ازدواج شیرین (۱)

1394/12/10

سلام . اسم من شیرین هست . این قسمتی کوتاه از زندگی من هست که براتون مینویسم . من با خیلی از آدم هایی که میشناسید فرق میکنم . 20 سالم بود که با پسر عمم ازدواج کردم . دوستش نداشتم و به اجبار خانوادم بود که تن به این ازدواج دادم. 6 سال بیشتر از زنگیمون نگذشته بود که امیر تو یه تصادف جونشو از دست داد . با این که دوستش نداشتم اما تا 1 سال واقعا به هم ریختم . حالا من یه زن بیوه بودم که خیلی نگاها دنبالم بود . من خودم کوه شهوت بودم . قبل ازدواح دوست پسر داشتم و از پشت سکس داشتم . بعد ازدواج هم تقریبا هفته ای 4 بار سکس داشتیم . امیر کیر کلفت و خوبی داشت و خوب حال میداد . تازه خیلی از اوقات با دست خودمو به ارگاسم میرسوندم . حالا 27 سالم شده بود . خیلی ها از مامانم میخاستن که بیان خواستگاریم . یکی شون مجرد بود و ازدواج نکرده بود تا حالا . یکیشون دندون پزشک بود . تا این که یکی از دوستام عموشو پیشنهاد داد 23 سال از من بزرگ تر بود . میگفت تو کار صادرات فرش های ابریشم و قیمتیه . و خیلی پولداره . عکسشو بهم نشون داد . 50 سالش بود . تقریبا همه موهاش سفید بود . اما خوشتیپ به نظر میومد . قرار شد یه ملاقات سه نفره ترتیب بده تا همو ببینیم و حرف بزنیم . راستش من بیشتر تو ازدواج دوم دنبال این بودم که یکی از نظر مالی تامینم کنه . برام نه عشق مهم بود نه چیز دیگه . از خودم بگم که از نظر خوشگلی تو فامیل زبون زد بودم . همیشه به خودم میرسیدم و آرایش داشتم . بینیمو عمل کرده بودم . موهام بلوند بود . قدم 175 . وزنم 70 . سینم 85 بود و سفت و گرد … با یه کمر باریک و باسن گوشتی و هات . همه دوست پسرام عاشق بدن سفید و نرمم و کون گندم بودن . بیشتر وقتا مانتو جلو باز میپوشیدم با ساپورت یا جوراب شلواری . از امیر بهم یه خونه رسیده بود که داده اجاره و یه زانتیا سفید که حسابی باهاش خوش میگذروندیم با دوستام . همین مساعل باعث شده بود که عمم کلن با ما قطع رابطه کنه .
قرار بود آخر هفته با عموی هاله قرار بزاریم بریم بیرون . صبحش من حسابی به خودم رسیدم . یه روژ قرمز زدم . با یه آرایش خوشگل . ناخن هامو که بلند بود لاک جیگری زدم . یه مانتو عبایی آبی زرد جلو باز پوشیدم .با یه شلوار لی جذب که سر زانوهاش مدل پاره بود و پاهای سفیدمو حسابی نشون میداد . و تنگیش جوری بود که حسابی رونمو به نمایش میذاشت . شلوار لیم یکم ساقش کوتاه بود و خالکوبی روی مچ پام یکم معلوم بود . یه زنجیر طلا خوشگل انداختم دور ساق پام . یه شال زرد سرم کردم که بیشتر موهام طبق معمول بیرون بود . و یه کفش پاشنه دار 10 سانتی . مانتوم آستینش کوتاه بود تا پوست سفید تنمو ببینه . (مانتوم و شلوارم تقریبا همچین چیزی بود ) :



