش و کس و کونشو بخوری. همونطور که میخوردم بهم گفت “افرین، تو شوهر حرف گوش کن و خوبی هستی. همونطور سرتو ثابت بگیر و زبونتم بیرون نگه دار” و شروع کرد با کونش محکم میکوبید تو صورتم. من زبونمو بیرون نگه داشته بودم تا هربار میاد نزدیک صورتم بلیسمش. اونم کونشو شرق میزد تو صورتم و میخندید. بهم گفت “دوسش داری؟” گفتم بله. گفت “بگو چقد؟ قد یه گردنبند طلا؟ حاضری واسه این که ببخشمت واسم بخریش؟” گفتم بله. برگشت و نشست روبروم و پاهاشو گرفت روبروم و گفت بخورش. بدون این که حرفی بزنم انگشتای پاشو کردم تو دهنم و مشغول مکیدن شدم. همونطور که کف پاهای ناز و سکسیشو لیس میزدم بهم گفت “از این به بعد برنامه هرروزمون همینه. زندگی با همچین زن سکسی یعنی باید واسش حسابی خرج کنی و هرروز پاها و کس و کونشو بخوری تا خستگیش در بره. فهمیدی؟” گفتم “من که از خدامه عزیزم” پاشد دستشو محکم گذاشت رو تخت سینم پشتمو تکیه داد به پایین مبل و کونشو گذاشت رو صورتم. محکم کونشو چسبیده بودم و کس ناز و خوشگلشو میلیسیدم. نمیدونم همچین جنده ای چطور کس و کون به این خوشگلی و نازی داشت. سفید و تنگ و قشنگ، انگار اصلا تا حالا کیر نخورده بود. گفت “بخور، قشنگ بخور. فک کن بار اولیه که کس و کونمو تو دفتر انجمن دیدی. از همون روز که گذاشتی با کونم خفت کنم فهمیدم همونی هستی که دنبالش میگشتم” و دوتا دستشو گرفته بود به لبه مبل و کونشو رو صورتم جلو عقب میکرد.

از رو صورتم پاشد و گفت “میخوای کسمو بکنی؟” گفتم بله. گفت خواهش کن. گفتم خواهش میکنم. گفت نه معلومه هنوز نمیخوای. خوابوندم رو زمین و نشست رو سینم و بعد با کس و کون نشست رو صورتم. بهم گفت “یه جوری بخور که نفست بند بیاد. میخوام نالتو بشنوم. برای کردن بهترین کس دنیا باید بهترین خوردنو بهم نشون بدی… ازم بابت خراب کردن شب عروسیم عذرخواهی کن… مث یه بی مصرف بی جنبه کسمو بخور تا ببخشمت” یکم دیگه که کسشو خوردم شرتمو کشید پایین و کیرمو با دستش گرفت. بهم گفت “دوست داری کیر کوچولوتو بمالم؟ یا مثل اون روز دو دقیقه ای ابت میاد و هیچی واسه کسم نمیمونه؟” از فشار کونش رو صورتم نتونستم چیزی بگم. تف کرد رو کیرم و شروع کرد مالیدن. سی ثانیه بعد دستشو گرفتم و گفتم “خواهش میکنم نکن، الان میام” خندید و پاشد. کسشو گرفت جلوی صورتم و دستمو گرفت گذاشت روش. بهم گفت “اها دستتو بذار روش. دوست داری این کس بالاخره مال تو بشه و کیرتو بکنی توش؟ اره؟” بعد کونشو داد عقب و دستشو گرفت جلوی کسش و گفت “ولی هنوز نه، باید یکم دیگه خواهش کنی” من که دیگه نمیتونستم بعد از اون جق زدنش تحمل کنم با تمام توان شروع به خواهش کردم “خواهش میکنم عزیزم، خواهش میکنم بهم اجازه بده کیرمو بکنم تو کس قشنگت. تو بهترینی” خوابید و گفت باشه خب بیا بکن توش.

