استخر و ماجرای کون دادن من (۲)

1390/06/09

قسمت قبل

سلام به همه بچه های شهوانی
اول از همه معذرت میخام بابت اشتباهات تایپی اسمه دوستمم مهرداد هست و ممنونم از این که وقت گذاشتین و داستان و خوندین و نظر دادین واقعا ممنونم .
همون جوری که گفتم میخام ما جرای باز شدن کون مو براتون بگم بریم سرداستان همون جوری که بهتون گفتم هر وقت خونه مهرداد خالی می شد منو میبرد خونشون ولخت می شدیم واون میزاشت لای کون من و اب شو میریخت لای کونم.2هفته ای میشد که با مهرداد سکس داشتم ولی اون هنوز تو کونم نکرده بودوفقط انگشت میکرت توسوراخم و برای لا کونی یا لاپایی میزاشت تا یه روز که رفته بودم خو نشون و لخت شدیم که شرو کنیم دیدم مهرداد رفت ازتو اتاق یه شمع اورد شمعه خیلی بزرگ بود سیاه بود روشم حالت دنده دنده مارپیچی گفتم مهرداد شمع میخای چی کار گفت من میخام بیشتر بهت حال بدم امد نشست پشتم گفت قمبل کن منم براش قمبل کردم شمع رو گذاشت در سوراخ کونم 1کم تف زد بعد فشار داد تو تا سرشمع رفت تو اتیش گرفتم خودمو دادم جولو و زدم زیر گریه مهرداد ترسیده بود امد پیشم شروع کرد معزرت خواهی و از دلم در اورد بعد امد برای اولین بار برام کیرم و خورد کیر که چه عرض کنم دودول شروع کرد خوردن و مک زدن اینقد حال میداد که نگو یه 5 دقیقه شایدم بیشتر برام ساک زد بعدشم من براش شروع کردم خوردن و اون با کون من بازی میکرد تف میزد و انگشت میکرد که یه دفه دیدم یه چیز گرم داره رو سوراخم مالیده میشه میخاستم ببینم چیه از لای پام نیگاه کردم دیدم مهرداد داره سوراخم رو لیس میزنه راستش از این کارش خیلی خوشم امده بود دستمو بردم عقب خودم کونمو براش باز کردم مهردادم فهمید گفت بیا بشین رو دهنم گفتم خفه میشی گفت تو بیا بشین رفتم نشستم رو دهنش ولی نه کامل وزن خودمو انداخته بودم رو پاهام مهردادم زبون داغ شو دوباره گذاشت رو سوراخم شروع کرد لیسیدن بعد یه دفعه زبونشو کرد تو سوراخم یه حس عجیبی بود یه چیز گرم تو کونم داشت تکون میخورد اصلا کنترلم دست خودم نبود شرو کردم کونمو تکون دادن بعد مهرداد گفت نیما میزاری شمع رو دو باره بکنم تو من گفتم نه خیلی درد داره گفت او نه یه کوچیک ترشو میارم گفتم باشه رفت اورد بعد گفت قمبل کن من خیلی میترسیدم خلاصه توف زد و سرشمع رو گذاشت در کونم و فشار داد یکمش رفت تو درد داشتم اما کم بود
گفتم درد داره گفت اگه تحمل کنی دوباره سوراخ تو میلیسم منم قبول کردم یه چند ثانیه گذشت شروع کرد شمع رو تکون دادن بعد درش اورد شروع کرد لیسیدن بعد دوباره شمع روکردت تو کونم انگار معجزه شده بوود اندازه دفعه قبل درد نداشت اون روز دو سه بار دیگه اون کارو انجام داد بعد دوباره براش کیرشو خوردم اونم گذاشت لا کونم و اب شو ریخت رو کونم بعد گفت یه کاری بخام میکنی گفتم چیکار گفت این شمع و بهت میدم با خودت ببر هر شب چند دقیقه مثل العان بزار تو کونت گفتم باشه چون راست شو بخاین خوشم امده بود 3 شب پشت سر هم شع رو میکردم تو کنم قشنگ یا دمه دفعه سوم خیلی راحت و بدون درد رفت تو خودم عقب جولوش میکردم و حال میکردم بعدش رفتم به مهرداد گفتم گفتم دیگه درد نمیگیره وقتی میکنم تو مهرداد گفت اون شمع بزرگه یادته گفتم خوب گفت اونو بدم شبا میکنی تو کونت گفتم نه یادته وقتی کردی تو کونم چقدر دردم امد گفت مگه نمیگی اون راحت میره دیگم دردت نمیاد گفتم خوب اره که گفت خوب سوراخت العان یکم بزرگ شده زیاد دردت نمیاد خلاصه سرتون رو درد نیارم بلاخره قبول کردم رفتیم در خونشون شمع رو به من داد منم شب کردم تو کونم البته خیلی یواش چون واقعا میترسیدم دردم بگیره که دیدم سرش راحت و بدون درد رفت تو در اوردم بیشتر تف زدم ترسم ریخته بود و اروم اروم تا نسفه کردم تو دردش شروع شد ولی زیاد نبود مهرداد گفته بود باید یکم تحمل کنم چند شبم اونو میکردم تو کونم تا یه هفته و نیم این شده بود کارم ولی دیگه دردش خیلی کم شده بود مهرداد هر وقت منو میدید مگفت چی شد منم بهش بهش میگفتم تا این که یه روز دوباره گفت بیا خونمون رفتم لخت شدیم شروع کردیم کیر همو خوردن مهرداد بعد رفت یه شمع