اسپنک و ديپ تروت (۳)

1400/01/02

...قسمت قبل

دفعه بعدی من رفتم خونش. نیم ساعت دیر رسیدم و وقتی رسیدم اخماش توی هم بود. پرسیدم چی شده و گفت جلسه کاری پیش اومده. باید با زووم بره سر جلسه اما میخواد همزمان من رو هم به خاطر دیر رسیدن تنبیه کنه. گفتم خب خودتم ۲۰ دقیقه دیر رسیدی دفعه قبل و خندیدم. قیافش بدتر رفت توی هم. دستم رو محکم گرفت و پرتم کرد روی تخت. اومدم حرف بزنم که گفت صدایی ازت نشنوم. از توی کمد دستبند و پابنداش رو آورد و وصل کرد به چهار طرف تخت. دست و پاهام رو بست به چهار طرف و چشمامو بست. همش میپرسیدم چیکار میکنی و جواب نمی داد. وقتی کارش تموم شد صدای چسب نواری شنيدم. حس کردم یه چیزی رو داره میچسبونه داخل رونم که صداش رو شنیدم. بله، ویبراتور بود. ویبراتور رو چسبوند به کلیتوریسم و با چسب به داخل رونم محکمش کرد طوری که همونجا بمونه. نشست کنار تخت و گفت این جلسه کاری آنلاین یک ساعته. ویبراتور روی کلیتوریست روشن میمونه. صدات در بیاد همه میشنون و اون وقت من واقعا عصبانی میشم. میخوای عصبانیتم رو ببینی؟ سرم رو به علامت نه تکون دادم. ویبراتور رو روی آخرین درجه روشن کرد و رفت. کم کم داشتم تحریک می شدم و به ارگاسم نزدیکتر. اولین ارگاسم. بعدش درد بود که توی بدنم پخش می شد. نه میتونستم تکون بخورم نه جیغ بزنم. اینقدر درد کشیدم تا بالاخره کلیتوریسم بی حس شد. تا اومدم نفس بکشم دوباره تحریک شدم و نزدیک ارگاسم. ارگاسم دوم و درد از اول. این دفعه شدیدتر. آروم از زیر چشم بند اشک میریختم و دعا میکردم جلسه زودتر تموم بشه. صداش رو میشنیدم که با همکاراش حرف میزد. صدای همکاراش رو هم میشنیدم. اما‌ من روی تخت براش نامرئی بودم. لختم کرده بود و منو بسته بود به تخت و داشتم بدترین شکنجه رو تحمل میکردم. درد آروم آروم رفت. کلیتوریسم حساس شده بود. ارگاسم سوم خیلی زودتر اتفاق افتاد. دوباره درد. این دفعه کل عصب های پاهام تیر کشید. بدنم پر عرق سرد بود. میلرزیدم. کم کم سردم هم شد. درد رفته بود اما هیچ لذتی از ویبراتور نمیبردم. انگار داشت کلیتوریسم رو قلقلک می داد. قلقلکش کم کم شد درد. سردم شده بود. میلرزیدم. دیگه تحریک نشده بودم. اون لحظه خالی از میل جنسی، بسته شده بودم به تخت اتاق یه مردی که ۱۸ سال ازم بزرگتره و در حالی که داشت با همکاراش حرف میزد شکنجه‌ام می داد. حس تحقیر داشتم. میخواستم زودتر تموم شه. کم کم داشتم از حال میرفتم. صداهای اطراف رو خوب نمیشنیدم. کلیتوریس و پاهام میلرزیدن. شکمم منقبض میشد. انگار بدنم مال من نبود. حس کردم چسب از پام کنده شد. ویبراتور رو برداشت، دستام رو از چهار طرف تخت باز کرد و پتو رو کشید روم. چند دقیقه بعد با یه لیوان شکلات داغ برگشت و بغلم کرد. گفت تنبیه های بعدی قراره سختتر باشه اگر دختر خوبی نباشم.‌ اون لحظه هیچ حسی بهش نداشتم. فکر کنم تموم شده بود‌.

ادامه...

نوشته: شراره


👍 7
👎 0
45301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

798629
2021-03-22 01:53:20 +0430 +0430

عقل که نباشد جان در عذاب است!! میدونی طرف مریضه با پای خودت میری خونشون هزار بلا سرت بیاره!! عزیز جان چیزی که شماها اسمشو گذاشتین گرایش اسمش در علم روانشناسی مازوخیسم یا تمایل به آزار دیدن است! برو پیش روانپزشک خودتو خلاص کن این چه روش زندگیه آخه…

3 ❤️

798804
2021-03-22 22:58:41 +0430 +0430

خیلی خوب بود ادامه بده

0 ❤️

798943
2021-03-23 20:08:52 +0430 +0430

چه کنیم ک فانتزی شده اینکار

0 ❤️

846348
2021-12-05 01:46:40 +0330 +0330

قسمت سوم عالی ولی کوتاه بود 😍 😎

0 ❤️