باورم نمیشد که بالاخره میخواستم کیرمو بکنم تو کس تپل و خوشگلش. خیلی خوش شانس بودم. کیرم با یه حرکت رفت تو کسش، اون کس هیولا کیری مثل کیر منو با یه حرکت میبلعید. دو سه دقیقه که کردم بهش گفتم عزیزم میشه از پشت بکنم؟ که با یه بی‌حوصلگی که مشخص بود اصلا حال نمیکنه گفت “نه همینطوری بکن دیگه” راستش دنبال یه فرصت بودم که یکم کیرمو بیارم بیرون که دیرتر ابم بیاد ولی چون اجازه نداد همینطور ادامه دادم. حداقل ۳۰ ثانیه دیگه. حس کردم کل وجودم داره میلرزه. وقتی داشتم ارضا میشدم گفتم “اخخخ ببخشید عزیزم دیگه نمیتونم تحمل کنم، تو خیلی خوبی… ببخشید” چندثانیه یه حالت ناامیدی و چندشی روی صورتش دیدم که سریع سعی کرد بپوشونتش و با یه لبخند مصنوعی بهم گفت “اشکالی نداره عزیزم، خوشحالم که کسم اینقد بهت حال داد. واسه اولین سکست خوب بود” من مث بچه ها ذوق کردم و گفتم جدی؟ اونم گفت “ای… همچین بگی نگی. ولی یادت باشه اگه میخوای کس منو راضی نگه داری باید رو خودت کار کنیا. کس من کیر میخواد. باید هرروز کرده بشه” گفتم جون چشم همه سعیمو میکنم و پاشدم رفتم براش از تو یخچال آبمیوه بیارم بخوره.

شبش رفتیم ماه عسل کیش. تو فرودگاه اینقد وضع لباس پوشیدنش خراب بود که حراست فرودگاه موقع رد شدن از دستگاه بهش گیر داده بود و مجبورش کرده بود بره لباس بهتری بپوشه. با عصبانیت واسم تعریف میکرد و منم برای این که دلشو به دست بیارم دائم بهشون فحش میدادم و خودمو عصبانی نشون میدادم. وقتی رسیدیم دیدیم هتلمون یه هتل جمع و جور و کوچیکه که تا دریا خیلی هم فاصله نداره اما اتاقای بزرگی داشت. اون شب کاری نکردیم و‌ خوابیدیم. صبح که بیدار شدم دیدم نوشین هنوز خوابه، گفتم برم صبحونه بخورم و یه چرخی بزنم و بیام. هوا اون فصل سال کیش خیلی گرم بود و نمیشد زیاد بیرون موند، ولی واقعا جو خوب بود و حال ادم خوب میشد. وقتی برگشتم تو اتاق دیدم نوشین لخت وسط اتاق وایساده. همونطور که وایساده بود گوشیو برده بود پایین و داشت از کسش عکس میگرفت. وقتی اومدم تو دست پاچه شد و گوشیو جمع و جور کرد. وقتی پرسیدم داره چیکار میکنه گفت “کسم میسوخت یکم. خودم که نمیتونم ببینم، گفتم عکس بگیرم شاید زخم شده باشه از دیروز که کردی” با خودم گفتم “اره جون عمت، کس تو از کیر من و اون سه دقیقه کردن دیروزم زخم بشه”

بعد نشست رو تخت و مشغول کار کردن با گوشیش سد. خوابیدم کنارش و پرسیدم داری چیکار میکنی؟ با بی حوصلگی گفت دارم عکسای گالریمو میبینم. وقتی گفتم منم ببینم، یه لحظه گوشیشو کامل گرفت طرف خودش، انگار بخواد از برنامه ای که بود خارج بشه و بعد گفت بیا ببین. تو گالریش پر از عکسای سکسی و‌ لخت از خودش بود که مثل جنده ها ژست گرفته بود و چندتاشو بیشتر واسه من نفرستاده بود. گفتم “اینا رو چرا گرفتی؟ هیچکدومو واسه من نفرستادی که” گفت “دلیل نمیشه هر عکسی میگیرم واسه تو بفرستم که. من هروقت حس میکنم سکسی شدم از خودم عکس میگیرم” چیزی نگفتم و بقیه عکساشو دیدیم. یه عکس بود که لخت لخت رو مبل نشسته بود و مشخص بود یکی دیگه ازش گرفته، وقتی ازش پرسیدم “اینو دیگه کی ازت گرفته؟” یکم دستپاچه شد و گفت تینا. گفتم تو پیش تینا لخت میشی؟ گفت “وا… اره مگه چیه؟” گفتم “با شرت و سوتین باشی میفهمم، ولی این که دیگه حتی کستم لخته” گفت “تینا صمیمی ترین دوست منه، دیگه این حرفا رو باهم نداریم” بعد با یه لبخند هرزه طور بهم گفت”تازه چندبار باهم شیطونی هم کردیم، شاید بازم بکنیم… تو که رو دخترا غیرتی نمیشی؟” یکم فکر کردم و گفتم “نمیدونم… آخه من هستم دیگه، هرکاری میخوای با اون بکنی با من بکن” که خندید و نوک سینشو با دست مالید و گفت “نمیشه که. یه لذتی تو خوردن سینه و کس هست که فقط با یه دختر دیگه میشه تجربه کرد. تینا از همه پسرا و مردا بدن منو بهتر درک میکنه”

