استخر پرماجرا (۳)

1400/06/31

...قسمت قبل

سروش به مهسا گفت به پهلو بخوابه و یکی از پاهاش رو توی سینه اش کمی جمع کنه، اینطوری دسترسی خوبی به سینه مهسا و کس و کونش داشت، مخصوصا الان که دیگه بند شورت و سوتین مهسا باز شده بود. یه نگاه به مایو سروش انداختم، کیرش کاملا راست شده بود و با شناختی که ازش داشتم، بدجوری توی عذاب بود و منتظر یه فرصت بود تا بتونه مهسا رو بکنه. فانتزی هایی که توی دوران دانشجوییش از ماساژ دادن یه زن جلوی شوهرش برام گفته بود، محقق شده بود و فقط مونده بود گاییدن زن جلوی شوهرش …
لحظات سختی برای من و مهسا بود ولی فقط فکر کردن به هدفمون بود که ما رو تا اینجا کشونده بود و وادار به این کار می کرد. تا اینجا همه چیز طبق نقشه مون پیش رفته بود و نوبت من بود که سخت ترین کار رو انجام بدم. دست‌ های سروش از زیر سوتین و شورت تقریبا ول و رهای مهسا به سینه و کس و کونش نزدیک میشدن و حال مهسا هر آن خرابتر میشد.
گفتم سروش من میرم دو سه تا حوله بیارم بذارم زیر سرم، خیلی خوابم گرفته، تا ماساژ مهسا رو تموم کنی منم یه چرت بزنم. رفتم سمت رختکن و موبایل خودم و مهسا رو با سه تا حوله آوردم. سروش نباید متوجه نقشه ما می شد و واقعا عذاب آورترین دقایق عمرم رو داشتم تجربه می کردم که زنم رو در اختیار سروش قرار داده بودم. هر چقدر به مهسا اصرار کرده بودم که بیا و یه نقشه دیگه بکش، قبول نکرده بود و گفته بود من حاضرم برای هدفم جونم رو هم بدم ، لطفا کمکم کن و من هم که استیصال و تمنای مهسا رو دیده بودم، چاره ای نداشتم و پذیرفته بودم…
وارد سونا خشک شدم و اول یکی از سکوها که بالا سر مهسا بود رو انتخاب کردم و حوله رو گذاشتم زیر سرم و موبایل مهسا رو در حالت فیلمبرداری تنظیم کردم و طوری که سروش نفهمه یه گوشه گذاشتم. حواسم به سروش بود که دیگه طاقتش طاق شده بود و گهگاهی دست به کیرش میکشید و زیر چشمی منو میپایید که ببینه خوابم یا نه. خودم رو زدم به خواب و وقتی خیالش از من راحت شد، کیرش رو از بغل مایو درآ‌ورد و سعی کرد به بدن مهسا بماله… نتونستم تحمل کنم، یه سرفه کردم و پاشدم به بهونه آب خوردن اومدم بیرون.سروش سریع خودش رو جمع و جور کرد. سریع برگشتم و این دفعه سمت راست مهسا روی یه سکوی دیگه حوله گذاشتم و گوشی خودم رو برای فیلمبرداری آماده کردم، این دفعه باید بیشتر تحمل میکردم تا نقشه درست اجرا بشه، سروش دیگه مطمئن شده بود من خوابم و چندباری صدام زده بود و جوابی نشنیده بود، مایوش رو کامل درآورده بود و کیرش راست شده بود و منتظر بود تا مهسا رو بکنه. با پررویی تمام داشت سینه های مهسا رو میمالید و دست دیگه اش رو توی شورت مهسا کرده بود و کسش رو ماساژ میداد، مهسا هم خودش رو به خواب زده بود و سعی میکرد تحمل کنه، سروش شورت مهسا رو کنار زد و زبونش رو به کس مهسا نزدیک کرد و کناره های کس مهسا رو لیس میزد و با انگشتش سعی داشت بالای کس مهسا رو بماله، دیگه تمام مدارکی که میخواستیم جور شده بود و بیشتر از این نباید میذاشتیم این ماساژ طولانی بشه. مهسا یه تکونی به خودش داد و چشم بندش رو باز کرد و یه جیغ کشید، منم سریع بلند شدم و سروش توی اون وضعیت رسما آچمز شده بود، یه داد بلند زدم و گفتم مرتیکه بیناموس با زن من داری چه غلطی میکنی؟ به تته پته افتاده بود و فقط میگفت غلط کردم ایمان.