خلاصه رفتم در خونه هاله . قرارمون ساعت 5 بعد از ظهر بود . من تقریبا 5:15 رسیدم . که دیدم هاله با عموش تو ماشینن . عموش یه لند کروز مشکی داشت . یه مرد تقریبا 175 قد . یکم چاق بود و شکم گنده داشت . هاله گفت این عموی ما از حولش از 4:30 اینجاست . با هم دست دادیم . خودشو معرفی کرد . اسمش منصور بود . هاله گفت کاری براش پیش اومده و باید بره . البته مطمعن بودم میخاد تنهامون بزاره تا راحت باشیم . من ماشینمو بهش دادم و سوار ماشین منصور شدم . شروع کرد ازم تعریف کردن از همون اول که خیلی از عکستون خوشگل ترید و … . رفتیم فرحزاد . از حرفاش فهمیدم زیاد با کسی نبوده و فقط 4 سال زنش مرده . همه بچه هاش آلمان هستن . و واقعا دلم براش سوخت . ازش خوشم اومده بود . چند بار متوجه نگاهش به رون پام و سینم شدم . معلوم بود خیلی نیاز سکسی داره . گفت از من خوشت اومده شیرین یا نه ؟ گفتم راستش من چشم اصلا دنبال پول نیست و میخام یکی باشه که بتونم بهش تکیه کنم و از این حرفا . تو جلسه اول حسابی دلشو برده بودم . مخصوصا که میدونستم نقطه ضعفش چیه . حسابی براش عشوه میومدم .موقع راه رفتن همه فکر میکردن پدرمه منصور . اما برا من اصلا مهم نبود . تو ماشین حسابی دلبری کردم . آخر سر ازم خواست که ببوستم . منم قبول کردم . و یه بوس طولانی از لبام دادم . ازم خواست که فردا باهم باشیم اما گفتم باید فکر کنم . خلاصه بعد دوهفته رضایت دادم . اومد خواستگاری . بعد دوروز عقد کردیم و جشن مفصل گرفتیم و رفتیم سر خونه خودمون . منصور یه خونه دوبلکس تو قیطریه داشت .با استخر سر پوشیده و سونا . خونرو میگفت با سلیقه خودش باز سازی کرده . منصور هیچوقت به لباس پوشیدنم گیر نمیداد که هیچ لذت هم میبرد . جلو دوستاش افتخار میکرد که زن جوون و جذاب با اندام سکسی داره . یه شب گفت که 5 تا از دوستاشو میخاد دعوت کنه تا جشن بگیره و سور بده . گفت حسابی تیپ بزن . منم رفتم آرایشگاه . و به خودم رسیدم . چنتا پسر جوون اومدن خونه کنار استخر بار مشروب چیدن . صندلی گذاشتیم . و نور پردازی . قرار شد هاله یه گروه دی جی هم بیاره . حسابی آرایش کردم . یه لباس کوتاه سفید داشتم که تا زیر رونم بود . قسمت کنار رونم چین داشت و جذب بود که حسابی درشتی کونمو به نمایش میذاشت . پشتش تا پایین کمرم لخت بود و جلوش فقط روی سینه هامو میپوشوند که بغلای سینم معلوم بود . و قسمتی که پشت گردنمو میپوشوند . با کفش پاشنه دار سفید که باسنمو حسابی میداد عقب و باعث میشد موقع راه رفتن بلرزه . زنجیری که منصور دوست داشتو انداختم دور پام . خودمو تو آینه نگاه کردم و واییی . به آرزوم رسیده بودم . عینه ملکه ها زندگی میکردم . منصور اومد . گفت اوووووممم واقعا خوشگل شدی عزیزم . مرسی. یه بوس کرد و رفتیم کنار استخر تا مهمونا بیان . دو تا دی جی اومده بود که خیلی خوشتیپ بودن و 2تا پسر که برا پذیرایی بودن و داعم کون گنده منو دید میزدن . با خودم گفتم یعنی دوستای منصور با زنای پیرشون قرار بیان ؟ آخه چه جوری منصور روش میشه من اینجوری سینه و کونمو جلو دوستاش قرار بدم . مهمونا اومدن . دوتا از مردا همسن و سال منصور بقیه هم بین 30 یا 40 ساله . اما دخترایی که باهاشون بودن بین 20 تا 30 بودن . که مطمعن بودم دوست دختراشونن . بعضیاشون تیپشون از منم سکسی تر بود .موزیک شروع شد . همه میرقصیدن . منو منصور هم با مهمونا خوش و بش میکردیم . همه مشروب خورده بودن و شاد شاد . اما من از اولم نمیخوردم و فقط ادای خوردن در میاوردم . و خودمو میزدم به مستی . یکی از دوستای منصور که حدود 40 سالش بود . فریبرز بود . منصور مست مست بود . فریبرز هم از این قضیه استفاده کرد و چند بار کونمو مالید . بعد ازم تقاضای رقص کرد . به منصور گفتم . اونم گفت حتما . با فریبرز رفتیم وسط . دستش رو کمرم بود و کونمونوازش میکرد . ازش خوشم اومده بود . فریبرز خیلی خوشتیپ و سر زبون دار بود . دیگه حسابی رامش شده بودم . منو میبوسید . کیرش حسابی راست بود . با پام میتونستم حسش کنم . گردنمو چند بار بوسید . از اون شب گذشت . فریبرز هفته ای یبار میومد خونمون و جلو منصور منو میبوسید و دست میداد و منصورم میخندید و با دوست دختر اون که فکنم فقط 24 سالش بود خوش و بش میکرد . آخر هفته باز قرار بود فریبرز با دوست دخترش بیاد خونه ما مشروب بخوریم . اون شب به سفارش منصور یه تیپ خفن زدم .
یه لباس تنگ تا زیر باسن که کمرش توری مشکی داشت و روی لباس پولک کاری بود . باسنم داشت لباسو جر میداد . با یه شورت لامبادا مشکی که جلوش توری بود و موقع نشستن میشد شورتمو دید . مثل این عکس :