بعد اومد روم و دست زد به کیرم دید راست راسته و شروع کرد مالیدن. بهم گفت “از تصور سکس من و تینا اینقد خوشحال شدی؟” گفتم “خب راستش شهوتناکه” خندید و گفت “جون، اگه همینطور شوهر خوبی باشی یه بار میارمش جلوت سکس کنیم” اینو که گفت دیگه واقعا حشری شدم. گفتم “سه تایی نمیشه؟” با اخم گفت “دیگه خیلی رودار شدیا. نه من خوشم میاد نه فک کنم تینا” یکم بعدش با بی حوصلگی گفت “میخوای منو بکنی یا نه؟” با این که خیلی دلم میخواست و کیرم کامل راست بود گفتم “عزیزم پاشو بریم از این دو سه روز که اینجاییم استفاده کنیم و همه جا رو بگردیم، بقیه زندگیمون واسه سکس وقت داریم” که با عصبانیت گفت “اه از خداتم باشه همچین جیگریو بکنی. تو حقته واسه هربار سکس کسلیسی کنی” گفتم “عصبی نشو عزیزم، من که از خدامه. فقط مسئله اینه که فک کردم زیاد اینجا نیستیم و دوست دارم کلش خاطره بشه واسمون” گفت “اه خب باشه. تو برو‌ تا منم حاضر شم و بیام… فک کنم روزی که تو منو خوب بکنی از همه بیشتر خاطره بشه” با این که خیلی ناراحت شدم ولی چیزی نگفتم و رفتم بیرون.

تو راه رو هتل یهو یادم افتاد کارت اتاقو یادم رفته، نوشین هم که حواس نداشت. برگشتم بیارمش و با کفش اومدم تو درم باز بود. نوشین با شرت و سوتین بنفش سکسیش وسط اتاق وایساده بود. با همون کفش اومدم از میزی که تلویزیون روش بود کنار یخچال کارتو بردارم و درم باز بود که یکی از کارکنای هتل با چرخ از جلوی در رد شد. یه لحظه وایساد و در حالی که جا خورده بود با یه نگاه هیز زل زد به هیکل لخت زنم. بعد نگاهش به من گره خورد و از خجالت سرشو انداخت پایین و رفت. به زنم گفتم “نوشین چه وضعشه؟ یارو کل هیکلتو دید” گفت نفهمیدم بابا اصلا، خودت درو باز گذاشتی. حالا مگه چی شده؟ یه نظر بدن زنتو دیده دیگه” گفتم “یعنی چی؟ اینطوری نمیشه دیگه اینجا ایرانه” گفت “دیوونه ای سعید؟ خودت درو وا گذاشتی. اه… تو معلومه امروز رو اون مود املتی. اصلا حال نمیده باهات بیرون رفتن. من نمیام خودت برو” و نشست رو تخت. گفتم “نوشین بچه نشو بیا بریم” که یهو با صدای بلند داد زد “گفتم برو نمیام دیگه اصرار نکن” منم از ترس این که دوباره داد نزنه و ابرومونو تو هتل نبره ساکت و بی حرکت وایسادم. پاشد رفت دستشویی. اون حس بیغیرتیم دوباره اومد سراغم. مطمئن بودم نوشین نمیتونه سکس نکنه و وقتی من نیستم حتما یه کاری میکنه. گفتم تنهاش بذارم شاید بازم یه پورن زنده خوب دیدم. بین تخت و دیوار رو به در یکی از این پارتیشنا برای لباس عوض کردن بود که دیدم میتونم پشتش قایم شم و نوشین نبینتم. درو بستم و خیلی اروم رونوک پام رفتم پشت پارتیشن زانو زدم. یکم بعد از این که صدای بسته شدن در اومد دیدم اومد بیرون و اروم گفت “خاک بر سر کونی”. فحش خوردن ازش یه لذتی داشت واسم نمیدونم چرا. انگار دوست داشتم زنمم مثل مامانم همیشه ناراضی باشه و غر بزنه و بهم حس تحقیر بده.