دو سه تا کشیده و چندتا لگد و آخرش هم یه مشت محکم توی دهنش که پر از خون شد برای خالی کردن تمام حرصم از اتفاق هایی که خودمون خواسته بودیم هم کافی نبود ولی نباید زیاده روی میکردم و مهسا با حوله ای که دور تنش پیچیده بود اومد جدامون کرد…
سروش رفته بود سمت دستشویی و در رو قفل کرده بود تا من کاری باهاش نداشته باشم.‌گوشی هامون رو برداشتیم و لباس هامون رو پوشیدیم، دو سه تا لگد محکم به در توالت زدم و گفتم زنده ات نمیذارم سروش، خودت رو گم و گور کن… سوار اسنپ شدیم و به سمت خونه حرکت کردیم…
تا رسیدیم خونه، مهسا پرید بغلم و مثل ابر بهار، زار زار گریه میکرد، من هم اشکهام بند نمیومد ولی هدفی که داشتیم، برامون مثل یه آرامبخش بود و ما رو نسبت به کاری که کرده بودیم، پشیمون نمیکرد، مهسا توی بغلم آروم شده بود و هردوی ما اون شب فقط با یه سکس میتونستیم خالی بشیم. به مهسا گفتم همون بیکینی رو بپوش و بیا، چشمهای مهسا رو بستم و دوباره با ماساژ تحریکش کردم، نوک سینه های مهسا کاملا برانگیخته شده بود و کسش داغ بود. کیرم رو به صورتش میمیالیدم و با لبهاش سعی میکرد کیرم رو بمکه. از زیر تخمهام لیس میزد و میومد تا کلاهک کیرم، کاملا واضح بود که ماساژ سروش بدجوری حشریش کرده و باید جوری ماساژش میدادم تا خاطره‌ ی اون ماساژ از ذهنش پاک شه هرچند خیلی بعید میدونم که فراموشش کنه مگر اینکه اون اتفاقی که منتظرش بودیم بیفته … اینقدر کسش رو لیس زدم تا حسابی آب انداخت و فقط داد میزد ایمان کیرت رو میخوام منو بگا، من فقط میخوام به تو کس بدم، کسم رو جر بده. اینقدر اتفاقات امروز و حرفهای مهسا حشریم کرده بود که کیرم رو محکم فرو کردم توی کسش و با چند بار عقب و جلو کردن ارضا شدم و آبم رو روی شکمش خالی کردم، هر دومون به ظاهر آروم شده بودیم و توی بغل هم خوابمون برد…
فیلمهای دو تا گوشی رو ریختم روی دو تا هارد و از گوشی هامون پاک کردم و‌ مشغول ویرایش فیلمها شدم، طوری که هیچ قسمتی از چهره مهسا معلوم نباشه، مهسا فیلم ادیت شده رو دید و تایید کرد که همون چیزی شده که میخواسته …
یه هفته دیگه تا پایان قرارداد خونه بیشتر باقی نبود و باید وسایلمون رو جمع میکردیم تا به خونه جدید بریم، فقط مادرهامون از جای جدیدمون باخبر بودن و فعلا قرار نبود کسی متوجه جابجایی ما بشه، سیمکارت هایی که با اون ها با سروش در ارتباط بودیم رو انداختیم دور و به روزهای آینده و قطعات آخر پازل فکر می کردیم …

ادامه...

نوشته: ایمان


👍 6
👎 10
67901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

833500
2021-09-22 01:31:42 +0330 +0330

یاد فیلم های هرکول پوارو و حل معمای پازل جدول شرح در متن افتادم ،،،
یار رامین : یه کلمه سه حرفی که حرف وسطش در اومده : ی؟؟؟

0 ❤️

833507
2021-09-22 01:58:28 +0330 +0330

یه کلمه مختصر و‌مفید میگم آلت تناسلیم توی هدفت 😂

0 ❤️

833673
2021-09-23 01:44:40 +0330 +0330

کیرم تو خودت و زنت و پازل ات

0 ❤️

834014
2021-09-24 22:04:10 +0330 +0330

عجب تهش معلومه میشه انسان میتونه چقدر حروم زاده باشه که شیطون دربرابرش هیچه

0 ❤️