فریبرز با دوست دخترش اومدن . دوست دخترش یه جین جذب تنش بود . با یه تاپ کوتاه . سبزه بود مهسا . سینه های بزرگش داشت اما کونش تخت بود . با منصور دست داد و روبوسی که من لجم گرفت . نشستیم رو مبل . خط سینه مهیا کامل معلوم بود . منم از عمد جوری نشستم که کل رونمو ببینه . فریبرز به منصور گفت پس کی میخای دعوتمون کنی استخر . منصور گفت هر وقت تو بخای . فریبرز گفت الان بریم . حرفش تموم نشده بود که مهسا گفت برم مایومو از ماشین بیارم پس . انگار از قبل برنامه ریزی شده بود . منصور که مثل همیشه مست بود گفت شیرین برو یکی از اوون مایو خوشگلاتو بپوش . جلو فریبرز باورم نمیشد بگه . من حسابس حال کرده بودم . عاشق فریبرز بووودم . دلم میخاست کیرشو حس کنم . رفتم اطاقم . اونام رفتن پایین استخر .
یه مایو دو تیکه مشکی داشتم که سوتینش با زنجیر میوفتاد دور گردنم و نصفه سینه هام معلوم میشد و یه شورت با چنتا زنجیر به هم وصل میشد . مثل این :




رفتم سمت استخر . صدای خندشون تا بالا میومد…
ادامه دارد…

نوشته: amirhot


👍 4
👎 1
17094 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

532195
2016-02-29 23:45:58 +0330 +0330

سلام
نمیدونم چرا ولی به نظرم شما این عکسا رو داشتی و نشستی براشون داستان نوشتی!،البته خیلیم مهم نیست…میتونی خوب بنویسی،ادامه بدی میخونم و … مرسی

2 ❤️

532232
2016-03-01 11:21:55 +0330 +0330

حالا ما، دم خروسو باور کنیم یا قسم حضرت عباسو؟
"راستش من بیشتر تو ازدواج دوم دنبال این بودم که یکی از نظر مالی تامینم کنه . برام نه عشق مهم بود نه چیز دیگه "

"گفتم راستش من چشم اصلا دنبال پول نیست و میخام یکی باشه که بتونم بهش تکیه کنم و از این حرفا "

0 ❤️

532233
2016-03-01 11:23:18 +0330 +0330

از داستانهایی که خیلی اغراق آمیزن خوشم نمیاد…

0 ❤️

532234
2016-03-01 11:31:25 +0330 +0330

خوشم اومد از داستانت ورویاهایی که توسرت هست وانشا… به واقعیت میرسه تنها داستانیه که بنده به شخصه فحش ندادم

0 ❤️

538786
2016-04-26 22:10:11 +0430 +0430

عجب کوووونیییییی ?

0 ❤️