نوشین که نمیدونست من تو اتاقم رفت سمت تلفن هتل. وقتی طرف جواب داد گفت “سلااام. میشه یکی رو بفرستید بیاد اتاق ما این تختو نگاه کنه؟ خراب شده” عجب جنده ای بود خدایا. جزیره به این بزرگی میخواست صاف با کارکنای هتل خودمون جنده بازی دربیاره. بعد همینجوری رو تخت دراز کشید و منتظر موند. وقتی طرف اومد دیدم یکی از این پسرای سیاه و لاغر جنوبیه. زنم با همون شرت و سوتین بنفش سکسیش که یه روبدوشامبر آبی بلند روش پوشیده بود و گرهش زده بود اومد جلوش. بهش گفت “سلام، گفتم شما تشریف بیارید چون این تخته مشکل داره” پسره گفت “مشکلش چیه خانوم؟ این یکی از بهترین تختامونه” زنم خندید و گفت “مشکلش اینه که کسی روش منو نمیکنه” پسره هم مث من رنگش پرید و با تعجب و من و من گفت “ببخشید چی؟” نوشین گفت “بذار واضح‌تر بگم، مشکلش اینه که تو روش منو‌ نمیکنی” پسره با همون ترس گفت “خانوم من کارم روم سرویسه، واسم دردسر میشه اگه کسی بفهمه” نوشین کمربندشو گرفت و گفت “خب اینم جزو روم سرویس دیگه… مگه نمیگید حق همیشه با مشتریه؟ دوست نداری من ناراضی از اینجا برم که؟ به مدیر هتل میگم خوب بهم سرویس ندادیا…” پسره گفت “اخه خانوم شما با شوهرتون اینجایید. من دیدمش خودم. اگه بیاد چی؟” زنمم در حالی که کمربندشو به زور باز میکرد بهش گفت “اون رفته بیرون به این زودیا هم نمیاد، تو کارتو انجام بده کاریت نباشه” و شلوارشو کشید پایین.

کیر سیاه و دراز طرف افتاد بیرون. زنم چشاش برق زد و گفت “جون عجب کیر سیاه و خوشگلی داری، اجازه هست بخورمش؟” پسره محکم چسبوندش به خودش و لباشون رفت تو هم و شروع کردن لبای شدید و طولانی گرفتن. من نژادپرست نیستم ولی چندشم میشد با اون لبای کلفت و سیاهش لبای بزرگ و سرخ زنمو میخورد. گره ربدوشامبرشو باز کرد و وقتی افتاد رو زمین یه سوت زد و گفت “میشه یکم عقبتر وایسید؟” زنم گفت “واسه چی اخه؟” با لهجه جنوبیش جواب داد “تا بتونم یه بار قشنگ این همه زیبا بودنتونو ببینم” زنم خندید و یه دستی به رونش کشید و با عشوه گفت “تو این زبونو نداشتی میخواستی چیکار کنی؟” پسره خندید و گفت “نگران نباشید خانوم کیرم هنوز سالم بود، از خجالتتون درمیومدم” نوشین گفت “خوب یهو بلبل زبون شدی” و شروع کرد با شهوت دوباره لبای عمیق ازش گرفتن و دستشو گذاشت رو لباسش و سعی میکرد دربیاره. پسره کمکش کرد پیرهنشو دربیاره و پیرهنشو انداخت رو مبل. اونم سوتین زنمو تو یه حرکت باز کرد و شروع کرد سینه هاشو خوردن. زنم مث یه ملکه باصلابت وایساده بود و سرشو داده بود عقب و اون مث خدمتکارش داشت سینه هاشو میخورد. نوشین با دست خودش کیرشو گذاشت بین رونای مرمری و‌ کلفتش و گفت “پس راست میگفتن شما سیاها کیرتون بزرگه… من میگفتم اینا تو فیلماست فقط” پسره گفت “خانوم کیرای جنوبی بهترینن، شک نکنید از اینا تو تهران گیرتون نمیاد”