اورد مثل همون که به من داده بود 69 شودیم من کیرشو می خوردم انم شمع رو میکرد تو کونم من زیر بودم مهرداد رومن که یه هو مهرداد شروع کرد تند تند تو دهمنم تلمبه زدن و کیرشو در اورد ابش امد ریخت رو سینه و فکم گفتم کثافت چی کار کردی گفت ببخشید بعد امد با دستمال ابشو پاک کرد منم فکر کردم تموم شد میخاستم لباس بپوشم که مهرداد گفت چرا لباس تنت میکنی گفتم مگه تموم نشد مهرداد گفت مگه تو حال کردی گفتم نه اصلا حال نداد این دفعه گفت تازه اصل حال مونده یه 10 دقیقه استراحت کرد گفت نیما قمبل کن منم قمبل کردم بازم با شمع روکرد تو کونم دیگه برام عادی شده بود بعد شمع رو در اورد امد کیرشو اورد جلو دهنم گفت بخور گفتم دوباره کثافت کاری نکنی گفت نترس فقط خوب خیسش کن چند بار عقب جلو کردم که کیرتو در اورد دستشو اورد جلو دهنم گفت هر چی توف داری بریز تو دستم منم ریختم گفت به شکم بخواب خوابیدم تفم رو مالید در کونم بهم گفت با دستات لای کونتو باز کن منم باز کردم پاها شو گذاشت دو طرفم و سر کیرشو گذاشت دم سوراخ کونم یه خورده با سر کیرش توف هارو مالید به سوراخ مو بعد اروم سر کیرشو کرد تو یکم درد داشت خیلی کم ولی گرمای سر کیرش داشت دیوونم میکرد مهرداد همونجا کیرشو نگه داشته بود گفتم مهرداد ترو خدا بکن تو مهرداد پرسید درد نداره گفتم نه که اروم اروم کیرشو تا اخر کرد تو کونم درد داشت ولی گر مای کیرش حالی بهم میداد که نگو نپرس اصلا قابل توصیف نیست خیلی خوب بود مهرداد تو همون حالت چند دقیقه تلمبه زد بعد گفت من خسته شدم من میخوابم تو بیا بشین روش بالا پایین کن منم نشستم کیرشو بادست خودم کردم تو کونم و شروع کردم بالا پایین کردن این جوری بهتر بود چون قشنگ می تو نستم خودم سرعت تلمبه زدنو تنظیم کنم بعد من گفتم مهرداد من خسته شدم مهرداد گفت قمبل کن منم گفتم باشه مهرداد رفت پشت من و کیرشو کرد تو شروع کرد تلمبه زدن گفتم مهرداد من میخام ببینم کیرت چه جوری میره تو کونم اونم گفت چه جوری که کیرشو از تو کونم در اورد گفت تکون نخور العان میام رفت یه ایینه اورد گذاشت لای پای من رو زمین بعد کیرشو کرد تو خیلی خو ب بود من همه چیرو میدیدم که مهرداد تلمبه زدنشو تند تر کرد یه هو منو توبقلش گرفت و تو کونم داغ شد ابش امده بود و ریخته بود تو کونم بعد اروم کیرشو در اورد من هنوز قمبل بودم که ایینه رو گرفت پشتم گفت ببین چه باز کردم سوراخت رو راست می گفت سوراخم همون جوری باز مونده بودو قرمز شده بود وقتی بلند شدم اب مهرداد هنوز تو کونم بود رفتم یه دست مال گذاشتم روزمین به مهرداد گفتم نیگاه کن بعد زور زدم و اب شو ریختم رو دستمال مهرداد گفت بهت حال داد گفتم خیلی گفت از این به بعد همین جوری حال میکنیم قبول گفتم باشه بعد یکم استراحت کردم و لباسام رو پوشیدو ورفتم خونمون .
چند دفعه دیگه مهرداد منو از کون کرد منم دوست داشتم تا این که یه روز که رفتم خونشون دیدم یکی از دوستاشم اورده اون دفعه مجبور شدم هم به خودش هم به دوستش که کیرش از خود مهرداد بزرگ تر بود کون بدم ولی دیگه نرفتم پیشش و باهاش دوستیمو تموم کردم .
این بود داستان رفتن کیر تو کونم .
مهرداد ادم خوبی بود ولی حیف شد اگه دوست شو نمیاورد همیشه کنارش میموندم
اگه میتونید عکس کیر های ناز تون رو برام بزاریت توسایت و بنویسید برای نیما
اگه خاستید بگید تا داستان های دیگمم بگم
دوست دار همتون نیما

قربون خود تو و کیراتون بای

نوشته: نیما


👍 0
👎 0
46375 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

296347
2011-08-31 07:15:46 +0430 +0430
NA

عالي بود خيلي حال كرد كاش يكي بود منم مي كرد

0 ❤️

296348
2011-08-31 07:28:18 +0430 +0430

این داستانی که گفتی کجاش استخر داشت !!!
اصلا هم سن خودت و مهرداد رو نگفتی !
داستانت هم به نظر راست می اومد و ساختگی نبود.

0 ❤️

296349
2011-08-31 11:20:17 +0430 +0430
NA

عموجون برو دنبال بازیت

0 ❤️

296351
2011-09-01 02:14:21 +0430 +0430
NA

;;)
مثل داستان قبلیت خوب نوشتی بایه موضوع بد!
سعی کن دوباره بنویسی ولی نه با موضوع گی! :H :D

0 ❤️