زنم شرتشو دراورد و پسره اینقد حشری بود که از دستش گرفت و گذاشت تو دهنش گازش گرفت. نوشین کون لختشو کرد سمتش و قمبل کرد و پرسید “راستشو بگو این بهترین کونی نیست که کردی؟” پسره گفت “بهترین کونیه که تو زندگیم دیدم، اگه کیر من مث سوپراست شما دیگه از همه زنای تو فیلم سوپرا سکسی ترید” زنم گفت “جون، زنایی که میان هتلو زیاد میکنی نه؟” پسره کونشو تف زد و گفت “نه شما اولی هستید” زنم کونشو تکون داد و گفت “برو دروغ نگو، با این کیری که تو داری مگه میشه؟” پسره گفت “به خدا راست میگم” و کیرشو همین موقع هل داد تو کسش که یهو زنم انگار نفسش بند اومد و گفت هق. شروع کرد محکم با اون بدن لاغر و سیاهش تو کس نوشین تلمبه زدن. نوشین میگفت “جون… هر سال شوهرمو میارم اینجا خرج مسافرتو بده تا کس دادن زنشو ببینه، کس دادنش به یه کیر قوی‌تر‌ و‌ بهتر جنوبی… جون… آخخخ این بهترین مسافرت عمرمه… دوست داری جلوی شوهرمم منو بکنی؟” پسره گفت “اینقد حرف نزن بذار کارمو بکنم” نوشین با ذوق یه لبخندی زد و ساکت شد. معلوم بود خیلی حال کرده. واقعا جنده بود و از مردای قوی خوشش میومد. پسره چند دقیقه تو همون پوزیشن تلمبه زد که زنم شروع کرد لرزیدن و اونم یه نعره خفیفی کشید و کیرشو دراورد و ابشو ریخت رو کمر زنم.

من از بار قبل با شایان درس گرفت و تا جفتشون افتاده بودن رو تخت خواستم اروم اروم از اتاق برم بیرون. در حالی که جفتشون چشاشون بسته بود و رو به سقف خوابیده بودن اروم از همون بغل رفتم تو بریدگی دم در که یهو دیدم در بستست. هرچی فکر کردم دیدم اگه بازش کنم صددرصد میفهمن من دارم میرم بیرون و ابروم جلوشون میره. نمیدونستم چیکار کنم. نمیشد هم همینجا وایسم که، پسره بالاخره باید میرفت بیرون. داشتم فکر میکردم که صدای پسره اومد “مرسی خیلی حال داد، ولی من باید برم دیگه. مدیرم میکشتم” زنم گفت “دست خودت درد نکنه پسر سکسی، بازم هروقت شوهرم رفت بیا منو بکن” پسره گفت “باشه چشم، من که از خدامه” صدای لب گرفتنشون میومد. دیدم این بهترین فرصته. بدون این که فک کنم درو باز کردم و بستم و تظاهر کردم دارم از بیرون میام تو. وقتی رفتم جلو دیدم زنم ربدوشامبرشو پوشیده و پسره هم کل لباساش تنشه. زنم گفت “سلام عزیزم، چه زود برگشتی. من به ایشون گفتم بیاد تختو چک کنه مشکل داشت” گفتم “سلام. چش بود؟ دیشب که مشکلی نداشت” پسره با همون لهجه جنوبی گفت “نه سمت خانوم مشکل داشت، این فنرش دراومده بود به پشتشون فشار میاورد که من درستش کردم” منم گفتم “دست شما درد نکنه، خیلی لطف کردید” زنم نتونست خودشو کنترل کنه و ریز خندید. انگار خیلی براش حشری کننده بود که من از پسره بابت کردنش تشکر کرده بودم. واسه خودمم حشری کننده بود. انگار یه نیروی قوی درونم داشت برای بیغیرتی شکل میگرفت. این شد که دیگه زدم به اند بیغیرتی و یه تراول پنجاهی از جیبم دراوردم دادم به پسره. جفتشون خیلی تعجب کرده بودن. پسره که انگار خجالت کشیده بود فقط تشکر کرد و زود رفت. نوشین حسابی ذوق کرده بود از کارم و فک کنم دوباره حشری شده بود. بهش گفتم “خب اخلاقت سر جاش اومد؟ میخوای بریم بیرون یه دوری بزنیم؟” که اونم گفت “فقط به شرط این که ببریم بازار واسم خرید کنی” گفتم چشم و رفتیم. خوب بود دیگه. به هرکی میخواست میداد و منو مجبور میکرد واسش چیز بخرم و بهش خدمت کنم. ازدواج خوبو نوشین کرده بود. تازه داشتم علت خیلی از ازدواجایی که یه زن خوب با یه مرد داغون ازدواج میکنه رو میفهمیدم. تا احمقای توسری خوری مث من باشن دنیا برای زنایی مث نوشین بهشته.

ادامه...

نوشته: cuckduck69


👍 14
👎 15
77001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

853121
2022-01-13 02:34:00 +0330 +0330

بیش از حد چندشی


853194
2022-01-13 09:18:47 +0330 +0330

تو خودتم کم کم باید وارد سکسهای نوشین بشی و به پسرهایی که دارند نوشین رو می‌کنند کون بدی و کیرشونو ساک بزنی

3 ❤️

853201
2022-01-13 10:05:49 +0330 +0330

افرین همینجوری تو دنیای پوچ خودت زندگی کن.

2 ❤️

853229
2022-01-13 13:45:54 +0330 +0330

بابام جان …دیگه اون زال ممد …بنیان گذار شهرنو هم که میگن اندازه ناخن تو هم بیغیرت نبود …اله وعلم
دیگه داستان رو داری چندش میکنی…فیلم سوپرش هم بدی بازار …گمون نکنم کسی یه ربع بیشتر بتونه اینهمه اغراق کردن رو تحمل کنه …خودم بیشتر ناراحت اینم که چرا دوست داری اینقدر فحش نثارت کنند…لااقل اگر در بیغیرت بودن معقول نیستی در فحش خوردن کمی معقول تر رفتار کن و فیتیله داستان رو پایین تر بکش و نوشین رو دم به دم زیر کیر این و اون ننداز که از چشم بیفته…داستان و ماجراهای یه جنده رو همه میدونن…بجایی که بیایی از ظرافت های پنهانی گهگاه که با زبرو زرنگی خاص زنانه گی خودش دور از چشم همه حتی دوستاش به افرادی خاص کص میده و هیچکس هم از این ارتباطات بویی نمیبره …زنی که به شوهرش هم خوب سرویس میده و تحقیرش هم نمیکنه بنویسی …داری از یه سوپر جنده ای که قدم به قدم جلو چشم تو به هر کس و ناکسی کص میده مینویسی ؟ همچین زنی با این مشخصات اگر هفده ساله هم باشه دیگه کص و کونی براش نمیمونه که بخواد حتی از صاحبش دلبری کنه و دهنش هم بگوزه.
یا داستانت رو کات کن یا رویه ات رو عوض کن …سناریو رو تغییر بده …واقعا دیگه چندش شده …همونی که پیشنهاد دادم ببین میتونی از پسش بربیای بنویسی …ضرر نداره امتحان کن …اگه دو ماه هم طول بکشه …عیب نداره عجله نکن درست و منطقی و گیرا بنویس که من مخاطب رغبت کنم دنباله اش رو بگیرم…
ای کیرم تو کله کچل خروشچف…
داداش بچه محلمونه با هم شوخی داریم با شما نبودم

0 ❤️

853262
2022-01-13 19:20:57 +0330 +0330

اگه ویدیو میگرفتی بعدش پورن هابی برازرزی جایی آپلود میکردی الان رکورد تعداد ویدیو های لانا رودز رو هم میزدی
لعنتی میترسم کامنت بزارم بیاد بهم بده 😂

1 ❤️

853265
2022-01-13 19:54:14 +0330 +0330

kose nanat obi

0 ❤️

853424
2022-01-14 13:10:08 +0330 +0330

قشنگ بود مرسی

0 ❤️

853474
2022-01-15 00:59:37 +0330 +0330

شما در این ژانر(بیغرتی)قلم خوبی دارید

1 ❤️